جمعه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۴ - ۱۳ مه ۲۰۰۵

بن بست­هاي

سياسي و اجتماعي رژيم

 

  • اين دعواها اما، پيش از هر چيز نه بر سر اصلاحات اساسي در ساختار رژيم، يعني به نوعي دموکراتيزه کردن آن  بلکه اختلاف بر سر چگونگي حفظ نظام اقتصادي- سياسي حاکم است

 

 

جابر كليبي

پژوهش‌گر علوم سياسي و اقتصاد، فعال كمونيست

 

 

پاسخ اول‌:

بباور من اصلاح طلبان حکومتي هيچ­گاه وزنه قابل توجهي در حاکميت نبوده­اند، حتا در آن دوراني که خاتمي با استراتژي هاي مختلف در حال رقابت آن همه شعارهاي عوام فريبانه به ميدان آمد، يعني در اوج "جنبش" اصلاح طلبي! 

ما تاکنون هيچ برنامه معين عملي مبني براصلاح اصول اساسي رژيم جمهوري اسلامي، جز شعار از اين اصلاح­طلبان نديده­­ايم، آن­چه ديده و شنيده­ايم مقداري نق زدن­هاي "مظلوم نمايانه"، بيشتر نسبت به تضييق حقوق و منافع ويژه خود آن­ها در درون حاکميت بوده است. ازاين رو من مطمئن نيستم که اطلاق عنوان اصلاح طلب به جريان خاتمي، دوم خردادي­ها و جريانات اصلاح طلبِ ظاهراً خارج از حاکميت، درست است. در عين­حال اين نيز درست است که بهر حال همين نق­زدن­ها تاثيرات اجتماعي و سياسي معييني در جامعه و ميان مردم به هم­راه خواهند داشت ولي اين تاثيرات به خودي خود منشاء تغييرات اجتماعي نمي­شوند. تغييرات اجتماعي را بايد در فرايند جنبش­هاي اجتماعي ديد و درست در همين جاست که بايد از اين تناقضات و نابساماني­هاي درون رژيم، براي رشد و تکامل جنبش اجتماعي­- طبقاتي استفاده کرد. بباور من چنين تحولي هم­اکنون در جامعه در حال تکوين است و ما شاهد نوعي صف­بندي طبقاتي و حتا صف بندي سياسي در درون طبقات مختلف از جمله در طبقه کارگرهستيم. اين اما، باين معنا نيست که اختلافات آن­ها خيمه شب بازي و صرفاً به منظور تحميق افکار عمومي است. اين اختلاف­ها و تضادها بازتاب تناقضات درون نظامي هستند که در بحران سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ...، غوطه ور است و بن بست­هاي سياسي و اجتماعي هر روز بيش از روز پيش گلويش را مي­فشارند. اين دعواها اما، پيش از هر چيز نه بر سر اصلاحات اساسي در ساختار رژيم، يعني به نوعي دموکراتيزه کردن آن  بلکه اختلاف بر سر چگونگي حفظ نظام اقتصادي- سياسي حاکم است. دريک کلام اين تناقضات جدي ميان جناح­هاي رژيم بر سرتامين منافع مردم و تضمين دموکراسي براي "دگر انديشان" نيست بلکه همان­طورکه بارها شاهد بوده­ايم، زماني که اين مسايل از جانب نيروهاي اجتماعي از قبيل دانش­جويان، کارگران، زنان، جوانان و ...، مطرح شده­اند، همه جناح­هاي رژيم در سرکوب آن­ها شرکت کرده­اند.

اما، اين­که اصولاً رقابتي به معناي تقابل آشکار جناح­ها در مقابل يکديگر، در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري انجام بگيرد، احتمال آن با توجه به دست چين کردن کانديداها توسط شوراي نگهبان و نيز ماهيت خود کانديداها که بطور يقين از حدو مرز معيني فراتر نه خواهند رفت، ناچيز است. بهر رو و با تمام اين مسايل، انتخابات دوره نهم رياست جمهوري نه به دليل تقابل جناح بندي­هاي درون حاکميت- که گفتيم احتمال امکان بروز علني آن کم است- ولي به علت بن بستي که کل نظام در آن قرار دارد و شدت بحران اجتماعي و سياسي و تناقض روز افزون امري کاملاً جدي است و مرحله جديدي در تشديد تضاد جامعه با رژيم را در پي خواهد داشت. بازتاب اين وضعيت است که شکاف­هاي درون حکومتي را تداوم و تعميق مي­بخشد.

پاسخ دوم‌:

من بر اين باور نيستم که اختلاف ميان جمهوري اسلامي و دولت امريکا در شرايط کنوني مي‌تواند به درگيري نظامي بيانجامد. علت آن­هم روشن است، اين تناقضات، تضادهاي درون نظام جهاني سرمايه­داري هستند که آنتاگونيک نيستند و در شرايط کنوني از طريق "ديپلماتيک" قابل حل مي‌باشند. ممکن است اين مشکلات زماني تبديل به مشکلات آنتاگونيک شوند ولي فعلاً چنين نيست. از اين گذشته، چنين برنامه­ي حمله نظامي به ايران نه در سياست امريکا و موضع­گيري سران اين دولت نسبت به جمهوري اسلامي مشهود است و نه اصولاً شرايط حاکم بر منطقه آن را ايجاب مي­کند. جمهوري اسلامي نه تنها هيچ خطر جدي براي منافع سياسي و ژئوپليتيک امريکا و بطور کلي قدرت­هاي امپرياليستي ندارد بلکه اساساً بدون موافقت ضمني جمهوري اسلامي اجراي برنامه­هاي نظامي امريکا در منطقه، يعني مليتاريزه کرده منطقه، حمله نظامي به افغانستان، اشغال نظامي عراق و ...، امکان پذير نبود. نتايج "انتخابات" عراق که تحت کنترل کامل امريکا انجام گرفت و اهميت استراتژيکي که شيعيان اين کشور در اين ميان کسب کردند، نشان داد که امريکا چندان هم با نفوذ جمهوري اسلامي مخالف نيست.

در مورد "بحران هسته­اي" هم نبايد بهايي بيش از آن­چه در حد رقابت­هاي اروپا، امريکا و روسيه در اين زمينه است، به آن داد. بهر رو تکنولوژي هسته­اي را بايد يکي از اين قدرت­هاي اتمي به جمهوري اسلامي بدهد و زماني که شرايط مناسب براي خواست­هاي اين يا آن کشور صاحب تکنولوژي هسته­اي در ايران فراهم شد، بدون شک جمهوري اسلامي را به اين تکنولوژي مسلح خواهند کرد.

در چنين شرايطي انتخابات در ايران اهميت چنداني جز اهميت يک انتخابات در يک نظام بحران زده  نخواهد داشت.

پاسخ سوم‌:

ارزيابي من اين است که به دليل رشد نارضايي مردم و افشاي بيش از پيش جناح­هاي حاکميت و نيز تحريم انتخابات توسط برخي جريانات سياسي، قاعدتاً بايد ابعاد عدم شرکت مردم در اين انتخابات وسيع­تر باشد. اما، به دليل اهميتِ داشتن مهر انتخابات در شناسنامه افراد براي  جلوگيري از عواقب ناهنجار سياسي، اقتصادي و اجتماعي ممکن است در حد نازلي مردم در آن شرکت نمايند. با اين همه فراموش نکنيم که ما با يک رژيم خودسر و فاقد پرنسيپ روبرو هستيم که براي نيل به اهداف خود از هر وسيله­اي استفاده مي­کند. تقلب در انتخابات، براي رژيم­هاي ديکتاتوري شيوه رايجي است، زيرا در اين رژيم­ها اساساً امکان کنترل توسط نهادهاي مستقل وجود ندارد. بنا بر اين، به آمار و اعدادي که توسط ارگان­هاي رژيم در زمينه چگونگي شرکت و تعداد رأي در اين انتخابات اعلام خواهد شد اعتمادي نيست. منتها با توجه به جو عمومي نسبت به رژيم اسلامي در جامعه، مي­توان يقين داشت که از اين انتخابات استقبال چنداني نخواهد شد.

پاسخ چهارم‌:

توصيه من در زمينه اين انتخابات اين است که مردم تنها به تحريم آن بسنده نکنند بلکه به هر وسيله ممکن و در اشکال متنوع به سازماندهي مبارزه خود عليه تماميت رژيم جمهوري اسلامي بپردازند. به حرف ديگر، در اين انتخابات که افکار عمومي جهان نسبت به آن­چه در ايران مي­گذرد حساس مي­شوند، توده­هاي کارگر و زحمت­کش، در کارخانه­ها، دانش­گاه­ها، مدارس، ادارات و ...، خلاصه هرجا که امکان مبارزه هست، به هر شکلي که ميسر است نفرت و انجار خود را از اين رژيم فاسد، مستبد، چپاول­گر و جاني ابراز کنند.   

*