واكنش
مسلمانان به گزارش نيوزويك ؛
شاهدي
بر شكنندگي روابط غرب و دنياي اسلام
احمد
زيدآبادي
خبرنگار مجله نيوزويك كه از
توهين سربازان آمريكايي به كتاب آسماني مسلمانان در زندان گوانتانامو گزارش داده
بود، شايد هرگز تصور نميكرد كه اين خبر كوتاه آشوبي در بين بخشي از مسلمانان جهان
به پا كند و باعث مرگ تعدادي از آنها شود.
نخستين واكنش به گزارش
نيوزويك در شهر جلالآباد مركز استان ننگرهار افغانستان صورت گرفت جايي كه از
ديرباز پايگاه مسلمانان تندرو به شمار ميرفته است. در اين شهر، جمعيت خشمگين به
خيابانها ريختند و ضمن به آتش كشيدن دفترهاي چند بنگاه خيريه بينالمللي، با
نيروهاي نظامي درگير شدند كه بر اثر آن، تعدادي از معترضان كشته و زخمي شدند. دامنه
اين آشوب به مناطق مركزي و جنوبي افغانستان نيز كشيده شد و دولت حامد كرزي رئيس
جمهور افغانستان را در شرايط سختي قرار داد. پس از آن نوبت دولتها، سازمان هاي
اسلامي و مسلمانان ساير كشورها بود كه هر كدام به فراخور سياست و وضعيت خود به
اعتراض برخيزند و به دولتمردان آمريكا در باره هرگونه هتك حرمت قرآن هشدار دهند.
شايد آنچه سبب شد كه دامنه
اعتراضها گستردهتر نشود، موضع گيري قاطع كاندوليزا رايس وزير خارجه ايالات متحده
بود كه در مقابل كنگره تاكيد كرد آمريكا هرگز توهين به قرآن را تحمل نكرده، نمي
كند و نخواهد كرد. رايس قول داد كه در باره گزارش نيوزويك تحقيق شود و در صورت صحت
گزارش، عامل يا عاملان توهين به قرآن با عواقب كار خود روبرو شوند. فرماندهان ارتش
آمريكا نيز با تكذيب گزارش نيوزويك، تلاش كردند تا از شدت التهابي كه بر اثر اين
گزارش بخشي از دنياي اسلام را فرا گرفته بود، بكاهند.
اما پيش از آن كه صحت و سقم
گزارش نيوزويك از سوي وزارت خارجه آمريكا بررسي شود، مديران اين مجله، صحت گزارش
خود را مورد ترديد قرار دادند و اعلام كردند كه شايد خبر گزارشگر نيوزويك در باره
توهين به قرآن توسط نظاميان آمريكايي در زندان گوانتانامو نادرست باشد.
آنچه در اين ميان براي
تحليلگران روابط دنياي غرب و اسلام جالب توجه است اين است كه چرا بخشي از
مسلمانان، پيش از احراز صحت و سقم يك گزارش مطبوعاتي در باره توهين به مقدساتشان،
دست به اقدام عملي ميزنند و چرا اقدام عملي خود را در رفتاري خشونتآميز بروز ميدهند؟
در عين حال، براي آن دسته
از مسلماناني كه خواهان همزيستي مسالمت آميز با غرب هستند، اين پرسش مطرح است كه
آيا نشريات معتبر دنياي غرب از حساسيت دنياي اسلام نسبت به هتك حرمت از مقدساتشان
آگاه نيستند و يا اينكه در عين آگاهي از اين حساسيت، براي آنها انتشار خبر يا
گزارشي در جهت انتقاد از رفتار دولتهايشان مهمتر از برانگيختن خشم جمعي از
مسلمانان است؟
براي پاسخ به اين پرسشها
ميتوان پاسخي كلي داد و آن اينكه بين دو دنياي اسلام و غرب بدبيني و در عين حال
سوءتفاهمي عميق جريان دارد.
آنچه باعث بدبيني دنياي
اسلام به غرب شده اين تصور پايدار مسلمانان است كه كشورهاي غرب با هجوم «استعماري»
خود به سرزمينهاي اسلامي، منابع طبيعي آنان را غارت كردند و مانع رشد و توسعه
كشورهاي مسلمان شدند.
احتمالا بدبيني بخشي از
مردم اروپا و آمريكا به دنياي اسلام به اين علت است كه آنان مسلمانان را مردمي
متعصب ميدانند، مردمي كه به جاي تلاش براي تغيير وضعيت خود همواره ترجيح ميدهند
مشكلات خود را با پرخاش و نفرت به ديگران نسبت دهند.
اما صرفنظر از اين بدبيني،
سوءتفاهمي نيز بين دو طرف وجود دارد.
مسلمانان كه روزگاري به تمدن «شكوهمند» خود ميباليدند،
از چند قرن گذشته رو به انحطاط گذاشتهاند. اين انحطاط كه با روند رو به رشد تمدن
اروپايي همزمان شده، مسلمانان را عملا در حاشيه تمدن فعلي جهان قرار داده است. در
حاشيه بودن هميشه براي مردمي كه از سابقهاي از فرهنگ غني و تمدن بارور برخوردار
بودهاند، عميقا زجرآور و تراژيك است. احساس تراژيك و نوستالژي بازگشت به گذشته
شكوهمندي كه به سادگي امكانپذير نيست، نوعي ناتواني فكري و عملي توليد ميكند كه
براي فرار از روانپريشي حاصل از آن، راه
چارهاي جز خلق دشمني كه بتوان تمام ناكاميها را به آن نسبت داد، باقي نمي گذارد.
از نظر بخش عظيمي از مسلمانان حتي قشر روشنفكر آنان، دنياي غرب و در راس آن آمريكا
چنين دشمني است. به نظر ميرسد در پشت ذهن مسلمانان بنيادگرا نيز همين موضوع نهفته
باشد.
در اين ميان، گويا بخشي از
مردم و دولتهاي مغرب زمين نيز حس تراژيك مسلمانان از حاشيهاي بودن در تمدن جديد
و رفتارهاي ناشي از آن را به كينه توزي بيدليل دنياي اسلام نسبت به غرب و ناسازگاري
ماهوي اسلام و مدرنيته ميدانند و بويژه بعضي از متفكران غربي در اين باره با چنان
زباني سخن ميگويند كه حتي براي ميانهروترين مسلمانان نيز تحريكآميز است.
به نظر ميرسد آنچه ساموئل
هانتينگتون با عنوان «نزاع تمدنها» در باره آن هشدار داده بود، به نحوي نه چندان
پنهان بين بخشي از دنياي اسلام و غرب در جريان است، اما اين نزاع محتوم نيست.
طرفداران همزيستي مسالمت آميز در هر دو جبهه، قادر به انجام كارهاي فراواني در جهت
رفع سوءتفاهم و كاهش بدبيني بين دو طرف هستند كه ظاهرا به اندازه كافي تلاش نميكنند.