شنبه ۱۹ شهريور ۱۳۸۴ - ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۵

جايگاه دين در دموکراسي هاي مدرن

(بخش سوم)

 

-قرن هيفدهم ، يا قرن آشوب –جنگهاي ويرانگر مذهبي و انقلاب در انگلستان .

 

- اگر چه ترقي و توسعه در انگلستان ادامه داشت و دنيا نيز آنرا   تائيد ميکرد، امٌا انگلستان قرن هيفد هم ، در مسائل سياست داخلي ، وارد جنگهري خونين مذهبي شد ، واز درون اين جنگها ، آشوبها ، قتل و کشتارها ، بلاخره انديشه هاي سياسي و عقايد متفکرين و فلاسفه ، در بر خورد با واقعيتهاي خونبار جامعه ، وتبادل فکري و عقيدتي،با  دگر انديشان ، آنچنان  همراه با تسا مح و مدارا رشد يافت ، که در نهايت به استقرار يک مکانيسم سياسي ثابت و کار آمد ، يعني دموکراسي پارلمانتاريسم ، شد که تاکنون در اين کشور ادامه دارد.

ملکه  اليزابت اوٌل در سال 1603 از دنيا رفت ، ژاک ششم (جاک ششم ) پادشاه اسکاتلند، که از سال 1567 ، در اسکاتلند پادشاهي ميکرد، و از آنجائيکه ملکه ا ليزابت ، قبل از مرگ ، ژاک ششم را به جانشيني خود انتخاب کرده بود، به سلطنت رسيد.ژاک ششم ، فرزند ماري استوارت ، و از طريق دختر هانري هفتم ، به خانوادهً سلطنتي تودور پيوند داشت . ژاک ششم ، با رسيدن به سلطنت انگلستان و اسکاتلند، به خود لقب ژاک اول ، عنوان پادشاه تمام انگلستان و اسکاتلند را داد، و با ا ين لقب در تاريخ انگلستان معروف و مشهور شد.

خانواده ً استوارت ها ، از همان ابتدا ، در بين مردم طرفداران قابل توجهي نداشتند. ژاک اوٌل ، مايل بود ، که روش خود کامگي و استبداد  را اصول و روش سلطنت و حکومت خود قرار بدهد.ملٌت با پارلمان ، که مظهر آزادي ، و سنًت انگليسي بود ، متحد شدند،و در اين زور آزمائي قدرت ، بين شاه و پارلمان ، انديشه هاي اصلاحات مذهبي ،نيز وارد صحنه سياست ، و مبارزات جامعه  شد.انديشه هاي کا لون ، کم و بيش ، از طريق هلند به  انگلستان نفوذ کرده بود. اين انديشه ها از منظر انتقادي به قدرت کليسائي کاتوليسيسم نگاه ميکرد، و بيشتر ناشر انديشه هاي مساوات طلبي بود.بخشي از مردم انگلستان ، خصوصأ پالايش دينان (les  puritainistes  )با ديدن فساد و تزوير دستگاه کليساي کاتوليسيم ، از تابعيت دين رسمي کشور خارج ميشدند،و آنرا ا با ارزشهاي ايماني و ديني خود در تضاد مي ديدند.(مثا ل ايران امروزي ، در حاليکه روحانيون حکومتي ، دائم از عدل علي صحبت ميکنند، بيعدالتي ، فساد ، استبداد ، سکه رايج در جامعه امروز ايران  است )

اين تضاد بين پادشاه و ملت از يک طرف ، و تضاد ايماني و عقيدتي ، بين بخشي از تودهً مردم ، با دين اجباري  ودولتي، و کليساي رسمي ، عامل اصلي دو انقلاب و جنگهاي مذهبي در انگلستان گرديدند، که جامعه قرن هيفدهم اين کشور را کاملأ  دگرگون کرد ند. مجلس لردان ، از اين انقلاب تضعيف شد، و بر عکس ، مجلس عوام بيشاز پيش ، بر قدرت سياسي اش افزوده شد.در واقع مجلس لردان ، طبقه ثروتمندان را نمايندگي ميکرد ، (امروز هم چنين است ) ، در مقابل مجلس عوام ، از بخش عظيم توده مردم نمايندگي ميکند.شروع سلطنت ژاک اوٌل ، با بحرانهاي اقتصادي ، اجتماعي همراه بود.در روستا ها ، هر روز بر تعداد کشاورزان بي زمين و کم زمين افزوده ميشد.در مقابل صاحبان املاک بزرگ ، بر وسعت زمينهاي کشاورزي شان مي افزودند.ودهقانانان فقيررا  مجبور به مهاجرت به شهر ها ميکردند.توسعه سرمايه داري ، باعث گسترش صنايع نظير ذوب فلزات، استخراج ذغال سنگ ،و گسترش تجارت شد.افزايش قيمتها ، که تا سال 1640، ادامه داشت ، طبقه ً فقير جامعه را بيش از پيش فقيرتر ميکرد.تضاد طبقاتي روزبه روز در جامعه افزونتر ميشد.طبقهً بورژوازي بر اين هدف بود ، که بعد از گرفتن اهرمهاي اقتصادي ،کشور ، اهرمهاي سياسي ،و مديريت مملکت را براي تحکيم مواضع اجتماعي و اقتصادي خود نيز  در دست بگيرد.

ژاک اوٌل که از سال 1603 ، تا سال 1625، بر انگلستان سلطنت کرد، ضمن تکيه بر  روش سلطنت استبدادي خود، در جامعه تبليغ ميکرد ، که سلطنت اش وديعه  الهي است . در مسائل مذهبي هم ، خواست پادشاه اين بود ، که همهً ملت بايد ، وحدت مذهبي داشته باشند، مذهب پادشاه ، مذهب ملت نيز هست.در ابتدا کاتوليکها موافق شاه بودند، امٌا بعد از اينکه به ماهيت استبدادي شاه پي بردند،  عليه او بر خاستند، و قصد داشتند ، شاه را از بين ببرند.اين طرح سوء قصد عليه جان شاه در تاريخ انگلستان ، به « فتنهً باروت » معروف است.

گويا کاتوليکها تصميم داشتند، که در روز افتتاح پارلمان در سال 1605 ، که پادشاه  طبق سنت پارلماني در اين مراسم شرکت ميکند،با جا سازي و تعبيه باروت در نکات مختلف ساختمان پارلمان ، آنجا را منفجر کرده و شاه را به قتل برسانند. کشف اين توطئه ، بر شدت فشار و خفقان ، از طرف شاه عليه کاتوليک ها و پروتستانها شدت يافت.برخي از موٌرخين بر اين عقيده اند ، که اين تو طئه کار خود پاد شاه بود ، که ميخواست با اين عمل ، به اختناق ،و استبداد خود ، چهرهً مشروعيت بدهد. (در جهان سياست و قدرت طلبي از اين ترفند ها و حيله ها زياد نمونه داريم.آ تش سوزي رايشتاگ توسط عوامل هيتلر ، و چسباندن اين عمل به کمونيستهاي آلمان ، براي مشروعيت بخشيدن قلع و قمع آنها توسط نازي ها ، نمونه اي از اين جنايت  مردم فريبي ها در تاريخ است .)

ژاک اول با پارلمان هم مخالفت و منازعه داشت.خزانهً دولت روزبروز خالي ميشد ، نيرو هاي نظامي خصوصأ نيروي در يائي انگلستان رو به ضعف ميگذاشت.در دوره ژاک اول بار ديگر نيروي دريائي اسپانيا ، عظمت و قدرت سابق خود را بدست آورد.ژاک اوٌل در حاليکه مايه انزجار و تنفر ملت بود ، در سال 1625 در گذشت.

-شارل اوٌل.( دوران سلطنت چارلز اوٌل -1625-1649).

شارل اوْل  بجاي پدر به تخت سلطنت نشست.مردم در ابتدا بر اين اميد بودند، که صلح و امنيت ، بوسيله اين پادشاه جوان بر قرار خواهد شد. امٌا به زودي اين اميد به ياس مبدل شد.شارل اول در آغاز کار ميخواست با پارلمان همکاري کرده و مملکت را اداره بکند، امٌا در عمل ، نسبت به پارلمان و نمايندگان آن صداقت نشان نداد . در سال 1628 ، پارلمان متنفر و منزجر از رفتار پادشاه ، و شکست برنامه کمک رساني انگلستان به پرتستانهاي فرانسه در شهر لا روشل (la rochelle ) ، اخطاري بر مبناي حقوق قانوني پارلمان ، به شاه فرستاد، که در تاريخ انگلستان به نام  petition of right  معروف است.از تاريخ 1629 ، شارل اوٌل مدت 11 سال ، با تمام و خود کامگي و استبداد ، سعي کرد ، بدون پارلمان ، فقط از طريق مشاوران و وزراي خود ، مملکت را اداره بکند . (مثل مرحوم محمد رضا شاه . نظام ولايت مطلقه فقيه در ايران امروز، در عصر هزارهً سوٌم !).

اسقف اعظم لود(Laud)، تصميم گرفت ، که با جبر و ا لزام و سرکوبي ، مذهب واحدي را بنام مذهب انگليکن، بر جامعه  انگلستان تحميل بکند. فساد مالي ، تصميم هاي نابخردانه شاه ، روز به روز ، بر نارضايتي هاي مردم مي افزود.کشور آبستن انفجار و انقلاب بود. اولين شورش  انقلابي در اسکاتلند ، جرقه زد، که در اصل مسبب آن ، همان سياست اجبار مذهب  واحد از طرف اسقف لود بود..(در حاليکه ملت در جهنم فقر و بيعدالتي ها  ناشي از استبداد ديني و سلطنتي ميسوختند، اسقف لود ، مثل روحانيون حکومتي در ايرلان امروز ملت انگلستان را ميخواست به زور به « بهشت خيالي خود در آن دنيا !؟ » بفر ستد .

پيروان فرقه ً پا لا يش دينان اسکاتلند، منطقه را به آشوب کشيدند.بدون کوچکترين انعکاس از طرف نيروهاي نظامي ، اين شورشيان  ، بطرف جنوب کشور ، يعني منطقه انگلستان سرازير شدند..شارل اول پارلمان را فراخواند، تشکيل رسمي پارلمان ، و بحث هاي مختلف ، جهت تصميم گيري  نهائي ، تا سال 1660، به درازا کشيد. مخالفت پار لمان با روش حکومت استبدادي ،  يک عده از وزراي مستبد را ، پارلمان به مرگ محکوم   کرد..در ايرلند هميشه نا راضي ، کاتوليکها  پرتستانها را قتل عام کردند.در لندن که طغيان و شورش در حال شکل گيري بود، پادشاه دست به کودتا عليه پارلمان زد، اما در اين اقدام پادشاه موفق نشد.شاه از پايتخت فرار کرد .سعي کرد که بکمک نيروهاي نظامي وفادار ، قدرت را دوباره بدست آورد. پارلمان خود مستقلأ دست به تشکيل نيروي نظامي کرد،و براي چنين ارتشي ما ليات مخصوصي را به تصويب رساند. جنگ داخلي ، بين نيروهاي سلطنت طلب ،و نيروهاي پارلمان ، به فر ماندهي اليويه کرموول ،بمدت دو سا ل طول کشيد.بلاخره شارل اول در سال 1646 در منطقه ناسباي(Naseby. )شکست خورد،و بوسيلهً اسکاتلندي ها ، به نيروهاي نظامي پارلمان تحويل داده شد.پارلمان که قبلأ توسط ا ليويه کرومول تصفيه شده بود ،و شخصيتهاي راديکال و انقلابي در آن جاي گرفته بودند ، در سال 1649 جهت محاکمه شاه ، دادگاه عالي تشکيل داد ،و شاه را به اتهام خيانت به ملت و مملکت ، محاکمه کرد.در 9فوريه 1649، دادگاه عالي ، شاه را به مرگ محکوم کرد ،و حکم دادگاه، جدا کردن سر شاه از تن به اجرا ً گذاشته شد.و شاه را با ساطور گردن زدند.

-جمهوري انگلستان و ديکتاتوري اليويه کرومول(Olivier CROMWEL1599-1658 )

ادامه دارد.

----------------------------------------------------------------

به قلم :کاظم رنجبر .دکتر در جامعه شناسي سياسي kazem.randjbar@wanadoo.fr

-پاريس 9-سپتامبر 2005-09-07

-اقتباس بطور کامل و يا اختصار باذکر نام نويسنده و سايت عصر نو ، بلا مانع است.