جمعه ۶ خرداد ۱۳۸۴ - ۲۷ مه ۲۰۰۵

 

 

تراژدي يک ملٌت و شارلاتانيزم «پيامبران دروغگو »

(بخش هفتم )

 

 

تعليم وتربيت در دوران صفويه .

 رافائل دو مان بعد از توضيح و اشاره به شخصيت و نقش روحانيون در ادارهً مساجد، نظري نيز به مدارس عصر صفويه در اصفهان مياندازد و مشاهدات خود را  چنين ادامه ميدهد . «.. در کنار بناي مساجد بزرگ اصفهان ، بنا ها يي نيز بنام مدرسه وجود دارند ، که مانند سوربون کوچک هستند . ( را فائل دومان با بکار بردن کلمهً سوربون کوچک ، اشاره به دانشگاه معروف پاريس سوربون است، که در اصل مدرسهً ديني بود- تاً کيد از نويسنده .) استادان مدارس را مدرٌس ميگويند ، که جامعه آنها را به عنوان صاحب علم و دانش قبول دارد . در اين مدارس حجره ها يي وجود دارند ، که در آ نها طلبه ها يا به تنهايي و يا دو تايي زندگي ميکنند. شهريه اين طلبه ها را مقام صدر ، مدير خرج اوقاف ميپردازد ، که معمولأ ، يک بستي  ، معادل ده دينار در روز است. بعضي طلبه ها حتي چها ر بستي در روز شهريه دارند .

رافائل دومان طلبه  ها را با عنوان« طالب علم » معرفي ميکند.طلبه ها غذاي روزانه شان را يا در همان حجره ميپزند، و يا بصورت حا ضري  از بازار ميخرند. طلبه ها سعي ميکنند، که از طريق صدر پناه شغلي پيدا بکنند . طلبه اگر خط خوش داشته باشد ، به عنوان کاتب  نيز استخدام ميشود . خطٌاطي در اينجا يک هنر است . معمولأ خط را بصورت نستعليق ، شکسته ، يا ديواني مي نويسند. خط ديواني در مکاتبات اداري به کار گرفته ميشود.

را فائل دومان اضافه ميکند : (. در ايران عهد صفويه  يعني در قرن هيفدهم ميلادي صنعت چاپ وجود ندارد . صنعت چاپ براي اولين بار در سال 1434 توسط گوتنبرگ در آ لمان اختراع شد . بعد از گذ شت بيش از 250 سال هنوز چاپ به ايران نرسيده بود !  مانع  ورود ان صنعت براي توسعه علم و انديشه و کتاب در همان موقع هم رو حانيون بودند . همچنانکه امروز مخالف آزادي بيان انديشه ، مطبوعا ت آزاد هستند . بنا به گزارش خبر نگاران بدون مرز ايران امروزي بزرگترين زندان روزنامه نگاران است . تاکيد از نويسنده ) مسيو نر  هاي مذهبي از اهميت صنعت چاپ در رشد علوم و با لا بردن آ گاهي ملت آ شنايي داشتند. رافا ئل دومان نقل ميکند: وقتي که در سال 1628 ، کشيشان فرقهً کاپوسين ها در اصفهان مستقر شدند، شاه عباس بزرگ از سرپرست فرقهً کا پوسين به نام پدر روحاني پاسفيک دو پرووي (Père Pacifique de Provis )نام داشت ، ميخواهد که از فرانسه دستگاه چاپ به ايران وارد کند .در نامه اي که پدر روحاني کابرل در 30 آوريل 1629از اصفهان ميفرستد ، مي نويسد که شاه صفي جانشين شاه عباس بزرگ ، او را به حضور پذيرفت و اضافه کرد ،که پدر مقد س پاسفيک بگوييد ، که در ارسا ل ماشين چاپ هيچ اقدامي نکند .ماشين چاپ دستگاه بسيار پيچيده ، با ابزار و آ لات مهم، بسيار گران است . آ نطوريکه احساس کردم ، شاه  ( منظور شاه صفي ) چندان به آوردن چنين ماشيني به ايران  تمايل نشان نميدهد. اگر بعد از مراجعت شما به اصفهان ، شاه از شما بخواهيد که آوردن ماشين چاپ چه شد ، ميتوانيد جواب بدهيد ، تغير تاريخ ورود اين ماشين دليل بر عدم اجراي امر شا هانه نيست ، بايد مطمئن باشيم که آ يا شاه وا قعأ موافق  آوردن چنين ما شيني هست ، آ يا حاضر است که قيمت آن را بپردازد ؟ اگر موافق بود مي توان ماشين  چاپ را آورد .

اصل اين نامه در کتابخانهً ملي فرانسه با شمارهً  (315 fol, 1667. N.B..Fr 320Vماخذ  جلد دوم  خاطرات رافائل دومان  صفحه 129 به زبان فرانسه ) ماشن  چاپ  به ا يران نرفت ، پدر روحاني پاسفيک به ايران بر نگشت . اغلب کشيشان فرقه کاپوسين با صنعت چاپ آ شنائي داشتند . در سال 1640 يکي از کشيشان کا پوسين ، ا ولين دستگاه چاپ را در جلفاي اصفهان براي ارامنه راه انداخت . شاردان مينويسد ، که به شاه سليمان پيشنهاد کردم که ماشين چاپ به ايران بياوريم ، اما شاه چندان به کار رغبت نشان نداد .

سياح و کشيش معروف  آ بمبو (A-Bemo )که در سال 1674 از اصفهان ديدن کرده است ، در سفر نامهً خود مي نويسد که در خوا بگاه مسيونر هاي مذهبي فرقه ً « کارمس » اصفهان که شامل 12 اتاق بود ، يکي از اين ا تاقها به کار گاه چاپ تبديل شده بود . اين چاپخانه  در آ نروز تنها چاپخانه اي بود که در آن عصر در سرتاسر ايران وجود داشت . شاه عباس بزرگ چقدر آ رزو ميکرد که کشورش داراي صتعت چاپ باشد ..

 

(دليل  اينکه صنعت چاپ در عصر صفويه به ايران برده نشد و شاه صفي با آوردن ماشين چاپ مخا لفت کرد، در نهايت ، تصميم رو حانيون در باري بود. آ نها بر اين عقيده بودند ، که نام مقدٌس الله را نميشود زير ماشين گذاشت واين عمل از گنا هان کبيره است.  امٌا اگر به اصل قضيه دقت بکنيم ،و با مشاهده واقعيت امروز کشورهاي ا سلامي را در نظر بگيريم ، ميبينيم ، همهً اين کشور ها از صنعت چاپ بر خوردار هستند،و قران نيز توسط ماشين چاپ ميشود . مسئله واقعي اين نيست که ميتوان نام الله را زير ماشين  چاپ  گذاشت يا نه ؟ براي روحانيون متحجر ، هدف نهايي اين است که ملت بايد جاهل بمانند ، تا آنها  ، بر گردهً ملت سوار بشوند .امروز هم مي بينيم با انترنت ، تلويزيون هاي ما هواره اي مخا لفت ميکنند.در حا ليکه با اتوموبيل هاي آ خرين سيستم و ضد گلوله جا بجا ميشوند، امٌا با دست آوردها ي فرهنگي ، که ملت را به آ گاهي ميرساند ، بظاهر بنام دين و معنويت مخالفت ميکنند. روحانيون همين  عمل مخالفت  را با احداث مدارس به سبک اروپايي در دورهً مظفر ا لدين شاه قا جار را نشان دادند.   اين تحٌجر و مخالفت با آ گاهي ملت مختص رو حانيون شيعه در ا يران نيست. در سال 1493 ميلادي وقتيکه پادشاهان اسپا نيا ، مسلمانان و يهوديان را از ا ندلس اخراج کرد، بخشي از اين يهوديان به امپراطوري عثماني پنا هنده شدند. اين يهوديان به عنوان تشکر و قدر داني از سلطان عثماني ، همراه خود يک دستگاه ماشين چاپ با خود آ ورده بودند،و آنرا تقديم سلطان عثماني کردند . وقتيکه رو حانيون از وجود چنين دستگاه چاپ با خبر شدند ،   استفاده از آنرا  حرام اعلام کردند ، که نميتوان آيه هاي قران را با اين دستگاه چاپ کرد ! همين جها لتها است که امروز ملتهاي مسلمان با آن در گير هستند، ودر حا ليکه در سرزمينهاي حاصلخيز ، و با منابع طبيعي سرشار از ثروتهاي خدادادي بسر ميبرند، اين چنين فقير و در ماند ه هستند ..تا کيد از نويسنده )

پدر روحاني ، رافائل دومان در خا طرات خود مي نويسد ، به خاطر نبودن صنعت چاپ ، کتاب در اينجا ( ايران ) خيلي گران است . قيمت کتاب را بر حسب تعداد سطور کتاب تعين مي کنند . محتوي کتاب در تعين قيمت موً ثر نيست يک کتاب با هزار سطر به قيمت  دو عباسي  فروخته ميشود . اگر با خط خوش نوشته شود ، تا 5 عباسي قيمت دارد. پدر روحاني اضافه ميکند : اغلب کتابهاي علمي  چون آ ثار  بطلميوس (Ptolme) منولوس (Menelaus  رياضي دان قرن اول ميلادي متولد اسکندريه ) ، تئودوس دو بيتيني  (Theodose de Bithynie  ) ، خواجه نصير ا لدين طوسي ، اقليدس ، ارشميد س ، آپولونيوس ، ابو علي حسن ابن هيثم را به زبان عربي ميتوان پيدا کرد. علوم رياضي ، هندسه ، جبر ، فيزيک ، خصوصأ بخش نور (مناظر ) تدريس مي شود . امٌا سطح درجه و کيفيت تدريس در حد اروپا نيست . برعکس در علم نجوم ، بهتر از اروپائيان به قوانين آ شنايي دارند . اغلب آ لات محاسباتي علوم نجوم را دارندو با اسطرلا ب ، با تمام مهارت کار ميکنند. کتاب هاي ارسطو ، افلاطون و بو علي سينا به زبان عربي  تدريس ميشوند. زبان عربي براي ايرانيان  مثل زبان لاتين براي اروپاييان است.تدريس زبان عربي شامل قرا ئت ، تفسير ، صرف و نحو و لغت است.امٌا با وجود اينکه براي تحصيل اين زبان سا لها وقت صرف ميکنند ، امٌا قادر نيستند ، به اين زبان حرف بزنند. منطق ، طبيعيات ، و علوم ديني در اين مدارس تدريس ميشوند . در منطق چهار صور استد لالي دارند ، امٌا بر عکس اروپائيان ، صغري را به جاي کبري به کار ميگيرند  *. رافائل دومان مثال معروف  « العالم متغير و کل متغير حادث  فا لعا لم حادث » را مثال ميآورد ، که در اينجا جملات را با الفبا ي لا تين ، همان طوريکه او در خاطرات خود در جلد دوم آورده است ، براي روشن کردن ذهن خواننده ميآوريم . رافائل دو مان « حدوث دنيا » را مثال ميآورد

Dunia Moutegaire est

Her tche Moutegair est , Hades est ?

Pas Dunia hades est  ( دنيا متغير است ، هرچه متغير است ، حادث است ، پس دنيل حادث است .) نحوهً آ موزش دادن و آموختن در اينجا (ايران ) بر مبناي رضايت سر پرست و مسئول تنظيم ميشود . براي اينکه در اينجا ، مقام مدرسي با لا ترين و افتخار آورترين مقام براي معلم است . اين مقام نيز نه  به خاطر آموزش زبان و علم است ، بلکه بيشتر به خاطر منافع مادي و در آ مد است . همان که معلم  عنوان مدرس داشته باشد ، براي او نهايت افتخار است .

 در هنگام تدريس ، آقاي مدرس  چهار زانو مي نشيند ، امٌا طلبه به خاطر احترام به ا ستاد دو زانو مي نشينند. مدرٌس درس را به زبان فارسي توضيح ميدهد ، و طلبه ها گفته هاي مدرس را تکرار ميکنند . اين وضع دو تا سه سا عت طول ميکشد . مدرس با کلمات  قلمبه و سلمبه  ، حتي خارج از درک و فهم طلبه ، درس را تفسير ميکند. طلبه وظيفه دارد اگر هم نفهميده باشد ، بگويد : استاد همه چيز را متوجه شدم ، همه چيز را روشن و واضح تفسير کرديد ، و اضافه بکند و بگويد : اگر ارسطو بار ديگر به دنيا ميآمد به اين فصاحتي و روشني شما ، نميتوانست تدريس کند . رافائيل دومان اضافه ميکند و مينويسد : اين انگل هاي چا پلوس ، کاسه ليس و دروغگو  از همين جا رشد ميکنند. ( ماً خذ از جلد دوم خا طرات را فائل دومان صفحه 128 ، به زبان فرانسه )

 

انديشه هاي خرافي حاکم در دربار صفويه

رافائل دومان در خاطرات خود مينويسد : شا ه در سال مبلغ 20 هزار تومان صرف منجمين و«غيب گويان » ميکند . اين منجمين ، با اسطرلاب هايشان همراه شاه هستند و هر لحظه سا عات نيکو و خوش را محاسبه ميکنند و به شاه ميگويند . شاه بدون نظر منجمان هيچ کار و تصميمي نميگيرد . اين منجمان هستند که به شاه ميگويند، چه سا عاتي براي بيدار شدن ، غذا خوردن ، نشستن و يا خوابيدن خوب و مبارک است . اغلب شاه در مرا جعت از شکار ، ساعتها در پشت دروازه هاي اصفهان ميماند ، تا منجمان شاه بگويند ، چه ساعت براي ورود به پا يتخت نحس نيست . (ما خذ جلد دوم خا طرات پدر روحاني را فائول دو مان به زبان فرانسه صفحه 125 ) مشاهدات کشيش را فائل دو مان از جامعه ا يران  نيم قرن آخر سلسله صفويه نشانگر حا کميت جهل ، فساد ، استبداد و خرا فات است، که چون بيماري مهلک تمام ابعاد جامعه را مسموم و مصدوم کرده بود . خرا فات مذهبي که بخشي از روحانيون ، خصوصأ روحانيون درباري که مبلغين آن بودند، شا هان صفوي را چنان در نا آ گاهي از امور کشور داري و مديريت دور نگاه داشته بود ، که در نهايت تعدا د قليلي از يا غيان افغان ، دولت به ظاهر با شکوه و با عظمت صفويه را  تار مار کرد . امروز بعد از گذشت بيش از 280 سال از آن تاريخ ، هنوز هم ا يرانيان در عصر مسافرت هاي کيهاني ، آنچنان اسير  خرا فات ، جهل و تزوير دين فروشان شده اند ، که گويي خرد گرائي ، توسعه علم و دانش  هاي معا صر ، حاکميت قانون و عدا لت و دمو کراسي در مملکت ، با « دين و مذهب حضرات » در تضاد است !

 

 

مسخ بعد معنوي و اخلا قي دين ، توسط حا کمان مستبد ، و دين فروشان مزٌور.

برتولت برشت ، نمايش نامه نويس و کارگردان معروف تئاتر ، که زندگي فيزيک دان و ستاره شناس مشهور ايتاليايي  گا ليله را  هم به قلم و هم به صحنه آورده است ، مينويسد : در سا ل 1609 در شهر پا دوا ، گا ليله با محاسبات و مشا هدات علمي خود کشف کرد ، که اين زمين کرهً خاکي است که به دور خورشيد ميچرخد ، نه بر عکس آن که در داستان آ فرينش در تورات بيان شده است . آن سالها شهرها هم چون مغز ها تنگ و تاريک بود ند .خرافات و جهل ، همراه با بيماري  وبا ، تمام زواياي زندگي  شهر وندان را فرا گرفته بود . گا ليله ثابت کرد که آ سمان ها از بارگاه و عظمت خدا يان خا لي هستند . در يک شب ، تمام بارو هاي خرافي مردم  که در طول قرون بر آ نها اعتقاد داشتند ، فرو ريخت . اما کليسا  براي آن که مانع بشود که چشمان تودهً مرد م نيز اين حقيقت را ببينند، ترجيح داد که آ نها را کور نگاه دارد . پا پ ميدانست که هر اندازه تودهً مرد م کور و نا دان بمانند ، به همان اندازه  نيز او از قدرت ، کبر ، خود بزرگ بيني ، جاه و مقام و منزلت بر خوردار خواهد بود.

دادگاه انگزيسيون پاپ ، در يک محا کمه ،  گا ليله را مجبورکرد ، که کشف خود را  علنأ نفي بکند ، و گرنه به  جرم تبليغ کفر و ارتداد به مرگ محکوم خواهد شد . گاليله در  سالهاي قبل از محاکمهً خود ، اين سخن نغز را هميشه بر زبان مياورد :« آن کس که حقيقت را نميشناسد ، نادان است ، امٌا آ ن کس که با وجود شناخت حقيقت ، علنأ آن را کتمان ميکند، جنايتکار است »

دادگاه انگيزيسيون پاپ ، گا ليله را مجبور کرد که در مقابل حفظ جانش ، کشف خود را نفي بکند . قبل از گا ليله ، دهها متفکر و دانشمند، را همين داد گا ههاي انگزيسيون ، به ا تهام ارتداد و بي ديني به مرگ محکوم کرده بود ، و آنها را براي تهطير روحشان ، زنده زنده، در مقابل کليسا ها سوزانده بود ند  . گا ليله ميدانست که در مقابل جهل کليسا ، و سبعيت دين فروشان هيچ راهي جز انکار کشف خود ندارد . گاليله با انکار کشف خود جانش را از دست جلادان کليسا نجات داد . دادگاه انگزيسيون او را به سکونت اجباري در يک دهکده گمنام مججبور کرد، تا مردم به او دسترسي نداشته باشند ، تا  از اين دنيا برود و پاپها و دين فروشان مزورٌ  از دست او خلاصي پيدا بکنند.!

 اما نه مرگ گا ليله و نه تهد يد هاي حا کمان  جاهل و مستبد ، مانع گردش زمين به دور خورشيد شدند . ملياردها سال است که زمين دور خورشيد مي چرخد . زمين و ا نسان علت غائي و منحصر  خلقت نيستند. همين کرهً خا کي و ا نسانها روي زمين ، قطرهً بسيار کوچکي در جهان لا يتناهي هستند، که عقل ا نسان هر روز گوشه ها يي از آن را کشف ميکند.

 چند سال پيش ژان پل دوٌم ، پاپ ا عظم کا توليکهاي جهان ، از گا ليله و تمام قربانيان جهالت کليسا، معذرت خواست و از آنها اعادهً حيثيت کرد . اين پيروزي عقل و خرد بر تحجر و جهل و دستگاه مطلق  العنان روحاني نما يان به آ ساني به دست نيامده اند. اين پيروزي در اروپاي غربي ، به بهاي گراني  به دست آ مده است .

چند سال پيش ، رهبر روحاني « جمهوري اسلامي »  آقاي خا منه اي، مراسم قمه زني در روز عا شورا را منع کرد . باز هم يک عده از روحانيون مخا لفت خود  را  با  حکم ممنو عيت ، «آايت الله » خا منه اي  ا علام کردند!  اين حضرات خود بهتر ميدانند ، که مراسمي چون قمه زني ، زنجير زني ، سينه زني  هيچ ربطي به  اسلام و مذهب شيعه ندارد ، بلکه ساخته و پرداخته ً آ خوند هاي دورهً صفويه است . اگر به تاريخ مرا جعه بکنيم ، بعد از شهادت حضرت حسين ، در روز عا شورا ، هيچ يک از ا مامان شيعه ، نه قمه ، نه زنجير و نه سينه ميزدند . خود «آ يت الله ها » و فرزندان آنها را شما هرگز سراغ نخواهيد داشت ، که قمه بزنند ، و يا در گذشته قمه زده باشند .آقا زاده ها قمه نميزنند ، تجارت بين المللي و رانت خواري  ميکنند. سينه زني ، زنجير زني ، قمه زني ما ل فقير فقرا است !

 در اينجا لازم به ياد آوري دارم که با وجود ممنو ع کردن مر اسم قمه زني  از طرف آقاي خامنه اي و  ا عا دهً حيثيت  از طرف پاپ نسبت به دانشمندان ايکه در دورهً سياه  دادگاههاي  انگيزيسيون  کليسا قرباني جها لت شده اند ، يک فرق بزرگ وجود دارد .  پاپ کا توليکها از قربانيان جها لت و خرا فات کليسا ، که دانشمندان را زنده زنده ميسوزاندند، معذرت خواست . امٌا رهبر روحاني « جمهوري اسلا مي »  در بارهً ماهيت خرافي و ناشي  از جهالت  مراسم قمه زني و مبلغان آن چيزي نگفت ! گوئي «روحانيون » هرگز اشتباه نميکنند !اين که پاپ رهبر کاتوليکها از دانشمندان اعادهً حيثيت کرد ، بخا طر اين نيست که حضرت ايشان به خرد گرايي و عقلا نيت گرايش پيدا کرده اند. دليل اين رفتار پاپ ، در درجهً اول بخاطر رشد و آ گاهي توده مردم در اروپاي باختري است ، که اين ملتها  ا مروز به نوع جنايتها  يعني ،سوزاندن متفکرين ، حتي بنام دين را  اجازه نميدهند، و به اين خرافات اعتقاد ندارند .

شک اسلوبي در ا نديشه هاي فلسفي غرب.

يکي از اصول بارز در روشهاي شناخت ، شک و ترديد است .هر اندازه که جامعه پاي به آ گاهي  و بلوغ عقلي ميگذارد،، همان اندازه نيز در مقابل تبليغا ت « پيامبران دروغگو» شک و ترديد ميکند. رهبران سياسي و «پيامبران » دروغگو ، چون آقاي فتح ا لله خالقي يزدي ، که با عنوان هاي « دکتر اهورا پيروز » با جنبش مردم فريبانه ً «هخا » پا  به ميدان ميگذارد، ، پرورده اين جامعه است ، که قرنها مغز او را با انواع خرافات پر کرده اند ،و از طرف ديگر صداي عقل و خرد را با انواع تهديد ها و تکفير ها بسته اند . وقتيکه «آيت الله » ا بوا لقاسم خزعلي علنأ ميگويد ، با رابط  ا مام زمان در تماس است ، در درجهً اول  ، خود روحانيون ايکه وا قعأ دين را بخشي از معنويات و اخلاقيات ميدانند،ميبايست  جلو اين حر فهاي بي معني او را ميگرفتند .بي جهت نيست که در بين داوطلبان انتخا بات رياست جمهوري ، فرد حقه بازي ، خود را اين بار بنام خود ا مام زمان معرفي و کا نديداي انتخابات کرده بود ! با اين  فقر فرهنگي ، و بلوغ عقلي است ، که «آيت ا لله » خميني علنأ ملت را صغير مينامد،و خود را ولي و قيم ، بر ملت تحميل ميکند! درد  آور اينکه يکعده از دکتر مهند سها هم که با ادعاي خود شان سا لها تحصيلات دانشگاهي داشتند، به اين اد عاي آقاي خميني مهر تاً ئيد زدند. اولين کسي که به « آيت الله » خميني لقب امام داد ،  از همين دانشگا ه يان بود.

رنه دکارت (متولد 15966مرگ 1650 )رياضي دان و فيلسوف معروف فرانسه در اثر معروف خود : « اصول در فلسفه، در بارهً شک  (شک اسلوبي ) چنين مينو.يسد : ما بايد در همه چيز شک و ترديد داشته باشيم . خصوصأ اينکه قبول داريم ، که ما را خدا آفريده است ، و او قادر و توانا ست ، هر چيزي را که اراده بکند ، و هر طور که دلش ميخواهد ، ميتواند ما را بيافريند. ما نميدانيم شايد او نخواسته است ، که ما را طوري بيافريند، که (هرگز )  اشتباه نکنيم . چون بعضأ اشتباه ميکنيم ، چرا به ما اجازه نخواهد داد که اغلب  اشتباه بکنيم ؟»

منظور دکارت اينست ، که اشتباه کردن گناه نيست ، بشر اشتباه ميکند، لذا چون اشتباه ميکند، لا زم است هيچ چيز را به آ ساني قبول نکند، تا قرباني  فريب ،و  شيادي هاي ديگران  نشود .**

همين فيلسوف ، رنه دکارت اين بار در اثر ديگر خود ، معروف به « خطابه اي بر روش شناسي ، در تحقيق و پژوهش ، مي نويسد : « هميشه براي آ موختن  ، علاقه ً مفرط داشتم ، تا  ياد بگيرم ، چگونه حقيقت را از دروغ تشخيص بدهم . تا از اين طريق به روشني  اعما لم پي ببرم و  با اعتماد و اطمينان در اين راه قدم بردارم.» دکارت بار ديگر در بارهً شک اسلوبي و قدرت تفکر و انديشه در انسان را چنين ادامه ميدهد « اين پروردگار عا لم   نيست که مانع انديشيدن  انسان ايکه  تشنهً آگاهي است،  ميشود، ، بلکه  يک حا کم بد طينت و موذي است که ميخواهد  انسان نا آ گاه بماند»  در تمام نظام هاي تما ميت خواه و مستبد ، حاکمان  آ گا هانه و با برنامه در مقابل عقل و خرد مي استند ، و با انواع نيرنگها و تبليغات خرافات ، سعي ميکنند، ملتها را فريب بدهند، تا  بتوانند به  آساني بر گردهً ملت سوار بشوند .(ادامه دارد )

-پاريس 26 ماه مه 2005 به قلم : کاظم رنجبر .دکتردر جا معه شناسي سياسي  kazem.randjbar@wanadoo.fr

-- اقتباس از اين مقا له بطور کامل و  يا به اختصار با ذکر نام نويسنده و سايت عصر نو ، بلاع ما نع است .

* اين استدلال قياسي در شکل  واقعيت قوا نين حيات و داده ها ي علمي  ميبايستي چنين ارائه ميشد : دنيا حادث است ، هر چه حادث است ، متغير است ، پس دنيا متغير است . روحانيون چنين استدلال و منطق را بخاطر رد قوانين تحولات اجتماعي و تغيرات ارزشها نميتوانند قبول بکنند !

** ماًخذes , Les principe s de la philosophie  I Vol  P :Paris Gallimard 1953 page 572 Descart

***ِDescartes .Dicours de la Methode  I er vol page 131