ايران زايشگاه وقايع تاريخي و سياسي شگفت انگيز
ناصر مستشار
با ملاحظات کوتاه
به گفتارهاي آقاي دکتر محمد ملکي در باره انتخابات اخيروتبعات سياسي دوره جديد
حاکم برميهنمان نشان ازدرهم ريختگي بي انتها وروان پارگي سياسي واجتماعي مردم
ايران را حکايت مي کند.از دير باز ايران را مهد تمدن وظهور اولين امپراتوري جهان
ناميده اند؛امااين سرزمين فقط به اين توصيفات ختم نمي شود؛ بلکه مختصات ديگري را
دارا مي باشد ؛که جاي تامل وبررسي موشکافانه ائي را در برميگرد.ازبد و تاسيس
امپراتوري هخامنشيان در فلات ايران ؛با درآميزي هاي تاريخي فراواني روبرو بوده
است.
فتح غير ممکن بابل ورهائي قوم يهود آن سرزمين وانتقال
يهوديان به زادگاه اصلي شان بدست کورش کبيروناميدن اوبه عنوان پيغمبر از جانب قوم
يهود؛ جزء لاينفک تاريخ بشري به شمار ميرود .جنگ هاي متمادي جانشينان کورش با
يوناني ها که بالغ بر سي وسي باربوده است؛آنچنان مردم ايران را خسته کرده بود که
هنگام لشگر کشي يک سردار جوان بنام اسکندر مقدوني پسر فيليپ ؛ فرمانرواي سرزمين
کوچک مقدونيه ؛ايرانيان در برابراو تاب
مقاومت وروياروئي نياوردن وبالاخره با شکست اولين وبزرگترين امپراتوري جهان
در ايران ؛يک سردارگمنام بنام اسکندر کبير در عرصه دنياي آنروز ظهور نمود ؛که هنوز
آوازه اش برسر زبانهاست.با گذشت بيش از دو هزار سال از آن واقعه ؛همچنان نام
اسکندرکبير سينه به سينه درگردش است و نام فرزندان وشهرهاوخيابانهاي مشهور رابه
خود اختصاص داده است.اما کمتر کسي ازانسانهاي جهان فعلي از مکان واقعه معروفيت
اسکند رکبير با خبر است .داريوش سوم بابه شکست دادن لشگر ايران ؛عملا آن مشهوريت
را به اسکندر ارزاني نمود.داريوش سوم قبل
از جنگ با اسکندر؛ با رهبري هاي هوس بازانه اش درکنارروحانيون زرتشتي چنان ايران
رابه پرتگاه سوق داده بود ؛که سقوطش بسيار سهل مي نمود.!! اينگونه نمونه هاي
تاريخي را در مقاطع جنگ هاي اعراب بدوي با ايرانيان وتسلط خفت بارشان بر ميهنمان
را مي توان گواهي گرفت ظلم وستم شاهان وموبدان زرتشتي مردم رابه استقبال اعراب
کشاند؛اما بعداز مشاهده نمودن جباريت حاکمان عرب؛ايرانيان متقاعد شدند به دوران
شهرياران رجعت نمايند؛ جنبش هاي رهائي بخش برپا ساختند اما دژخيمانه از اعراب پاسخ
گرفتند. همه اينها را در داستانهاواشعارواسطوره هاوتاريخ نويسان بيگانه ميتوان
مشاهده نمود!!.بعداز انتقال خونين جامعه ايران به دامان شيعه صفوي ؛آغاز جنگ هاي
مذهبي وپايان سلطنت شرم آورسلطان حسين که بازيچه ملايان بودو درمقابل اشرف افغان
به زانو نشست.اگر انقلاب مشروطيت به درستي هدايت ميشد ؛از درون آن رضاخان ميرپنج
بيرون نمي آمد. محمد رضا شاه پهلوي اگر که حکومت رسمي با سرکوب سياسي؛قدرت را
دراختيار خود داشت؛ اما حکومت غير رسمي ومخفي در دست سازمان سراسري روحانيت بود.روحانيون
ازآن چنان قدرتي برخودار بودند که شاه براي ملاقات با آيت الله بروجردي بايد قبلا
وقت مي گرفت ؛اين بدان بستگي داشت که آيا آن حضرت اظهار علاقه به ملاقات با شاه
رامي داشت يا نه!!انتقال قدرت ازحيطه قدرت شاه به قلمروروحانيون بسيار هم بعيد
بنظر نمي آمد؛ چرا که عوام گرائي بخش امت جامعه ما هنوز اجازه نقش آفريني را به
قشر روحانيت مي داده است.بقول آقاي دکتر
جهان شاهلو معاون پيشه وري که چندين ملاقات با شخص شاه داشته است شناخت درستي را از شخصيت شاه ارائه مي دهد. بقول ايشان شاه بسيار مذهبي ومشورت ناپذيروترسو بوده است.او که جرات مبارزه جدي ومستقيم باروحانيت را
نداشت ؛اما همواره آنها راتحت نام مارکسيسم اسلامي به باد حمله مي گرفت .براي او
خود روحانيت خطر به حساب نمي آمد بلکه همواره شبح کمونيست نيروي براندازبرايش
متصور بود.از برشمردن شواهد تاريخي فوق به نتيجه دردناک مي رسيم که همواره در طول
تاريخ ؛سرنوشت ميهن ما دقيقا دردوران استيصال رقم خورده است !!اين روزها جامعه
انطباق کاملي دارد با شرايط اضمحلال وفروپاشي ؛اگر جانشين
ملي ودمکراتيک شکل نگيرد آن همه مبازرات وکشته ها وزحمات به هدر خواهد رفت.فقط
افشاگري وضد بشريت معرفي نمودن رژيم حاکم برايران
در انظار جهاني کافي به نظر نمي رسد بلکه جايگزين معقول ودر برگيرنده
اکثريت ملت با يد عرض اندام نمايد.وگرنه امريکا دليل موجه ائي مي تواند داشته باشد
مبني برعدم توانائي خود ايراني ها براي برون رفت از بحران سياسي ومعضل سلاح اتمي ؛
تاامريکا خود مستقيما وارد پيکار بارژيم گردد ؛وسپس ايراني هاي دست چين شده رادريک
کنفرانس دريکي از شهرهاي اروپا ئي گرد آورد ؛وسناريوي عراق تکرار گردد!!حجت اسلام
خاتمي براي حفظ صيا نت روحانيت به تاکتيک موذيانه ائي روي آورده است.نامبرده علم
مبارزه با تحجررابدست خويش گرفته است ومي خواهد در ميان مردم محبوبيت گذشته
راهمواره زنده نگه دارد وبه تمام ياران روحاني خويش سفارش نموده است که از پذيرش
پست ومقام دردولت فعلي پرهيز نمايند تا اپوسوزسيون قانوني خود را تشکيل دهد.جلب
نظر توليت قدس رضوي واعظ طبسي وسفرخاتمي بدانجا وسخنراني نامبرده وکف زدن ها همه
درخور توجه مي باشد!انگاري تاريخ ملت مادر يک دور تسلسل مي چرخد اوکه هشت سال فرصت
مناسب در اختيارش بود ؛عملا ناتوان از کار در آمد.حالا دوباره آهنگ مبارزه با
ارتجاع راآغاز کرده است.وزيرش رابا ضرب شتم برکنار و زنداني کردندومشاور ارشدش
راترور کردند هر9روز به گفته خويش توطئه.وپاپوش درست کردنددر تمام اين موارد سکوت
اختيار نمود اينها همه شگفتي هاي ميهن ماست!!هاشمي رفسنجاني که مظهروجرثومه جنايت
ودزدي مالي مي باشد در انتخابات دوره ششم مجلس از طرف مردم تهران نتوانست راي کافي
بياورد؛اما درانتخابات رياست جمهوري حائز 10 راي نازنين از جانب ملت مي شود
آيا به راستي ايران سرزمين شگفت انگيزنيست همه اينها دردهاي
آشکاروپنهان ميهن ماست.آيا اين است ارثيه چند هزارساله نياکان ما؟؟ آيااين است چهره واقعي ميهن ما؛يا شق ديگري از ميهن ماپشت ابرهاي سياه مستور
است؟؟
دکتر ملکي مي گويند نسبت عدم شرکت مردم در انتخا بات اخير
بالغ بر پنجاه در صد مي باشد،که اين رقم پذيرفتني مي باشد؛اما تحريم کنندگان
سازمان نيافته وبي برنامه وبي هويت وخاموش سياسي هيچگاه نمي توانند سرنوشت مملکت
را تعين نمايند .اين رژيم با پنج درصد از هواداران فعال سپاهي وبسيجي ونظامي
واداري ودرجه يک وپانزده درصد حواريون معنوي از ميان مردم در درجه دوم
پنج در صد راي مشوش مردم از طريق حمايت محمود دولت
بادي؛سپانلو،عباس کيارستمي،خشايار ديهمي وديگر دمکرات هاي نا پيگر مي تواند در
ميهن ما به حکومت خود ادامه دهد .دکترملکي عنصر عدم پيوند روشنفکران با توده مردم
را مطرح مي نمايند؛که به نظرنگارنده بايد به سراغ آن مولفه رفت. مخالفين رژيم به
اندازه کافي حکومت را افشاء نموده اند ومردم هم به اندازه کافي رژيم را شناخته اند
؛اما نهاد اين بي تحرکي وبي تفاوتي در کجا نهفته است را ؛مقاله بسيار شجاعانه آقاي
مهرآسا تحت عنوان ؛؛فقط رژيم مقصر نيست؛؛انتشار يافته درسايت اينترنتي اخبار روز
پاسخ گفته است.نگارنده همگان را به مطالعه صادقانه آن مقاله ارجاع مي دهد
اي کاش که جاي آرميدن بودي يا اين ره دور را رسيدن بودي
کاش از پي صدهزار سال ازدل خاک چون سبزه اميد بردميدن بودي
تاريخ چند هزار ساله ميهن ما نشان داده است که همواره نبرد
ميان جهل ودانائي وجنگ روشنائي وتاريکي جريان داشته است.اين مرحله ازپروسه تاريخ
ما مستثنا از دوره هاي گذشته نمي باشد .به اميد نهادينه شدن فرهنگ آزادي
؛دمکراسي؛قوانين مندرج حقوق جهاني بشر وعدالت اجتماعي در ايران .