 |
جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۴ - ۲۰ مه ۲۰۰۵
|
|
|
سنگسار در بدحشان
ليلاست نامت يا امينه!
لعل بدخشان باشد بدنت
يا فيروزه ي نيشابور
آبي دوبيتي بوسعيد باشد چشمانت
يا بلوط سوخته ي رابعه
در زير آوار سنگ چه مي کني؟
هدهد گلو بريده ي عشق!
***
کو بهار؟
پيراهن پرپر پروانه بر تن باد
و قباي قناري
بر شاخه هاي خشک.
سهم ما از بهار همين بود شايد
***
عروس ماه
امشب از آسمان
مشک تر
و ياس پرپر مي بارد.
شاهزاده اي آبي،
بر بال ماه،
بربطي برهنه مي نوازد؛
براي گوشه ي گيسوي روسپي جواني
که در بامدادي،
بي بنفشه و بي کاکل،
بر طناب مرگ،
بوسه اي داد و گذشت.
تارا
تارا
دختر برف و ليمو
با گلوبندي از ترانه هاي
مازندراني
برابر قهوه خانه ي آل مکتوم
عطر فراق مي فروشد
با اشک چشم عاشق.
سبز باشيد. محمود کوير
|
|
|
| |