اگر پرچم آزادی....
اسماعيل وفا يغمائی
متاسفم،
اما
در
ميهن ما
چندان
كار سختی نيست
ساختن
ديوارها
سقف
هائی از بتون
درهائی
آهنين
و
پنجره هائی كوچك
كه
در اين سويش انسان و درآن سويش
آسمان
زندانی است.
چندان
كار سختی نيست
يافتن
و به كار گماشتن نگاهبانانی مومن و ابله
با
معده هائی پر ازتكه های گوشت
گوشهائی
كر شده
لبخندهای
يكسان ايدئولوژيك
ارواحی
از خارای سياه
و
وجدانهائیآسوده تر از لبه خونسرد و قاطع ساطورهای سلاخان
در
آنسوی درهای آهنين.
چندان
كار سختی نيست
يافتن
قاضيانی
كه در فاصله ی نوشيدن سه فنجان چای
و
شاشيدن
چهار
حكم اعدام را امضا می كنند.
چندان
كارسختی نيست
جستجوی
گله های گاوان راست قامتی
كه
شاخاشاخ خيابانها را بيانبارند
جنگلی
از دم هاشان را برافرازند
و
با طنين بادهای پرطنين روده ها
و سرودها وسمضربه هاشان
قاضيان
و نگهبانان
و
سازندگان درهای آهنين و ديوارهای بتونی را تائيد كنند.
چندان
كارسختی نيست
جستجوی
شاهی يا شيخی يا شهنشيخ الهی مجنون
كه
كاكل خود را با شانه خدا شانه زند
و
بجای انكه خود را در جهان باز يابد
جهان
را در خود بنا كند
و
زيستن ديگران را
منت پذير ريستن بی زوال و پر بركت خويش بداند.
گوش
كن جوان
از
پدری
كه
به تاوان سرودن برای ديگران
و
دفاع از ناموس شعردر مقابل فريب و پلشتی
چيزی
جز خاطره
وشعرهای كافرش را برای تو
و
برادران و خواهران ناشناس و بی شمارت
به ميراث نمی گذارد.
در
ميهن ما
در
ديروز و امروز و فردا
و
پس از هزار انقلاب حتا
اينها
چندان
كار سختی نبوده
نيست
و نخواهد بود
اگر
پرچم آزادی نخ به نخ و گره به گره
با
دستهای فنا پذيرو زمينی تمام ما بافته نشود
و
معنای دموكراسی تار به تار و پود به پود
فارغ
از پيشنهادات پوك و اعتبارات پوسيده آسمانی
بر
آن طراحی و تعريف نشود.
11اكتبر2005