جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۴ - ۲۰ مه ۲۰۰۵

تحريم انتخابات چالش تحولگرايان و اصلاح طلبان

 

·        دراينکه انتخابات ابزار دمکراسي است شکي نيست اما ازآنجا که ابزارنامش را باخود داردپرسش آن است که  آيا ازاين ابزار نمي توان براي هرکاري استفاده کرد. آيا ازابزار انتخابات نمي توان براي سرپوش نهادن برساختارتوتاليتراستفاده نمود. آيا از اين ابزار نمي توان براي سرگرم کردن مردم به شعارهاي بي اساس و نهايتا متنفر کردن آنان از عرصه سياسي استفاده کرد.آنان که مي گويند راهي جزمشارکت درانتخابات وجود ندارد ابتدا روشن نمايند که ماحصل اين مشارکت  درچند ساله اخيربه کجا انجاميد؟

 

محمد مسعود سلامتي 

 

گرچه اينروزها بحث حضور يا تحريم انتخابات به نقطه ثقل مباحث سياسي درايران تبديل شده است اما  با توجه به اينکه رويکردها معطوف به راهبردهاي سياسي مي باشند، شايسته است ابتدا نيم نگاهي به راهبردهاي موجود درعرصه سياسي کشورمان داشته باشيم وازاين منظر رويکردهاي مشارکت يا تحريم را مورد تو جه قرار دهيم.

اگرنوع نگاه به حکومت را يک عامل مهم درتعيين راهبرد ها بشماريم ازاين منظرمي توان دو بستر متمايز را تشخيص داد . نخست تفکري که اصل را بر حفظ ساختار مي بيند وديگري انديشه اي که کارآمدي را  اصل مي داند. جريانهايي که همه دغدغه شان ساختار است درايران امروزخود به دودسته تقسيم مي شوند:

 نخست محافظه کاران که براي حفظ ساختار، حاضربه قبول هيچ تغييري ولوصوري  در حکومت نمي باشند . البته  اين جريان طي سالهاي اخير به سبب ناکامي ها ونارضايتي ها ي درون گروهي دچار انشقاق درميان خود و تبديل به گروههاي محافظه کاران سنت گرا – محافظه کاران نظامي گرا- محافظه کاران مدرن  گرديده اند که صرفا درشيوه هاي اجرايي داراي اختلافاتي مي باشند. موضع اين جريان با توجه به دراختيارداشتن ابزارثروت وقدرت صرفا برگزاري صوري انتخابات جهت تثبيت ودراختيارگرفتن کامل عرصه قدرت سياسي است.

دوم اصلاح طلبان اين جريان نيزاصل را حفظ ساختار مي داندبا اين تفاوت که اگرقايل به تغيير مي باشد هدف اصلي آن تغييرنيل به يک نظام مطلوب نبوده بلکه هدف اصلاح رويه ها به منظوربقاي ساختار موجود است.  به همين سبب حتي دگرگوني درحد تغيير قانون اساسي را خيانت مي شمارد. اگرازاين منظر رخداد هاي سياسي سالهاي اخير را مرور نماييم . آنگاه دليل عدم پيگيري موثرتا دستيابي به نتيجه نهايي درقضيه قتلهاي سياسي زنجيره اي؛ سکوت  دربرابر فاجعه سرکوب دانشجويان در18تيرماه سال78 و ادعاي مضحک ورسوايي که درنخستين سالگرد آن فاجعه توسط رييس جمهور اصلاح طلب بعمل آمد يا بي عملي دربرابرقتل عام مطبوعات مستقل(ارديبهشت 79) و نيزسکوت مجلس اصلاحات دربرابرحکم حکومتي که نمايندگان ملت را ازانجام يک وظيفه قانوني بازداشته بود و.....حتي دليل تکاپو، سراسيمگي ونيز آشفتگي بيشترآنان نسبت به محافظه کاران دربرابر موج فراگير تحريم ملي انتخابات را به روشني درمي يابيم. اگرازمنظرفوق به تحليل اظهارات چهره هاي اصلاح طلب بنشينيم آنگاه تعجب نخواهيم کرد که چرادرمقام شمس واعظين نشسته و مي گويند:"تنها گزينه موجود...بازگشت رفسنجاني به صحنه اجرايي کشوراست"آنهم  6ماه قبل ازآنکه آقاي رفسنجاني دريک ازخود گذشتگي !!برترديدهايش فايق آيدو داروي تلخ سربکشد !  وبا اين نگاه تعجب نخواهيم کرد چرايکي ديگرازاصلاح طلبان درسخنراني "علمي" خود تنها کسانيکه درپي راهبرد انتخابات آزاد (بخوانيد قبول مشارکت درانتخابات واصلاح درون ساختاري) هستند را به عنوان "شهروندان مسوول" خطاب نمايد و بقيه کسانيکه راي و نظرشان تحريم انتخابات است را خيال پردازولابد شهروندان غيرمسوول بداند. البته بتدريج اصلاح طلبان نيز به دودسته تقسيم شدند اصلاح طلبان مدرن با فاصله گرفتن ازرفرميستهاي سنتي به طرفداران رفراندوم پيوستند و به اين ترتيب يک گام به تحولگرايان نزديک شدند.

اما فراي دو جريان حامي ساختارموجود جريان سومي وجود دارد که اصل را بر کارآمدي قرار داده است . با توجه  به اين مهم که هم به لحاظ مباني نظري وهم  عملکرد و سوابق، ساختارکنوني فقدان ظرفيت هاي لازم براي دمکراسي را به اثبات رسانده است . (وصرفا به اين سبب ونه به اين دليل که ساختارکنوني چه نام يا مدل حکومتي دارد) قايل به ضرورت تحول ساختاري جهت ايجاد بسترمناسب براي تحقق دمکراسي مي باشد.اين نگرش با اتخاذ سياست تحريم ملي قصد دارد بعنوان گام نخست عدم مشروعيت ساختارکنوني رادرمعرض قضاوت افکارعمومي جهانيان قرار دهد.

اکنون ببينيم دربحث انتخابات مدعيان مشارکت برچه استدلالهايي تکيه مي کنند:

1-      انتخابات ابزار دمکراسي است .  براي نيل به دمکراسي يا بايد اززور استفاده کرد يا صندوق راي.ازآنجا که تغييرات متکي به خشونت منجر به دمکراسي ناپايدار خواهد شد . پس جهت برگزيدن راهکارصندوق هاي راي بايد در هرانتخابات شرکت نموده  تا  شرايط  براي انتخابات آزاد فراهم گردد.

 

دراينکه انتخابات ابزار دمکراسي است شکي نيست اما ازآنجا که ابزارنامش را باخود داردپرسش آن است که  آيا ازاين ابزار نمي توان براي هرکاري استفاده کرد. آيا ازابزار انتخابات نمي توان براي سرپوش نهادن برساختارتوتاليتراستفاده نمود. آيا از اين ابزار نمي توان براي سرگرم کردن مردم به شعارهاي بي اساس و نهايتا متنفر کردن آنان از عرصه سياسي استفاده کرد.آنان که مي گويند راهي جزمشارکت درانتخابات وجود ندارد ابتدا روشن نمايند که ماحصل اين مشارکت  درچند ساله اخيربه کجا انجاميد؟ مردمي که به شوق تحول؛ 2 خرداد را آفريدند پس از8 سال اتلاف انرژي متراکم به آنجا رسيدند که حتي حاضربه شنيدن مباحث سياسي نيستند.چندحزب سياسي داريم که بتوانند آزادانه فعاليت کنند؟ چند نشريه مستقل وآزاد داريم که بي واهمه توقيف شدن منتشرشوند ؟ درهمين انتخابات پيش رو ازميان 1014 نفر که ثبت نام نموده اند چند نفرفعال سياسي مستقل ازحکومت حاضرشده اند که پابه اين ميدان نهند. ازمردم وگروهها که بگذريم درميان اصلاح طلباني که ازروزهاي پس از2خرداد درصحنه هاي مختلف فعالانه حضورمي يافتند چند نفربا هما ن شور وشوق يا حداقل همان ادبيات سياسي درصحنه اند وچه تعداد ناگزيربه جلاي وطن شده يا گوشه زندانها به فراموشي شما اصلاح طلبان حکومتي سپرده شدند  .آيا اينها گامهايي رو به جلوو درمسيرگذاربه دمکراسي است. آيا اظهارنظرشما علمي است که مي گوييد:" بخشي ازشهروندان کم صبر ايران ازدست آوردهاي دوران اصلاحات راضي نيستند."اگرشما شعارتازه اي سردهيد ممکن است دراين سخن محق  باشيد اما ازوقتي مرحوم دکترمصدق تصميم به ايجاد جبهه ملي گرفت شعارخود را تلاش براي برگزاري انتخابات آزاد قراردادو اکنون پس از55 سال هنوزدرحل اين معضل که آيا هريک ازشهروندان حق دارند خود را درمعرض آراي عمومي قراردهند، مانده ايم آيابازهم بايد ازکم صبري مردم انتقاد نمود يا راهبردها رامورد ترديد قرارداد؟

2- دليل ديگراصلاح طلبان آن است که انتخابات راهي کم هزينه است وباتوجه به اينکه حکومت مخالف جدي رفراندوم است پس جزاين(انتخابات) راه ديگري پيش روي ما نيست.

چنانچه بخواهيم  برروي هزينه هاي فراواني که فعالان سياسي – مطبوعاتي طي سالهاي اخيرمتحمل گرديده نيزچشم بپوشيم ،اين امرقابل کتمان نيست که  خسارت  بي تفاوتي مردم نسبت به سرنوشت سياسي خود، خسارت وهزينه کمي نمي باشد. چيزي که تا کنون عايد گرديده و درواقع ما حاصل عملکرد منفعلانه چند ساله اخيراصلاح طلبان حکومتي(دربرابرسياست سرکوب وشعارالنصر بالرعب تمامت خواهان) بوده است.اما نرفتن به پاي صندوقهاي راي قطعا هزينه اي براي مردم نخواهد داشت درعين حال اين بحث مطرح است که  اگرحکومت موافق رفراندوم نيست مردم با نرفتن به پاي صندوقهاي راي که حاصل آن تضعيف مشروعيت بين المللي است اهرمي براي اعمال فشار به حکومت جهت کسب حقوق خود دراختياردارند. اما اگرمردم درانتخاباتي که نتيجه آن ازقبل قابل پيش بيني مي باشد مشارکت کنند چه حاصلي جزسرخوردگي توده ها درپي خواهد داشت؟ضمن آنکه اين پرسش مطرح است که گرچه حکومت مخالف جدي رفراندوم است اما آيامگر موافق انتخابات آزاد مي باشد؟

3-     اصلاح طلبان مي گويند عدم مشارکت درانتخابات منجربه يک دست شدن حکومت (توسط اقتدارگرايان) ودرنتيجه بسته شدن فضاي تنفس جامعه مدني خواهد شد

ابتدا اين پرسش مطرح است که طي سالهاي اخيرچه ميزان فضاي تنفس براي نيروهاي مستقل ازحکومت و نه اصلاح طلبان حکومتي فراهم بوده که بيم از دست رفتن آن باشد.آنگاه که پس ازخرداد 76 درهرانتخابات نيروهاي مستقل رد صلاحيت شدند اصلاح طلبان چه کردند؟ وقتي قتلهاي سياسي اتفاق افتاد نهايت دستاورد ي که اصلاح طلبان داشته اند  دراختيارگرفتن وزارت اطلاعات بوده که مسلما اين دستاورد!!هم با تغييررييس جمهوراعاده خواهد گرديد و آنگاه که نيروهاي مستقل ازحکومت خواستاردراختيارداشتن حتي يک نشريه شدند اصلاح طلبان جزسکوت چه اقدامي کردند تا روزيکه نشريات آنان نيزفله اي توقيف گرديد. آنگاه که پس ازحوادث تير ماه 78 درميان دانشجويان و جواناني که به بند کشيده شدند نام حتي يک اصلاح طلب ديده نمي شد و جريان سوم بعنوان عوامل آشوب معرفي گرديد رفرميستها چه واکنشي نشان دادند؟اصلاح طلبان دربهترين شرايط  خود که  مجلس ورياست جمهوري را دراختيار داشتن چه ميزان به تقويت نهاد هاي مدني همت گماشتند .(آنها نتوانستند حتي ازحقوق قانوني خود براي اصلاح قانون مطبوعات بهره ببرند) وپرسش مهمتر آنکه آيا شدت سرکوب وتضييقات سياسي بعمل آمده طي همين سالها(83-79) نسبت به سالهاي قبل ازآن بيشترنبود؟

 

4- سرانجام آنکه رفرميستها ي حکومتي مي گويند تحريم انتخابات سوق دادن مردم به بي تفاوتي و انفعال و بي عملي است . آنها مي گويند کساني که انتخابات را ازماهها پيش تحريم کرده اند دراين چند ماه هيچ عمل ديگري نداشته و به بياني به کنج خانه ها خزيد ه اند.

ازاصلاح طلبان مي پرسيم حاصل اکتيو بودن شما در اين چند ماه بلکه اين چندسال چه بود ؟ اگرقرارباشدنتيجه عملکرد مان تحميل هزينه هاي سنگين برملت و مايوس کردن مردم ازامکان هرگونه تغيير درسرنوشتشان و يا آب به آسياب اقتدارگرايان ريختن باشد همان به که بي عملي برگزينيم. ضمن آنکه نرفتن به پاي صندوقهاي راي نه به مفهوم سکون وکناره گيري بلکه مصداقي ازمقاومت مدني است . مردمي که نيازمند تمرين براي حرکتهاي يکپارچه واتحاد نيروهاي سياسي مي باشند چنين رويکردهايي که هزينه اي براي آنان ندارد مي تواند به مثابه  گامهايي مناسب براي تجديد قوا و ايجاد اعتماد به نفس لازم به منظورحرکتهايي جدي ترباشد.

 

 

محمد مسعود سلامتي  

30ارديبهشت 84

masoudsalamati@yahoo.com