جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴ - ۱۹ اوت ۲۰۰۵

آمريکا و چين بيکديگر نيازدارند!

پرالين، روزنامه اخبار روز سوئد

 

برگردان کوروش گلنام

پنجشنبه 27 مرداد 1384 ـ 18 اگوست 2005

 

افزوده اي برنوشته اصلي:

يکي از برآوردهاي رژيم "جمهوري" اسلامي اين بوده و هست که با امتيازهاي اقتصادي(مالي) هنگفتي که به روسيه و چين داده و مي دهد، زمينه مخالفت آنها را، نخست با محکوم نمودن تلاش هاي هنوز هم دزدانه رژيم براي دست يابي به بمب اتم در شوراي آژانس جهاني انرژي اتمي وفرستادن پرونده آنها به شوراي امنيت سازمان ملل را براي خود بخرند و سپس اگر جريان به شوراي امنيت هم کشيد، اين دو کشور با استفاده از امتياز حق وتوي خود، محکوم نمودن رژيم اسلامي را وتو کرده و او را از مجازات جهاني رهايي دهند. اما آيا سود و بهره دراز مدت سياسي/ اقتصادي روسيه و چين چنين اجازه اي به آنها مي دهد؟ آيا سياست مداران و دولت مردان روسيه و چين مي توانند سودهاي دراز مدت خود را فداي بهره هاي موقت و آني خود، آنهم در راه چنين رژيم بد نام، تروريست پرور و تروريستي کنند؟ رژيمي که اگر از هم اکنون در برابر سياست هاي ضد انساني آن به پيش گيري دست نزده، از مبارزه مردم ايران براي آزادي پشتيباني نکرده و به همکاري هاي جهاني بر عليه اتمي شدن آن نپيوندند؛ دامنه جنايت کاري ها و سياه کاري هاي آن بي هيچ ترديد آنها را نيز در بر خواهد گرفت! بسيار شگفت آور تر اين است که کساني از کوشندگان ايراني نيز بر اين باورند که چين در آينده و در شوراي امنيت سازمان ملل نيز از ايران پشتيباني مي کند! اما رآي همگاني و يکپارچه همه اعضاء به محکوميت تازه "جمهوري" اسلامي در آژانس جهاني انرژي اتمي و پند و اندرز جدي و محکم آنها به رژيم، که سبب ناباوري و  اعتراض سرکردگان رژيم شد، نشان کوچکي از حقيقت هاي ديگري است که نوشته زير که از سوئدي به فارسي بر گردانده شده است(1)، در آنچه که به رابطه بين چين و آمريکا بر مي گردد، به آن پرداخته است. چين به خوبي مي داند که نمي تواند قدرت سياسي / اقتصادي / نظامي آمريکا را نديد گرفته به ويژه که مسئله تايوان حکم مرگ و زندگي را براي آنها داشته و سود سياسي/ اقتصادي آنها در تايوان و آينده آن قابل مقايسه با بهره اي که امروز از رژيم اسلامي در ايران مي برد، نيست؛ و آمريکا نيز به خوبي مي داند که سازش و همراهي با غول اقتصادي/ سياسي تازه اي که سر برآورده است و از رشد اقتصادي شگفت انگيزي بر خوردار است، بهترين گزينه ممکن است.

 

***

آيا چين ابر قدرت آينده و بعدي خواهد بود؟ روشن است که پاسخ به اين پرسش بستگي به اين دارد که ابر قدرت را چگونه ارزيابي کرد. از ديدگاه اقتصادي پاسخ مي تواند آري باشد، از ديدگاه نظامي نه، و از ديدگاه سياسي ناروشن. اينکه نفوذ و قدرت چين در منطقه هر دم افزايش مي يابد، نيازي به گفتن ندارد اما افزايش تحرک جهاني چين نيز امري کاملن حس شدني و روشن است.

نخستين هدف رهبران چين ادامه رشد و شکوفايي اقتصادي چين است( که به ماندگاري خود اين رهبران در قدرت نيز ياري مي رساند). به همين دليل آنها به دنبال آرامش و ثبات در درون مرزهاي خود و همچنين در سيستم جهاني هستند. سود و بهره وري چين در وجود جهاني با نظم و بدون تشنج است.

در آمريکا اما نگراني و در برخي زمينه ها حتا ترسي از يک چين رو به رشد و پر تحرک و جود دارد. تني چند از تحليل گران حتا بر اين ديدگاه هستند که آمريکا در سياست خارجي خود بايد تلاش کند که از سرعت پيشرفت چين کاسته و در آن درنگ و ترمزي ايجاد کند.

ولي ديدگاه ديگري در برابر ديدگاه نخست وجود دارد که دست بالا را دارد. از ديد دارندگان اين ديدگاه، چين نو حقيقتي است که بايد خود را با آن سازگار نمود. تلاش براي کند ساختن رشد و پيشرفت چين از ديد اين صاحب نظران، نه تنها بهره اي ندارد بلکه چين را تحريک و وادار به واکنش و پاسخ گويي خواهد کرد.

بر همين مبنا است که بسياري در اين گروه بر اينند که يک چين قوي از همه جهت به سود آمريکاست زيرا هم مي تواند سهم خود را در مبارزه بر عليه تروريسم بر عهده گرفته، هم از گسترش و پراکنده شدن سلاح کشتار همگاني جلو گرفته و هم از گسترش امراض مسري[احتمالن هدف نويسنده بيماري جهان گيرو مهلک ايدزاست] به سهم خود جلوگيري نمايد. چين همچنين در حل مشکل و درگيري با کره شمالي از نقشي کليدي بر خوردار است.

با توجه به اين مورد هاست که اين ارزيابي به گونه اي خردمندانه و منطقي بيان مي دارد که چين و آمريکا به صورتي دوجانبه بيکديگر وابسته اند وهيچيک از دو کشور تمايلي به خراب شدن شديد رابطه، ايجاد جنگ تجاري و يا رويارويي نظامي ندارند.

اما ابرهاي نگراني بهر حال در آسمان موجودند. براي نمونه تايوان مي تواند سبب ترک برداشتن همه گونه رابطه اي شود. براي پکن تنها يک چين وجود دارد و اگر تايي پي[پايتخت تايوان کنوني] استقلال خود را اعلام دارد، بايد چشم براه واکنش شديد چين، با آمادگي براي تن دادن به هر آنچه پيش آيد و به بهاي هر هزينه اي، شد

واکنش کانديداي آينده رياست جمهوري آمريکا چه خواهد بود اگر وضعيت اقتصاد داخلي آمريکاخراب تر شده و نيروهاي جاذب و مولد کار هر چه بيشتر نيروهاي مولدکار خود را به بيرون از آمريکا[چين] انتقال دهند؟ آيا اين مسايل او را وادارمي کندکه به پشتيباني از اين نيروهاي مولد ايجاد کار بپردازد و يا سياستي ضد چيني به عنوان اساس سياست خود درايالت هاي مهم سياسي اي چون اوهايو و پنسيلوانيا را در پيش خواهدگرفت؟

تکرار و تاکيد بر پايمال شدن حقوق انساني در چين نيز از زمره مورد هاي تيره کردن رابطه با چين است.

روشن است که در دنياي ديپلماسي بگو مگو هاي سياسي پيش مي آيد اما هيچيک از دو کشور آمريکا و چين خواستاردرگيري هاي جدي و ژرف تر نيستند.

آيا اين ديدگاه، زيادي خوش بينانه و مثبت نيست؟ شايد، اما آينده اي که در آن چين و آمريکا در کوران يک درگيري و رويارويي قرار بگيرند، چنان نتيجه هاو هزينه هاي جدي و مخربي دارد که سبب مي شود که دليلي  وجود داشته باشد تا تمايلي دو جانبه براي داشتن رابطه اي درست، اصولي و سودآور بر آن برتري داشته باشد.   

 

 

 

 

زير نويس:

، روزنامه "داگنز ني هتر" سوئد، آدينه 11 آگوست 2005 ، ص 4 Per Ahlin1 ـ