شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴ - ۱۵ اکتبر ۲۰۰۵۲۰۰۵

ملتی در گروگان فاشيسم اسلامی

 

 علی صديقی ـ تقی غنيمت

 

 همه رويدادها ، سمت گيری ها و داده های موجود در جغرافيای سياسی ايران بر اين نکته دلالت دارد که با راديکاليزه شدن قدرت در رژيم جمهوری اسلامی ، اين رژيم قصد دارد با کشاندن  فضای عمومی کشوربه سمت نظاميگری،با گروگان گرفتن ملت، از آن به عنوان ابزاری در راه گردنکشی ـهای جاهلانه اتمی، وبيش از آن جهت مصون ماندن ازتهديد های جهانی بهره گيرد.

با هجوم بی سابقه و پر شمار نيروهای نظامی ـ امنيتی به حيطه های غير تخصصی  و تسخير پست های سياسی ، فرهنگی و اجرايی کشور، به روشنی پپداست که مليتاريزه کردن فضای عمومی کشور در دستور کار حاکمان اسلامی است . ميل سيری ناپذير فرماندهان سپاه و نيروهای امنيتی در کسب قدرت سياسی با کنار زدن سهامداران قدرت به شيوه کودتايی و کنترل تمام عيار اوضاع ازسوی آنان حاکی از يک جابجايی هدفمند و اعلام شرايط فوق ا لعاده است. شکل يابی فضای نظامی امنيتی کنونی ؛ اين که چگونه ابتدا  شوراهای شهرو آنگاه مجلس وسرانجام رياست جمهوری و عموم وزارت خانه  ها و ارکان سياسی ، اقتصادی و فرهنگی واجتماعی کشور در دست نيروهای  نظامی و امنيتی قرار گرفت بر کسی پوشيده نيست. اما ترديد نبايد داشت که ورود و حضور اين همه نيروی امنيتی و نظامی در مراکز اجرايی قدرت با هدف کاربردی انجام پذيرفته است. مانور نيروهای ويژه سرکوب و حرکت ناگهانی تانک ها در کوچه ها و محلات تهران در روز های گذشته ، آن هم در نيمه های شب نمونه و آغازيست که به ديوار کشی نظامی ـ پليسی کشور يعنی اسارت ملت ۷۰ ميليونی در محوطه ای به نام ايران منتهی خواهد شد. بنابر اين  باور باطلی خواهد بود اگر تصور کنيم هيچ اتفاقی در قدرت رقم نخورده است.

همه اين جابجايی اتفاق در چگونگی حکومتگريست و اتفاقا دارای مفهوم ومعنی مهمی است.

رژيم با مليتاريزه کردن فضای عمومی قصد دارد از يک سو در برابرحرکت های داخلی و نيروهای مخالف مردمی دست به واکنش سريع سرکوب بزند و از طرفی با گروگان گرفتن همين مردم بتواند فرصت چانه زنی بيشتری در کاهش بحران جهانی که هر روز بيش از پيش عليه اش تشديد می شود ، داشته باشد. رژيم می خواهد همزمان بانظاميگری و سرکوب همانند خوزستان و کردستان در ماه های گذشته و بی اعتنايی و توهين به افکار عمومی جهان نسبت به حقوق بشرهمچون قتل زهرا کاظمی و پرونده سازی و زندانی کردن چهره هايی مانند گنجی و زرافشان و دهها مبارز ديگر،ونيز عربده کشی در برابر کشور ها و افکار عمومی جهان در مورد پيشبرد برنامه های هسته ای  خود مانند سخرانی احمدی نژاد در سازمان ملل ( ما حاضريم تکنولوژی هسته ای خود را در اختيار کشور های اسلامی قرار دهيم.) راهم دنبال کند.  بااين وجود، اگر پيش ترصدای پای فاشيسم  دينی و خطرآن گوش زد می شد اکنون همه مستندات و داده های عينی به شکل گيری آن تاکيد دارد. پس، بدون نظر داشت معيارهای کلاسيک دولت های فاشيستی، هم اينک فاشيسم دينی  ايران و جهان را به ويژه با ماجراجويی های اتمی خود تهديد می کند.

 موضوع اساسی و پرسش مهم اما آن است که نيروهای مخالف يا اپوزيسيون رژيم اسلامی در مقابل راديکاليزه شدن و بعضا مليتاريزه شدن قدرت چه واکنشی نشان داده و کدام اقدام را برای پيشبرد مبارزه اين فصل از تاريخ کشورمان در نظر گرفته و اعلام کرده اند.؟ عدم  تبيين شرايط و فضای تازه مبارزه از سوی اپوزيسيون، معنايش بی برنامه گی و نداشتن هدف معين و متناسب با روند پر شتاب حوادث در ايران و جهان است.

بی شک اين واقعيت دردناکی است که اپوزيسيون رژيم اسلامی از مجموعه روند حاکم بر منطقه ، جهان و داخل کشور دور مانده و ممکن است حتا از شکل گيری يک اپوزيسيون جهانی نيز عقب بماند. منظور از اپوزيسيون جهانی ، مخالفان ايرانی پراکنده در جهان نيستند بلکه مراد آن نيروی فعال رسانه ای ، دپلماتيک وافکارعمومی جهان است که می تواند در شرايط خطرجهانی بالفعل اين رژيم ،تلاش آشکار جهت سرنگونی آن را فراهم سازد. اين مخالفت های جهانی شايد اسمش اپوزيسيون نباشد اما مخالفت وسيع و کار سازی است که بی توجه به عقب ماندگی و عدم آمادگی اپوزيسيون رژيم ، شکل خواهد گرفت.  در آن صورت  قدرت های جهانی اين امکان را خواهند داشت تا سوار بر موج پديد آمده «دولت سازی» کنند و پس از آن ، اطلاعيه های « محکوميت» مخالفان ،هيچ جز پوزخند تلخ تاريخ  نخواهد بود. 

به اعتقاد ما ايجاد جبهه متحد فراگير مخالفان رژيم فاسيستی اسلامی، با محوريت دمکراسی و آزادی (که بيان هر تکمله ای را به آن در اين جا نالازم می دانيم )  ضرورتی برجسته در شرايط کنونی است. ترسيم خطوط فنی در رويکردتازه مبارزه ، مطمئنا  کاری است که در توانايی ها و قابليت هاو خلاقيت های جمع ببار خواهد نشست وازعهده فرد خارج است. از اين رو، نه نگارندگان اين سطور را چنين ادعايی است و نه توان چنان کاری. اما به باورآنان همه ی دستاوردهای جنبش سياسی ايران، ـ با هر بظاعتی ـ از جمله جنبش رفراندم خواهی که در نوع خود يک حادثه  در جمع قابل ملاحظه ای از مخالفان رژيم اسلامی و دستاوردی در فرهنگ گفت و گو سياسی  محسوب می شود ، می توانند دربزرگترين و مهمترين تجربه سياسی مخالفان  يعنی درايجاد جبهه متحدضذ فاشيست اسلامی، نقشی حياتی درحساس ترين لحظات کشورايفا نمايند ؛ چنان که روند پر شتاب حوادث حول مسايل ايران ، منتظر اپوزيسيون غير موثرنخواهد ماند.

 

 مهر ۱۳۸۴ ـ نروژ