به پيشواز "مهرگان"،به پيشواز "ناهيد"!
– سهيل آصفي
] وبلاگ سهيل آصفي [
«"مهرگان" به معني مهر و محبت و پيوستن
است و نام روز شانزدهم از هر ماه و نام ماه هفتم از سال شمسي و آن بودن آفتاب
عالمتاب است در برج ميزان که اپتداي فصل خزان است و نزد پارسيان،پس از جشن و عيد
نوروز،از اين بزرگتر جشني نمي باشد.» "برهان قاطع" روايتمان مي کند که
پارسيان در اين روز،جشن مي سازند و عيد مي کنند،بنابر آنکه فريدون در اين روز،ضحاک
را در بابل گرفت،به دماوند فرستاد و به بند کشيد... باري، ضحاک همچنان همان و فريدون
نيز. پس به پيشواز "مهرگان" مي رويم در آغازين روزهاي پاييز يک هزار و سيصد
و هشتاد و چهار خورشيدي.
*"مهرگان"،
جشن پيمانها
گفته
اند که در آشيان آريايي،ايرانيان، سال را به دو بخش بزرگ تقسيم مي کردند: بخش
تابستاني و بخش زمستاني. در آغاز بخش تابستاني و به هنگام اعتدال بهاري،جشن نوروز
با آواز و دهل بر پا مي شده است.جشني که جشن کشت بهاره بوده است. شروع بخش زمستان
که اعتدال زمستاني نام دارد،جشن "مهرگان" يا جشن کشت پاييزي خوانده مي
شود. نوروز و مهرگان مشترکات زيادي دارند.نظامي گنجوي در خسرو و شرين نام سي لحن
از الحان موسيقي ايراني را که باربد ساخته بود،نقل کرده که نام لحن بيست و يکم
مهرگاني بوده است.. در مهرگان روز، خوشه ها به دم تيز داس ها سپرده مي شود.خرمن ها
انباشته و انبارها محل ذخيره گندم و جو و حبوبات و ساير آذوقه ها براي زمستان سردي
که در پيش روست مي شود. حالا زحمتکشان ايران،شبانان و کشتکاران گرد هم حلقه زده و
مهرگان روز را جشن مي گيرند.سپاس خويشتن را به آستان اهورامزدا مي رسانند و با
سرودهاي شيوا،"مهر"،ايزد نگهدارنده دشتها و خرمن ها و ستوران را به همپايي
در پايکوبي فرا مي خوانند. جابر عناصري در "اساطير و فرهنگ عامه ايران"
روايت مي کند که "مهرگان" ايام جشن مهر درخشان،ايزد پر صلابت مهرورزي و
آشنايي به شمار مي رفت.چرا که ايزدان فرمانبردار اهورا مزدا را،پرستندگان چون جان
دوست داشتند و هرگز قهر و خشمي از سوي آنان نديده بودند. به ديگر سخن،"مهرگان"
جشن دهقانان و شبانان زحمتکش ديار ما بوده است در دل تاريخي دور و دراز. درو پايان
مي گرفت و محصول دست انسان گرامي دانسته مي شد. عناصري بر اشاره به اين منشا تقويمي
و تاريخي مهرگان،به منشا اجتماعي ان نيز اشاره مي کند. گويا "مهرگان" جشن
پيمانبندي قبيله ها براي حفظ دوستي و آشتي بين خود نيز به شمار مي رفته. و اما جشن
مهرگان در "مهرورز"(روز شانزدهم) از ماه مهر برگزار مي شده. اين جشن مخصوص
ايزد مهر بوده است. « مهر ميانجي بين تاريکي شب و روشني روز،ميانجي ميان
دلها،نگاه دار پيمانها،پاسدار عشق و دوستي و ايزدي از ايزدان محبوب ايران
باستان.واسطه ميان خالق و مخلوق و گواه راستگويان و کيفر دهنده عهد شکنان...» در
گات ها نيز ،مهر، به معني پيمان و پيوند و
پيوستگي به کار رفته و پاسبان عهد و پيمان راستين خوانده شده است.
*کسي مي آيد
آنگونه كه محقق و فيلسوف فقيد ايراني،احسان طبري اشاره مي
کند، پژوهنده بلژيكى «كومن» در پژوهش هاى تاريخى خود پيرامون اسطوره مهر
آورده مهر نخست از صخره اى در غارى با چهره فروزنده بر جمعى از شبانان ظاهر
مى شود و شبانان از طلعت فريباى آن فرشته او را مى شناسند و نيايشش
مى كنند.
گفته اند كه افسانه ظهور مهر در غار موجب آن شده است كه مهرپرستان، معابد يا
ميتوئوم هاى خود را در غارها و يا در زيرزمين ها بسازند.
از مهر به عنوان خداى شفيع و خداوند منتقم نيز ياد شده است و به واقع اگر از
ديد دين باوران به محتواى كيش مهرپرستى نگريسته شود، به نوعى مهر شبيه همان
ناجي است كه وعده مسيحايى مي دهد! وعده آمدن كسى تا بيايد و زمين را از عدل و داد
پر كند و از ستمگران انتقام كشد. چيزي شبيه "امام زمان" مسلمانان با
وجوهي زميني تر.
به گفته احسان طبري، برخى پژوهندگان، افسانه مهر را كه از آسمان به زمين
مى آيد و به مثابه انسانى در ميان انسان ها مى زيد و سپس بار ديگر
به آسمان ها عروج مى كند و در زمره جاويد انسان لاهوت وارد
مى گردد، از خانواده افسانه هاى مربوط به «خدايان ميرنده و رستاخيزنده»
مى شمارند كه در نزد بسيارى از اقوام و خلق ها وجود دارد.
خدايگانى كه به ميان مردمان مى آيند و درباره مرگ و رستاخيزشان حرف و سخن
فراوان است. او به افسانه فنيقى و يونانى آدونيس، افسانه مصرى اسيريس، افسانه يونانى
ديونيس، افسانه آيتس متعلق به آسياى صغير و… در اين ارتباط اشاره مي کند. رشن
(ايزد دادگرى)، ارشتاد (ايزددرستى و راستى)، پارند (ايزد نيك بختى و
فراوانى)، اش يا ارت (ايزد توانگرى و دارايى)، همه و همه ايزدان
پارسى اند هم پيالگان ناهيد ميهن ما(آناهيتا)، كه در ركاب مهر، شب
نهادان را به چالش مى طلبند، پروايشان نيست، نه بيمى! نه هراسى! نعره گزمگان
را، حتى "اگر به هياهو، شمشير در پرندگان نهاده باشند تا ماه بر نيايد"
به هيچ مى انگارند… و اما مهر اين دادگستر هميشه، گله ها و رمه ها
را نيز پاس مى دارد!
او را حافظ گله و رمه ها نيز دانسته اند. «هر گاه چهارپايى از گله خود
جدا مانده يا ربوده شود، ناله اش به مهر مى رسد. ايزد مهربان
چراگاه ها و رمه ها به ياريش مى شتابد. او ايزد نگهبان كشتزار ها
خرمن ها را مى پايد. ناظر كشتكاران است و لحظه اى و لمحه اى
چشم بر هم نمى نهد.
*آيا مهر
پرستي پس از تسلط اسلام بر ايران فرو مرد؟
طبري در
اثر سترگش،"برخي بررسي ها درباره جهانبيني ها و جنبش هاي اجتماعي در ايران"،ضمن
واگويي اين مهم که «مردمى كه در فلات ايران زندگى مى كنند، دو بار توانستند
كيش جهانى پديد آورند. يك بار در مورد مهرپرستى و بار ديگر در مورد
مانى گرى. هر دو اين كيش ها نيز اين پيام دل انگيز را با خود همراه
داشت كه ابناى انسان در زير يك انديشه واحد بايد به خاندانى بزرگ بدل شوند
...» اشاره مي کند که از دير باز،ترکيبات
و اسامي زيادي در السنه اوستايي،پارسي باستاني،پهلوي و دري از ريشه مهر وجود داشته
است. مانند مهر دروغ،مهر زيان،مهر جنگ،مهربان،مهرگسار،مهرگان،مهرک،مهرين،مهرنوش،در
مهر( پرستشگاه زرتشتي)،مهر بند
گشا،مهرداد،مهران،مهراب،مهرگشنسب،مهربد،مهربراز،مهربوزيد،بزرگمهر،مهرگياه،مهر ترسه
و غيره. او در اثري که سالها صرف تحقيق و کار مستمر روي آن کرد پرسشي کليدي را
مطرح مي کند و آن اينکه،«آيا انديشه مهر پرستي پس از تسلط اسلام بر ايران فرو مرد؟»
او پاسخ مي دهد،« سخت بعيد به نظر مي رسد. احتمال زياد مي رود که آئين مهر در
تکامل طولاني خود به جهان بيني گسترده اي همانند جهانبيني عرفاني بدل شده بود.تاثير
آيين مهر پرستي در گنوستي سيسم و تاثير متقابل آن در مهر پرستي و رابطه مهر پرستي
با مکتب نو افلاطوني که هر دو از جريانات مهم دوران هلنيسم است،امريست در خور
مطالعه...» اين فيلسوف سفر کرده ايراني يکي از يادگارهاي مهرپرستي را جشن
"مهرگان" عنوان مي کند. وي مي گويد که جشن آغاز شش ماهه زمستان(زيه نه) است،چنان
که نوروز جشن آغاز شش ماهه تابستان(هه مه) است.« نيروهاي ملي دموکراتيک و انقلابي
عصر ما به حق سنت جشن مهرگان را احيا کرده اند.» او از حافظ ياد مي کند،« کم تر از
ذره نئي،پست مشو،مهر بورز / تا به خلوتگه خورشيد رسي رقص کنان» .
*"مهريه"
و "مهر گياه"
و اما "مهر" نمودراري از خلق و خوي ايراني
و مزدايي را نيز هويدا مي کند. او دشمن بي امان دروغ و دروغگويان است. گفته اند که مهر،دروغگويان و ناراستان را به سختي
کيفر مي دهد و جنگاوران با ايمان را ياري. « اي مهر، تو ما را يار باش،اي مهر،که به
تو دروغ نتوان گفت.دشمن ما را به بيم و هراس در افکن،چون تويي که مي تواني نيروهايشان
را باز ستاني و درمانده شان سازي...» سنت "مهريه" براي ازدواج در فرهنگ
ايراني نيز از همين جا ريشه گرفته است. در ايران باستان براي نوعروسان،"مهريه"
تعيين مي کردند.چرا که ايزد مهر، پيوند دهنده قلبهاست و مجري مقصود اهورايي.زنان
براي اينکه عزيز کرده شوهرانشان باشند و به اصطلاح "سپيد بخت"
شوند"مهرگياه" همراه خود نگه مي داشتند. چه بسيار نامهاي ايراني که با پيشوند
و پسوند "مهر" ساخته مي شوند.
"مهرگان"
در کردستان
اين
کردستان زخمي ايران است که هنوز و همچنان به پيشواز مهرگان مي رود. آغاز پاييز کردي
در مناطق عشايري ايران "گوران" و "قلخاني" و کوهپايه هاي
"دالاهو" با جشن خرمن و برداشت محصول همراه است و بزرگترين جشن تقويم زندگي
عشايري آنجاست. گفته اند که جشن مهرگان در کردستان،در دهکده "جاماز" رو
به دشت سينه بازي در دامنه دلاهو برگزار مي شود. زنان و مردان زحمتکش کرد دست در
دست هم به پايکوبي مي پردازند. در ايام اين جشن، پرچم هاي سبز و سفيد و سياه بر
فراز صخره اي بر افراشته مي شود. بيرقهايي که راهنماي ميهمانان به
"قدمگاه" است. راه طولاني بايد پيموده شود تا به "ميعادگاه" برسند.
تپه ها و دشتهاي وسيع کردستان، حالا مملو از رنگ مي شود، زنان،مردان و دختران،دسته
دسته با لباسهاي رنگي کردي و کوله بارهايي بسته بر پشت چهارپايان به سوي "ميعادگاه"
روانه مي شوند. حالا اين آسمان صاف و بلند کوهستان است که با صداي ساز و دهل، خدا
را ميزبان مي شود.خلق را ميزبان مي شود... زنان، ديگها را بر اجاقها بار گذاشته
اند.. آنها روي ساج هاي آهني نان مي پزند،جوانان اسب مي تازند و مردان و زناني هم
دست ها در هم حلقه کرده و با ساز و دهل به پايکوبي و رقص مشغولند. عناصري، از
بازار مکاره اي که در اين روز برگزار مي شود مي گويد.« ... پاي هر درخت،در شکاف هر
صخره،دکاني است.عجيب اينکه معاملات بر اساس "پول" نيست و پول زياد دست
به دست نمي گردد. وقتي معامله انجام شد،مي بينيم که به جاي پول، جنس است که رد و
بدل مي شود.يک روسري به ازاء يک کاسه گندم،خرما در برابر يک کيل جو و...»آنگونه که
محققان اشاره کرده اند در بسياري ديگر از نقاط ايران از جمله سنگسر و شهرهاي شرقي
گيلان نيز همچنان آيين پاسداشت مهرگان انجام مي گيرد. محققان، "علم واچيني"
کوه نشينان شرق گيلان را هم همان جشن خرمن زرتشتيان ايران باستان پيش از حمله لشکر
اسلام به ايران عنوان کرده اند. مراسمي که بعد از ورود اسلام به ايران رنگ مذهبي
به خود گرفت.
*"مهرگان"،
يادآور مبارزه
از «مهرگان» و از ايام جشن ايزد مهر و صلح و
پيمان، روايات گوناگونى نقل شده است. از زمين كه ديگر بار ز شخمى تازه
برمى خيزد و از زمين كه آسمان را فرمانروا مى شود و دستان معجزه گر
انسان!
بسياران را اين باور است كه جشن مهرگان، يادآور مبارزات مردمان آزاده
ايران زمين است.
«مردمى كه تسلط خويشتن بر طبيعت را از يك سو و پيروزى بر ظلم و ستم را از جانب
ديگر جشن مى گرفتند، طبيعت را مهار مى كردند، سينه زمين را
مى شكافتند، بذر در شيار ها مى پاشيدند، آب از چشمه ها بر
گذرگاه هاى آب رو مى انداختند، چشم انتظار مى ماندند و
خوشه هاى سرسبز گندم و عدس و ... را مى ديدند. اما چه سان بايد با
ستمگرانى كه انبار هاى آذوقه اين زحمتكشان را تهى مى ساختند،
مى بايستى مبارزه كرد؟ چگونه بايد از قيد و بند و ستم، خويشتن و خانمان
خويشتن را رهاند؟...» به هر روى، جشن "مهرگان" آنگونه كه پيش از اين نيز
اشاره شد، حتى پس از فتح ايران توسط اعراب همچنان رونق و اهميت خود را حفظ كرده
است.
به گونه اى كه ريشه تاريخى مراسم «قالى شويان» كاشان را نيز به نوعى از
سنت هاى به جا مانده از همين جشن "مهرگان" دانسته اند.
«... نكته قابل توجه اينكه، اين نخستين موردى است در حوزه سنت شيعى كه وفات
امام زاده اى (يا پيرى يا بزرگى را) به تاريخ شمسى مى گيرند نه
قمرى. برخلاف همه قتل ها و عزاها و عيد هاى مذهبى- روز شهادت
امام زاده سلطان على كه همان روز قالى شويان باشد به تقويم شمسى
زراعى نگه داشته مى شود. تاريخ قمرى چنين شهادتى را (حتى سنت و اخبار و
احاديث) نشان نمى دهد »
*جشن ناهيدي
طرفه آنکه، بايد به ياد آورد که
"مهرگان" جشني ناهيدي است در زمره بي شمار جشنهاي فراموش شده ملي ميهن ما.
خلعت مهرگاني تا اکنون در فلات ايران، نه بر قامت شاهان و نه هر استبدادي ديگري
برازنده نبوده و نيست. "مهرگان" خاطره ايست مشترک. جشني ملي که يادآور
تکاپوي زحمتکشان خطه ايست فراموش شده در طول سده ها، جستجو و جستجو.