مسلوبالحق
بودنِ ميليونها تن از مردم
ايران
- مسئله سرنگوني جمهوري
اسلامي و تحقق مطالبات مردم ايران، مسئلهاي مربوط به تودههاي کارگر و زحمتکش است و سرانجام هم آنها از طريق يک انقلاب با اين رژيم ارتجاعي، تسويه
حساب خواهند کرد. اين مسئله ربطي به آمريکا ندارد
توکل
از رهبران سازمان چريكهاي فدايي خلق
(اقليت)
پاسخ اول:
در نظامهاي سياسي که توده مردم از آزاديهاي سياسي
و حقوق دمکراتيک محروماند؛" انتخابات" همواره فرمايشي و تشريفاتيست.
در اينجا مسئله بر سر اين نيست که آيا فراکسيونهاي طبقه حاکم با يکديگر تضاد
دارند و با يکديگر رقابت ميکنند يا نه، بلکه تعيين کننده، مسلوبالحق بودن ميليونها تن از مردم است. بر
اين مبنا آنچه که در سراسر دوران حيات جمهوري اسلامي به نام انتخابات انجام گرفته
است، همواره فرمايشي، ضد دمکراتيک و نمايشي تشريفاتي بوده است. انتخاباب حتا در
معناي محدودي که دمکراسي بورژوائي براي آن قائل است، ضوابط معيني دارد که هرگز در
جمهوري اسلامي وجود نداشته است. اين مسئله نافي کشمکشها و رقابتهاي فراکسيونهاي
طبقه حاکم در جريان همين بهاصطلاح انتخابات، بنا
به علل اقتصادي ويا سياسي نيست.
از همان نخستين روزي که جمهوري
اسلامي در ايران پديد آمد، تا به امروز، هيئت حاکمه به دليل مجموعهاي از تضادها
که بر خاسته از ساختار اقتصادي و رو بناي
حقوقي و سياسي جامعهاند، پيوسته با
اختلافات و کشمکش هاي دروني رو به رو بوده است. در شرايطي که مبارزه طبقاتي وسعت
گرفته است؛ اين شکاف دروني نيزعميقترشده است. انتخابات دوره نهم رياست جمهوري رژيم
نيز از آنچه که در گذشته بوده است، متمايز نيست.
اين انتخابات در همان حال که فرمايشي ويا آنکونه که در سؤال
عنوان شده، "يک نمايش تشريفاتي" است، عرصه کشمکش و رقابت جناحهاي
ارتجاع حاکم و تعميق شکافهاي دروني هيئت حاکمه نيز خواهد بود.
پاسخ دوم:
اولاً، جمهوري اسلامي نظامي نيست
که در آن، احزاب و سازمانهاي مختلف با مواضع و سياستهاي مستقل و مختص خود در
انتخابات شرکت کنند و کانديداهاي خود را معرفي نمايند؛
بلکه سياستهاي کلان و مهم کشور، توسط
ارگانها و نهادهائي که انتصابي ولي فقيهاند
و يا مستقيماً توسط خود وي، تعيين ميشوند و هرکس هم که مثلاً رئيس
جمهور باشد، بايد اين سياستها را به مرحله اجرا درآورد و پيش برد. از اين رو، نميتوان
مدعي شد که کانديداهاي جناحهاي رقيب، رويکردهاي متفاوتي نسبت به مسائل مهم داخلي
و بينالمللي دارند و يا ميتوانند داشته باشند. امکان مانور آنها تنها در چارچوب
همين سياستهاي کلان است. اين واقعيت به وضوح در دوران حاکميت جناح به اصطلاح
اصلاحطلب رژيم به وضوح نشان داده شد.
ثانيا تضاد جمهوري اسلامي
و آمريکا نه تضادي لاينحل است و نه آنقدر تفاوت ميان جناح هاي
آن وجود دارد که يکي به کلي مخالف عادي سازي روابط با آمريکا باشد و ديگري موافق.
سياستهاي جمهوري اسلامي در طول تمام دوران حاکميت آن، نشان ميدهند که در هرکجا منافعاش ايجاب کند،
با شيطان دشمن خداياش هم سازش ميکند. در همين چند سال کذشته، نيز
ديديم که در جريان حمله نظامي آمريکا به افغانستان وعراق نيز، بيشترين همکاري را با امپرياليسم آمريکا داشته
است . اين واقعيت هم اکنون علني شده است که حتي بخش مهمي از اطلاعات مربوط به تاسيسات
نظامي رژيم صدام را جمهوري اسلامي در اختيار سازمان جاسوسي آمريکا قرار داد. چنين
چيزي مطلقاً بدون تاييد خامنهاي و جناح وي امکان پذير نبود. امروز هم که ميبينيم گروههاي
اسلام گراي وابسته به جمهوري اسلامي در عراق، که بيشتر به سپاه پاسداران و ولي فقيه
نزديکاند، متحدين آمريکا در اين کشوراند. فردا هم به همين سادگي، جناحي که اکنون اکثريت
مجلس ارتجاع را در اختيار دارد، ميتواند با آمريکا بر سر عادي سازي روابط کنار آيد.
در نظر داشته باشيم که اکنون در مذاکرات هستهاي هم گرهگاه
مسئله اينجاست که جمهوري اسلامي تضمين امنيت خود را از آمريکا ميخواهد.
بنابراين، پاسخ من اين است که
اين انتخابات رژيم حائز هيچ اهميتي نيست. اما اگر اندکي هم مسائل مطرح شده در اين
سؤال، امکان عملي شدن داشته باشند، در آن صورت هم راه مقابله با آنها، نه حمايت
از اين يا آن جناح هيئت حاکمه، با توجيه "رويکردها و توانائيهاي متفاوت بلکه
تشديد مبارزه براي سرنگوني آن است.
پاسخ سوم:
اما در مورد حمله احتمالي آمريکا
نيز بايد گفت که اگر منظور برافروختن جنک باشد، عجالتاً احتمال چنين حملهاي نيست. علت آن هم در وهله نخست بنبستي است که آمريکا در
عراق با آن رو به رو شده است. اگر آمريکا پس از دو سال از
سرنگوني صدام، هنوز قادر به مهار اين کشور نشده
و روز به روز برتعداد تلفات ارتش آمريکا افزوده ميشود، بايد فکر حمله نظامي
به ايران از مخيله زمامداران کاخ سفيد بيرون رفته باشد.
امريکا براي سرنگوني جمهوري
اسلامي با معضلي رو به رو نخواهد شد، همان گونه که براي سرنگوني صدام با مانعي رو
به رو نشد. معضل آمريکا آنجاست که از جانب توده مردم در کشوري پهناور نظير ايران، با چنان مقاومتي رو به رو خواهد شد، که حتا يک
ارتش يک ميليوني هم براي مهار آن، کافي نخواهد بود. روشن است که عواقب اين مسئله
به ايران محدود نخواهد شد، بلکه تمام منطقه خاورميانه را فرا خواهد گرفت. ديگر به
اين مسئله هم نميپردازيم که در ايران به
مراتب بيش از عراق، پاي منافع قدرت هاي ديگر ازجمله اروپا در ميان است که به
ويژه پس از برملا شدن ناتوانيهاي نظامي آمريکا در عراق، هيئت حاکمه آمريکا نميتواند
آنها را ناديده گيرد. اين البته نافي عمليات ايذائي از سوي آمريکا وحتا بمباران
تاسيسات هستهاي جمهوري اسلامي نيست.
اما حتا اگر آمريکا در شرايطي
هم ميبود که ميتوانست دست به حمله نظامي بزند، موضع ما کمونيستها صريح و روشن
است. ما مخالف جدي و سرسخت سياستهاي جنگطلبانه، تجاوزکارانه و توسعهطلبانه امپرياليسم
آمريکا هستيم.
ما که به خوبي ماهيت امپرياليسم
آمريکارا ميشناسيم وبه اهداف ومقاصد آن آگاهي داريم، بر سر حمله نظامي به عراق نيز با سياست جنگطلبانه آمريکا و انگليس، شديداً مخالفت نموديم و ماهيت ادعاهاي فريبکارانه سران حکومت آمريکا را بر ملا کرديم.
امروز ديگر فجايعي که امپرياليسم آمريکا در عراق به بار آورده است، بر کسي پوشده نيست.
صدام سرنگون شد، اما شرايط اسفبار تودههاي مردم عراق نه
تنها بهبود نيافت، بلکه به مراتب وخيمتر شد. در همين مدت کوتاه ۲ سالي که از
اشغال عراق ميگذرد، ارتش آمريکا دهها برابر صدام، مردم عراق را کشتار کرده است.
دهها هزار تن از مردم عراق به بند کشيده شده و توسط ارتش آمريکا وحشيانه شکنجه
شدهاند. بيکاري، فقر و بدبختي ابعاد کم نظيري به خود گرفته و عراق اکنون با چنان
هرج و مرجي رو به روست که ديگر، چيزي به نام امنيت براي مردم وجود ندارد. ماجراجوئي
دار و دسته بوش، ميتواند در ايران وضعيتي وخيمتر از عراق پيش
آورد. لذا واضح است که ما بايد با هرگونه حمله احتمالي آمريکا به ايران مخالف باشيم.
جرا که چنين حملهاي از جهات مختلف، عليه تودههاي مردم ايران خواهد بود. مسئله
سرنگوني جمهوري اسلامي و تحقق مطالبات مردم ايران، مسئلهاي مربوط به تودههاي
کارگر و زحمتکش است و سرانجام هم آنها از طريق يک انقلاب با اين رژيم ارتجاعي، تسويه
حساب خواهند کرد. اين مسئله ربطي به آمريکا ندارد.
پاسخ چهارم:
اکنون بپردازيم به سوال آخر.
مردم ايران اکنون به آن درجه از آگاهي سياسي رسيده و تجربه اندوختهاند که ديگر
حتا چشمداشت اصلاحات بسيار محدود را هم در چارجوب جمهوري اسلامي نداشته باشند. وقتي
که امروز ميبينيم گروههاي بورژوائي که زماني مردم را به دنبالهروي از خاتمي و
تحقق مطالباتشان، در چارچوب جمهوري اسلامي فرا ميخواندند، امروز به ترفند ديگري روي آورده
و شعار رفراندم سر مي دهند، اين خود بياني از اين واقعيت است که آنها نيز دريافتهاند
که مردم ديگر به چيزي کمتر از رفتن رژيم تن نميدهند.
۸ سال پيش وقتي که خاتمي با
حمايت و تبليعات گسترده بورژوازي داخلي و بينالمللي به عنوان کانديداي"اصلاحات"
وارد ميدان شد، اوضاع متفاوتي نسبت به امروز وجود داشت.
در آن ايام، بخش قابل ملاحظهاي
از جمعيت ايران به او و سپس به گروههاي همفکرش در انتخابات مجلس ارتجاع رأي دادند. مسئله هم بر خلاف آنچه که در سؤال مطرح شده است، صرفاً اين نبود که "براي ابراز مخالفت خود بايک جريان و يا براي دفع شر
بزرگتر" به اين جناح رأي دادند. بلکه بخش بزرگي از
مردم ايران تحت تاثير تبليغات بين المللي، در دام توهم گرفتار آمدند و چنين ميپنداشتند که واقعاً پاي اصلاحات در ميان است. اين
بخش از مردم اساساً جواناني بودند که تجربه سياسي نداشتند و
از همين رو به حمايت از خاتمي و دار ودسته موسوم به "اصلاحطلب» برخاستند. اما همين بخش از مردم، به زودي به ماهيت "اصلاح طلبان حکومتي"
پي بردند و از آنجائي که گزينششان بين بد و بدتر نبود، بلکه تصورشان تغيير اوضاع بود، در برابر اين
جناح قرار گرفتند و به رو در روئي با آن بر خاستند. آن گروه از مردم نيز که انتخابشان بين بد و بدتر بود، آنها هم ،اکنون ديگر تفاوتي ميان دو جناح و سياستهاي
آنها قائل نيستند. پس بي دليل نبود که اکثريت بزرگ مردم، انتخابات شوراهاي اسلامي
و مجلس ارتجاع اسلامي را بايکوت کردند. بنا بر اين هيچ دليلي نيست که بر خورد
مردم در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري رژيم، متفاوت باشد.
مردم ايران در عمل و در تجربه
آموختهاند که هيچ انتخاباتي و هيچ جناحي از رژيم نميتواند بهبودي ولو کوچک در وضعيت آنها و تحقق مطالباتشان پديد آورد. بنابراين، خواهان بر افتادن آن هستند. آنچه که اکنون تودههاي
کارگر و زحمتکش مردم در پي آن هستند، شيوهها و روشهاي سرنگوني رژيم
است. گسترش مبارزات در شکل اعتصاب، راهپيمائي و تظاهرات، چيزي که اکنون با آن رو
به رو هستيم، گام نهادن در مسيري است که در تداوم خود به
اعتصاب عمومي سياسي، قيام و انقلاب خواهد انجاميد. تنها از اين طريق است که مردم ميتوانند
با استقرار يک نظام شورائي بر سرنوشت و مقدّرات
خود حاکم گردند. لذا تودههاي مردم ايران، اين انتخابات فرمايشي
و ضد دمکراتيک رژيم را نيز بايکوت خواهند کرد وبيش از پيش به اشکال فراقانوني روي
خواهند آورند
*