چهارشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۴ - ۱۸ مه ۲۰۰۵

 

نظام،مردم و انتخابات

  ج- پاکنژاد                             

در نوشته هاي قبل به چند ديدگاه از منظر نيروهاي سياسي و استدلالي چند از جانب آنان مبني بر شرکت در انتخابات نظر افکنده و به نقد آنان پرداختم . اينک در اين مختصر ، به نظرگاه  و بر داشت ها  و گرايشهايي که در جامعه در مورد انتخابات عموميت دارند ميپردازم.

    در جامعه ما ، امروز دونوع بر خورد با نظام و  انتخابات  آن مشاهده ميشود :

       الف – آن دسته از مردم که به نظام باور ندارند که اينها  دو گروه را در بر ميگيرند:

اول، بخشي از جامعه، که خود را با دولت وحاکميت بيگانه ميداند و بخيال خود، کاري بکار آنان ندارد ، سرش بکار خودش است و "زندگاني" خود را ميکند! اين بخش خود ، دو گرايش را شامل ميشود:

1-      گرايش اول براين عقيده اند که شرکت و يا عدم شرکت آنان تاثيري در روند انتخابات، در نتيجه ،وضعيت آنان ندارد و حاکمين بر مرکب قدرت سوارند و آنکه را خود تصميم بگيرند از صندوق" رأي" در آورده و به عنوان رئيس جمهور اعلام مينمايند.لذا " زحمت رأي دادن " را به خود نميدهند.

2-     آناني که با وجود"قهر" با حاکميت، وجود مهر شرکت در انتخابات  در شناسنامه خود را به عناوين مختلف ضروري ميدانند و با بي ميلي به پاي صندوق" رأي" رفته و بسا با راي سفيد دادن مهري بر شناسنامه ميزنند تا از "عواقب" آن بپرهيزند.

   دوم ، بخشي از جامعه است که شرکت در و يا تحريم انتخابات را در سر نوشت خود و ميهن دخيل ميداند که اينان  نيز دو  گرايشند :

      1- انتخابات را حق ميدانند ،لذا مشارکت در آن را از وظايف شرکت در جامعه مدني ميدانند. وبراي اينکه راه بدتر را سد کنند به بد رأي ميدهند.

      2- حاکميت ملت را حق ميدانند و انتخابات را وسيله ابراز حق حاکميت دانسته و بنا بر شرايط ، اگر اين ابراز حق، ايجاب نمايد شرکت و يا تحريم مينمايند .

 

      اما ، آن دسته از افراد که بي تفاوتي را پيشه کرده و حضور يا عدم حضور خود ، در روز انتخابات را بي نتيجه ميدانند سخت در اشتباهند ، زيرا در جهان امروز که فکر مردمسالاري عموميت يافته( حتي اقمار  روسيه شوروي سابق يکي پس از ديگري مردمسالاري را بر ميگزينند) و وجدان جهاني نسبت بدين امر حساسيت نشان ميدهد ، يک ملتي  آنهم در جايي که از نظر استراتژيک موقعيت حساسي را دارد نميتواند و نبايد به اصطلاح "با خيال راحت زندگاني"  ("زنده ماني")کند  . تحريم د ر نظا مهاي ديکتاتوري بخصوص به هنگامي که زير زره بين افکار عمومي جهاني است بسيار کار ساز است و مشروعيت  را ازاين رژيمها را که اغلب دم از حمايت وسيع مردمي ميزنند را سلب ميکند وقدم اول از مرکب قدرت به زير کشيدن حاکمين مستبد است .

      بايد بدانيم اگر هم ما کاري بکار رژيم نداشته باشيم،  اينها بکارما کار دارند . جوان براي رشد وطن آزاد و وطن براي توسعه فضا نياز دارد ،  ماندن در دور باطل بد و بدتر بستن اين فضا است. اگر در گشودن اين فضا نکوشيم  چگونه ميتوان در خفگي به آينده و "زندگاني" انديشيد ، حتي" زنده ماني" سخت نخواهد شد ؟. پس  تحريم انتخابات گشودن مدار و ايجاد فضاي آزاد و به خفگي نه  گفتن و نشان از زندگي دارد.

 

     حال آنان که خود را با حاکميت بيگانه و مهر در شناسنامه ولو با رأي سفيد را بهانه شرکت ميدانند . چرااز اين امر غافلند که رأي سفيد آنها در جايي منعکس نميشود واين تنها حضور آنان است که انعکاس دارد ؟ مگر نه اين است که تمامي امکانات در اختيار حاکميت است ؟ چرا با حضور خود امکان توجيه را براي استبداد فراهم ميکنند ؟ چرابا بستن فضاي  جامعه براي خود ، فرزندان و نسلهاي بعد از خود در تدارک آينده اي تيره براي آنان شرکت ميکنند ؟ اگر همه وبطور گسترده انتخابات قلابي را تحريم کنيم بر فرض که اين امر درست باشد، که عدم مهر در شناسنامه عواقبي را در بر دارد، چگونه ميتوانند با خيل عظيمي از مردم برخورد کنند، حال اينکه اين قضيه در اصل ساخته و پرداخته عوامل استبداد است تا با ايجاد ترس و وحشت   و ترديد در شما با حضور شما در حوزه هاي راي گيري ونمايش آن براي خود مشروعيت دست و پا کنند. بهتر آن است که غفلت نکنند ،ازترس ،  ترديد و توهم بدر آيند وبه جمع تحريم کنندگان بپيوندند .

 

     مطالب بسياري در باب اينکه انتخابات حق است ويا وسيله ابراز حق نگاشته شده است . در اينجا فقط به اين امر اکتفا ميکنم که حق حاکميت از حقوق لاينفک ملتها است و يکي از وسايل ابراز اين حق ، انتخابات است که بدين وسيله افراد جامعه ، به وکالت ،  بخشي از حقوق خود و دفاع از آنها را به منتخبين خود از رياست جمهور تا نمايندگان مجلس و در دموکراسي هاي پيشرفته تر،  شهرداري ها و... واگذار مينمايد.  پس بايد چيزي را داشت و صاحب بود  تا به وکالت حفاظت از آن را به ديگري سپرد. حال اگر اين حق حاکميت ازما ربوده شد، در ميان ربايندگان ، بدنبال آن ميگرديم که از بقيه بد تر نيست تا آنچه که ديگر  بر آن مالکيت نداريم  را  به او بسپاريم؟ تجربه انتخابات فرمايشي قبل کافي نيست تا در يابيم انتخاب بين بد و بدتر امکان پذير نيست و لاجرم اين بد ترين است که عايدمان ميشود؟ بهتر آن است که اين انديشه را رها کنيم و به انتخاب بين به و بهتر روي آوريم  تا به بهترين دست يابيم ،  به،  تحريم گسترده" انتخابات " و بهتر جنبش عمومي بدور از خشونت در راستاي احقاق حقوق خويش و بهترين ، زيست در آزادي در وطن مستقل وامکان رشد برابر براي تمامي فرزندان اين مرزو بوم است.

 

      ب- آن بخش  از جامعه که به نظام باورمندند  نيز دو طرز فکر را در بر ميگيرد اول ،آنها که  " مردمسالاري ديني"  را باور کرده وجمهوريت در چهار چوب ولايت فقيه را فرض ميشمارند، تجربه هشت ساله آقاي خاتمي و شکست آن فرضيه، اينها را بسيار ضعيف  و بساا  منفعل کرده است.  شرکت خود  را در انتخابات با شک و ترديد ابراز ميدارند و علت شرکت احتمالي خود را ترس از ، به حاکميت رسيدن  اقليتي زور پرست که با قبضه قدرت در کار رسميت بخشيدن به حکومت ولايي وحذف جمهوريت ظاهري کنوني اند ميدانند. اينان نيز گرفتار همان مدار بسته بد و بدترند و استدلالي که در بالا بر شمردم بر آنان نيز حجت است ، پس اگر واقعا" به جمهوريت از سويي و اسلام از سوي ديگر علاقه دارند و حفظ هردو را از وظايف خود ميشمارند بر آنان است که با تحريم " انتخابات" جمهوريت و اسلام  و ايران را از آفت قدرت طلبي مستبدين برهانند.

     

      اما بر آنان که  عشق آزادي و استقلال ايران دردل  وآسايش و نجات   مردم در سر دارند ،فرض است :

1-     کلام خود را از خشونت بيالايند . آقاي محمد هادي معصومي که خود را مانند آقايان رفسنجاني و خامنه اي و...." روحاني "خوانده است ( از اين امر ميگذرم که اين آقايان و امثالهم بيشتر جسمانيند ) از حقيقتي که فساد گسترده آقاي رفسنجاني و ملبسين به لباس روحانيت است سود جسته تا به اسلام و پيامبر و ائمه ،امور ناروايي را نسبت دهد . ايشان  آيا ميداند که اين گونه برخورد با دين و دين ستيزي از سوي هر گروه  وشخصي ولو آن شخص خود را" روحاني " ونزديک به "روحانيت"  بخواند ، آب به آسياب متحجرين و فاسدکنندگان دين خدا ريختن است . ايشان نميداند (اگر در حوزه درس خوانده حتما" ميداند) که آنچه از سوي مصباح و رفسنجاني و خامنه اي و... تبليغ و ترويج ميشود ربطي به تعاليم قرآن و پيامبرندارد و ريشه در فلسفه قدرت دارد؟ بهتر اين بود که ايشان به امري که عوامل ولايت مطلقه دائم به تبليغ آن ميپردازند ، يعني يکي کردن دين با وجود " نازنين" اين آقايان نمي پرداخت و فقط به ياد آوري دوران پر فساد "سردار بازندگي" اکتفا ميکرد .بدين ترتيب حتما" نتيجه بهتري حاصل ميکرد و دعوت به تحريم ايشان وجهه بيشتري داشت .

2-     به هنگام صحبت با مردم صداقت داشته باشند، از تاريکي فضا استفاده کردن و بيراهه را راه نشان دادن ، بوي فريب ميدهد. امثال آقاي شمس الواعظين نميدانند که جو آلوده به استبداد ايران و تاريکي موجود را چه کساني به وجود آوردند؟ چرا بجاي نور تاباندن به اين تاريکها و شفاف کردن فضا در تاريکتر کردن آن ميکوشند ؟ تا بود مردم را ناچار به انتخاب بين بد و بدتر ميدانستند و امروز خود معترفند که آن انتخاب به شر انجاميده و امروز مردم را ناگزير به انتخاب بين شر و شر مطلق ميدانند. اما شري که شما از آن نام ميبريد بخشي از ودر خدمت شرمطلق است و در نهايت همان شر مطلق حاکم خواهد شد. پس بهتر نيست آنچه را که حق است ، در روشني به مردم بگوييد:

        انتخاب صحيح ، انتخاب بين الخيرين است . تحريم انتخابات، نه گفتن آگاهانه به شر وشرمطلق و انتخاب صحيح است .

 

jmpaknejad@yahoo.fr