گوشه اي
از نقش ملا حسني در وقايع کردستان
نگذاريم
تاريخ فراموش شود
احمد زاهدي لنگرودي
در کتاب
خاطرات ملا حسني، که به تازگي منتشر شده، گفته هاي وي دربارۀ اعدام پسر خود، توسط رسانه ها و اينترنت
برجسته تر شده که نشان از سفاکي او دارد. به همين بهانه و با نقل تکۀ کوتاهي از خاطرات حسني، به نکتۀ ديگري در کارنامۀ جنايت وار وي در به وجود آوردن
و گسترش جنگ داخلي در کردستان، در اوايل انقلاب، اشاره خواهيم کرد. از جمله افرادي
که در جريان انقلاب و پس از آن به عنوان نماينده و مجري اصول انقلاب، حاکم بر امور
اجرايي و تصميم گيري شد، ملا حسني بود که امام جمعه و سرپرست کميته هاي آذربايجان
غربي و نمايندۀ مجلس نيز
بود! اين شخص در راس ارگان هاي اجرايي انقلاب و به نام انقلاب و اسلام، از اشخاصي
مانند معبودي و مراد قطاري که داراي سوابق مشخص ساواکي بودند، و انگيزه هاي نژاد
پرستانۀ ضد کرد
داشتند، حمايت کرده و بر خلاف گفته هاي خودش در کتاب خاطراتي که از وي منتشر شده
است، در منطقۀ کرد نشين
آذربايجان غربي فجايع بسيار زيادي به بار آورده اند که علاوه بر دامن زدن به جنگ
داخلي مي توان گفت که روي جلادان را سفيد کرده اند!!!
ملا حسني در بخشي از خاطراتش چنين مي گويد:
"...او (رشيد، پسر بزرگ ملاحسني) پس از پيروزى انقلاب ناگهان به گروه سياسى
سازمان فدائيان خلق پيوست و از سران آنها شد، به طورى كه مسئوليت شاخه
آذربايجان غربى بر عهده او بود... آن وقت نماينده مجلس و در تهران بودم. يك روز رشيد به
تهران آمده بود.
جايش را شناسايى كرديم. در كميته انقلاب تهران با آيت الله مهدوى كنى تماس گرفتم و گفتم يك موردى هست، چند
نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم هست. يكى از محافظان خودم به نام آقاى جليل حسنى را نيز
همراه آنها كردم. او از بچه هاى كميته اروميه بود و الان به تجارت مشغول است. گفتم
اگر مقاومت يا فرار كند بزنيد نگذاريد فرار كند و اگر هم تسليم شد، دستگير كنيد و
به كميته تحويل بدهيد. آنها رفتند و او را دستگير كردند. رشيد چند روزى در كميته
تهران بود. بعد براى بازجويى و محاكمه به تبريز انتقال دادند. او چون محل فعاليت
هايش استان آذربايجان بود در اين شهر محاكمه و به اعدام محكوم شد و بلافاصله حكم
اجرا گرديد… حتى بعد از اعدام جنازه اش را هم به ما تحويل ندادند. وقتى خبر اعدام رشيد را
شنيدم، چون به وظيفه خود عمل كرده بودم هيچ ناراحت نشدم. من در مورد انقلاب با هيچ شخصى
ولو پسرم باشد، شوخى ندارم و با هيچ احدى در اين مورد عقد اخوتى هم نبسته ام. هنوز
هم اگر يكى از فرزندانم بر ضدانقلاب و رهبرى خداى ناكرده فعاليت كند، همان كارى را
خواهم كرد كه با رشيد كردم. حقيقت اين است كه رشيد مستحق اعدام نبود. او جنايتى را
مرتكب نشده بود، يا كسى را نكشته بود تنها جرمش اين بود كه گرايش شديد كمونيستى
داشت و اين هرگز منجر به اعدام كسى نمى شود. حداكثر اين، اين است كه بايد به حبس
ابد محكوم مى شد. متاسفانه قاضى پرونده همين طور فله اى حكم صادر كرده بود. من آن
وقت سرم خيلى شلوغ بود، به مسائل انقلاب در اروميه و منطقه اشتغال داشتم... مى خواستم به اين نكته اشاره كنم
كه متاسفانه در اوايل پيروزى انقلاب، يكسرى افراد وابسته به گروه هاى به ظاهر اسلامى و
انقلابى در بعضى ارگان ها و به خصوص در دستگاه قضايى نفوذ كرده بودند و دست به يك سرى
كارها و صدور احكام تند و تيز مى زدند كه هيچ ارتباطى با نظام اسلامى و شخصيت
هاى اصيل انقلاب نداشت. خودم در اروميه به اين افراد مبتلا بودم..."
کردستان
در کمتر از يک سال پس از پيروزي انقلاب مردم در بهمن 57 درگير چنان جنگ تلخ داخلي
شد که پيروزي انقلاب را در همان آغاز به کام مردم زهر کرد، قتل عام مردم بي گناه
کرد توسط سپاه پاسداران، و فجايع قارنا، يوسف کندي و قم قلعه در اطراف مهاباد هيچ
گاه از ياد مردم تحت ستم کردستان نمي رود. همزمان با آغاز جنگ عراق با ايران، ملا
حسني که مدتي در امور مجلس سرگرم بود، طي اطلاعيه اي از همۀ جوانان و مردم آذربايجان غربي خواست
براي پاکسازي روستاهاي آذربايجان غربي، در بسيج اروميه ثبت نام کنند. وي در اين
اطلاعيه خود را "فرماندۀ پاکسازي منطقه" معرفي کرد.
در سال
1358 همزمان با آغار نخستين جنگ سراسري کردستان و بعد از درگيري دوآب نقده، که
تعدادي از افراد کميتۀ نقده و افراد حزب دموکرات کشته شدند، در يازدهم شهريور ماه 1358،
پاسداران ملا حسني و معبودي، با حمايت ارتش و ژاندارمري، به روستاي قارنا حمله
کرده و اقدام به قتل عام مردم بي گناه کردند. در اين حادثه، ابتدا روحاني ده با
قرآن به استقبال آن ها رفت و خواست به کشتار مردم خاتمه دهند؛ ولي مهاجمان او را
کشته و قرآن را هم پاره مي کنند. در اين فاجعه حدود 68 نفر کشته شدند.
در همين
زمان، ملا حسني و گروه تحت فرماندهي اش، چنين جناياتي را در ابعاد مختلف در
روستاهاي ديگر کرد نشين نيز انجام داده بودند که از آن ميان مي توان به روستاهاي:
ده نالوس در اشنويه، ده سراوکاني، کليج در منطقۀ پيرانشهر، ده صوفيان، شادله در نقده و
قره قشلاق، ايندرقاش، داشخانه و ... اشاره کرد که همگي تحت عنوان پاکسازي و در جهت
انقلاب و با حمايت و مشارکت حسني صورت گرفته است.
روز سيزده
آبان سال 1359 افرادي تحت عنوان کميتۀ اروميه و بسيج، که تحت رهبري حجت الاسلام ملا حسني و عظيم
معبودي اداره مي شدند، براي پاکسازي روستاهاي مهاباد ـ منطقۀ شاروپران ـ وارد ده ايندرقاش شدند. ده
ايندرقاش و ده ديگري به نام يوسف کند، در ده کيلومتري شمال خاوري مهاباد قرار
دارند. پيش از هجوم سپاه پاسداران و ارتش به منطقه، محل پيشمرگان و حزب دموکرات
بوده است. هنگامي که حسني و اعضاي کميتۀ بسيج به سرپرستي معبودي به ده مي رسند، به نام پاکسازي و خلع
سلاح از مردم طلب اسلحه مي کنند؛ و مردم مي گويند که ده روز قبل سپاح به منطقه
آمده و سلاح ها را تحويل گرفته است. افراد حسني بدون توجه به نظريات مردم و سندي
که بيانگر تحويل اسلحه به سپاه بود، به ضرب و جرح مردن پرداخته و تا روز بعد به آن
ها فرصت مي دهند که سلاح خود را تحويل دهند! هنگام خروج از ده حزب دموکرات به آن
ها حمله ور شده و آن ها مجبور به عقب نشيني به طرف ده مي شوند. و به قتل مردم بي
گناه مي پردازند. در کمتر از دو ساعت 35 نفر از روستائيان قتل عام مي شوند. افراد
ملا حسني و کميتۀ بسيج
معبودي به کسي رحم نکردند. از مدخل ده هر
کسي را که مي ديدند به رگبار بستند.
در هفدهم
آبان و چهار روز پس از کشتار در ايندرقاشافراد بسيج اروميه و نقده که با رهبري حجت
الاسلام ملا حسني و عظيم معبودي، به قصد پاکسازي روستاهاي منطقه عازم صوفيان اشنويه
مي شوند. و بدون مقدمه شروع به تيراندازي مي کنند، روحاني ده و معلم آن و جمعاً 13
نفر کشته و 20 نفر زخمي مي شوند.
در آبان
ماه سال 59 جنگ و کشتار در منطقۀ کردستان، در بحبوحۀ تجاوز نظامي عراق، و در حالي که نيروهاي عراق نتوانستند از
مرزهاي استان کردستان و آذربايجان غربي به ايران نفوذ کنند، همچنان ادامه داشت. کيهان
تصاويري از کاميون هايي را منتشر مي کرد که توده هاي اجساد پاسداراني را نشان مي
داد که به گفتۀ آن
روزنامه به دست گروه هاي محارب کرد کشته شده بودند و نشريات گروه هاي سياسي بر
عکس، اقدام به انتشار تصاوير جنايات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، در کردستان
نمودند. با توجه به وضعيت جنگي موجود، جامعه به شدت ملتهب بود و نسبت به اين قضايا
واکنش نشان مي داد.
در جريان
پاکسازي روستاهاي اطراف سنندج و مهاباد و نقده، که به وسيلۀ گروهي از داوطلبان بسيج اعزامي از
آذربايجان غربي به سرپرستي ملا حسني و سرهنگ فتح الهي انجام شد، دويست نفر از
افراد مسلح گروه کموله کشته شدند، درحالي که تلفات گروه اعزامي بسيج، فقط چهار نفر
گزارش شده است!
اين همه
تنها گوشه اي کوچک بود از نقش ملا حسني در وقايع کردستان؛ وقايع کردستان بسيار پيچيده
تر و مفصل است و نياز به بازبيني و مرور آن براي جلوگيري از تکرار چنين فجايعي
احساس مي شود؛ کما اينکه متاسفانه هنوز در آن منطقه شاهد چنين رخدادهايي هستيم*.
از مهر ماه 1358 و طي مدت جنگ داخلي در کردستان، حدود يک صد مورد درگيري مشخصاً
توسط منابع رسمي گزارش شده است که طي آن 134 نفر از نيروهاي دولتي کشته و 87 نفر
مجروح شده اند. همچنين بيش از 240 نفر از مردم غير نظامي کشته و بسياري مجروح
گشتند و گروه هاي چريکي مخالف نظام نيز رقمي معادل 442 نفر تلفات داده اند.
احمد زاهدي لنگرودي
http://leebar.blogspot.com
ahmadzahedi@gmail.com
* قتل شوآنه قادري و درگيري هاي اخير مهاباد در پي آن از
تکرار همان فجايع حکايت دارد.
منابع:
روزنامه
انقلاب اسلامي 24 / 8/ 1359
روزنامه
کيهان 27/8/1359 و 13/5/1359 و 6/10/1359
روزنامه
امت 22/8/1359
کار
ارگان سازمان چريک هاي فدايي خلق 1359
گزارش
مهدي بهادريان نمايندۀ آيت اله منتظري در 8 مهر 1358
گفتگو با
شاهدان عيني