استانداردهای مکتب مصدق و حکومت ملی
فرهنگ
قاسمی
اگر دهخدا او
را در حد پرستش دوست میدارد مجاز نمیگوید. مصدق در اعتقاداتش کوچکترین تردیدی
نداشت، چون خودش صادق بود رفتار و کردارش جز صداقت نبود، بر سر منافع و حقوق ملت ایران
هرگز مباشات نکرد. در مقابل دشمنان داخلی و خارجی کوچکترین ضعف از خود نشان نداد. شخصیت مصدق قابل مقایسه با هیچ یک از شخصیتهای ملی ایران نیست، کسانی که او را
در کنار بقیه سیاستمداران ایرانی قرار میدهند مصدق و تاریخ نهضت ملی ایران را به درستی نشناختهاند مصدق
مرد سیاسی با تجربهای بود که با تکیه به قدرت و پشتیبانی مردم و قانون، شخصی مثل
قوامالسلطنه که خود سیاستمداری برجسته بود از قدرت کنار گذاشت. وقتی آیتاله
کاشانی، بقایی، مکی، حزب توده و... علنا به مخالفت و مبارزه با او بلند شدند. هنوز
قدرت سیاسی را در دست داشت به همین جهت آمریکا و انگلیس چارهای جز کودتا علیه
حکومتش نداشتند. اقدامات سیاسی و اجتماعی مصدق به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم و در
دوران حکومت ملی چنان با ارزش و درسآموز بود که شخصیتهایی چون نهرو، ناصر، لومومبا... از او تجلیل کرده، و او را مورد حمایت و تجلیل قرار
دادند.
مصدق قدرت
استعماری انگلیس را، بدون این که قطرهای خون از دماغ کسی جاری شود، فقط با مذاکره
و منطق و استدلال و قانونمندی از ایران بیرون راند.
سیاست برای
دکتر مصدق قبل از هر چیز یک طرز تفکر باز، محققانه، تجسسگرایانه و منطقی مبنی بر
واقعیتها و پویایی جامعه بود. در اقدامات سیاسی مصدق یک متدلوژی پیشرفته به چشم میخورد،
این متد نه تنها حاصل تحصیلات دانشگاهی او بود، بلکه همین طور نتیجه تجربیات عملی
او نیز میباشد.
او مرد اندیشه
و مدیر با تجربهای بود و زندگی سیاسی خود را قبل از این که نماینده مردم در مجلس
شده باشد با مسئولیت مشاغل مهم شروع کرده بود.
ایران را به
خوبی میشناخت استاندار آذربایجان و والی فارس، مستوفی مالیه خراسان بود، در ایل
بختیاری زندگی کرده، ملاک بوده، رجال و اشراف ایران و دنیای اروپایی را تجربه کرده
بود. در سوئیس با مکتبهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آشنایی پیدا کرده بود و
استبداد و استعمار و استثمار را به خوبی میشناخت.
با وجود این که
مطبوعات مفرض سعی میکردند او را بیمار و زمینگیری غیر متحرک معرفی کنند ولی مصدق
با توجه به وسائل و ارتباطاتی که داشت، مرتب در حال جمعآوری اطلاعات طبقهبندی و تجزیه و تحلیل و نتیجهگیری
از آنها بود. این نتیجهگیری را با مسائل و اتفاقات و آرایش نیروهای سیاسی جامعه و
نیازهای مردم و موقعیت ملت ایران در یک محور مقتضیات سه بعدی که بعد اول آن را
منافع ملت ایران، بعد دوم آن را استقلال حاکمیت ملی و بعد
سوم آن را دموکراسی برای جامعهی ایران تشکیل میدادند،
مورد تحلیل و حلاجی و مطالعه قرار داده و در راستای آن اقدام میکرد.
مصدق یک سیاستمدار
منطقی بود ناخدایی بود که هدفش رهایی ملت ایران از استثمار و استبداد بود و میخواست
حکومت ملی را در ایران بنا نهاده و دموکراسی را
رشد داده به حاصل برساند، در این راه نه از خدا کمک میخواست و نه از ایدئولوژی و
مکتبهای سیاسی موجود و مرسوم.
در طرز کار
سیاسی مصدق سه عامل عمده به چشم میخورد. منطق عینی، شجاعت ذاتی و نیروی
مردم :با منطق عینی خود تجریه و تحلیل میکرد
و راه پیدا مینمود، با شجاعت خود بدون هیچگونه ترس و وحشتی مصلحت مردم را بیان میکرد
و بالاخره برای اجرایش فقط به نیروی مردم تکیه مینمود.
مجموعه کار و
اخلاق سیاسی مصدق چنان ارزشهایی از خود به جای گذاشته است که هر چه زمان میگذارد
اعتبار آنها بیشتر شناخته شده و علاقمندان به دموکراسی و حاکمیت ملی و عدالت
اجتماعی را بیشتر شیفته خود میسازد. چه زیباست وقتی که میبینیم بسیاری از چپ و
راست خود را به مصدق و مصدق را به خود متعلق میدادند و چه دلخراش است وقتی مشاهده
میشود که عدهای پی نام خیزان به طور نامشروع از نام مصدق سوء استفاده میکنند.
اما قابل توجه است که بدانیم اخلاق سیاسی و دکترین مصدق برای بسیاری از کوشندگان
راه مصدق به اندازه کافی روشن نیست. مصدق در تمام دوران فعالیت سیاسی خود از متد
مدیریت و دکترین سیاسی مختص به خود استفاده میکرد.
قبل از مصدقی
شدن و "عاشق مصدق بودن" و او را پشوا لقب دادن باید کوشید متد مدیریت و
دکترین سیاسی او را شناخت و توجه کرد که این متد بر چه اصولی استوار بوده است.
به گمان ما
مصدق در سیاستورزی خود بین اخلاقیات شخصی و اهداف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از یک
تبدیل و تبادل مدام اصولی پیروی میکرده که نتایج اقداماتش منجر به یک کیفیت عالی
در اداره مملکت منجر میشد.
مصدق در طی سالها
اقدامات سیاسی توانست استانداردهایی(Standards) از خود به جای بگذارد که این استانداردها مکتب سیاسیای را به
وجود آورده است، که باید آن را مکتب مصدق نامید.
مکتب یا دکترین
مصدق یک استراتژی سیاسی برای حاکمیت مردم بر مردم است. این مکتب که به مثابهی یک
پروژه ی اجتماعی میباشد، در ان اصول پارلمانی، دموکراسی، استقلال سیاسی، اجتماعی و اقتصادی
کشور و عدالت اجتماعی ریشههای ژرف و مستحکمی دارند.
مصدقی بودن یک
کیفیت است. متاسفانه همه کس به خودی خود شایستگی آن را ندارند برای این که یک فرد
یا یک سیستم سیاسی شایستگی این کیفیتها
را دارا شود، باید از عوامل ثابت و متغیر خاص این کیفیت برخوردار باشد.
کیفیت مصدقی
بودن بدون کوچکترین تبعیضگرایی میتواند در دسترس هر کسی که لیاقت آن را داشته
باشد قرار بگیرید. همین طور اگر کسی یا سازمانی از اصول و "استانداردهای"
این کیفیت خطا کند. ممکن است آن را از دست بدهد. این از دست دادن میتواند موقتی یا
همیشگی باشد و درجه آن بستگی به نوع و اندازه اشتباه و خطر دارد. همان طور که در
تولید صنعتی و خدماتی و در تربیت نیروی انسانی عوامل کم یا بدون کیفیت اصلاح پذیرند
در مکتب مصدق و حکومت ملی نیز چنین پروسهای باید وجود داشته
باشد واحد کنترل و سنجش این کیفیت جامعه
شهروندی و فعالین سیاسی دکترین مصدق میباشد.
سیاست و ارادهی
مملکت احتیاج به یک سیستم مدیریت با کیفیت عالی و صددرصد مطمئن دارد. در اداره
مملکت حتی یک درصد خطا هم جائز نیست.
هر خطا و
اشتباه میتواند با جان هزاران و میلیونها انسانبازی کرده و ثروت ملی را به خطر
انداخته یا از بین ببرد. پس درصد اشتباه در امر اداره مملکت را باید به صفر نزول
داد. برای این که به این درصد صفر از خطا برسیم باید سیستم
اداره مملکت به دقت فراوان بنیان شود. برای بنای یک سیستم با ارزشهای کیفی بالا
باید از همهی عوامل و عناصر مادی و انسانی و از یک متدهای مناسب با شرائط جامعه که قبلا تنظیم
شده باشد استفاده کرد. سیستم اداره باید زنده و فعال باشد و ارزش اضافی تولید
کند. برای بدست آوردن یک نیتجه مناسب باید پروسسهای سیستم نورمالیزه یا استانداردیزه
شده باشند. هدف از این نورمالیزاسیون این است که با صرف حداقل نیرو و وقت و تلفات
باید به حداکثر کار آیی رسید. اگر اینها
رعایت شود سیستم میتواند به سوی یک کیفیت کامل «Qualité totale» در
حرکت باشد.
باید دانست که در مدیریت کیفیتی،
کیفیت کامل وجود ندارد ولی آن چه مهم است باید سیستم به سوی مدیریت کامل حرکت کند
و چیزی که ضامن این حرکت کیفیتی است ایجاد
واحدی میباشد که بتواند کیفیت را براساس نورمها و
پروسسها
کنترل کند، پس واحد « کنترل کیفیت » نقش حیاتی در
حفاظت کیفیت پیدا میکند. این واحد برای حفظ کیفیت هر تولید و عملی را که غیراستاندارد
باشد از سیستم اخراج کرد، و او را وادار میکند که در یک پروسه اصلاحی خود را با
استانداردها تطبیق دهد.
.
استانداردهای
لازم برای پیشاهنگی دکترین مصدق
استانداردهای
دکترین مصدق را میتوان در سه حیطه قرار داد و هر کسی که بخواهد
پیشاهنگی
سازمانی را داشته باشد که پروژهی اجتماعی
اش مبتنی بر
مکتب مصدق باشد.
باید اصول این سه حیطه را رعایت کرده و آنها را
با توجه به مصالح روز کشوری و بینالمللی و بویژه بر اساس پدیدههای علمی و اجتماعی
و اقتصادی و سیاسی مترقی و پیشتاز روز در مدنظر قرار دهد
فراموش نکند که دکترین مصدق نمیتواند وسیله باشد، یک هدف نهایی
است.
الف- استانداردهای شخصی
۱- اخلاق و ادب و نزاکت انسانی،
٢- پایبندی و
علاقه به کانون خانواده و قوم و ملت،
٣- درستکاری
مالی و اقتصادی،
٤- مبارزه با
زورگویی و بیعدالتیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی،
٥- قانونمداری
و احترام به دستآوردهای حقوقی جامعه،
٦- شجاعت و
استقامت و حتی لجاجت در دفاع از منافع مردم،
٧- قاطعیت و
سرسختی در رعایت اصول و پرنسیبها،
٨- پایبندی به
قول و تعهد،
٩- ساده و بیآلایش
زیستن,
ب- استانداردهای
اجتماعی- سیاسی
۱-انساندوستی
و احترام به مقام انسانی، مرکز ثقل وجودی مصدق انسان است،
٢- میهندوستی
و دفاع از سنتها اصیل ایرانیت و رسوم ملی و فرهنگی،
٣- آزادیخواهی
و دفاع از آزادیهای فردی و اجتماعی ،
٤– آگاهی سیاسی
و اجتماعی و جستجو ی مدام در رشد و گسترش این آگاهیها،
٥- مبارزه
قاطعانه علیه استبداد، استعمار و استثمار و شناخت کامل از فعل و انفعالات آنان،
٦- احترام به
دموکراسی پارلمانی و حکومت مردم بر مردم،
٧- استقلال ایران
و دفاع از تمامیت ارضی،
٨- عدالت
اجتماعی و دفاع از حقوق اقتصادی مردم به ویژه طبقه کم درآمد،
٩- خودکفایی به
معنای رفع نیاز از موضع منطق و استدلال و مذاکره و همکاری،
۱٠- اعتماد به
ملت و همدلی با آنان و احترام به نظریات و آراء مردم ،
۱۱- عدم تعلق
خاطر به قدرت و جاه و مقام و ثروت و
احترام به اصل جایگزینی در قدرت و اصل
آلترنانس "Alternance"،
۱٢- احساس و
قبول مسئولیت و پافشاری در انجام وظیفه،
۱٣- نوگرایی و
تجددخواهی، اعتقاد به اصل پیشرفت مملکت از هر جهت تا حدی که ایران در ردیف ممالک
پیشرفته جهان قرار گیرد.
۱٤- عدم تبعیض
بین آحاد ملت،
ج- استانداردهای حکومت ملی
۱- حکومت ملی یعنی
تعیین سرنوشت ملت به دست خود ملت و استقرار حاکمیت ملی متکی به رای و ارادهی مردم
برای رشد و پیشرفت آزادیهای فردی و اجتماعی تا برقراری دموکراسی در کشور...
٢- مشارکت مردم
ایران در حق سرنوشت خود بدون این که تبعیضی بین آنها قائل بوده باشیم .
٣- برقراری
نظام پارلمانی و احترام به رای پارلمان و مصونیت نمایندگان مردم در مقابل هر قدرت.
٤– جدائی سه
قدرت قانونگذاری، اجرایی و قضایی از یکدیگر،
٥- تضمین بیقید
و شرط آزادیهای فردی و اجتماعی،
٦- استقلال
کامل دستگاه قضایی،
٧- احترام بیقید
و شرط به حقوق بشر و رعایت تمامی کنوانسیونهای وابسته به آن.
٨- تامین صلح و امنیت و فراهم نمودن
رفاهیت مادی، آسایش و سعادت برای آحاد ملت
ایران، خودداری
از جنگستیزی و آشوباندازی و ایجاد خشونت،
٩– آزادی احزاب، انجمنها، سندیکاها
و جمعیتها و آزادی مذاهب، ادیان عقاید و اندیشهها،
۱٠- عدم وابستگی به قدرتهای خارجی
به طور مستقیم یا غیرمستقیم در عین حال
کوشش در جهت برقراری همکاریهای علمی و صنعتی و کشاورزی و بازرگانی برای حفظ تعادل
اقتصادی بدون این که این مذاکرات از نقطه ضعف بوده باشد.
۱۱- هوشیاری سیاسی و پیشتازی در ایده
و عمل برای دفاع از حقوق ملت ایران در مقابل قدرتهای بزرگ.
۱٢- احترام به ایرانیت و اصول و رسوم
ملی، فرهنگی و قومی همهی ایرانیان و کوشش برای برقراری همسویی اقتصادی، اجتماعی،
فرهنگی، هنری، علمی و بازرگانی بین همهی اقوام ایرانی که این خود موجب بالندگی و
پیشرفت و رشد و تحرک و همبستگی ملی است.
۱٣- مبارزه علیه هرگونه نفی اجتماعی
و تبعیض به ویژه تبعیض علیه زنان،
۱٤- مبارزه برای عدالت و تامین حقوق اجتماعی، مساوات زن و مرد
اقدام برای ایجاد همبستگی بین نسلها و دفاع از حقوق کودکان ،
۱٥- احترام به حقوق بینالملل و کوشش در برقراری صلح و روابط
دوستانه، برقراری همکاریهای سیاسی، بازرگایی، علمی ،صنعتی، نظامی و هنری با همسایگان
و کشورهای منطقه در جهت ایجاد صلح پایدار با حفظ احترام متقابل به حقوق ملتها،
۱٦- مبارزه علیه فقر تا از بین بردن کامل آن و تامین حداقل
زندگی در خور زندگی شرافتمند انسان ایرانی و کوشش در جهت رشد اقتصادی چه با
ابتکارشخصی و چه با حمایت امکانات کشوری و حکومتی،
۱٧-استفاده از سیاست موازنه منفی در
هر موردی که لازم باشد.
۱٨- دفاع از محیط
زیست و مبارزه با همهی عواملی که باعث تخریب طبیعت و سلامت
کره زمین میباشد.
نفی هر گونه دستکاری در ژن انسان و مبارزه با
کلوناژ،
۱٩- نقض حکم اعدام و برقراری نظامی که بتواند به اصلاح
گناهکاران به پردازد و آنها را به جامعه آزاد بازگشت دهد.
٢٠- برقراری نظام آموزشی براساس معیارهای
پیشرفته بینالمللی و محو نمودن آموزشهای دینی و عقیدتی در مدارس و دانشگاهها و
جایگزینی آنها با حقوق شهروندی، مدنی و بشری،
٢۱- نیازهای علمی، مادی و انسانی برای رسیدن به این اهداف باید
از جهات مشروع و با احترام به مقام و حیثیت انسانی صورت گیرد، منابع و مواخذ آن از
هیچ کس پنهان نباشد، باید به شکلی اداره شود که مردم و نمایندگان آنان بتوانند بر
آنها نظارت و کنترل داشته باشند و از کیفیت و کمیت آن اطلاع کامل بدست آورند