اميد به تغييرات رنگ باخته است
- ما موافق حمله نظامي آمريکا
به ايران نيستيم و معتقديم که تحول سياسي و اجتماعي در ايران بايد از آگاهي و
اراده و خواست و مبارزه تودههاي مردم اين کشور نشأت بگيرد.
عبدالله مهتدي
از بنيانگذاران كومله در سال 1348، دبير
كل كنونيِ كومله
پاسخ اول:
در همه انتخاباتهاي جمهوري
اسلامي هميشه يک عنصر نمايشي قوي وجود داشته و انتخابات مورد بحث هم مستثنا نخواهد
بود. بهعلاوه، با طرد اصلاحطلبان حکومتي جنبه تشريفاتي و بيخاصيت اين انتخابات
بيش از پيش برجسته خواهد بود. با همه اينها اشتباه است اگر فکر کنيم که اختلافات
و کشمکشهاي دروني از حاکميت جمهوري اسلامي رخت برخواهد بست و يکدستي بر آن سايه
خواهد افکند. از هم الان پيداست که حاکميت آتي هم يکدست نخواهد بود و بذر جدالهاي
دروني در اين حاکميت از هم اکنون افشانده شده است که در مسأله کانديداتوري رياست
جمهوري، در برخورد به بحران اتمي، در برخورد به آمريکا و غرب، و همچنين در برخورد به مسائل داخلي کاملاً
مشهود است.
پاسخ دوم:
بهاعتقاد من اهميت اين
انتخابات از انتخابات دوم خرداد سال 76 (و حتا از
انتخابات سال 1380) بهمراتب کمتر است. در آن دوره جامعه اميدي به تغيير داشت، جدال و قطببندي و
تب و تابي در کار بود، همينها شوروشوقي به مردم براي شرکت ميداد. اما انتخابات
خرداد 1384 نه از لحاظ داخلي و نه از لحاظ ابعاد بينالمللي آن داراي چنان اهميتي
نيست. زيرا مدتهاست که اميد به تغييرات داخلي از طريق حاکميت در چشم مردم رنگ
باخته است و از لحاظ جنبه بينالمللي نيز قدرت مانوري براي رژيم باقي نمانده است
که بتواند مانند روزهاي رفسنجاني يا خاتمي
سر دنيا را گرم کند. غرب و جمهوري اسلامي ايران بيش از در مقابل يکديگر قرار ميگيرند
و فرجه براي جمهوري اسلامي هرچه تنگتر ميشود. احتمال اين را که يکي از کانديداهاي
رياست جمهوري بتواند تغييري در اين روند بدهد ضعيف ميدانم و بنه همين دليل تصور ميکنم
انتخابات از اين لحاظ نيز بيخاصيت و بيرونق خواهد بود.
اما در پاسخ به اينکه موضع ما
در مقابل حمله احتمالي آمريکا به ايران چيست، مقدمتاً بايد
بگويم با درنظر گرفتن عوامل و شرائط کنوني، اين احتمال را خيلي ضعيف ميدانم. در واقع اين مسأله آکتوئل نيست که بشود روي آن موضع مشخص و عملي گرفت و بيشتر يک
بحث کلي ميباشد. اما در همين حد بايد بگويم ما موافق حمله نظامي آمريکا به ايران
نيستيم و معتقديم که تحول سياسي و اجتماعي در ايران بايد از آگاهي و اراده و خواست
و مبارزه تودههاي مردم اين کشور نشأت بگيرد. خود ما سالهاست که در همين راستا و
با همين ديد مبارزه کردهايم و تلاش ما از اين پس نيز کماکان آگاه کردن و به ميدان
آوردن تودهها براي ايجاد يک تحول انقلابي
خواهد بود. اما مايلم همين جا اضافه کنم که با نظري که در ميان بخشهايي از چپ ايران
در اين مورد وجود دارد موافق نيستم و آنهم اين که از شدت مخالفت با آمريکا و حمله
احتتمالي آن، اهميت تحول دموکراتيک در ايران در نظرشان کمرنگ ميشود. نبايد فراموش
کرد که مسأله اصلي برچيدن سايه جمهوري اسلامي از سر مردم ايران و دموکراتيزه کردن
جامعه ايران است. کمبود خطرناک بهعقيده من فقدان يک جبهه وسيع دموکراسيخواهي اصيل
در ايران است. جبههاي با پلاتفرم روشن آزاديخواهانه و خواستهاي دموکراتيک پيگير
که بتواند وسيعترين نيروهاي خواهان تحول دموکراتيک در ايران را گرد آورد و اگر نه
آلترناتيو دستکم به يکي از آلترناتيوهاي آينده ايران تبديل شود. بهشرطي که نيروهاي
چپ و دموکرات ايران بتوانند يک چنين جبهه وسيع دموکراسيخواه و عدالتخواه ايجاد
کنند و پشتيباني مردمي واقعي کسب نمايند، ميتوانند از تضاد غرب با جمهوري اسلامي
نيز در راستاي همين هدف کمال استفاده را ببرند.
پاسخ سوم:
گرچه پيشبيني قطعي از حالا
دشوار است، اما تصور من اين است که انتخابات بسيار سرد و بيرونق خواهد بود و با
عدم شرکت گستردهاي مواجه خواهد شد. اميدوارم اين حالت پيش نيايد که مردم از سر
مخالفت با يک جريان حکومتي به جريان حکومتي ديگري رأي بدهند، کل جمهوري اسلامي بايد
آماج تحريم قرار بگيرد.
پاسخ چهارم:
توصيه اکيد من اين است که بههيچ
وجه در اين انتخابات شرکت نشود. رژيم جمهوري اسلامي بايد با يک نه بسيار نزرگ
مواجه شود، صندوقهاي رأي بايد خالي بماند، افلاس جمهوري اسلامي بايد هرچه عيانتر
به نمايش درآيد، اين تحريم نه از سر نوميدي، نه از روي سرخوردگي از سياست، بلکه بايد
يک تحريم بسيار فعال باشد، فعالان سياسي داخل کشور و جوانان و دانشجويان بايد وسيعا
در بين مردم کار کنند و مردم را به يک عدم شرکت آگاهانه و متحدانه تشويق نمايند. هيچ
سستي و اهمالي در اين زمينه جايز نيست، بايد با تمام قوا در عرصه کار کرد و
ورشکستگي جمهوري اسلامي را به همه دنيا نشان داد.
*