ما و
آوانگاردهاي كراواتي ادبيات!
( جنبه هاي انتقادي ادبيات فرهنگ آمريكا )
نصرت شاد
nushad@noavar.com
فيتس جرالد،يكي ازنويسندگان
مهم نسل بربادرفته و دوره جاز ادبيات آمريكا درسالهاي بين جنگ جهاني اول و بحران
جهاني اقتصادي معروف 1929 است، دوره اي كه جوانان معترض به ارزشهاي سنتي بزرگسالان،
شعار دادند، كه تمام خدايان مرده اند،ونبردهاي ميهني انجام گرديده،وعقايد
وايدئولوژيهاي افراطي به بن بست رسيده اند.
پيرامون فيتس جرالد گفته
ميشود كه درنزد هيچ نويسنده اي مانند او، زندگي و آثار اينهمه باهم وحدت و شباهت
ندارند.اوازخانواده اي بازرگان برخاسته بود كه به ولخرجي عادت داشت ودرميانه سالي
الكلي شد. همسرش نيز از طبقه اي مرفه وپولدار بود كه مالياخوليايي گرديده وبراي
فرار ازافسردگي نيز به الكل پناه برده بود. اغلب آثار فيتس جرالد بدين دليل ريشه
هاي اتوبيوگرافيك وخانوادگي دارند. فيمينيست هاي آمريكا مدعي شدند كه او از اين
طريق به استثمار همسر بيمارش پرداخته است و آنرا بشكل داستان به معرض فروش گذاشته.
ازجمله خصوصيات ادبيات مدرن
وآوانگارد،كوتاه بودن متن بود،چون آنان غالبا براي نشر درمطبوعات ونظر عوام نوشته
ميشدند.يكي ازموضوعات ادبيات مدرن،پرداختن به خلاء فرهنگي بودكه آنزمان درآمريكا
حاكم بود.انحراف و ابتذال اجتمايي،سكوت و بي عملي اجتمايي وسياسي،افشاي اشراف
پولدار و بورژوازي مالي،از جمله موضوعات مورد انتقاد ادبيات مدرن زمان فيتس جرالد
بودند.به نظرجامعه شناسان ادبي،امروزه كساني در آمريكابه مطالعه آثار فيتس جرالد
ميپردازند كه هنوز نوستالژي دوره جاز دهه 20 قرن گذشته را دارند. پول، زيبايي
پرستي بورژوازي،لذت خواهي،بخشي ازواقعيات سخت مورد علاقه طبقه حاكم آندوره بودند.
فيتس جرالد با زبان طنز و استعاره ازسياهپوستاني ميگويد كه در ماشين هاي دراز 6در
كاديلاك خود نشسته وراننده اي سفيدپوست رابه خدمت گرفته اند.درآثاراوميتوان بيش
ازهرنويسنده ديگر،رابطه اي بين گذشته وآينده،سنت و مدرنيته مشاهده كرد.او به تشويق
ودنباله روي از اليوت،درآثارش از استعاره و سنبل به اشكال گوناگون استفاده نمود.ومانند
همينگوي به رهنمود هنري جيمس عمل نمود كه گفته بود،ادبيات بايد نه تنها نان آور
باشد،بلكه ازنظر اجتمايي وزيباشناسانه،جاودانه گردد.رمان مدرن،آنزمان ميان دوساحل
آزمايشات زباني-ادبي و پرفروش بودن،سرگردان بود و درشهرهاي بزرگ،يك كالاي فرهنگي
دربازار خريد.به اين سبب،نقد ادبي درزمان حيات، با او برخوردي غيردوستانه
داشت.آنها بعضي ازآثار فيتس جرالد راگزارش اجتمايي ناميدند تا اثري هنري.پيرامون
آثار او هميشه دونوع نقد: دانشگاهي-تخصصي و عمومي-سرگرم كننده به جدل ميپرداختند
.بارها هاليوود كوشيد تا آثار مهم فيتس جرالد را براي درآمد بيشتر بصورت فيلم
درآورد.
زمينه كارآثار فيتس جرالد
شرح رفتار وزندگي اقشارمرفه مردم ساحل شرقي كشور آمريكا است.اوبه افشاي اوتوپي
دروغين روياي خوشبختي وموفقيت زندگي آمريكايي مي پردازد.فيتس جرالد وقايع نگار
وگزارشگر زندگي بدون پرنسيپ،غيراخلاقي و پرهرج ومرج طبقه مرفه دهه 20 قرن گذشته آمريكا
است.آثار او گاهي روياپروري و گاهي رويا كشي هستند.همينگوي ميگفت كه او يا رمانتيك
مينويسد ويا جهان را تيره وتار نشان ميدهد. فيتس جرالد با طنزي تيزبينانه به توصيف
جشنها،معيارهاي زيباشناسي،موفقيت وثروت پرستي اقشار مرفه زمان خودپرداخت.از طرف
ديگر اواز زندگي نسل جوان وناآرام وپرسروصداي آندوره مينويسد كه فراز و فرود زندگي
شان بشكل تراژديك درهم آميخته شده بود،جواناني كه بدليل ترس ازفقر وسقوط به دره
بدبختي،دنبال موسيقي جاز و فيلم و يا مصرف الكل ميروند.
فرانسيس اسكات كي- فيتس
جرالد ،ميان سالهاي 1940 و 1896 در آمريكا زندگي نمود.اوباسرمايه عمه ثروتمندش
دردانشگاهي ثبت نام نمود كه بقول خودش، دانشجويان رمانتيك،خوش تيپ،ورزشكار و شيك
در آنجا درس ميخواندند. اوبعداز ترك زودرس دانشگاه براي ديدار با محفل آوانگاردهاي
نسل بربادرفته آمريكايي مانند خانم گرترود استتاين و همينگوي به پاريس رفت و در
آنجا مورد تشويق و تاييد مادر آوانگاردها، يعني خانم استاين قرار گرفت.بعدازبازگشت
به آمريكا ،مدتي در هاليوود به فيلمنامه نويسي پرداخت،گرچه او اين فعاليت را
كاربرده گي ناميد.هرگاه كه فشار مالي به فيتس جرالد زياد ميشد،او يا به نوشتن
داستان كوتاه براي مطبوعات ميپرداخت و يا براي شركتهاي فيلمسازي هاليوود نمايشنامه
مينوشت. اوسرانجام درسال 1940 بدليل سكته قلبي و الكلي بودن،درگذشت. وهمسر رواني
اش 8سال بعد درآتش سوزي يك تيمارستان، بشكل غم انگيزي جان داد.طبق گزارش مطبوعات
آنزمان،درمراسم خاكسپاري فيتس جرالد،مانند قهرمان رمان معروف او يعني گاتسبي
كبير،عده محدودي از جمله دسپاسوس،نويسنده مشهور ديگر آمريكايي،شركت نمودند.از جمله
نشانه هاي ديگر فشار فرهنگ حاكم آمريكا به مبارزين آوانگارد، آن بود كه اسقف شهر
بالتيمور كوشيد از خاكسپاري فيتس جرالد در كنار خويشاوندانش به دليل نوشتن آثار
غيراخلاقي وضد مسيحي جلوگيري نمايد.
گرچه امروزه فيتس جرالد را يكي ازنوابغ ادبي
ميدانند،درسال مرگ، فقط ۷۲جلد ازكتابهايش درآمريكابفروش رفت. مدرنيته ادبي فيتس
جرالد مافوق ارزشهاي ملي و ناسيوناليستي آنزمان ايالات متحده بود. سالهاي جنگ
جهاني اول دررمان غربي، سنبل سقوط و فاجعه آخرالزماني بود.بخش ديگري ازادبيات مدرن
آنزمان آمريكا به تحولات زندگي شهري درحال تغيير پرداخت كه غيراز فيلم و
جاز،روانشناسي فرويدي كوشيد به همه پرسشهاي انسان غيرچپ پاسخ دهد.كشفيات واختراعات
فني و صنعتي روزبروز بيشترگرديده وبانكها به دادن وامهايي باسود كلان ميپرداختند،زنان
و دختران اقشار متوسط با عطرهاي غربي ماوراء البحري،اجازه يافتند تمايلات
غيرپوريتاني خودرا علنا درسالنهاي رقص نشان دهند. با اينوجود آثار فيتس جرالد به
آوانگاردي آثار همينگوي نميرسيد،گرچه او قبل از همينگوي به مشهوريت رسيد.
ازجمله آثار فيتس جرالد:
آنسوي بهشت، گاتسبي كبير، مجموعه داستان هاي كوتاه، شب لطيف،آخرين مدير، و غيره
هستند.موفق ترين رمانهاي پرفروش او:آنسوي بهشت ، و شب لطيف، بودند. كتاب آنسوي
بهشت،اعلان اعتراض نسل جوان ازدست رفته عليه ارزشهاي جامعه سنتي،وگاهي ارتجائي بود.
فيتس جرالد،خوداز موفقيت اين رمان به تعجب افتاد، ولي خواننده انتظار افشاگري
بيشتر پيرامون زندگي ثروتمندان داشت.رمان گاتسبي كبير درباره سقوط ونابودي تراژديك
يك خانواده ثروتمند قاچاقچي كلان مشروبات الكلي درآغاز قرن بيستم بود.درآن رمان
هرج و مرج،بي اخلاقي و بي اصولي طبقات مرفه نشان داده ميشوند.اين رمان يك سال بعد
از انتشار،به شكل نمايشنامه موفقي به روي صحنه رفت. رمان شب لطيف،اثري است
اتوبيوگرافيك كه به موضوع الكلي شدن و رواني شدن همسرش ميپردازد.او اين رمان را
بهترين اثر خود ميدانست.درآمد ناشي از فروش دورمان موفق فوق باعث شد كه فيتس جرالد
بتواند همراه همسر و دختر كوچكش سالها در هتل هاي گران قيمت درميان بورژوازي بي
خانمان! زندگي كند وبا ادا و اطوار خودخواهانه آنها از نزديك آشنا شود و به
خوانندگانش درآن باره گزارش دهد.مشهوريت فعلي فيتس جرالد را ولي صاحبنظران بدليل
نقش رمان ناتمام او يعني آخرين مدير ميدانند.چون خواننده باهوش متوجه شد كه در پشت
ظاهر يك نويسنده الكلي چه هنرمند پيچيده اي وجود دارد.به نظر مورخين ادبيات،درحال
حاضر فيتس جرالد ازجمله نويسندگاني است كه آثارش از هرنظردرآمريكا مورد تحقيق
وبررسي قرارگرفته اند.گروهي از دوستان اهل قلم،اورا وجدان ادبيات آمريكايي
ناميدند.مثلا اليوت در انگلستان موجب مشهوريت اوگرديد.ازسال 1945 تاكنون با
كوششهاي دسپاسوس و با اشاره به شرح فضاي سنتي داستانسرايي، فيتس جرالد رنسانس تازه
اي يافته.درمورد فيتس جرالد گفته ميشود كه خواننده بيشتر علاقمند به زندگي شخصي و
خانوادگي او بود تا به موضوع آثارش. دسپاسوي يكبار بدليل عصباني بودن ولي با زبان
طنز به وي گفته بود:“مرد حسابي!،بااينهمه هرج و مرج درجهان وجامعه،چگونه ميتواني
به نوشتن آثاري سرگرم كننده بپردازي؟.اگر نمي تواني ادبيات بيافريني، لااقل به
گزارشي واقعگرايانه از اوضاع بپرداز!“.
Fitzgerald,
F.S.K(1896-1940)