سايت ها و ماهواره ها
نسلي فدا شده در تقاطع سه رويداد تاريخي_ جهاني
2
کيانوش تو کلي
سه شنبه، 2005/05/17
http://www.iranglobal.dk
همان گونه که در بخش نخست نوشتم, سانسور, هم زمان با پيدايش صنعت چاپ و در دوران
صنعتي شدن جهان پا به عرصه ي وجود گذاشت. اين پديده با ورود به جامعه ي فراصنعتي, در بستر انقلاب ديجيتالي وبه هنگام پايان گرفتن
جنگ سرد, از جهان غرب رخت بر بست.(1)
در جهان پيشرفته ي امروز, سانسور,
موضوعي احمقانه قلمداد مي شود. ولي در کشورهاي خاورميانه اي اين پديده همچنان
اژدهايي دو سر, هم زمان, در عملکردهاي حاکمان وقت و نيروهاي اپوزيتسيون ايفاي نقش
مي کند. سانسور در اين کشورها نه تنها در مطبوعات کاغذي بلکه در سايت ها و در دنياي
مجازي پيوسته به حيات خود ادامه مي دهد.
نسل ما, روشنفکران دهه ي چهل و پنجاه, که ديکتاتوري
پرولتاريا را در مکتب استالينيست هاي وطني آموخت, ضديت با غرب را از جلال آل احمد
(2) وام گرفت و رمانتيسم انقلابي را از احمد شاملو به يادگار گرفت, در فضاي زهر آلود سانسور و خودسانسوري پا به ميدان
سياست گذاشت.
انقلاب, شتاب زده از راه رسيد و پيش
از همه, فرزندانش را به زير چرخ هاي سنگين
خويش فرو کشيد. آناني که جان سالم به در برده بودند, در دو سوي جنگ سرد, راهي غرب و شرق جهان شدند.
بخش بزرگي از کادرهاي کمونيست راهي سرزميني گشت که ادعا مي شد
- زادگاه سوسياليسم واقعا موجود بود-
و از شانس خوب آنان, دوران مهاجرتشان, با دوران گلاسنوس, پروستروئيکا هم زمان گشت.
عقده هاي صد ساله, يکي پس از ديگري,
سر باز کرد. „ حقيقت“, از انحصار
کمونيست ها رها گشت و انسان هاي“ طراز نوين“, عليه دولت هاي
سوسياليستي خود دست به انقلاب مخملي زدند. ديوار هاي لرزان و شرمنده ي „عدالت“, فرو ريختند و در پي آن, مهاجرت دوم کمونيست هاي
ايراني به کشورهاي سرمايه داري غربي آغاز شد.
سوسيال دمکراسي که سال ها پيش دولتهاي
رفاء را از تونل هاي توسعه گذر داده بود, با از راه رسيدن گلوباليسم, به بحراني جدي
کشانده شد. در دهکده ي جهاني, مرزهاي
اقتصادي هر روز کم رنگ تر مي شدند. نسل ما که دمکراسي را لمس مي کرد, به سوسيال
دمکراسي علاقمند مي شد و در انديشه ي چگونگي انتيگراتسيون در جامعه ي ميزبان بود.
در اين راستا, تنوري هاي لنيني در ذهنش رنگ مي باختند و قطار سياست در آن سال
ها, چه خالي و چه سبک مي رفت!
نسل“ ما“ که نسل گمنام
ها بود و هنوز“ من“ نشده بود, وقتي
پا به غرب گذاشت, به آرامي از فراز آرزو
فرود مي آمد و از انقلاب خلقي فاصله مي گرفت. اين نسل که سوداي صنعتي کردن ايران
را در سر مي پروراند, بي سر و صدا لنينيسم
را رد مي کرد و دل در گرو مهر تنوريسين هاي دو سه قرن پبش اروپا مي بست. او در فکر
قدرت بخشيدن به پارلمان ملي بود و محمد مصدق را گرامي مي داشت. غافل از اين که
کشور ميزبان, سال ها پيش, جامعه ي صنعتي
را پشت سر گذاشته بود و قدرت پارلمان ملي اش روز به روز بيش تر رنگ مي باخت. در پي
انقلاب ديجيتالي, موضوعات ملي, جنبه ي گلوبال مي يافت, موضوع „عدم دخالت در امور ساير کشورها“, به مقوله ي
خنده داري مبدل مي گشت و روندهاي گلوبال- ديجيتال, بنيادگرايي و ناسيوناليسم را به چالش فرا مي خواند.
فاجعه ي 11 سپتامبر در راه بود و کمربند سبز به دور“ خرس روسي“ اهميت خود را
از دست داده بود و متحدين ديروز به دشمنان امروز مبدل مي شدند!
نسل ما که به بالاي چهل رسيد, کامپيوتر
خريد ودر پنجاه سالگي به اينترنت وصل شد و“ جوان“ تر هايش يکي پس
از ديگري صاحب سايت و وب لاگ شدند.
انقلاب ديجيتالي ميان سرخوردگان از
انقلاب بهمن, سياست پيشگان و روشنفکران نسل ما, تحرک بي سابقه اي را موجب گشت. اينترنت
در فاصله ي ده سال, جولانگاه چهارهزار سايت فارسي زبان شد و شصت هزار وب لاگ نويس, قلم زني آغاز
کرد. در اين تکاپو, „طاغوتي“ ها نيز بي کار
ننشستند.
آن ها پيروزمندانه, سوار بر امواج ماهواره, در آن سوي اقيانوس ها و
در خانه ي “ عموسام „ تلويزيون و راديو
بر پا کردند (3). برنامه ريزان لس آنجلسي,
سياست را لاي بانگ رنگارنگ شادي مي پيچيدند و آن را به سوي ايران پرتاب مي نمودند.
مردم با بد بيني, سياست را پشت در خانه هاشان جا مي گذاشتند و شادي, اين ممنوعه ي
زيبا را دور از چشم آخوند هاي شادي ستيز,
به خلوت خانه هاشان ميزبان مي شدند و با مهرباني نوازشش مي کردند.
درون مرزي ها, مردم مسلمان و“ انقلابي“ از ترس پاسداران جهل, همواره بر سر بشقاب ماهواره, روي
بام ها, چادر سياه مي کشيدند!
سايت هاي سياسي که بيش تر توسط چپ هاي
جمهوري خواه اداره مي شدند, يکي پس از ديگري مستقل تر از نشريات کاغذي, به تلاش بر آمدند. با اين وجود
سايه ي سنگين سانسور بر مطالب, به روشني حس مي شد. کم نبود ند مقالاني که
در سايت هاي پر تيراژ درج مي شدند, ولي نقد همان مقاله ها ناگزير سر از سايت هاي
کم بيننده تر در مي آورد. سايتي که بر اساس“ سردبير خودم“ و با زحمت و فداکاري صاحب آن اداره مي شد, تک
بعدي بود و بيش تر طرز فکر و جريان سياسي خاصي را تبليغ مي کرد. گردانندگان چنين
سايت هايي بدون آن که به فکر آينده سازي و مقوله هايي از اين دست باشند,
تنها, در دادن پز ژورناليستي تلاش مي
کردند.
نويسندگان اصلي اين سايت ها, همان
رهبران سنتي ده بار شکست خورده“
نسل ما“ بودند که مدام گذشته را با ظاهري“
دمکراتيک“ مرور مي کردند
و توجه نداشتند که گذشته چراغ راه آينده نيست, چرا که تاريخ تکرار نمي شود و حال
سرشار از آينده است.
„نسل ما“ هم چنان تحليل
هاي خود را محور قرار مي داد و چنان عنايتي به موضوع „شتاب در تغيير“ جهان امروز
نداشت و غافل از آکادميک شدن سياست بود. اين نسل به نظم نوين جهاني و طرح“ خاورميانه بزرگ“ (4)آن پوزخند مي زد, تف در باد مي افکند و توجه نمي کرد
که تنها در صورتي زحمات شبانه روزي اش براي دمکراسي و تو سعه نتيجه مي دهد که هم
گام با روندهاي جهان گلوبال باشد.
احزاب سياسي „نسل ما“ درست در ابتداي
دهه ي 90 دچار ريزش عمومي شد و تقريبا 90% نيروي خود را از دست داد.
اينترنت تاثير دو گانه اي در حيات
احزاب سياسي داشت. از يک سو مانع روند فروپاشي آنان گرديد, ارتباطات گسسته ي افراد
حزبي را دوباره برقرار ساخت و به دليل انتقال سريع اطلاعات, امکانات تازه اي را
براي اين سازمان ها ايجاد کرد. از سوي ديگر ساختار عمودي و هرمي آنان را به رابطه
مستقيم مشارکت دروني اعضا و سازماندهي شبکه اي
و آن لاين مبدل کرد. در نتيجه تحرک جديدي در بين هواداران اين گروه ها ايجاد
شد. دراين ميان „پال تاک“ نيز نقشي مهم و اساسي در تمرين
دمکراسي داشت. امروزه به طور کلي, اينترنت
و ابزار ديجيتالي در دمکراتيزه ساختن مناسبات دروني احزاب و سازمان ها ي سياسي از
سهم بسزايي برخوردار هستند.
شايان ذکر است که اينترنت شکاف عظيمي
را در جامعه ي سياسي ايراني ايجاد کرده است.(5)
از سوي ديگر ايجاد سايت هاي سياسي در
چند سال اخير,موجب پيدايش احزاب و جريانات جديد سياسي شده است:
منشور 81, اتحاد جمهوري خواهان, جمهوري خواهان لاتيک – دمکرات, کانون اقليت هاي قومي- ملي و طرح فراخوان ملي برگزاري رفراندم از جمله
مهم ترين آن است.
اما هواداران نظام پادشاهي و مشروطه
خواهان, در دنياي مجازي و ايجاد سايت ها
فعاليت چشم گيري نداشته اند. در عوض اين نيروها در برپايي تلويزيون و راديو هاي
ماهواره اي از رقباي جمهوري خواه خود, به شکل چشم گيري پيشي گرفته اند و گوي سبقت
را از آنان ربوده اند. متاسفانه نبودن
همکاري ميان مشروطه خواهان و جمهوري خواهان در زمينه ي تلاش هاي ماهواره اي و سايت
ها, ايجاد شکاف هايي را در جنبش آزادي خواهي نيروهاي اپوزيتسيون سبب شده است(6).
اگر کمي خوش بين باشيم, مي بينيم که اين
دو رودخانه ي ديجيتالي در زمينه ي پشتيباني از طرح رفراندوم رفته رفته در حال رسيدن
به يکديگر هستند و گسترش وهمگرايي سايت ها و ماهواره ها مي رود تا قهرمان دمکراسي
در ايران گردد و ميهن ما را از چنگال بنيادگرايي
مذهبي رها سازد.
زير نويس ها:
_(1)
هر چند هفته نامه "نيوزويك" روز دوشنبه رسما
گزارش قبلي خود مبني بر بيحرمتي مامورانآمريكايي در بازداشتگاه نظامي گوانتانامو
بهقرآن را پس گرفت و لي
اين موضوع نشان مي دهد که وسايل ارتباط جمعي در غرب از زير نفوذ دولت ها خارج گشته
اند
http://www.iranglobal.dk/Sansor%20va%20Hemaghat_1.htm
_(2)«غربزدگي ميگويم همچون وبازدگي، و
اگر بمذاق خوش آيند نيست بگوئيم همچون گرمازدگي يا سرمازدگي. اما نه، دست کم چيزي
ست در حدود سن زدگي. ديدهايد که گندم را چگونه ميپوساند؟» به نقل کتاب غرب زدگي
جلال احمد.
_(3) بر طبق براورد محمد حسين اذيب 60% مردم کلان شهر هاي ايران
به تلويزيون ماهواره اي دست رسي دارند . بر اورد مي شود که حدود 30 تلويزيون
ماهواره اي ، 16 ميليون ايراني را زير پوشش قرار داده است. تا جايي که رزيم مجبور
شد ه است که رسميت برخي از شبکه هاي
ماهوره اي غير سياسي شادي افرين را برسميت بشناسد و به انها اجازه بازگشايي دفتر
در تهران را بدهد.
_(4) در سال 2003 در مفاله تحت عنوان" يک استراتژي و 2 سياست" در باره اختلاف سياست اروپا و
امريکا بر سر طرح خاورميانه برزگ به تفصيل
شرح داده ام
_(5)رشد ابزار ديجتالي و اينترنت موجب شکاف در
بين جوامع بشري شده است و بطور مشخص شکاف مابين سياسيوني که _از اينترنت در فعاليت سياسي روزانه بهر ه مي گيرند_
و با کساني که از چينين ابزاري بدورند،
کاملا اشکارشده است.
http://www.iranglobal.dk/farokh%20-noskheh%20tahsih%20shdeh.htm
-(6) کاملا اشکار
بود که سازماندهي تظاهرات اخير اعراب خوزستان نتيجه همکاري سايت
ها و ماهواره بوده است ، در حالي که
جنبش دانشجويي در 18 تير به دليل عدم همکاري سايت ها
با ماهواره به شکست سنگين جنبش دانشجويي انجاميد در ان سال اکثر سايت ها از
نظرات اصلاح طلبان دوم خردادي حمايت مي کردند.