چهارشنبه ۱ تير ۱۳۸۴ - ۲۲ ژوئن ۲۰۰۵

نامه ي همسر اميد عباسقلي نژاد خطاب به افکار عمومي

آيا فرياد رسي هست؟

 

نهادهاي مدافع حقوق بشر

نيک ميدانيد که همسرم " اميد عباسقلي نژاد"  20 روز است در اعتراض به بي عدالتي هاي دستگاه قضايي لب بر خوردني ها بسته است. در اين مدت اگر چه اکسيونها و جنبشهاي بسيار براي حمايت از زندانيان اعتصاب کننده به راه افتاد اما دستگاه قضايي در مقابل مرگ تدريجي عده اي از برترين فرزندان اين آب و خاک سکوت برگزيد و آنرا تکذيب کرد.

اما حال بشنويد که با قلبي پر درد و خونين فرياد بر مي آورم که تا چند روزي ديگر ، زندان جمهوري اسلامي پيکر بي جان از "اميدم" را به من خواهد داد و کيست که نداند در اين سه سال بر او در زندان چه گذشت و همين روزهاست که بر تمامي ستمها و بي عدالتي ها ، چشم فروبندند..

آيا فرياد رسي نيست؟

 

هم وطنان

دادگاه انقلاب حتي براي من نيز به جرم دفاع از همسرم ؛ حکم 2 ساله صادر ميکند و مرا از هر گونه سخني از وضعيت وي منع کرده است. اما از اين پس ديگر مرا باکي نيست.

سه سال نبود همسر ، سه سال دربدري و بي کسي ، بس نبود که حالا ميخواهند همان صدايش را و ديدار هفتگي اش را نيزاز من بگيرند؟ تا کي ميتوانم از چشمان فرزندان خردسالم که مرتب از پدر مي پرسند فرار کنم؟ تا کي ميتوانم ذره ذره آب شدن چو شمع اميد زندگي ام را ببينم و دم بر نياورم...

ميدانيد؟!

در طي يک هفته ي گذشته مسئولان بهداري زندان بارها تاکيد کرده اند که او بايد به بيمارستان منتقل شود ، اما دادستان و دادگاه انقلاب قصد جانش را دارند...

صدايم را بشنويد و به جاي آنکه فردا نامش را قهرمان کتابها کنيم ، همين امروز براي ماندنش تلاش کنيم.

 

اميدم در بستر مرگ است، آقايا ن آيا ميشنويد؟

 

فريبا هدايتي