سه شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۸۴ - ۱۷ مه ۲۰۰۵

 

«انتخابات» ايران، مردم و نيروهاي سياسي

با اظهارنظرهايي از: محمدرضا شالگوني، ياسمين ميظر، ايرج مصداقي، کورش عرفاني، جابر کليبي، عباس منصوران، محسن حسني(حزب رنجبران ايران) و طيف وسيعي از ايرانيان مقيم انگلستان.

 

مجيد خوشدل

 

پرده‌ي نهم نمايشنامه‌ي «انتخابات» به زودي در ايران به اکران عمومي گذاشته مي‌شود. در ماهيت اين پيس شرم‌آور، اغلب نيروها و سازمان‌هاي سياسي خارج کشور- شايد براي اولين بارـ به يک اتفاق نظر عمومي رسيده‌اند که آراء ايشان مي‌تواند به يک بيانيه سياسي مشترک ختم شود. اما آيا رسالت نيروها و سازمان‌هاي سياسي کشورمان در صدور بيانيه‌هاي سياسي مشترک – و غالباً مستقل- خلاصه مي‌شود؟ اطلاعيه‌هايي که تماماً مردم را مخاطب قرار داده است. آيا پس از گذشت بيست‌و شش سال از عمر نظام اسلامي، هنوز تحليل‌هاي اثباتي‌مان در مورد «انتخابات» بايد در مرحله‌ي ماهيت ضد مردمي آن متوقف شود؟ آيا هنوز وقت آن نرسيده که به جاي سخن گفتن از مردم کوچه و بازار، برويم و با آنان به گفت‌وگو بنشينيم؟ مصاحبتي که گاهي نوشيدن جام زهر را مي‌ماند. آيا هنوز زود است دريابيم نظامي که سال‌ها بر عليه‌اش مبارزه کرده‌ايم، نظامي که يک قرن آن جامعه را به عقب رانده است، ارزش‌هاي فردي و اجتماعي مردمان آن کشور را هم دچار تغييرات بنيادين کرده است؟ آيا هنوز وقت تماس با مردم و شناختن زير و بم آنان نرسيده است؟

پس، روي صحبت‌مان با مردم است. پس، مي‌تواند «مشکل» از آن‌جا شروع شود که «تماشاگران هميشه در صحنه» براي ديدن و شرکت در اين مراسم خيمه‌شب‌بازي، صفي به درازاي تاريخ استبداد ميهن‌مان کشيده باشند. اين‌جاست که دهان‌ها قفل مي‌شود و قلم‌ها از کار مي‌افتد. آنچنانکه پس از گذشت سال‌ها از خرداد ماه سال هفتادوشش، هنوز بسياري از نيروها و سازمان‌هاي سياسي کشورمان تحليلي غير «سياسي» از آن واقعه ارائه نکرده‌اند.

گمانه‌ي دوم براي «انتخابات» فراروي، عدم شرکت اکثريت مردم در آن است. بدين معني که آحاد و طبقات اجتماعي مردم با سخره گرفتن صندوق‌هاي رأي، راه خود را از زمامداران اسلامي جدا کنند. در اين پرسش اساسي اين است: اين راه کدام است و به کدامين شهر و آبادي منتهي مي‌شود؟

از اين روي مبحث اصلي پيرامون اين «انتخابات»، ميزان شرکت مردم در آن و شناختن مکانيسم‌هاي آن عمل‌کرد اجتماعي است. چنين پرسشي پاسخ «سياسي» را برنمي‌تابد. خصوصاً آن که پيش از وقوع حادثه مطرح شده باشد. اظهارنظر پيرامون اين پرسش و پرسش‌هاي مشابه، مستلزم شناختي علمي و ارگانيک از خلق و خوي مردم و فرهنگ رفتاري-اجتماعي آن جامعه است.

 

نظرخواهي از مردم

با اين ذهنيت از مقوله‌ي «انتخابات» و سپس بررسي ميزان مشارکت مردم در آن، به سراغ پناهجويان ايراني اين شهر مي‌روم. چه، بر اين عقيده‌ام که از پشت صفحه‌ي مانيتور نمي‌توان به شناخت متوسطي از فعل‌و‌انفعالات اجتماعي رسيد. هدف، ملاقات با پناهجوياني است که کم‌تر از يک سال در کشور انگلستان اقامت دارند. اين گزينه از آن جهت قابل تأمل است که اين دسته از ايرانيان هنوز اجزاي فرهنگ بومي، و هم‌چنين باورهاي اجتماعي خويش را با خود داشته و جذب جامعه‌ي ميزبان و ارزش‌هاي اجتماعي آن نشده‌اند.*

 

از چهل پناهجوي ايراني که کم‌تر از يک سال در کشور انگلستان اقامت دارند، پرسيده شد: آيا در «انتخابات» رياست جمهوري ايران شرکت مي‌کنيد يا خير؟ سي‌وسه تن به اين سؤال پاسخ منفي داده‌اند. پاسخ‌هاي شش تن به اين سؤال مثبت بود و تنها يک نفر اظهار داشت که هنوز تصميمي در اين باره نگرفته است.

از اين تعداد پرسيده شد که اگر در ايران زندگي مي‌کرديد، آيا در اين «انتخابات» شرکت مي‌کرديد يا خير؟ بيست‌وهشت تن به اين سؤال پاسخ مثبت دادند، هفت پاسخ را «نمي‌دانم» دريافت کرديم، و پنج تن اظهار داشتند: نه، شرکت نمي‌کرديم!

در ادامه دليل شرکت مردم (به هر ميزان) را در انتخابات گذشته جويا شديم. بيست‌وشش نفر به عوامل: فشارهاي سياسي، تنگناهاي اقتصادي، اشتغال در ادارجات دولتي اشاره کرده‌اند. هشت تن براي اين سؤال پاسخ‌هايي با زيرمجموعه‌ي «نمي‌دانم» در نظر گرفته‌اند. پنج پناهجوي ايراني، شرکت مردم در «انتخابات» گذشته را به فاکتورهاي: «فرهنگي»، «عقب‌ماندگي جامعه»، «استبداد سياسي» و «نبود دموکراسي» نسبت داده‌اند. يک پناهجو اظهار داشت: ديگران را نمي‌دانم، اما شرکت خودم براي FUN بوده است!

پرسش ديگري که با اين پناهجويان در ميان گذاشتيم، برآورد شرکت مردم در «انتخابات» فراروي است. بيست‌وسه تن اظهار داشتند که حداقل پنجاه درصد از مردم در اين انتخابات شرکت مي‌کنند. ده نفر به رقم چهل درصد اشاره کرده و چهار پناهجو رقم شرکت‌کنندگان را شصت درصد عنوان کرده‌اند. سه تن عقيده داشتند که: «در کشورهاي ديکتاتوري آمار و ارقام چيزي را ثابت نمي‌کند»، «از آن‌جا که مردم نمي‌دانند چه مي‌خواهند، پس تعداد شرکت‌کنندگان نبايد اهميتي داشته باشد» و «در جمهوري اسلامي هيچکس به آمار دولتي اطميناني ندارد».

آخرين سؤالي که با پناهجويان در ميان گذاشتيم: راه سعادت و خوشبختي مردم ايران در مقابل دو گزينه‌ي «انقلاب» و «رفرم اجتماعي» بود. بيست‌ونه اظهارنظر، سعادت و خوشبختي مردم ايران را در «انقلاب» و  به زير کشيدن حاکميت مذهبي نشان مي‌داد. شش تن معتقد بودند که هيچ جامعه‌اي با انقلاب به سعادت و خوشبختي نرسيده است. پاسخ‌هاي سه پناهجو در اين زيرمجموعه ضرب مي‌شده است: «شما هم اگر در ايران بوديد، پاسخ اين سؤال را نمي‌دانستيد، شناختن مردم و خواست‌هاي آن‌ها کار آساني نيست». دو تن ديگر معتقد بودند که: «با توجه به سال‌هاي سياه گذشته، مردم ايران هرگز روي سعادت و خوشبختي را به‌خود نخواهند ديد».

لازم به ذکر است که متوسط سني شرکت‌کنندگان در اين نظرخواهي کمي بيش از بيست‌وهفت سال بوده است. از ميان چهل پناهجوي مزبور، بيشت‌وشش تن را مردان و چهارده تن را زنان شامل مي‌شده‌اند.

 

* به دليل در نظر گرفتن سقف «يکسال اقامت» براي پناهجويان، تماس‌هاي گرفته شده با ايشان چند برابر تعداد مورد اشاره بوده است. در اين‌جا لازم مي‌دانم از تلاش‌هاي بي‌وقفه‌ي دوستان جوان و پر انرژي‌ام «منيژه» و بابک تشکر کنم. اين کار بدون همراهي اين دوستان امکان‌پذير نبود.

 

نظرخواهي از نيروها و سازمان‌هاي سياسي

چهار پرسشي که در ماه‌هاي گذشته در جمع‌هاي ايراني خارج از کشور از اهميت بيش‌تري برخوردار بوده، اما هرگز در نوشته‌ها و تحليل‌ها نمود بيروني، پيدا نکرده است را براي تعدادي از نيروهاي منفرد و سازمان‌هاي سياسي مي‌فرستم. از ميان پاسخ‌هاي رسيده سه اظهارنظر (دو سازمان سياسي و يک شخصيت منفرد) براي رعايت کردن موازين در نظر گرفته شده، عودت مي‌دهم. پس از چندي يک مورد اصلاح شده را دريافت مي‌کنم.

جا دارد از تمام دوستان و رفقايي که در اين نظرخواهي شرکت کرده‌اند، تشکر قلبي‌ام را ابراز دارم. در اين‌جا با درج چهار پرسش مزبور، نظر خوانندگان را به اظهارنظرهاي موجود جلب مي‌کنم. اشاره به اين نکته ضروري است که يکي از شرايط در نظر گرفته شده، سقف و محدوده‌ي معين براي هر پاسخ بوده است. اين محدوديت قطعاً براي دوستان دست و پا گير بوده و شايد در کيفيت پاسخ‌هاي‌شان بي‌ تأثير نبوده است.

 

پرسش‌ها

۱- گزينه‌ي اکثريت مردم ايران در قبال «انتخابات» اين دوره‌ي رياست جمهوري چه خواهد بود؟ تحريم يا شرکت؟ چه ميزان اين انتخابات را تحريم و چه تعداد در آن شرکت خواهند کرد؟

۲- اغلب نيروها و سازمان‌هاي سياسي خارج از کشور مردم را به عدم شرکت در انتخابات تشويق کرده‌اند. در صورت شرکت گسترده‌ي مردم در انتخابات فراروي، اين امر چگونه قابل ارزيابي است؟

۳- پيامدهاي اجتماعي تحريم انتخابات توسط مردم چه خواهد بود؟ آيا رژيم اسلامي با تقلب در صندوق‌هاي رأي، صورت مسئله را پاک مي‌کند؟ آيا خيزش‌ها و اعتراضات توده‌اي ابعاد گسترده‌تري به خود خواهد گرفت؟ آيا رژيم اسلامي به فاز سرنگوني نزديک‌تر مي‌شود؟

۴- ظاهراً مقدمات «انتخاب» هاشمي رفسنجاني به عنوان رئيس‌جمهور آينده ايران فراهم شده است. اين گزينه چه تأثيري در روند بحران‌هاي فزاينده‌ي رژيم اسلامي در سطح ملي و فراملي خواهد داشت؟  آيا اجراي پرده‌ي دوم نمايش «اصلاحات» (اين‌بار اصلاحات اقتصادي) دوباره هوش و حواس مردم و طيفي از نيروهاي سياسي را خواهد ربود؟

محمدرضا شالگوني

 ۱- به نظر من انتخابات براي اکثريت قاطع مردم ايران ديگر اصلاً معنايي ندارد. بعد از شکست اصلاح طلبان حکومتي حالا ديگر حتي   عقب مانده ترين بخش هاي جمعيت نيز دريافته اند که در جمهوري اسلامي از طريق انتخابات نمي شود به چيزي دست يافت. بنابرين من فکر مي کنم مثل دو انتخابات قبلي (شوراها و مجلس شوراي اسلامي ) اکثريت قاطع مردم اين انتخابات را هم تحريم مي کنند. البته با توجه به مهر خوردن شناسنامه ها عده قابل توجهي از مردم خود را ناگزير به شرکت در انتخابات مي بينند که اين نمي گذارد ابعاد واقعي تحريم و مخالفت مردم به درستي نمايانده شود.

۲- شرکت گسترده مردم در انتخابات آينده بسيار بعيد ا ست، نه به دليل موضع گيري نيروهاي خارج از کشور بلکه بيشتر به خاطر تجربه مستقيم خود مردم. فراموش نبايد کرد که شرکت وسيع مردم در انتخابات دوم خرداد و چند انتخابات بعد آن نيز اساساً در مخالفت با نظام بود که حالا ديگر تکرار آ ن تقريباً  نا ممکن است. در انتخابات آينده فقط يک شکاف چشم گير بين حکومتي ها مي تواند به تکرار آ ن تجربه بيانجمد که چنين چيزي اولاً دست کم  در افق کنوني بعيد به نظر مي رسد ثانياً حتي اگر اتفاق بيفتد، احتمال دارد به سرعت به رويارويي هاي فرا قانوني با رژيم تبديل شود.

۳- شرکت در انتخابات به نفع رژيم تمام مي شود اما تحريم آن ضرورتاً وضع رژيم را از آنچه همين حالا هست بدتر نمي کند. تحريم انتخابات در بهترين حالت ، مخالفت اکثريت قاطع مردم با رژيم را به نمايش مي گذارد و اين چيزي ا ست که همين حالا حاصل ا ست.همه مي دانند که ا کثريت اين حکومت را نمي خوا هند. مسأ له کنوني      ايرا ن ا ين ا ست که چگونه مي شود ا ين نخوا ستن را به ا قدا م مستقيم  توده اي تبديل کرد. تحريم انتخابات به خودي خود، يک ا قدام مستقيم توده اي نيست يا حدا قل ا قدا مي نيست که بتواند رژيم را به زير بکشد.

۴- ا ولاً رويارويي ا کثريت ا يرا نيان با جمهوري ا سلا مي حالا چنان عمقي پيدا کرده که هيچ اصلاحاتي نمي تواند به سرعت اين وضع را تغيير بدهد تا چه رسد به« ربودن هوش و حواس مردم». ثانياً در شرايط کنوني هر  اصلاحاتي در گرو ا صلاحات سيا سي ا ست و بدون آ ن به جايي نمي رسد. به ويژه  ا صلاحات اقتصادي مؤثر به دگرگوني هاي ساختاري ، و از جمله دگرگوني در ساختار قدرت بستگي دارد. ثالثاً ا صلاحات سياسي در شرايط برانگيختگي توده اي کنوني مردم عليه رژيم، خواه- ناخواه به وارفتن رژيم منتهي مي شود و حکومتي ها اين را مي دانند و بنابراين از آ ن اجتناب خواهند کرد.

ياسمين ميظر

۱. به نظر من گزينه اکثريت مردم در قبال اين انتخابات تحريم است اما گمان زني در مورد ميزان اين تحريم کار مشکلي است چرا که در حکومتي چون جمهوري اسلامي نه امکان گردآوري مستقل اطلاعات ميسر است نه امکان پيشبيني تحولات ريز و درشتي که طي چند هفته آينده هر يک ممکن است رفتار انتخاباتي مردم را تغيير دهند.
۲.منظور شما از شرکت گسترده براي من روشن نيست . چه در صدي را شرکت گسترده ميدانيد؟ اگر به انتخابات تا به امروزي در ايران مراجعه کنيم و آنها يا حداقل ادعاي رژيم در باره آنها را ملاک قرار دهيم ، هر رقمي زير ۸۰ درصد را بايد برابر با تحريم انتخابات توسط درصدي از مردم دانست. درصد بالاي تحريم (۳۰ .۴۰ درصد) در کشوري مثل ايران امکان پذير نيست چرا که فشار رژيم بر حقوق بگيران دولتي، وابستگان اقتصادي-نظامي و امنيتي رژيم مانع از آن است که بتوان تعيين کرد چه در صدي انتخاب تحريم را خواهند داشت علاوه بر اين نگراني مردم از آلترناتيوهاي کنوني در قبال جمهوري اسلامي هم نقش منفي در اين مورد دارد، ولي از همه مهمتر به آماري که جمهوري اسلامي از شرکت در انتخابات منتشر کند اطميناني نيست .
۳.به نظر من تقلب پيامد اجتماعي نميتواند داشته باشد. جمهوري اسلامي به تقلب در بسياري عرصه ها از جمله انتخابات معتاد است و مردم هم اين مسئله را ميدانند. اما الزاما و هميشه تقلب به شورش نميانجامد. معمولا در سطح جهان اگر کانديد انتخاب شده مردم حذف شود امکان شورش هست اما در شرايطي که مردم ايران به هيچ يک از کانديدها توهمي ندارند، همه راحدودا يکي ميدانند ، تقلب رژيم مثلا در اعلام در صد شرکت کنندگان الزاما شورشي در برندارد و به طور کلي سرنگوني و قيام عوامل ديگري ميطلبد
۰۴. آقاي رفسنجاني ۸سال ريس جمهور حکومت اسلامي بود و وقتي رفت وضع ايران چه از نظر سياسي و چه از نظر اقتصادي به مراتب بدتر از روزي بود که به قدرت رسيد. در ۸سال رياست جمهوري نه فقط نتوانست بحران را از بين ببرد که بحران شدت يافت و بقيا جمهوري اسلامي در پايان آن ۸ سال تنها با ادعاها و وعده وعيدهاي جناح ديگري ميسر شد . ادامه حکومت تنها با پذيرش خواستهاي مردم ميسر است و آنهم از توان اين رژيم خارج است.

ايرج مصداقي

۱- آن طور که از شواهد و قراين پيداست اين بار تعداد زيادي از مردم در انتخابات شرکت نخواهند کرد. تلاش‌هاي رژيم براي گرم کردن تنور انتخابات نيز تا کنون با شکست مواجه بوده است. منابعي از داخل رژيم صحبت از شرکت حداکثر ۲۶ درصد از واجدان شرايط در انتخابات را مي‌کنند. سعيد حجاريان که به آمارهاي مختلف مؤسسات نظرسنجي رژيم دسترسي دارد، تعداد شرکت کنندگان را رقمي بين ۴۰ تا ۵۲ درصد اعلام داشته‌است.  با توجه به کارکرد نظام‌هاي ديکتاتوري، در خوشبيانه ترين صورت اگر همين رقمي را که حجاريان اعلام کرده، مبنا بگيريم به منزله تحريم انتخابات از سوي مردم است. البته رفتار مردم ايران در شرايط هاي بخصوصي غيرقابل پيش بيني مي‌باشد.

۲- نيروهاي سياسي خارج از کشور با دعوت مردم به عدم شرکت درانتخابات نظر خود را در رابطه با عدم مشروعيت رژيم، اعلام مي‌کنند. کاري است درست و اصولي که لزوم آن به شدت احساس مي‌شود. از سوي ديگرمردم در زير فشار يک ديکتاتوري مذهبي زندگي‌ مي‌کنند. آنان مي‌بايستي از راه‌ هاي مختلف امکان نفس کشيدن را براي خود فراهم کنند. مردم حالت غريقي را دارند که منتظر غريق نجات و نيروي کمکي است. اما اگر کسي به او بگويد مي‌تواني چند لحظه‌اي سرت را از آب بيرون آورده و نفسي تازه کني، مطمئناً او موافقت مي‌کند. انتظار رفتاري غير از اين غيرعقلاني است. شرکت مردم در انتخابات قبلي از اين موضع بود. اين حرکت مردم به منزله دهن کجي به اپوزيسيون نبود، بلکه برهم زدن خواب ولي فقيه بود و استفاده از فرصت به دست آمده به نفع خود.

۳- رژيمي که با تحريم انتخابات از سوي مردم روبرو شود، در سطح بين‌المللي با بحران مشروعيت و به لحاظ اجتماعي با بحران‌هاي عميقي روبرو خواهد شد. امکان تقلب در انتخابات کم است، چرا که جناح رقيب مسئوليت برگزاري انتخابات را دارد و اجازه نمي‌دهد جناح ديگر آرا را به نفع خود دستکاري کند. مردم و رسانه‌هاي بين‌المللي هم که کور نيستند. مشکلاتي که به لحاظ اجتماعي بروز خواهد کرد ربطي به اين ندارد که رژيم آمار شرکت کنندگان را چند نفر اعلام کند. براي لحظه سرنگوني و يا نزديکي به فاز آن نمي‌توان تاريخ معين کرد. پيش‌بيني آن مانند پيش بيني زلزله، سونامي، سيل و... است. انقلاب ۵۷ را چه کسي پيش‌بيني مي‌کرد؟ ۱۸ تير را چه کسي حدس مي‌زد؟ در عين حال در جامعه بحران زده که يک رژيم ديکتاتوري حکومت مي‌کند، ساده ترين امور مي‌توانند به قيام و انقلاب منجر شوند.

۴- هنوز چنين نتيجه‌اي نمي توان گرفت. اين اولين انتخابات رياست جمهوري است که هنوز نامزدهاي اصلي آن مشخص نشده‌‌اند و هيچ کس نمي‌تواند نسبت به پيروزي خود مطمئن باشد. رئيس جمهور هر که باشد با بحران‌هاي فزاينده‌اي از جمله در  سياست خارجي، موضوع  پروژه‌ هسته‌اي و حقوق بشر و در زمينه‌ داخلي، مسئله مليت‌ها، زنان با توجه به حضور ۶ زن در کابينه عراق و چندين زن در کابينه افغانستان، پيوستن سالانه ميليون‌ها جوان به بازار کار و مطالبات اجتماعي و سياسي آن‌ها، بيکاري و شکل گيري جنبش کارگري، وجود فقر و .... روبروست.  در اين ميان اميدوارم کسي ديگر دنباله رو رژيم و جناح هاي مختلف آن نشود. حواس نيروهاي اپوزيسيون هم به وارفته گان رژيم جلب نشود. اين نيروهاي ريزشي رژيم هستند که اگر راست مي‌گويند بايستي به اپوزيسيون نزديک شوند و نه برعکس.

کورش عرفاني

۱- شايد کلمه «گزينه» چندان مطلوب نباشد، زيرا اين واژه بيانگر فکر و انتخاب کردن است. حال آنکه رفتار قابل پيش بيني از جانب مردم اين بار نوعي شرکت نکردن مکانيکي است. يعني چون دليلي براي رفتن به پاي صندوق وجود ندارد مردم راي نخواهند داد و نه چون اينگونه «تصميم» گرفته اند. اگر مردم در 2 خرداد 76 پاي صندوق ها نمي رفتند مي شد حرف از «تحريم» زد اما اين بار وضعيت عيني و ذهني جامعه در شرايطي است که حتي بحث تحريم نيزچندان مورد ندارد، اين بار بايد صحبت از «عدم حضور» کرد که بيشتر به پديده « غيبتگري» ) (Absenteism آنچنان که در کشورهاي غربي مطرح است شباهت دارد و نشان از بي علاقگي، بي اعتمادي، بي باوري و زدگي سياسي دارد.

2- احتمال بروز اين حالت، اگر عوامل و شرايط موجود تا آن زمان کمابيش شبيه آنچه هست باشد،  بسيار کم است. بعيد است که با بازيگران کنوني در صحنه ي انتخابات رژيم توان بسيج گسترده مردم را داشته باشد. اما اگر شاهد يک حضور وسيع ازجانب مردم باشيم بايد گفت که برداشت اپوزيسيون از واقعيت هاي داخلي بسيار دور از آنچه مي گذرد مي باشد. در اين صورت فاصله ي ميان درک ما از جامعه و واقعيت آن چنان شده است که بايد داده ها و باورهاي خود را به گونه اي اساسي و بنيادين زير سئوال ببريم. چنين احتمالي بدان معناست که بيست و شش سال حاکميت استبداد سالاري بر جامعه تاثيراتي آنچنان عميق داشته است که با فهم و تحليل سطحي ما قابل شناختن نيست.

3- در صورتي که عدم حضور مردم گسترده باشد رژيم مجبور خواهد بود با يکي از واقعيت هاي حيات خود به طور علني برخورد کند : پديده ي عدم مشروعيت. پديده اي که جريان خاتمي توانست به مدت 8 سال مهارش کند. تا بحال رژيم  منابع لازم براي پنهان کردن  و مديريت اين واقعيت را داشته است اما اين بار به دليل وخامت بي سابقه اوضاع اقتصادي و اجتماعي بروز اين مشکل مي تواند شکنندگي مهمي در ساختارهاي رژيم پديدآورد. ايجاد اين شکنندگي البته به معناي رفتن رژيم به مرز سرنگوني نيست، زيرا جنبش فعال اجتماعي و آلترناتيو ملي براي جايگزيني رژيم موجود نيست. اما بحران مشروعيت مي تواند تضادهاي مافيايي را تشديد کرده و روند فروپاشي را در درون ساختارهاي حکومتي تسريع نمايد.

4- انتخاب رفسنجاني آسان نخواهد بود. جنگ بر سر فرد نيست. دو گونه سرمايه داري در ايران در حال جنگند. يکي بازاري و درونگرا و ديگري توسعه طلب و برونگرا. رفسنجاني بايد ميان اين دو انتخاب کند. آشتي دادن منافع آنها با هم ناممکن شده است و به همين خاطر نيز امکان يافتن کانديداي مشترک وجود ندارد. با تسريع جهاني شدن و فرا رسيدن لشگر کشي آمريکا به منطقه، تضاد اين دو نوع سرمايه داري به صورت حاد درآمده وبايد تعيين تکليف شود. رفسنجاني مي خواهد تضاد را به سوي سرمايه داري برونگرا حل کند اما سرمايه داري بسته ي بازاري به او اجازه نخواهد داد.  اين رويارويي رژيم را به سمت انتخاب هايي سخت خواهد کشاند. پس از اين انتخابات رژيم بايد جراحي هاي خونيني را براي بقاء خود قبول کند.

جابر کليبي

1- پيش از هر چيز بايد براين واقعيت تاکيد نمود که آنچه که در ايران جمهوري اسلامي تحت عنوان "انتخابات" مي گذرد، نه تنها انتخابات به معناي متعارف کلمه نيست بلکه با دخالتي که از جانب ارگان هاي ايدئولوژيک و کنترل کننده رژيم در امر معرفي کانديداها مي شود، در واقع مفتضح ترين نوع انتصابات است.

اما در مورد گزينش "اکثريت" مردم ايران در قبال "انتخابات" اين دوره يا اساساً هر دوره اي از انتخابات و يا اقدامات سياسي و اجتماعي رژيم را بايد در موضع عمومي مردم ايران نسبت به رژيم جستجو کرد. اکثريت قريب باتفاق مردم ايران به دلايل بيشماري که محصول سلطه بيش از 24 سال ديکتاتوري خشن، فساد، ريا و تزوير، عوام فريبي، فقر و مذلت است نسبت به رژيم اسلامي هيچ گونه تمايلي ندارند که سهل است حتا از آن متنفرند. ما اين را در کوچه و بازار، کارخانه و دانشگاه، اداره و ...، دريک کلام همه جاي ايران مشاهده مي­کنيم. از اين رو تحريم انتخابات بيشتر به واقعيت نزديک است. در مورد آمار و ارقام شرکت يا عدم شرکت در اين انتخابات نمي­توان تخمين دقيقي زد. امکان تقلب در اين انتخابات با توجه به انفراد رژيم در افکار عمومي مردم و نيز تجربه و شناختي که از اين رژيم در دست است، بيش از هرزمان ديگر است.

2- در پاسخ به اين سوال بايد اذعان نمود که نفوذ و ارتباط سازمان هاي ايراني خارج از کشور با جنبش مردمي در ايران صفر است. از اين رو، اين جريانات در شرکت يا عدم شرکت مردم در انتخابات نقش چنداني ندارند. عدم شرکت مردم در اين انتخابات ربطي به "تشويق" يا عدم تشويق جريانات خارج از کشور ندارد و چگونگي آن را بايد در نارضايي وسيع و عميق مردم نسبت به رژيم جمهوري اسلامي جستجو کرد. به آمار و ارقام منتشر شده توسط ارگان هاي رژيم هم نبايد کمترين اعتمادي داشت. بنا بر اين، ما پيش از آن که بر اساس اين ارقام به قضاوت در مورد چگونگي شرکت مردم در انتخابات بنشينيم، بايد از جو عمومي مخالفت مردم با رژيم جمهوري اسلامي حرکت کنيم. اين جو عمومي است که به ما مي­گويد مردم براي انتخابات رژيم ارزش چنداني قايل نيستند.

3- همانطور که در بالا گفته شد، امکان تقلب در انتخابات زياد است و به دليل بي ارزش بودن انتخابات از نظر مردم، از هماکنون روشن است که نتيجه انتخابات چه خواهد بود. مستقل از نتيجه انتخابات، حدت و شدت تضادها و تناقضات در ايران بيان گر اين واقعيت­اند که خيزش­ها و اعتراضات توده­اي گسترش خواهند يافت و طبعاً رژيم گام­هاي سريعي در جهت سرنگوني طي خواهد نمود. با اين همه بدون بسيج نيروهاي کارگران و زحمت کشان و بدون يک برنامه سياسي و اقتصادي انقلابي که به نظام سرمايه داري حاکم پايان دهد و سرنوشت جامعه را به دست خود توده ها بسپارد، هر تغيير ديگري در شکل و شمايل حاکميت و حکومت کنندگان راه به دموکراسي و رفاه اجتماعي نخواهد برد. سرنگوني رژيم، يعني سرنگوني نظام سرمايه داري حاکم است و با رفتن و آمدن اين يا آن چهره جديد تغييري در ماهيت قضايا نمي­دهد.

4- انتخاب هاشمي رفسنجاني که منفورترين چهره حاکميت اسلامي است، در سطح ملي و فرا ملي بحران­هاي فزاينده رژيم را حدت و شدت بيشتري خواهد داد. اين که وعده هاي رفسنجاني "هوش و "حواس" مردم را خواهد ربود، يقين ندارم ولي بطور حتم عده­اي از جريانات سياسي فرصت طلب را به دنبال خود خواهد کشيد.

با اين همه تحريم خشک و خالي انتخابات ارزش چنداني عليه رژيم نخواهد داشت. مردم ايران بويژه کارگران و زحمت کشان از طريق مبارزه جدي و تحريم فعال رژيم است که مي­توانند در عمل دست رد به سينه رژيم خواهند زد!   

عباس منصوران

- در نمايش‌هاي حکومتي، به ويژه شعبده بازي‌هاي حکومت اسلامي، گزينشي در ميان نيست؛  زيرا بازي در ميداني ست  که دشمنان مردم پرداخته‌‌اند. شايد بهتر است بگوييم واکنش آناني که در ايران به نوعي زندگي محکوم‌ شده اند، در اين دغدغه‌ي حکومتي هرچه باشد «خود زني» ست. تحريم يا شرکت، دوروي يک سکه‌اند. ذهنيت مردم، يکدست نيست. باز هم ، ولي همچنان در بين جناح- باندها، دسته بندي مي شوند تا پيوسته زير حکومت استبداد دوگانه تا برآمد ضد استبداي ديگر و ذوبي دوباره در استبداد تازه، محکوم بمانند. اگر ادعاي پيشگويي نکنيم، کارگران و تهي دستان شهر روستا کمترين حضوري در اين نمايش حکومتي خواهند داشت.

 

 ۲- موضع تحريم کننده گان،  در ماهيت چندان تفاوتي با تشويق کنندگان پنهان و آشکار ندارد. از آنجا که تحريم راه کار طبقاتي و سازمانيابي شوراگرانه‌ي پرولتري  به پشتوانه ندارد، کارکردي شيپوري در برهوت خواهد داشت. تحريم، بيشتر سبقه‌ي مسلکي دارد و شرکتِ خويش را مي جويد  و چون رقباي قدرت‌ ، راهي براي بازي  نمي دهند، به تحريم روي مي‌آورند. سوسيال دمکراتهاي ايراني که تا فاز بعدي، همچنان عزاداران پشت تابوت و چشم به‌راهان جنازه‌اي، در آکسيون‌- درماني‌هاي خويش، باز هم در صورت روي آوري توده‌هاي فاقد سازمان  و انديشه‌ي انتقادي و طبقاتي، در نمايش چندش آور، به تکرار تا کنوني سرگرم مي شوند.

 

۳- تحريم يکپارچه‌ و سراسري توده‌هاي مردم ، گامي به جلو در راه خوديابي  خواهد بود. و هيچ به بخشنامه‌هاي از راه دور محافل ربطي نخواهد داشت. حکومت باندها، مگر تا کنون کارکردي و ماهيتي جز «تقلب» داشته که اين بار با دستکاري‌ و با شعبده بيرون آوردن مهره‌اي از صندوق‌ها به «قبح» تقلب نيز موصوف شوند! خيزش‌هاي برهه‌اي نيز با همه‌ي توفندگي، از آنجا که برآمدي سراسري نيستند و جايگزيني مادي نمي‌يابند، به سرنگوني نمي‌انجامند. اين سراشيبي سرنگوني که مدتهاست آغاز و به‌سوي پايان خود، به پيش مي رود، چرا که نتواند چند سال ديگر نيز به درازا بکشد! روند سرنگوني، بسته به شرايطي ويژه‌ ي کنوني، در چشم اندازي نزديک، از آنجا که  همانند مشروطه و بيشتر بهمن ۵۷ را به تجربه دارد، ماهيتي ضد استبدادي و نه طبقاتي دارد، به ناچار استبدادي ديگر را به جايگزين خواهد داشت.

 

۴-   به نظر مي رسد که همه شرايط به جز دو فاکتور سازش نسبي جناح- باندها که به«سردار سازندگي» ‌پس از جنگ ۸ ساله نياز است و نيز توافق با  جناح‌هاي سرمايه‌هاي جهاني، بقيه براي بازگشت آيت الله رفسنجاني، مهيا مي باشد. با دغدغه‌ي نگاهباني نظام، جناح باندهاي خواهان حفظ حاكميت اقتصادي خويش، با معرکه‌ي انتخابات، بر آنند تا حاكميت سياسي خود را كه مجموعه اي متناقض و مشتركي ست محفوظ دارند . رفسنجاني  براي حفظ نظام هرچند که تا کنون به توازن جناح‌ها کوشيده، از ايجاد شرايط استثنايي نيز غافل نبوده است، تا به تنهايي با اعلام شرايط ويژه درنقش پوتين ظاهر شود. اگر گروهبندي‌هاي سياسي در يک بمباران تبليغاتي  با فضا سازي، همانند آن آنچه در خوزستان گذشت و ايجاد درگيري‌هاي مليتي و قومي در ايران، خود در دام موج هاي انحرافي حکومت نيافتند و با شيپورهاي جکومتي اذهان توده‌هاي حکومت شونده را به انحراف نکشانند، پرده دوم نمايش راه‌کار حفظ قدرت با رمز «توسعه اقتصادي» و «سياسي»  بنا به برنامه ريزي به پيش مي‌رود.

محسن حسني (حزب رنجبران ايران)

1-  اگر عوامل جديدي چه از نظر داخلي و چه ازنظر خارجي درآخرين لحظات بروز نکنند و تاثير مشخصي در امر انتخابات نگدارند، روند دوري مردم از رژيم که در ايران شروع شده و نمونه آن را نه تنها در انتخابات شوراهاي شهر و روستا و انتخابات مجلس هفتم، بلکه در صدها اعتراض، اعتصاب، تظاهرات و غيره  شاهد بوده‌ايم نشان مي‌دهند که تحريم روند اصلي را در ماجراي "انتخابات" تشکيل مي‌دهد. شرکت مردم هم، حتا اگر "اصلاح‌طلبان" به تمامي در "انتخابات" شرکت کنند ، کمتر از 50% و در صورت به‌حساب نياوردن تقلبهاي رايج انتخاباتي در ايران، عليرغم تطميع و تهديد مردم،  حد اکثر بيش از 30 تا 40% نخواهد بود.

۲-  جواب اين سئوال را به‌طور مختصر در نکته 1 دادم(مثلا درصورت بروز جنگ، اين امر تاثير در معادله انتخابات خواهد داشت و رژيم از آن بهره‌برداري خواهد نمود). باتوجه به ماهيت انتخابات نوع پارلمانتاريستي، طبق تجربه تاريخي حتا درکشورهائي که بِش از صدسال است پارلمانتاريسم سکه رايج روز است و  از کيسه مارگيري آنها ، هميشه احزاب بورژوائي به نويت سر به‌بيرون درآورده اند، اين امر در ايران در مسخره‌ترين شکل آن برگزار مي‌شود، هيچ نيروي سياسي متفکر و جدي را که به پيچش مو و نه خودمو توجه دارد، حيرت زده‌نخواهد کرد. انتخابات نوع پارلماني همان است که از آن بوشها، توني بلرها و قبلا هيتلرها و امثالهم سردرآورده‌اند. لذا بود و نبود آن در ايران ، با توجه به فقدان آزادي احزاب در اپوزيسيون جدي، نشان مي‌دهد که باز هم همانند انتخابات مجلس هفتم، اگر گفتند که 60% مردم و يا بيشتر درانتخابات شرکت کرده‌اند، نبايد تعجب کرد؟

۳-  چند ماه پيش در راي دادن به قانون اساسي "اتحاديه اروپا" شاهد بوديم که در اسپانيا 42% مردم در راي گيري شرکت کردند و از‌اين تعداد هم تنها حدود 70% راي آري دادند. قانون اساسي اين اتحاديه با 28% راي مردم اسپانيا با سلام و صلوات در اين کشور "تصويب" شد!

پس ايران هم از اين قاعده مستثنا نيست. اعتراضات و خيزشهاي توده‌اي گسترده تنها درصورتي مي‌تواند به نتيجه برسد که با رهبري احزاب سياسي با اتوريته که مورد قبول مردم هستند، همراه شوند. در غير اين صورت يا زود خاموش خواهند شد و يا اکنون که امپرياليسم آمريکا با "خيزش توده‌اي " آفريني و پولهائي که خرج کرده و با مشتي احزاب بورژوائي و خرده بورژوائي ايراني نيز مناسبات حسنه برقرار نموده، مي‌تواند از فرصت استفاده کرده و تلاش کند که با سوء استفاده از جو نارضايتي عمومي، "انقلابات مخملي و نارنجي" راه بياندازد. اما مردم ايران چهره‌ي پليد دخالتگر امپرياليسم آمريکا را مي‌شناسند و لذا شانس زيادي در اين زمينه موجود نيست.  براي نزديک شدن به فاز سرنگوني واقعي مردم بايد متشکل شوند و تحت رهبري حدي و مسئوولانه کمونيستها قرارگيرند. احزاب بورژوائي و خرده‌بورژوائي تاريخ مصرفشان ديري است که تمام شده است.

۴- گرچه در ميان کانديداها، هاشمي کارکشته‌ترين در ساخت و پاخت و خيانت به منافع مردم و کشور است، اما هرچه زمان انتصابات نزديکتر مي‌شود و با برخورد مردم به او (نظير ناموفق ماندن تحميل خودش به کارگران) و اينکه تماميت خواهان مجبورند درحد خطوط قرمزها عمل کنند، شانس او کمتر مي‌شود. فساد بورژوازي تجاري حاکم که چون لاشخواري به‌جان مردم افتاده تا آخرين هستي آنها را نيز قبل از سقوط حتمي‌اش ببلعد، باعث مي‌شود که "اصلاحات" اعم از سياسي(دوران خاتمي) و يا اقتصادي( دوران جديد) کار ساز نباشد. آن نيروهائي که به‌دنبال بورژوازي حاکم يا در اپوزيسيون روانند، مسئله‌شان ايجاد تغييرات بنيادي و ساختاري و سرنگوني حاکميت سرمايه نيست. آنها مي‌خواهند توسط حاکمان به‌حساب آورده‌شوند و به آلاف و علوفي برسند يا به‌جاي آنها نشسته و بازي را تکرار کنند. اما مردم در زندگي روزمره سريعا مي فهمند که ماهيت احزاب و افراد سياسي چيست. در نتيجه فاجعه‌اي رخ نخواهد داد و مردم مبارزه خود را براي کسب حقوق پايمال شده‌شان ادامه خواهند داد.