جمعه ۲۲ مهر ۱۳۸۴ - ۱۴ اکتبر ۲۰۰۵

جمهوری خواهان لائیک و دمکرات

جنبش ، حزب ، سازمان

مجید آژنگ

 

بعداز گذشت بیش چهار سال از بیانیه پاریس ( جمهوری اسلامی ، جمهوری لائیک و جایگاه ما ) و گذشت یک سال از اعلام موجودیت ج.خ.ل و د ، تازه به اینجا رسیده ایم که " ساختار " ما چگونه باید باشد . از نظری طرح موضوع لازم و از منظری دیگر انحرافی است . ضروری است زیرا باید مشخص شود که چگونه و با چه مکانیسمی می خواهیم با هم گام بر داریم و روابط ما بر اساس کدامین روش می تواند جوابگوی اهداف مجموعه ما باشد . اما طرح آن از این منظر انحرافی است که  ما از اول بر جنبشی بودن حرکت ( در حرف ) تاکید داشتیم و نه بر حزبی و سازمانی بودن آن . اما سکوت در این مورد باعث گردید که بجای جستجو در روش هایی که پاسخگوی این شکل از مبارزه باشد ، همچنان از شیوه های سازماندهی  رایج در احزاب و سازمانها استفاده کردیم  با این تفاوت که با تغییر نام  و اسامی  هم روش های جاری را  بی متحوا کردیم و هم با شیوه " نه سیخ بسورد و نه کباب " واژه های دیگری را بکار گرفتیم  . برای روشتر شدن موضوع توجه دوستان را به انواع این اشکال جلب می کنم .

شورای هماهنگی = کمیته مرکزی سابق .

گروه کار سیاسی = هئیت سیاسی سابق .

گروه کار پیگیری = هئیت اجرائی سابق .

گروه کار سایت = هئیت تحریریه سابق .

سایت صدای ما = ارگان مرکزی سابق .

نهادهای محلی = کمیته ها و شاخه های سابق .

گروه کار ارتباطات ( که شکل نگرفت ) = روابط عمومی سابق و ... اما تنها تفاوتی که این شیوه با احزاب و سازمانهای موجود داشته و دارد در این است که هیچکس خود را پاسخگو نمی داند . طبیعی است که در چنین شرایطی هر کس ساز خود را بزند و ارکستی باشد مثل موسیقی سنتی خودمان که نوازنده گان آن بجای نت خوانی یا یگدیگر را نگاه می کنند یا به دهان خواننده . البته این کار تا آنجائی که تعداد نوازندگان محدود باشد کاری است جالب و لذت بخش اما اگر ترکیب آن از حالت یک خط منحنی و نیمه دایره تجاوز کند ، دیگر جوابگو نخواهد بود و معلوم نیست که از درون آن همه هیاهو چه صدائی بگوش خواهد رسید.

نگاهی به بحث های اولیه تا نشست پاریس ، همه گواه بر این بوده و هست که هدف اکثریت این جمع نه ایجاد سازمانی جدید در کنار دیکرسازمانها و احزاب ( که خوشبختانه در این زمینه از حد خود کفائی سالهاست که گذشته ایم ) بلکه بقول نویسنده عزیزمان نسیم خاکسار در سمینار 82 پاریس " ما طیفی از جمهوریخواهان دمکرات ایرانی که در اندیشه راه جویی و همگام شدن با پیکار مردم ایران در راه بر چیدن نظام جمهوری اسلامی و دست یابی به آزادی و دمکراسی این جا گرد آمده ایم " . ما اگر فکر می کردیم که می شود با احزاب و سازمانهای موجود کاری از پیش برد ، مگر مرض داشتیم که پا برهنه بدنبال کفش نو در بدر شویم . ما در اندیشه  پیدا کردن راهی برای برون رفتن از بن بستی هستیم  که یکصد سال است در آن سر بدیوارمی کوبیم .

ما با این ترکیب موجود نه می توانیم حزب شویم و نه سازمان . اما می توانیم آغاز گر جنبشی  باشیم  که سالهاست اکثریت عظیم جامعه انتظار آن را می کشد . انتظاریکصدا شدن و  تنفس در هوای تازه بدون ترس از زندان و شکنجه و اعدام  ، شلاق و سنگسار ، ما می توانیم آغاز گر جنبشی باشیم که در آن هر فرد ، گروه ، سازمان و حزبی  ، فرصت کافی برای تبلیغ و ترویج ایده ها و نظراتش را داشته باشد .

ما هرگز قادر نخواهیم بود بدون درگیر کردن مستقیم مردم کار را با این رژیم یکسره کنیم . برای در گیر ساختن مردم تنها راه موجود در شرایط فعلی حرکت کردن از نقطه اشتراکات است نه دامن زدن به افتراقات . همه ما با هرگرایشی که داشته باشیم از یک هوا تنفس می کنیم ، آلوده بودن هوا تنها کسانی را مسموم نمی کند که ماسک بر دهان دارند .در این میان چه کسانی جز دارودسته نظام حاکم از چنین امکاناتی برخورداند ؟ چرا اینقدر در راه رسیدن به هدفی مشترک سنگ اندازی می شود ؟ براستی سود این شرایط را چه کسانی می برند ؟ فراموش نکنیم که هستند در میان ما جریاناتی که از تغییر اوضاع کنونی وحشت دارند و ترسشان هم از بر ملا شدن ادعاهای بی پایه و اساس شان سرچشمه می گیرد . اینان بدبختانه از مخالفین سرسخت دظام حاکم هم هستند و در پشت این سپر، همگام با رژیم تا آنجا که می توانند بر تفرقه و تشتت دامن می زنند و با طرح مسائلی که می تواند در آینده جامعه را به چالش بطلبد از هر حرکتی برای بهبود وضع موجود مانع تراشی  می کنند . عمل کرد آنان بی شباهت به " انجمن حجتیه " که می خواهد انقدر فساد شود تا امام زمانشان ظهور کند  نیست .

بهرحال باید تکلیف خود و این جمع را روشن کرد . تا کی می خواهیم به سرو کله هم بکوبیم و اصلا از این همه کوبیدن و پریدن به هم چه نتیجه ای حاصل گردیده ؟  کسانی که این همه از یکی شدن وحشت دارند ، لطف کرده بگویند با کارنامه اشان در این مدت کدام گلی را بر سر خود و مردمی که از آن دفاع می کنند زده اند ؟ کدامین گره را گشوده اند ؟ آیا بی آبرو کردن رژیم و افشای جنایات آن در عرصه جهانی ، فقط کار یک سازمان و جریان بوده  ؟ یا اقدامی همگانی با اتحادی نا نوشته ؟ آیا اگر سازمانها و افراد مستقل جمهوریخواه و آزادیخواه متحدا در جریان واقعه کشتار میکونوس موصع گیری و اعتراض عملی نمی کردنند ، دولت آلمان هرگر تا آنجا پیش می رفت که رهبران نظام را بعنوان سران جنایت به جهانیان معرفی کند؟ آیا اگر عمل مشترک همه ما نبود رژیم کشتارهای زنجیره ای را متوقف می کرد ؟ آیا اینطور نیست که جمع اپوزیسیون فقط با فشار است که به خود می آید ؟

باید حتما زلزله ای بوقوع بپیوندد و آنگاه به جمع آوری کمک برای زلزله زدگان پرداخت ؟

 آیا بهتر و مفید تر نخواهد بود که نیرو و امکاناتی برای مقابله وکمک  قبل از  وقوع  حادثه تدارک دیده شود ؟

ما امروز به حرکتی نیاز داریم که از حوزه حرف  و گفتمان مجرد فراتر رود و بجای پرداختن  به جنبش صرفا فکری ( که در جای خود  بس لازم و ضروری است ) در اندیشه سازمان دادن به جنبش اجتماعی باشد .

جنبش جمهوری خواهان لائیک و دمکرات  جنبشی است متعلق به تمام کسانی که می خواهند برای جامعه ای دمکراتیک  و اجرای عملی اعلامیه جهانی حقوق بشر و  پایبندی  به میثاق های  مندرج و شناخته شده در مجامع جهانی تلاش و مبارزه کنند . این جنبشی است برای  آزادی ، دمکراسی ، برابر حقوقی قومی و جنسی   ، بهبود وضع معیشتی مزد بگیران و کاهش فاصله طبقاتی ، جنبشی است برای دستیابی به آزادی بیان اندیشه ، آزادی کامل مطبوعات ،احزاب و تشکل های مختلف مزدبگیران  و نفی هرگونه دخالت دین در امور زندگی .

 

مجید آژنگ

12-10-2005