استحكام مواضع
نومحافظهكارانِ آمريكا
مجموعه اين تحولات نشان ميدهد كه خطر حمله آمريكا به ايران
بسيار جدي است، و اين خطر وظيفه سنگيني بر دوش همه آزاديخواهان دموكرات قرار داده
است. مخالفت با حمله آمريكا وظيفه همه ما
است، ولي متاسفانه با مخالفت صرف و محكوم كردن آن نميتوان اين خطر را دفع كرد.
حسين باقرزاده
فعال سياسي، از رهبرانِ جمهوريخواهانِ منشور 81
پاسخ
اول:
كشمكش درون ساختار قدرت البته هميشه وجود دارد. ولي اين
كشمكش اكنون از نزاع بين اصلاحطلبان و وابستگان به ولي فقيه به دايره كوچكتري
كشانده شده است. اصلاحطلبان در يك مبارزه بقا گرفتارند و ميخواهند در ساختار
قدرت، ولو به صورت نمايشي، باقي بمانند. اين است كه با اين كه ميدانند در اين
رقابت شانس زيادي ندارند به اين مصاف نابرابر تن ميدهند. بهترين شانسشان هم اين
است كه هاشمي رفسنجاني به ميدان بيايد و انتخابات را ببرد و پس از آن سهم كوچكي از
قدرت را به آنان (و يا دست كم به دو جناح روحاني و فنگراي آنان) تفويض كند. نتيجه
انتخابات در هر حال به تضعيف قدرت اصلاحطلبان در قوه مجريه منجر خواهد شد، و به ريزش
بخش بيشتري از نيروهاي هوادار آنان خواهد انجاميد. انتخابات رياستجمهوري آينده را
بايد آخرين ميخ تابوت جنبش اصلاح طلبي تلقي كرد. اين انتخابات نظام سياسي ايران
را در بهترين حالت به دوران رفسنجاني پيش از 2 خرداد 76 باز ميگرداند.
اين انتخابات البته با توجه به شرايط سياسي داخلي و خارجي
جمهوري اسلامي شايد بيش از هر دوره ديگر سرنوشتساز باشد. از اينرو، مقامات حاكم
بر ايران تلاش ميكنند كه به آن اهميت بيشتري بدهند تا شايد بتوانند بخش عمدهاي از
مردم را به پاي صندوقهاي راي بكشانند. يعني
اهميت نمايشي آن نيز كم نيست. جمهوري اسلامي بيش از هر موقع ديگر زير ذرهبين در
سطح جهاني قرار گرفته و سياستهاي اتمي و تروريستي و منطقهاي آن حساسيت زيادي را
در بين كشورهاي غربي و به خصوص آمريكا برانگيخته است. براي رژيم ايران بسيار مهم و شايد حياتي است كه
نشان دهد مردم ايران از آن حمايت ميكنند و در شكلگيري نظام و انتخاب بالاترين
مقام اجرايي آن مستقيماً سهم دارند. از اين رو، تشويق مردم به شركت در انتخابات در
صدر سياست همه جناحهاي حاكم و حتا اصلاحطلبان شكستخورده و نيروهاي حاشيهاي آنان
قرار گرفته است. حتا امكان دارد كه رژيم براي گرم كردن تنور انتخابات، علاوه بر
اصلاحطلبان به نيروهايي مانند نهضت آزادي نيز اجازه دهد كه نامزد معرفي
كنند. شكست نامزدهاي معدود اصلاحطلبان در
انتخابات دوره هفتم مجلس شوراي اسلامي نشان داد كه رژيم نبايد از پيروزي احتمالي
آنان يا نهضت آزادي و هركس ديگري كه در چهارچوب نظام اصلاحناپذير فعلي وارد ميدان
مبارزه انتخاباتي شود هراس داشته باشد.
پاسخ
دوم:
همان طور كه گفتم به دلايلي كه شما برشمرديد اين
انتخابات شايد بيش از هر دوره ديگر براي رژيم جمهوري اسلامي سرنوشتساز باشد. توجه
كنيم كه اين انتخابات 8 سال پس از شروع جنبش دوم خرداد و انتخاب خاتميصورت ميگيرد.
در آنموقع، مردم افق تازهاي در آسمان سياست ايران ديدند و با اشتياق به اعتبار وعدههاي
انتخاباتي خاتمي پاي صندوقهاي راي رفتند. اين هشت سال سپري شده و دستآوردهاي محدود
دو سه سال اول پس از خرداد 76 بر باد رفته است و ما تازه به مقطع پيش از خرداد 76
باز گشتهايم. وعدههايي كه اكنون نامزدهاي
انتخاباتي ميدهند، مثل عادي كردن مناسبات با آمريكا و توسعه اقتصادي، چيزهايي است
كه در دوران رفسنجاني مطرح بود و حرف تازهاي نيست. در صورتي كه انتظارات مردم خيلي نسبت به سال 76
بالا رفته است.
ولي علارغم همه اينها رژيم جمهوري اسلامي تلاش دارد تا
آنجا كه ممكن است در تنور اين انتخابات بدمد و مردم را به پاي صندوقهاي راي بكشاند
تا شايد به غرب و به خصوص آمريكا بقبولاند كه هنوز داراي پشتوانه مردمي است و از
حمايت بخش بزرگي از مردم ايران برخوردار است.
از آن طرف در تصميم آمريكاييان براي تغيير رژيم در ايران ترديد نبايد كرد.
آقايجورج بوش پس از استقرار در كاخ سفيد دو برنامه جهاني بزرگ داشته است: يكي به
پايان بردن جنگي كه پدرش عليه عراق شروع كرده بود كه در دور اول حكومتش به انجام
رساند، و ديگري انتقام تاريخي انقلاب ايران و سركوفتي كه با گروگانگيري 444 روزه ديپلماتهاي
آمريكايي نصيب آمريكاييان شد و اجراي آن به دور دوم حكومت او موكول شد. اين برنامهها
در طرح بزرگ خاورميانه كه مشاوران نومحافظهكار آقاي بوش از سالها پيش تهيه كرده
بودند گنجانده شده بود و تا كنون قدم به قدم پيش رفته است.
توجه بكنيم كه دوره دوم حكومت بوش،بر خلاف دوره اول، با
اكثريت قابل توجهي از آراي مردم (در مقياس انتخابات آمريكا كه معمولاً اكثريت بسيار
كوچكي نصيب برنده آن ميكند) آغاز شد. اين
امر هم از طرف او و مشاورانش به عنوان تاييد سياست آنان در عراق (علارغم همه فجايعي
كه در آنجا آفريدند) تلقيشد و هم به استحكام مواضع نومحافظهكاران در وزارت امور
خارجه و نمايندگي آمريكا در سازمان ملل منجر گرديد. علاوه بر اين، افكار عمومي آمريكا به شدت عليه
رژيم ايران تحريك شده و خطر اتمي شدن ايران حربه بزرگي به دست نومحافظهكاران آمريكايي
داده است. بنا بر اين خطر حمله آمريكا به
ايران جدي تر از آن است كه بسياري از ايرانيان ميانديشند. من فكر ميكنم آقاي بوش در صدد آن است كه در يكي
دو سال اول دوره دوم حكومت خود رژيم ايران را تغيير دهد و در اين راه از هيچ گزينهاي
ابا نخواهد كرد.
اين خطر را رژيم ايران به خوبي احساس ميكند و آخرين
شانس خود براي پيشگيري از آن را هم برگزاري موفقيت آميز انتخابات آينده رياست
جمهوري ميداند. رژيم ميانديشد كه اگر
بتواند مردم را به پاي صندوقهاي راي بكشاند شايد بتواند افكار عمومي را در جهان
غرب قانع كند كه از حمايت مردميبرخوردار است و آنان را وادارد كه امكانا از
ماجراجوييهاي آقاي بوش در ايران جلوگيري كنند.
از سوي ديگر، شركت وسيع مردم در انتخابات به رژيم اين اطمينان را ميدهد كه
در صورت حمله آمريكا ميتواند به حمايت مردمي مستظهر باشد و عراق ديگري براي آمريكاييان
در ايران بيافريند. رژيمهاي آمريكا و ايران
در مسير تصادم پيش ميروند و هر دو كشور در تعيين استراتژي خود در اين باره به فرايند
انتخابات در خرداد ماه آينده ميانديشند.
متاسفانه و علارغم فجايعي كه حمله آمريكا به عراق آفريد
بخشي از جامعه ايران به احتمال حمله آمريكا به ايران با ديد مثبت مينگرند. اين برخورد اصولا ناشي از استيصال سياسيو بياعتمادي
به نيروي خودي است. مردم يك جامعه بايد بسيار از رژيم خود متنفر و در عين حال از
توان خود براي تغيير نااميد باشند كه به يك قدرت خارجي دل ببندند. ولي اكنون
متاسفانه چنين شده است. چشمداشت به آمريكا
در بين اقوام غير فارس ايران و به خصوص در بين جامعه كُرد بيشتر شده است و اين
برخورد را ميتوان در نوشتارهاي روشنفكران كُرد و موضعگيريهاي برخي از سازمانهاي
سياسي آنان ديد. بسياري از آنان ميانديشند كه دخالت آمريكا در ايران ميتواند
موقعيتي شبيه آن چه كه براي اقليت كُرد در عراق پيش آورد براي آنان در ايران نيز پيش
آورد.
مجموعه اين تحولات نشان ميدهد كه خطر حمله آمريكا به ايران
بسيار جدي است، و اين خطر وظيفه سنگيني بر دوش همه آزاديخواهان دموكرات قرار داده
است. مخالفت با حمله آمريكا وظيفه همه ما
است، ولي متاسفانه با مخالفت صرف و محكوم كردن آن نميتوان اين خطر را دفع
كرد. آقاي بوش به تظاهرات دهها مليوني
مردم جهان در مخالفت با حمله به عراق اعتنايي نكرد، و حال هم بعيد است به مخالفتهاي
(احيانا ضعيفتري) كه در مورد حمله به ايران بشود اعتنايي بكند. براي جلوگيري از حمله آمريكا به ايران اعلاميه
و تظاهرات و محكوم كردن كافي نيست. بايد راههاي
مؤثر جلوگيري از آن را پيدا كرد. تنها در
صورتي كه نيروهاي دموكرات ايران بتوانند با اتخاذ يك استراتژي مشترك به يك تحول
دموكراتيك در نظام سياسيايران دست بزنند ميتوان اميد داشت كه خطر حمله آمريكا به
ايران دفع شود. و متاسفانه براي اين كار
وقت زيادي نمانده است...
پاسخ
سوم:
به احتمال زياد، مردم مشابهآن چه كه نسبت به انتخابات
دوره دوم شوراهاي اسلامي شهر و روستا و مجلس هفتم انجام دادند در اين مورد نيز عمل
خواهند كرد. البته در آن دو مورد در برخي
از شهرهاي كوچك و دهات استقبال نسبتا بيشتري از انتخابات شد. دليل آن هم مسايل و رقابتهاي محلي بود. در انتخابات آينده اين عامل وجود نخواهد
داشت. بنا بر اين، ميتوان انتظار داشت كه
برخورد يكنواختتري از سوي مردم صورت بگيرد.
در عين حال، ميزان شركت مردم در اين انتخابات به عوامل
متعدديبستگي پيدا ميكند. يكي اين كه چه
كساني در نهايت وارد ميدان شوند. دوم، ارزيابيهايي
كه مردم و تحليلگران سياسي از نتيجه انتخابات، از نظر داخلي و بينالمللي، داشته
باشند. و بالاخره، نقشي كه انتخابات ممكن
است در رابطه ايران و آمريكا و خطر حمله آمريكا به ايران ايفا كند. براي مثال،اگر هاشمي رفسنجاني وارد ميدان
رقابت بشود، و اگر به مردم اين گونه تبليغ شود كه او با آمريكا كنار خواهد آمد و
مشكلات اقتصادي ايران را از يك سو و مشكلات بينالمللي ايران را از سوي ديگر حل
خواهد كرد، و اگر مردم تحولي دموكراتيك را در افق ديدشان در آينده نزديك نبينند،
ممكن است بخش بزرگتري از مردم پايصندوقهاي راي بيايند. ولي در هر حال،من فكر ميكنم ضريب شركت مردم
در اين انتخابات نسبت به دورههاي گذشته انتخابات رياست جمهوري (به خصوص در دو
دوره گذشته) پايينتر خواهد بود. جمهوري اسلامي
اعتبار خود را در بين اكثريت مردم از دست داده است، و تلاشهاي آن براي جلب مردم
تنها در بين اقليتي از آنان برد دارد.
پاسخ
چهارم:
اين انتخاباتي نادموكراتيك براي انتخاب فردي نادموكرات و
در تاييد نظامي ضد دموكراتيك است و بنا بر اين بايد از سوي هر فرد دموكراتي تحريم
شود. ولي تحريم تنها كافي نيست، و تا بديل
مناسبيدر برابر آن عرضه نشود اين تحريم نميتواند منشا اثري باشد. اپوزيسيون بايد در انديشه آن باشد كه از فرصت اين
انتخابات و فضاي پيش از آن بهره بگيرد و نقطه اميدي براي مردم ايجاد كند. بايد با اتخاذ تاكتيكي به جهانيان نشان داد كه
اين انتخابات نادموكراتيك است. نبايد به
انتظار روز انتخابات نشست و تنها قلت شركت مردم را دليلي بر نادرستي انتخابات
گرفت. در غالب نقاط جهان بخش عمدهاي از
مردم از شركت در انتخابات طفره ميروند.
از سوي ديگر، بعيد است كه در اين انتخابات تقلب وسيعي صورت بگيرد. رژيم جمهوري اسلامي نيازي به تقلب ندارد - از
ابتدا به كساني اجازه ميدهد كه در انتخابات نامزد شوند كه انتخاب آنان برايش
دردسري ايجاد نكند. آب را از سرچشمه ميبندد. بنا بر اين، نميتوان با استناد به تقلبهاي
انتخاباتي نامشروعيت رژيم را در افكار عمومي جهان مطرح كرد. بايد نشان داد كه رژيم ايران نميگذارد مردم به
نامزدهاي مورد نظر خود راي دهند - و اين كار مدتها پيش از روز انتخابات يعني از
مقطع نامنويسي نامزدها و اعلام پذيرش آنان از سوي مقامات اجرايي و نظارتي
انتخابات (وزارت كشور و شوراي نگهبان)بايد صورت بگيرد.
*