سعيد حجاريان
نودولتان ، نوكيسه گان و نوديدگان،دشمنان دمکراسي
امروز:
آنچه
در پي مي خوانيد متن کامل سخنراني سعيد حجاريان عضو جبهه مشارکت، در سمينار «گذار
به دموکراسي» است که در تاريخ 27 ارديبهشت ماه در دانشگاه تهران و به همت انجمن
اسلامي دانشکده حقوق و علوم سياسي و دانشکده علوم اجتماعي اين دانشگاه، برگزار شده
است.
* *
سيداشرف
الدين گيلاني ( نسيم شمال) در زمانه خود براي بيان علل عقب ماندگي ايران، سه سبب
را از ديگر اسباب مهم تر دانسته بود. وي عوامل دولت خارجي را كه در ايران به جاي
منافع ملي به دنبال پيگري منافع بيگانگان بودند و به اصطلاح آنان را آلمان پرست،
روس پرست وانگليس پرست مي خواندند را سه عامل عقب ماندگي كشور به شمار مي آورد.
نسيم شمال در ترجيع بندي در بيان اوضاع كشور چنين سرود كه:
خاك
ايران شده ويران ز سه فيل روس فيل، انگل فيل، آلمان فيل
اما
زمانه ما چگونه است؟ به نظر من در وضعيت كنوني نيز رد پاي ويرانگر سه فيل را در
جريان توسعه كشور مي توان ديد. عواملي كه زمينه هاي توسعه نيافتگي و به ويژه توسعه
نيافتگي سياسي را موجب گشته اند. اين سه را نودولتان، نوكسيه گان و نو ديدگان مي
نامم و براي آنكه منظور خود را روشن سازم، لازم است تا به مقدماتي نظري اشاره كنم
تا چارچوب تئوريك بحث مشخص شود.
منابع
كمياب در هر جامعه سه هرم را تشكيل مي دهند كه به وسيله آن موقعيتهاي شغلي به شكلي
مخروطي لايه بندي مي شوند. در هر كشوري، اين هرمها كه در اصطلاح جامعه شناسانه به
آن Occupational Pyramid)) مي گويند وجود
دارد كه در آن مشاغل از لايه هاي مزودست تا لايه هاي فرودست دسته بندي مي شود.
درعين حال نردبانهايي در اين هرم ها متصورند كه برخي عمودي و برخي افقي اند وعبور
از آنها حالتي " مارپله" مانند دارد. عدم حسابگري در اين حالت گاهي به
سقوط و حسابگري به صعود منتهي مي گردد. به اين صورت، فردي در تحرك افقي شغل خود را
از بزازي به بقالي يا خياطي به آهنگري تغيير مي دهد. تغييرات در اين دامنه در يك
رديف صورت مي گيرد، بطوريكه مي بينيم آنها همه در يك رده اند. حال، در مقابل، تحرك
عمودي را داريم. مثلا فردي كه از خرده فروشي به عمده فروشي مي رسد، تاجري كه ملك
التجار مي شود يا افسري كه به اميري ارتقا مي يابد؛ در اين جا نوعي تحرك صعودي
حاصل مي گردد.
درنظام
هاي كاستي هيچ يك از انواع دو گانه تحرك اجتماعي وجود ندارد. در حالي كه در نظام
پويا هم تحرك افقي و هم تحرك عمودي را مي توان نشان داد. آن چه در اين جا براي بحث
ما داراي اهميت است تحرك عمودي است.
جايي
كه براي ترفيع بايد پله پله و نه 4 پله ـ 4 پله بالا رفت. در ترفيع پله به پله،
فرد به واسطه مهارت، تجربه، علم، لياقت و شايستگي در طول زمان از موقعيت اوليه خود
ارتقاء مي يابد. اما پرسشي كه در اين جا قابل طرح مي باشد اين است كه اگر با خراب
كردن پله هاي نردبان، آسانسور جايگزين شد چه اتفاقي رخ مي دهد؟ در اين وضعيت، فرد
از قاعده هرم سوار " آسانسور" به سطوح فوقاني هرم مي رسد. وقتي هرم، هرم
قدرت باشد، اين فرد در زمره "نودولتان" است. مليجك اين گونه به واسطه
تقربش عزيزالسلطان و امير لشگر مي گرديد. در اصطلاح وبري "تقرب" در نظام
پاتريمونيال به همين مسئله اشاره دارد.
(approximation)در ساختار بروكراسي اين امر را با مفهوم بركشيدگي يا انتصاب
توضيح مي دهند. نودولت، در اين شكل، بدون طي طريق و در نظامي كه نردبان لياقت
سالاري آن ويران شده است، ارادت سالاري را تعيين كننده مي يابد. در واقع لياقت
رفته و ارادت جاي آن را پر كرده است.
البته
بايد دقت كنيم كه "جهش " في نفسه امري مذموم نيست و اگر سيستم نردباني
بر جاي باشد، مي توان ساز و كار منطقي جهش را پذيرفت. مثل ارتقاء دانش آموزان جهشي
كه اگر چه بالا مي روند اما از امتحان براي جهش معاف نمي شوند.
نكته
ديگر اين كه نقد اين بحث بر "نودولتان"، نقد از موضع سنتي، همچون ايراد
اشراف بر عدم اصالت بورژوازي نيست بلكه انتقاد از موضع عقلانيت بوروكراتيك بيان مي
شود.
در
اين بحث نودولتان را كه به معناي جديد آن استفاده مي كنيم.
دولت
نماينده عقل است و بروكراسي در نبود عقلانيت كادر به پيشبرد ارابه توسعه نيست.
نوكيسه
گان را به همين ترتيب مي توان كساني دانست كه در " هرم ثروت" ،يكباره راه
به سطوح فوقاني برده اند و براي رسيدن به اين جايگاه نه از نردبان كه به مانند
"نودولتان" در " هرم قدرت" از آسانسور سود جسته اند. رانت
خواري، امتيازگيري و بالتبع آن پيدا شدن لايه ممتازه، فرار از ماليات و اموري از
اين دست نقش اين آسانسور را ايفا مي كنند. با اين صعود دفعي مكانيزم بازار برهم مي
خورد. مثلاً اگر توجه به عقلانيت بازار منجر به ارتقاء موقعيت مي شود در وضعيت
ورود نوكسيه گان كه يك شبه ره صد ساله رفته اند، اين عقلانيت در واقع فرو ريخته
است. همچنانكه در آمريكا شركت
Ford محصول
كار چندين نسل بود اما در ايران به واسطه تقرب مي توان يك شبه Ford شد. اما بايد دانست كه اين امر تنها در اقتصادي ممكن
است كه مكانيزم بازار آن را هدايت نمي كند و از عقلانيت تهي است. هايك نيز با طرح
مفهوم "كاتالاكسي" يا نظم خودجوش كه ترجمه عقلانيت در عرصه اقتصاد است،
اختلال در آن و از بين رفتن عقلانيت را به سقوط و شكست منتهي مي داند. اما سومين
عامل ويران كننده يعني نوديده گان، محصور واگذاري بي منطق منزلت است. پديده اي كه
در تاريخ ما نيز بي سابقه نيست، خوانده ايم كه در قديم خلعتبران، خلعت به خانه
فردي مي بردند كه شاه با اعطاي آن، شاني ديگر به او بخشيده بود. چنان كه اگر تا
پيش از آن دون مكان بود اكنون در محضر شاه خلعت به تن مي كرد و در منزلت جديد،
بالا مي نشست. امروزه و در جوامع جديد ابزار كسب منزلت تحول يافته اند. به عنوان
نمونه در كشور ما دارا بودن مدارك دانشگاهي يا حوزوي و آراستگي به هنر از اسباب
كسب منزلت به شمار مي روند. اما وقتي در "هرم منزلت" آسانسور به جاي
نردبان عمل كند، بايد نتايج ديگري را چشم داشت. با محو عقلانيت در اين ساز و كار،
روند كسب منزلت مختل مي شود مانند افرادي كه با وجود كسب مدارك عالي تحصيلي و حتي
رسيدن به مقام مدرسي دانشگاهي، از دانش كافي بي بهره اند. اين وضعيت چرخه اي معيوب
را ايجاد مي سازد كه به آن بازتوليد جهالت Reproduction of Ignorance)) مي گويند. مدرس ضعيف،
دانشجويي ضعيف تر تربيت مي كند و اين سير قهقرايي ادامه مي يابد چون جهالت بر جاي
عقلانيت نشسته است.
اما
پس از شناختن اين سه فيل در هرم هاي قدرت، ثروت و منزلت بايد گفت كه ماجرا به همين
جا ختم نمي شود چرا كه ما دچار مشكلي مضاعفيم. براي توضيح شكل بايد به نسبت سه هرم
توجه كرد. در ممالك راقيه سه هرم قدرت، ثروت و منزلت از يكديگر متمايز گشته اند،
در حالي كه در كشور ما هر سه هرم يكي هستند. مثال اين وضعيت آن كه بزرگ ارتشدار،
هم ثروت فراوان مي خواهد و هم منزلت علمي والا طلب مي كند. اين عدم انفكاك كه وجهي
خطرناك است را مي توان در قالب سه شكل ارتباط ميان آنها توضيح داد.
در
اولين شكل هر سه هرم در هر يكديگر ادغام مي شوند. رابرت دال در كتاب "پليآرشي"
خود و بررسي اين سه هرم در ميان نخبگان نيوهيون تمايز هر سه آنها را مشاهده كرد
اما در جهان سوم اثري از اين انفكاك را پيدا نيست، چرا كه هر كس در پي قدرت است،
ثروت و منزلت را نيز به حد كمال مطالبه مي كند. در نتيجه به مانند ديگر ساحتهاي
زندگي فردي و اجتماعي، تمايز و تفكيك وجود ندارد.
در
دومين صورت از ارتباط سه هرم، يكي از سه هرم به راس مثلت تبديل مي شود، (هرم
قدرت)، ثروت نقش پشتيباني يا لجستيك آن را بر عهده مي گيرد و معرفت در مقام توجيه
قدرت ظاهر مي شود. اين البته شكل طبيعي رابطه است كه در كشورهاي توسعه يافته نيز
وجود دارد در حالت سوم تعامل همكاري جويانه درون هر يك از سه هرم، بر اثر ارتباط
بخشهايي از آنها با دولت و تغذيه شدن از سوي آن، در بزنگاههاي حساس به ارتباطي
تقابلي تبديل مي گردد. در اين وضعيت پاره هايي از هرم كه به واسطه دريافت امتيازات
خاص موقعيتي بركشيده يافته اند در زمان سركوب و برخورد قهري به عنوان ابزار در
خدمت " هرم قدرت"، ماهيتي سركوبگر و قهري مييابند و در اصطلاح از وضعCorporative
به Coercive ميل مي كنند. حالت سوم كه از معضلات جامعه ما نيز
محسوب مي شود، خود گوياي عقب ماندگي است.
پس
از شرحي درباره چگونگي تركيب " سه هرم"، اشاره به برخي آثار رواني آن هم
خالي از فايده نيست. در اين رابطه پديد آمدن " ياس" در سطوح پايين هرم
از عوارض ساز و كار ارتقاء غير نردباني است. فردي كه شاهد راهيابي آسان همرديفان
خود از طريق غيرمتعارف مي باشد به راههاي ديگري كشيده مي شود. دانشجوياني كه درس
را رها مي كنند يا كشورهاي خارجي را براي ادامه زندگي و تحصيل برمي گزينند،
سرخورده از اين شرايطند. رواج تملق و از ميان رفتن وجدان كاري نيز از ديگر نتايج
اين وضع است. از منظري ديگر ممكن است كه جز سرخوردگي و بي انگيزگي، اشكال تند تعرض
نيز در قالب جنبشهاي خشن بروز يابد.
به
هر حال در مجموع با نگاه به معيارهاي مدرن بروكراسي، در مي يابيم كه از آنها به
شدت دوريم و با آن كه " توانا بود هر كه دانا بود" شعار ماست اما جهل ما
باعث ناتواني ما گشته است؛ جهلي كه به صورت فقدان عقلانيت سازماني جلوه مي كند. در
پايان اين بحث مي توان دلايل ويرانگري اين سه فيل در توسعه يافتگي سياسي و گذر به
سوي دموكراسي را چنين برشمرد:
1
ـ
از چرخش آزاد وعادلانه نخبگان جلوگيري مي كند و عقده هاي ناشي از اين مانع، گسلهاي
اجتماعي مستعد براي اغتشاش و انقلاب را فعال مي سازد.
2
ـ
با سلب معيارهاي بروكراسي به حذف عقلانيت ازنظام دولت منجر مي شود.
3
ـ
ارادت سالاري را به جاي شايسته سالاري ترويج مي كند.
4
ـ
شكست تحزب در برابر سد نومانكلاتورها يا بركشيدگان انتصابي را مسجل ميكندو در آخر
آن كه :
گرايشات
افشاگرانه در ميان مردم نسبت به امتيازات فوق العاده پديد مي آورد و متقابلاً
سركوب آنها از سوي دولت را به دنبال دارد.