تعادلي لغزان و ناپايدار
- طرح خاورميانه
بزرگ چه بخواهيم وچه نخواهيم در بعضي کشورها با قهرنظامي و در برخي ديگر با
انقلابات مخملين و در پارهاي ديگر
با فشار ديپلماتيک براي انجام اصلاحات سياسي و اجتماعي پيش ميرود
و....
ميتوان
با احتمال بسيار گفت که جبهه امتناع را در ايران و منطقه، اين
توان نيست که جلو پيشرفت اين طرح مهم استراتژيک را بگيرد و تکيه بر روسيه، چين
و اروپا حاصلي جز باج دادن و باختن ندارد.
حسن شريعتمداري
فعال سياسي، فرزند آيتالله شريعتمداري،
از بنيانگذاران جمهوريخواهان ملي و اتحاد جمهوريخواهان
ايران
انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، در شرايطي
نزديک به انجام است که ويژهگيهاي برجستهاي آنرا از ديگر انتخابات مشابه در جمهوري اسلامي متمايز نموده
است . مؤلفههاي مشروعيت، اقتدار و کارآئي که سه پايه اصلي
استقرار و
استمرار هر نظام سياسي است، به طور بي سابقهاي دچار بحرانهاي اساسي است.
در صد شرکت مردم در انتخابات يکي از اساسيترين ملاکهاي سنجش اعتماد مردم
به يک نظام سياسي است.
در انتخابات پيش رو احتمال اينکه بيش از سه چهارم
صاحبان رأي از
رفتن به پاي صندوقهاي رأي
خودداري کنند بسيار است. در
چنين شرايطي بديهي است که بحران مشروعيت يک نظام بر آمده از انقلاب که کمبود کارآئي
خود را با
حمايت مردمي جبران مينموده سيري
صعودي داشته
باشد.
از آن پس ديگر نه در سطح
داخلي و نه در صحنه بين المللي ادعاي حمايت مردم از چنين نظامي خريدار نخواهد داشت
و حاکمان بر آمده از چنين انتخاباتي (حتا با چشم پوشي از غيردموکراتيک بودن
نحوه انجام آن) نماينده واقعي مردم بشمار نخواهند رفت.
تشديد بحران مشروعيت به فاصله کوتاهي اثر خود
را در تضعيف مؤلفههاي اقتدار
و کارآئي نظام خواهد بخشيد و پايائي نظام دچار بحراني ساختاري خواهد شد .
اقتدارگرايان که پس ازانتخابات مجلس ششم
وتصرف اکثريت مجلس بوسيله گروه موسوم به آبادگران (متشکل ازافراد با گذشته نظامي و امنيتي)
که با مشارکت
پائين شهروندان در انتخابات و واگذاري سرنوشت انتخابات به طرفداران سنتي و تشکل يافته
اقتدارگرايان، اميد داشتند که کرسي رياست جمهوري را نيز به همان آساني از آن خود کنند، نه تنها در ميان جناحهاي خود در تقسيم قدرت
آينده دچار چالش شديد
گرديدند بلکه با پيدا
شدن سروکله هاشمي رفسنجاني، مرد قوي پنجه، صاحب ادعا، خدم و
حشم و همه فن حريف و سياست زيرکانه او در گيج و بلاتکليف نگه داشتن حريفان
بزودي فهميدند که کار
به اين آسانيها هم نخواهد بود.
امروزه به احتمال قوي ميتوان گفت که هاشمي نامزد انتخابات رياست جمهوري خواهد شد.
آمدن او به مقدار قابل
ملاحظهئي
ازشدت بحراني که دامنگير
جمهوري اسلامي است خواهد کاست، بدون اينکه او قادر باشد گرهي اساسي از مشکلات دامنگير ملت بگشايد.
با آمدن او از فشار بينالمللي براي مدتي
کوتاه کاسته خواهد شد و ديپلماسي خسته و فرسوده نظام مجال تنفس خواهد يافت ولي او
براي اجابت خواستهاي
اساسي آمريکا زمان زيادي در اختيار نخواهد داشت و دنيا منتطرخواهد بود تا بلافاصله توان عملي او را درصحنه زورآزمائي
واقعي با ولايت فقيه و
نيروهاي افراطي بيازمايد. ناگفته پيداست که
درصحنه به بن بست رسيده ديپلماسي کنوني اين فرصت براي بسياري ازطرفين مغتنم بشمار
ميرود. ازسوي ديگر به احتمال فراوان با
حضور هاشمي رفسنجاني درصحنه انتخابات، احتمال کشيده شدن انتخابات به دور دوم کمتر
است و اين به معناي پراکنده نشدن آراً انتخابات در وضعيتي است که نظام و شخص رئيس
جمهور آينده به هر تعداد
از آن احتياجي مبرم دارند. گفته ميشود مذاکراتي با ديگر کانديداها درجريان است
تا در لحظه
آخر به نفع هاشمي کنار روند تا او از آراي بيشتري برخوردار شود.
کانديداهاي رياست جمهوري به هر ترفندي براي داغ
کردن تنور انتخابات متوسل ميشوند و از هر بخشي ازجامعه براي تحرک آن بخش کسي از
خوديها را
کانديد مينمايند تا آنان را متوجه حضور در انتخابات نمايند. علاوه بر آن توجه به
مساًله اقوام و مليتهاي ايراني،
زنان و جوانان، استفاده از ورزش بخصوص فوتبال، کاهش موقت فشارهاي اجتماعي و وعده و
وعيدهاي اقتصادي و شعارهاي
داير بر سرمايه گذاري و اشتغال و بهبود وضع معيشت و بهداشت و آموزش همه و
همه بوفورو بدون داشتن برنامه ، توان و امکانات و مديريت لازم و برنامه و يا حداقل
قصد و اراده جدي براي انجام اين وعده و وعيدها، امروزه دردستورکار نامزدان رياست
جمهوري است .
هيچ کدام ازاين مدعيا ن نامزدي رياست جمهوري
در قواره هاشمي نيستند و بنا بر اين به او ميپردازيم.
به توفيق نظام در ترميم اعتماد از کف رفته مردم در اين
فاصله اندک تا انتخابات،حتا با تمامي اين ترفندها ميتوان ترديد بسيار داشت. از اين انتخابات رئيس
جمهوري بر خواهد آمد که مستظهر به آراي
فراواني از ملت نيست
حتا اگر اين
شخص هاشمي باشد.
اين نکته نيزکه آمريکا پس از آزمودن توان او در ايران
گيت ، در اوضاع کنوني به او اعتماد کند و دل ببندد علامت سؤال
بزرگي به دنبال دارد
و در اين باره ميتوان ترديد جدي داشت.
هم چنين بروز علني اختلافات بين او و ولي فقيه
و اذناب او و نيروهاي افراطي ديگر ممکن است حتا به بعد از انتخابات
نکشد و با اعلام رسمي کانديداتوري او حالتي حادتر بخود بگيرد. معامله برخي از اصلاح
طلبان و ديگر اقتدارگران
با او نيزآسان نيست زيرا باعث تنشهاي جدي و اساسي در بين آنان ميشود.
هم پيمانان او بيشتر کساني هستند که از
مماشات خامنهاي در راستاي قدرت گرفتن
سپاه بيم دارند و او را به عنوان عامل تعادل ميخواهند ولي سودشان در
تعديل قدرتيست که
خامنهاي با
استقاده از بي کفايتي
خاتمي به دست آورده و نه بيش.
آنها يک رفسنجاني مالک الرقاب نميخواهند، چيزي که او
براي جاانداختن سياستاش به آن
احتياج دارد.
حال از او با چنين وضعيت ضعيف در
اين وضع بحراني چه ساخته است؟
جامعه ايران خواستار امکان تحقق يک زندگاني
مدني، مطابق
الگوهاي شناخته شده بينالمللي است. آيا کسي که در اين زمانه افق ديد و کعبه آمالاش مدل چيني توسعه است ميتواند خواست جامعهاي را که حتا در بحبوحهي اختناق نيز از
لحاظ گشايش فضاي سياسي با چين قابل مقايسه
نبود، برآورده سازد؟
امروزه ميتوان به جرأت گفت که خواست نهائي
آمريکا بازگشائي سفارت بسته شدهاش در ايران و عادي سازي روابطاش با اين کشور است .
همه خواستهاي مهم
ديگر مجموعه ايست که اين خواست واضح و اعلام نشده (که به هيچ وجه در يک عرف ديپلماتيک
در تضاد با منافع ملي ما نيست) قرار دارد.
حل بحران اتمي ، قبول صلح خاورميانه، رعايت
حقوق بشر و دوري از گروههاي تروريست به يک سخن يعني پايان انقلاب و آغاز نظامي که
مدعي نبرد با دنياي متمدن موجود نيست.
در چنين حال و هوائي دليلي بر عدم حضور آمريکا
در صحنه سياسي ايران وجود ندارد.
آمريکا در صدد ايجاد چنين حال و هوائي است و براي اين منظور
رفسنجاني شخصي مناسب به نظرنميرسد.
او حتا اگر مشکلات ذهني خود را حل کرده باشد، با شناختي که از
گذشته او وجود دارد بعيد بنظر ميآيد، بدون تسويه و سرکوب اساسي در صف
جبهه ضد آمريکائي و خانه نشين کردن ولي فقيه و نشان دادن ضرب شصت به مدعيان، از عهده تحقق اين
خواسته که جرج
دبليو بوش مُصِر به انجام آنست- و حاضر نيست ديگر
زمان بيشتري صرف دفع الوقت بکند- بر نخواهدآمد.
به اين جهت هم پيمانان او در روحانيت نيز که وجود او را بهعنوان رئيس جمهور مفيد
ميدانند
از بال و پر گرفتن زيادش
بيم دارند. او ديگر
رفسنجاني
سابق نيست ، افشاي فساد مالي خانواده او و شرکت يا حداقل آگاهياش از قتلها و ترورهاي دگرانديشان
و مخالفين سياسي چهره او را آلوده و به موقعيت و اعتبار اجتماعياش ضربهاي اساسي زده است. او آنروزها ولي فقيه و
سپاه را که امروز با آنان رودرروست با خود داشت.
دربهترين حالت، انتخاب او به عنوان رئيس
جمهور بحرانهاي حاد
فعلي نظام را براي مدتي محدود به تأخير مياندازد ولي چون علاوه بر مسائل لاينحل گوناگون، فشار بين
المللي در جهت جوابي اساسي براي مشکلات ديرينه فيمابين، روز افزون است و مسائل از
مرحله چانه زني به مرحله تعيين تکليف فراروئيده و چون همه نگاهها متوجه تاثير حضور
رفسنجاني براي حل اين مسائل ميباشد بنا بر اين او ناگزيز است نيامده با موانع داخلي نزديکي
با آمريکا دست و پنجه نرم کند.
اين
رودرروئي الزامي با ولي فقيه و ديگر نيروهائي که بنا بهر دليل جبهه امتناع را تشکيل
ميدهند در
تعادل قدرت موجود خود را
به چالشي بي سرانجام و فرسايشي فرو خواهد کاست و مشکلات
ساختاري و حقوقي مديريت موازي نظام را عيانتر خواهد نمود و زبوني
آخرين مرد قدرتمند نظام را در حل بحرانهاي دامنگير آن بنمايش جهانيان
در خواهد آورد.
خلاصه اينکه ، نظام در بين دو
سنگ آسياب فشار روزافزون
اجتماعي و فشار بين المللي در شرائط تعادلي لغزان و ناپايداراست .
طرح
خاورميانه بزرگ چه بخواهيم وچه نخواهيم در بعضي کشورها با قهر نظامي و در برخي ديگر
با انقلابات مخملين و در پارهاي ديگر با فشار ديپلماتيک براي انجام اصلاحات سياسي و اجتماعي
پيش ميرود و اين
تغييرات هرروز دامنه خود را بيکي از کشورهاي منطقه ميگستراند.
ميتوان با احتمال بسيار
گفت که جبهه امتناع را در ايران و منطقه، اين توان نيست که جلو
پيشرفت اين طرح مهم استراتژيک را بگيرد و تکيه بر روسيه، چين و اروپا حاصلي جز باج
دادن و باختن ندارد.
اين
تغييرات در زماني نه چندان دور دامن ايران را نيز خواهد گرفت . به خصوص که نوک
حمله پيکان ديپلماسي آمريکا با شدتي بيسابقه ايران را آماج گرفته است .
براي خروج ايران از بن بست کنوني و دور باطل
جنگ فرسايشي پر مخاطرهاي که منافع ملي ما را بتاراج ميدهد، موقع آن رسيده است که
اپوزيسيون نامزدي جدي خود را براي کسب قدرت سياسي به جامعه مدني ايران و صحنه بين
المللي اعلام و راه حل خود را ارائه دهد.
به نظر نگارنده، کارزار انتخابات امکاناتي را به هزينه نظام فراهم ميکند که بايد از آن
استفادهاي بايسته
نمود.
تحريم انتخابات اگرهم کارساز باشد-که در شرائط کنوني با
ديده ترديد به آن بايد نگزيست- فقط نظام را از تصاحب چند درصد از آرا محروم خواهد نمود
بدون اين که بر
نتيجه کلي آن تاثير چنداني بگذارد. با سرازيز شدن دلارهاي نفتي به جامعه پس از
انتخابات، هاشمي سعي خواهد نمود سراب رفاه را جايگزين بحران مشروعيت حاصل از شرکت
محدود مردم در انتخابات نمايد. کرشمه و ناز با آمريکا نيز مدتي جامعه و جهان را
بلاتکليف خواهد ساخت.
آن گروه اپوزيسيون ريشهاي جمهوري اسلامي که سياست
مسالمت و دوري از خشونت را تعقيب ميکنند بايد از اين فرصت
استفاده نموده و با معرفي يک کانديداي مستقل به عنوان نمادين نامزد رياست جمهوري
براي گذار مسالمت آميز به جمهوري عرفي از امکانات دوره انتخاباتي و حساسيت جامعه،
جهان و وسائل
ارتباط جمعي بهره گيرد.
اين نامزد رياست جمهوري براي دوران گذار بايد
از حمايت بخش وسيعي از اپوزيسيون برخوردار بوده و داراي وجهه شخصي و اعتبار ملي و
محبوبيت مردمي باشد و در قد و قواره نمايندگي اپوريسيون آلترناتيو قدرت بتواند
آنانرا در صحنه داخلي معرفي و در صحنه
جهاني نمايندگي نمايد.
او بايد طي يک برنامه
جامع ضمن ارائه دقيق راههاي برون رفت از بحرانهاي اجتماعي، ملي و بين المللي
دامنگير ايران
بمردم و جامعه جهاني نشان دهد که اين مشکلات در چهارچوب اين نظام يا هر ترکيبي از
دولتمردانش
قابل حل نميباشد و
راه حل متمدنانه، گذار مسالمت آميز از نظام و عمل به برنامه
انتخاباتي او در نظام جديد است.
او بايد اعلام کند که ميخواهد از فرصت
انتخاباتي صرفاً براي
جلب حمايت و پشتيباني مردم و توجه و همراهي جهاني براي عبور از
نظام سود جويد.
اپوزيسيون اگر با ارادهاي قاطع و يکپارچه پشت
چنين کانديدائي به ايستد، تعادل لرزان نظام را دچار نوسانات اساسي خواهد نمود و با
جلب حمايت مردم و مجامع بينالمللي گامي بلند بسوي معرفي و جا انداختن آلترناتيوي
مسالمت جو و مدرن و مقتدر بر خواهد داشت.
اين کانديدا و اپوزيسيون پشتيبان او فرصت
خواهند داشت که تا رد شدن صلاحيت او که حتماً و بي ترديد انجام
خواهد گرفت، تبليغات
گستردهاي بنمايند
و روز رد صلاحيت را به يک دمونستراسيون ملي براي اعتراض به غير دموکراتيک بودن
انتخابات تبديل نمايند.
اين راهکارِ اجرائي نمودن همه
خواستهاي
اپوزيسيون و جامعه مدني ايران و وسيله وصل و پيوند کوشندگان مدني، سياسي و حقوق
بشري است و ميتواند
به عنوان طرح مشترک ديدگاههاي مختلف در اپوزيسيون مورد توافق آنان قرار بگيرد.
اين راه کار صحنه انتخابات را از صحنه چالش بين
خوديها به
صحنه معرفي اپوزيسيون به مردم ايران و جهانيان تبديل ميکند و هر تلاش نظام
براي جلوگيري از اين پروژه خود وسيله تبليغ براي آن خواهد بود .
اين راهکار ميتواند اگر با آن منطقي و بدون
تنگ نظريهاي رايج
برخورد شود طرفداران انتخابات آزاد را به طرفداران رفراندم پيوند زند و از حمايت
طيف وسيعي از اپوزيسيون منجمله امضا کنندگان نامه 565 نفر در داخل و حمايت کنندگان
آن در خارج از کشور برخوردار شود.
بکوشيم با دامن زدن به اين بحث آنرا عملي کنيم
.