جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴ - ۱۹ اوت ۲۰۰۵

 

نگاهي اجمالي به سير  تحولات جنبش دانشجوئي ايران

از مقطع ۱۸ تير۱۳۷۸  تا به امروز

 

  • امروز راه ايستادن در برابر استبداد اتحاد و همكاري با طيف هاي مختلف دانشجوئي است. در واقع تفاوت ها در جامعه، در دانشگاه، در ميان احزاب و سازمان ها به عينه وجود دارد. بايد به اين تفاوت ها احترام گذاشت و در حين داشتن اختلافات به اشتراكات  نيزانديشيد و بر اساس آن، حركت مشترك سازمان داد. انجام يك كار مشترك وسيع ميان طيف هاي متنوع دانشجوئي در سطح دانشگاه هاي كشور مي تواند باعث تقويت حركت هاي دانشجوئي شود. امروز طيف هاي متنوع  دانشجوئي  بايد  به چگونگي پيش بردن فعاليت هاي مشترك در درون دانشگاه ها بيشتر بپردازند. براي مبارزه بر عليه استبداد حاكم بايد نيروهاي دانشجوئي متحد شوند.

علي صمد 

       

  از18  تير سال 1378 بيش از 6  سال گذشت.  در اين  روز انبوه خواسته هاي انباشته شده  دانشجويان  دراعتراض به بسته شدن  روزنامه سلام  به صورت خودجوش زبانه كشيد و دانشجويان  در دفاع از آزادي بيان و مطبوعات به شدت توسط حكومت، سركوب و تحقير شدند و خانه آنان را كه دانشگاه باشد بر سرشان خراب كردند. در واقع  حكومتيان  با رشد  سريع  و وسيع اصلاح طلبي  در جامعه در عرض دو سال  به  وحشت افتادند  و براين  باور عزم كردند كه  مي بايست زبان و حمايت  دانشگاه  را به هر ترتيبي كه امكان پذير است از جنبش دمكراتيك واصلاح طلبانه مردم ايران  قطع  كنند.  زيرا آنها خوب  فهميده بودند كه اصلي ترين،  پيگير ترين  و راديكال ترين  موتور حركت اصلاح طلبي  در داخل كشور قشر جوان  و بويژه دانشجويان هستند  و سياست حكومت و دستگاه هاي امنيتي  و اطلاعاتي آن در آن زمان،  اين  بود كه دانشجويان را به هر ترتيبي كه شده خاموش سازند و در ارتباط شان با مردم و بويژه با اقشار پايين جامعه  فاصله بياندازند. اصلاح طلبان حكومتي  به جاي دفاع از دانشجويان متاسفانه به سياستي مخرب چون آرامش فعال و سپس بازدارندگي  فعال  براي مقابله با دانشجويان روي آوردند وازاين طريق سعي كردند اعتراضات انباشته  شده  قشر آگاه جامعه را در كنترل خود نگه دارند. در صورتي كه در آن دوره اصلاح طلبان براي افشا و مقابله  با انصارحزب الله  و محافظه كاران  به پتانسيل چنين نيروي جواني  بيش از هر زماني  نياز داشتند. اما براي اصلاح طلبان حفظ  منافع نظام بيش از هر مسئله اي اهميت داشت  واين  باعث  شد كه آنها صداي نيروي اصلي و پيگير اصلاحات را براي دوره اي بشدت تضعيف سازند. اين سياست باعث گرديد كه محافظه كاران به كمك عوامل شان براي سركوب و شكار دانشجويان مصمم تر و جريتر شوند. آنها با ايجاد جو رعب و وحشت از طريق سركوب خشن  يعني با كتك زدن،  دستگيري،  محكوميت زندان،  شكنجه و كشتن چند دانشجو و مردم عادي در دانشگاه هاي شهرهاي تهران و تبريز،  توانستند  صدا ها را براي مدتي  خاموش كنند  و بدين طريق به دانشجويان اين پيام را رساندند كه فعاليت سياسي در ايران  برابر با زندان رفتن، از دانشگاه اخراج شدن،  شكنجه و تحقير شدن و ... است؛ يعني اينكه هر كس علاقمند  به فعاليت سياسي  و گذشتن از خط قرمزها در دانشگاه  و جامعه است بايد هزينه سنگين آن  را نيز پرداخت كند.

بعد از سركوب دانشجويان و سكوت اصلاح طلبان حكومتي، دو سالي حركات دانشجوئي از عرصه فعاليت سياسي صرف به عرصه اجتماعي، صنفي، فرهنگي و تخصصي  كشيده شد. فعالين حركت هاي  دانشجوئي  در بين سال هاي  80- 78 به  تحليل و بررسي فعاليت هاي گذشته تشكل هاي دانشجوئي پرداختند و دراين دو سال دفتر تحكيم وحدت به شدت زير انتقاد و نقد دانشجويان مستقل و گروهاي ديگر دانشجوئي  واقع  شد و حتي بخشي از بدنه دفتر تحكيم نيز به اين كارزار كشيده شدند و اين همه باعث گرديد كه دفتر تحكيم رفته رفته ثيقل پيدا كند. سال 80 با بوجود آمدن مشكل هاشم آغاجري  فرصتي براي عرض اندام  مجدد حركت هاي دانشجوئي،  بوجود آمد. اين بار حركت ها، شعارها و سازماندهي ها نسبتا"از دست دفتر تحكيم وحدت خارج شد و گروه هاي دگرانديش دانشجوئي فعاليت خود را از طريق نشريات و تجمعات مختلف گسترش دادند و با كمك روشنفكران بيرون دانشگاه و نيز مراجعه به تاريخ جنبش دانشجوئي  و مشخصا" با ارتباط  با نيروهاي سكولار در داخل و خارج از كشور توانستند تاثير خوبي را در دانشگاه ها و نيز  در ميان بدنه و رهبري دفتر تحكيم وحدت بگذارند. تغييرات اساسي در دفتر تحكيم وحدت نسبتا" در سال هاي 81-80  شدت گرفت. در اين دوره نسلي جديد از جوانان وارد دانشگاه هاي ايران شدند. اين نسل با حكومت ديني، با اصلاح طلبي حكومتي و از جمله خاتمي، فاصله زيادي داشت و بشدت طرفدار حكومت جمهوري سكولار و حقوق بشر بود. تحكيمي ها سعي كردند با شعارها و خواست هاي دو سال قبل دانشجويان، رهبري اعتراضات آغاز شده دانشجوئي را بگيرند،  ولي موفق نشدند.  زيرا هنوز سطح  تحولات انجام شده در دفتر تحكيم وحدت با خواسته ها و نيازهاي انباشته شده دانشجويان فاصله داشت. اين بار خوشبختانه تحكيمي ها بر خلاف سال 78 مانعي براي دانشجويان در طرح شعارهاي خود بوجود نياوردند. در اين تجمعات اعتراضي  شعارها از انتقاد به رهبر جمهوري اسلامي، به خاتمي نيز كشيده شد.  در سال هاي 81-80  براي اولين بار در حركت هاي دانشجوئي  شعار استقلال، آزادي و جمهوري واقعي به شكل وسيع توسط  دانشجويان مطرح  گرديد. در واقع مي توان گفت رهبري تحكيم وحدت با ديدن برخوردهاي ديگر دانشجويان، فشارهاي بدنه خود و برخوردهاي فرصت طلبانه اصلاح طلبان حكومتي و استفاده ابزاري كردن از آنها و نيز بحث هاي سياسي كه در درون خود تحكيمي ها وجود داشت، همه و همه دست به هم  داد و باعث گرديد كه اين نيروي بزرگ  دانشجوئي  به تغيير جايگاه خود در جنبش دانشجوئي هر چه بيشتر بپردازد و معني اين تغييرات منجر به دوري از اصلاح طلبان حكومتي و به ويژه دوري از حكومت و نقد  قدرت  شد. اتخاذ چنين  سمت گيريي،  محدوديت ها و محروميت هاي زيادي را براي فعالين  دفتر تحكيم وحدت در دانشگاه ها و در جامعه ايجاد كرد.  برخورد مشخص اين  تشكل درعدم حمايت از رياست جمهوري آقاي خاتمي در دور دوم انتخابات ونيز تحريم انتخابات شوراها و مجلس هفتم قابل توجه است. لازم به تاكيد است كه در سال هاي 80-78 تمايلات جريان هاي دانشجوئي از اصلاح طلبي حكومتي به ملي  و مذهبي ها و نهضت آزادي، گرايش پيدا كرد. طرفداران اين دو جريان نفوذشان در دانشگاه ها افزايش يافت. در واقع به دليل وجود نداشتن آلترناتيو هاي ديگر، شخصيت هايي چون آقايان سحابي،  پيمان و يزدي موقعيت بسيار بالايي در ميان دانشحويان پيدا كردند. اما انتخابات شوراها و سپس انتخابات مجلس هفتم موقعيت ملي و مذهبي ها را بشدت در ميان دانشجويان كاهش داد. زيرا اين جريانات گفته شده  آلترناتيو ديگري جز فعاليت در چارچوب التزام به حكومت براي دانشجويان نداشتند و در اين عرصه مدام دانشجويان را تشويق به ماندن در چارچوب اصلاح طلبان حكومتي مي كردند. گويا هنوز ملي و مذهبي ها نمي ديدند كه دانشجويان از مدت ها قبل از اصلاح طلبان حكومتي عبور كرده اند. در واقع دانشجويان فكر مي كردند كه جرياناتي چون نهضت آزادي و ملي و مذهبي ها آلترناتيوي مناسب براي اين گذار هستند. آنها خيلي زود به اين اشتباه خود پي بردند. مشخصا" از سال هاي 82-81  دانشجويان و تشكل هاي آنها  به عرصه هاي فكري ديگركشيده شدند و گرايش ها و تمايلات چپ  دمكرات، چپ راديكال و يا كلا" سوسيال  دمكراسي در ميان دانشجويان تقويت  شد. اين گرايش ها بر فعاليت هاي سياسي، مطبوعاتي  خود افزودند.  در واقع انتشار چند هزار نشريه علني و گاه نيمه علني با تيراژهاي متفاوت در عرصه هاي سياسي، اجتماعي، صنفي، علمي و... توسط دانشجويان با گرايش هاي سياسي با تعلقات اجتماعي مختلف در سراسر دانشگاه هاي ايران باعث تقويت سكولاريسم و جمهوريت و نيز گسترش رابطه و نزديكي جناح هاي  مختلف  دانشجوئي  درعرصه  فعاليت هاي  دانشجوئي  شد. در سالهاي84-80، دفتر  تحكيم وحدت وديگر گروه هاي  دانشجوئي در دانشگاه ها مشخصا" و دائما" به تحليل فعاليت هاي انجام شده خود پرداختند و شعارها و برنامه هاي متفاوتي را دراين سال ها مطرح كردند. مي توان دراين عرصه ازطرح پارلمان دانشجويي، گفتمان رفراندم، جبهه دمكراسي خواهي  و جمهوريت،  حركت 615  نفره، 565  نفره، ايجاد وسيع انجمن هاي جمهوريخواه در دانشگاه ها و ... را متذكر شد.  حركت هاي مذكور نشان دهنده اين است كه تمركز در جهت ارتباط  با اقشار مختلف اجتماعي، روشنفكري، كارگري ونيز گروه هاي سياسي غيرحكومتي دائما" افزايش يافته است. اما متاسفانه هنوز همه اين تلاش ها به يك پروژه با سازماندهي خاص براي پيشبرد كار مشترك بر اساس حداقل ها منجر نشده است. انتخابات اخير رياست جمهوري در ايران نشانگر اين است كه ارتباط  نيروهاي دانشجوئي با روشنفكران افزايش يافته است. اما در اين سال ها به ارتباط  دانشجويان با اقشار زحمتكش جامعه خدشه وارد شده است.  دانشجويان در سال 76 توانستند نيروي بزرگ زحمتكشان را با خود همراه سازند ولي در انتخابات اخير در اين عرصه موفق نبودند. عدم حضور نسبتا" غيرفعال جريان هاي دانشجوئي در جامعه در مقطع انتخابات رياست جمهوري، باعث گرديد كه نيروهاي سپاه، بسيج، محافظه كاران وانواع ديگر دستعجات حكومتي نهايت سو استفاده را در كشاندن مردم به پاي صندوق هاي راي بكنند. البته لازم مي دانم متذكر شوم كه نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي  حكومتي همه گونه مانع  براي نشنيدن صداي دانشجويان توسط مردم در تحريم انتخابات ايجاد كردند. اما فعالين دانشجوئي هم تا حدودي در اين عرصه به نظرم خوب عمل نكردند. در واقع آنها نتوانستند از ابتكارات و تدابير لازم جهت رساندن صداي خود براي بسيج مردم براي تحريم هر چه وسيع تر انتخابات استفاده كنند. هر چند كه عدم شركت 20 ميليون نفراز دارندگان حق راي در انتخابات اخير رقم بالائي را تشكيل مي دهد، ولي حكومت  چنانكه پيش تر متذكر شدم توانست از فرصت بوجود آمده نهايت سوءاستفاده را كند. در ضمن اين واقعيت را هم بايد  مجددا"تاكيد كرد كه در اين  سال هاي اخير دانشجويان مصممانه به دفاع از دمكراسي، آزادي، جمهوري و جدايي دين از حكومت روي آوردند و بابت اين مبارزه هزينه هاي زيادي نيز پرداختند. اما آنها در حين دفاع درست از توسعه سياسي درعرصه اقتصادي و اجتماعي به سكوت وابهام گويي پرداختند. عدم حضور سازماندهي شده نيروهاي چپ در جامعه به دليل سركوب حكومت، باعث عدم طرح وسيع ايده عدالت اجتماعي و اقتصادي در جامعه و بويژه در ميان جريانات سياسي در داخل كشور شده است. نيروهاي اصلاح طلب  به دليل در دست داشتن امكانات تبليغاتي وسيع از سال 76 دائما" درعرصه اقتصادي از نئوليبراليسم حمايت كردند و به يك عبارت سياست ها و برنامه هاي اقتصادي زمان دولت رفسنجاني را پيش بردند و خود مبتكر ارائه يك برنامه اقتصادي و اجتماعي مدرن براي از بين بردن فقر و بيكاري نشدند. دراين عرصه تشكل هاي دانشجوئي  نيز تنها با محدود كردن دمكراسي در چارچوب  ليبراليستي باعث  شدند كه  جذابيت دمكراسي درميان  بخش هاي محروم جامعه كه درواقع 50 درصد آنها زير خط  فقر زندگي مي كنند، بوجود نيآيد. درضمن نبايد فراموش كرد كه در سنت جنبش دانشجوئي در زمان شاه و حتي در اوايل انقلاب  دفاع از عدالت اجتماعي و دفاع از محرومان از اساسي ترين سياست هاي حركت هاي دانشجوئي در ايران بوده است. اما چنانكه متذكر شدم  دراين سال ها، گفتمان عدالت اجتماعي در مواضع جريان هاي دانشجوئي كم رنگ شده بود و فعالين دانشجوئي درانتخابات اخير به عينه ديدند كه توجه به عدالت اجتماعي تا چه حد مي تواند راي مردم را به سمت خود جلب كند. انتخابات اخير نشان داد كه نئومحافظه كاران  چگونه  توانستند با طرح ابتكارات گوناگون،  اقشار وسيع و محروم جامعه را تحت تاثير خود قرار دهند و با طرح شعارهاي عدالت اجتماعي  و اقتصادي راي هاي آنها را به سمت خود بكشانند   .

امروز بعد از مشخص شدن رئيس جمهور جديد جمهوري اسلامي ايران در واقع با قرار گرفتن قدرت در دست نيروهاي طرف دار ذوب در ولايت فقيه، راه براي نزديكي طيف ها و گرايش هاي مختلف  دانشجوئي در دانشگاه ها هموار شده است. جامعه ايران  بيش از هر دوره اي نيازمند پروژه است و براي داشتن پروژه مشخص بايد ارتباط  با اقشار محروم اجتماعي، روشنفكران و نخبگان جامعه هر چه بيشتر گسترش يابد. دانشگاه به لحاظ  سابقه تاريخي و وضعيتي كه امروز جامعه در آن به سر مي برد، امكان چنين رابطه اي  در جهت دفاع از منافع  طبقات  متوسط و پايين جامعه را دارد. دفاع يك جانبه از هژموني  جريان ليبرال دمكراسي  در اين سال هاي گذشته توسط بخش هاي مهمي از روشنفكران  سكولار و دمكرات و مشخصا" تبليغات جريانات اصلاح طلب حكومتي در اين عرصه باعث تحت تاثير قرار گرفتن دانشجويان از اين تبليغات در عرصه مذكور گرديد واين باعث تضعيف رابطه دانشگاه با مردم زحمتكش شد. امروز جريانات  دانشجوئي  بايد به ترميم اين رابطه بپردازند. تجربه انتخابات اخير خوشبختانه باعث اين گشت كه سمت گيري بحث هاي موجود در جريان هاي دانشجوئي به عرصه عدالت اقتصادي و اجتماعي بيش از پيش متمركز گردد. از طرف ديگر تجربه هشت ساله دولت خاتمي نشان داد كه اگر توسعه سياسي نتواند خود را با خواستها و مطالبات  اقشار محروم و زحمتكش جامعه هماهنگ سازد با مشكلات اساسي مواجه خواهد شد و اين نيروي پشتيبان اصلاحات را ضربه پذير خواهد ساخت. در واقع توسعه سياسي بدون توسعه اقتصادي شكننده خواهد شد.                                                                                                           .     حرف آخراينكه امروز حكومت جمهوري اسلامي با يك نيروي جدي و موثر در سطح جامعه مواجه است كه ديگر خواهان ايجاد رفرم در قوانين موجود نيست، بلكه خواهان ايجاد تغييرات ساختاري و اساسي در جمهوري اسلامي ايران است. اين نيرو در سطح جامعه به دنبال سازماندهي در حال حركت است. اين نيرو مي بايست  در دانشگاه، مدرسه و يا در كل جامعه متشكل شود. ديگر راهي جز همگرايي و توافق بر سر حداقل ها براي او باقي نمانده است. بايد و بايد به سازماندهي پرداخت. زيرا حكومت براي مقابله با آنان دقيقا" با سازماندهي و فكر عمل مي كند. پس براي مقابله با حكومت بايد با فكر و پروژه  نيرو سازمان داد.  حركت هاي عجولانه، احساسي و بدون فكر مي تواند نيروي دانشجوئي را تضعيف كند. حكومت امروز ديگر نيروهاي خواهان ايجاد تغييرات ساختاري را به عنوان جرياني جدي در جامعه تلقي مي كند و به همين خاطر است كه در عرصه سركوب و تفرقه درميان تشكل هاي دانشجويي، هنرمندان و نويسندگان و فعالين  سياسي در داخل و خارج از كشور به شدت فعال است. پس بنا به ضرورت، هر جريان سياسي دمكرات و آزادي خواهي مي بايست به سازماندهي و تحليل واقعي  شرايط امروز كشور بپردازد. در اين بين حتما جريان هاي  دانشجوئي مناسب است با اتخاذ سياست ها و برنامه هاي روشن و شفاف رابطه ميان خود را تقويت و گسترش دهند. وجود اختلاف امري طبيعي در ميان تشكل هاي دانشجوئي است و به هيچ وجهي نبايد اين تفاوت ها در جهت گرفتن فاصله و عدم همكاري ها منجر شود.  امروز جريانات سكولار در دانشگاه ها اكثريت فعالين را با خود همراه دارند. به همين خاطر حكومت  و جريان هاي اصلاح طلب و نيروهاي آنها در دانشگاه ها به شدت نيروي شان را برعليه دانشجويان  سكولار و دمكرات و بويژه فعالين دفتر تحكيم وحدت طيف علامه متمركز كرده اند و قصد دارند اين جريان بزرگ دانشجوئي را بشكند يا اينكه منحل كنند. نيروهاي سكولار دانشجوئي براي مقابله با اين ترفند، راهي جز متحد عمل كردن، ندارند. امروز راه ايستادن در برابر استبداد اتحاد و همكاري با طيف هاي مختلف دانشجوئي است. در واقع تفاوت ها در جامعه، در دانشگاه، در ميان احزاب و سازمان ها به عينه وجود دارد. بايد به اين تفاوت ها احترام گذاشت و در حين داشتن اختلافات به اشتراكات  نيزانديشيد و بر اساس آن، حركت مشترك سازمان داد. انجام يك كار مشترك وسيع ميان طيف هاي متنوع دانشجوئي در سطح دانشگاه هاي كشور مي تواند باعث تقويت حركت هاي دانشجوئي شود. امروز طيف هاي متنوع  دانشجوئي  بايد  به چگونگي پيش بردن فعاليت هاي مشترك در درون دانشگاه ها بيشتر بپردازند. براي مبارزه بر عليه استبداد حاكم بايد نيروهاي دانشجوئي متحد شوند. فعاليت هاي دانشجوئي در دانشگاه ها نبايد تنها در عرصه سياسي  متمركز شود زيرا حكومت با بالا بردن هزينه ها  مي تواند مانع ادامه كاري فعاليت جريان هاي دانشجوئي شود. تجربه چند سال اخير گوياي اين امر است. امروز جريانات دانشجوئي  با ايجاد اتحاديه اي فراگير در جهت فعاليت هاي دمكراتيك و صنفي مي توانند توان نيروي دانشجوئي را گسترش دهند. فعالين دانشجوئي بايد به اشكال گوناگون نيروي دانشجويان را در دانشگاه ها با خود همراه سازند، وگرنه ضربه پذير خواهند شد  و اين  به هيچوجهي به نفع جنبش دانشجوئي  و جنبش دمكراتيك ايران تمام نخواهد گشت.

 

نويسنده: علي صمد  اوت 2005