سناريوي
انتخابات
و
فرهنگ
منفعلانهي انتخاب ميان بد و بدتر
دكتر
رؤيا طلوعي
در كتابي به نام
«كميتهي سيصد، كانون توطئه ي جهاني» به طرز بسيار نگران كنندهاي از آينده ي
بشريت و وجود ارادهاي قهار جهت كسب سلطه ي يك جانبه بر جهان سخن به ميان آمده
است. دكتر جان كلمن نويسندهي اين كتاب از وجود كميتهي سيصد نفرهاي خبر ميدهد
كه گويا تمامي اتفاقات و انقلابها و غيره در جهان طبق تصميمات و برنامهريزيهاي
دقيق و طويل المدت آنان صورت گرفته و اينكه سه ميليارد جمعيت مصرف كنندهي بي مصرف ساكن
جهان سوم بايد با بيماري و جنگ از بين بروند. وي از پروژههاي شركتهاي بزرگ
اقتصادي جهت جهاني كردن تجارت و تربيت مديران مخصوص رهبري جهان و همچنين وجود
مؤسسات روانكاوي و روانشناسي كه بر چگونگي كنترل افكار عمومي و احساسات ملل در جهت
منافع قدرتمندان كار ميكنند سخن رانده و اشارهاي به شركتهاي بزرگ تبليغاتي دارد
كه با شگردهاي روانكاوانه قادرند بدترينها را هم با تبليغات مكرر خوب جلوه داده و
ارادهي مردم را معطوف به مسير دلخواه خويش نمايند. بنا به گفتهي دوستي اين كتاب
جزو كتابهاي سياه قلمداد ميشود و نبايد به گفتههاي آن وقعي نهاد. اين كتاب چه
سياه باشد چه نباشد و مطالب آن چه خيالي باشد
چه حقيقي، رگههايي از واقعيتهاي جاري جهان فعلي را در بر ميگيرد. اتفاقاتي كه
از انفجار وال استريت از 11 سپتامبر به بعد جهان را تحت تأثير قرار داده، جنگهاي
الكترونيك و تغييرات مثبت و منفي در مناطق استراتژيكي همچون خاورميانه و غيره و
غيره به نحوي شبكهاي درهم تنيده و مرتبط را در ذهن انسان تداعي ميكند. در هر
صورت در اين جا قصد ما ارزيابي كتاب فوق نيست بلكه مقدمهاي جهت ورود به بحثي است
كه امروزه به نحوي سرنوشت كشور ايران را تحت الشعاع قرار داده است و آن هم بحث نهمين انتخابات رياست
جمهوري ايران در حال و هواي فعلي
خاورميانه و فشارهاي بين المللي و داخلي و داغ بودن مباحث انرژي هستهاي و حقوق
بشر و زندانيان سياسي و جنبش زنان و غيره است.
دكتر جان كلمن در
جايي از كتاب فوق الذكر اشاره نموده كه به نحوي بر ذهنيت ملتها كار ميشود كه
افراد آن ملت نميدانند كه در آن چه بر سرشان ميايد خود دخيلند يا ديگران بر سرشان
مياورند و به همين دليل دچار عدم قدرت تصميم گيري مناسب ميشوند. در ايران نيز سالهاست
تئوري توطئه و توهم توطئه بر افكار سياستمداران و صاحبان قدرت و همچنين بر افكار
عمومي سايه افكنده و تقصيرها مدام بر گردن آمريكا و انگليس و يا فرهنگ عرب و يا كم
لياقتي و ناتواني خود ما انداخته ميشود. به راستي در اين آشفته بازار چه خبر است؟
اميدوارم به گرفتاري در دام توهم توطئه متهم نگردم اما هر چه ميانديشم به قول
معروف «يك جاي كار ميلنگد» در اين جورچين (پازل) انتخابات يك سري مهره وجود دارد
كه به طرز مشكوكي جور شده و نقش مبهمي ميآفرينند.
سالهاست فرهنگ
منفعلانه و نابود كنندهي ارادهي جمعي مبني بر انتخاب ميان بد و بدتر ،توان
هرگونه ارادهي معطوف به ايجاد تغيير خوب (خصوصاً بدون خشونت) را از ملت ما گرفته
است. با وجود نظارت استصوابي و اعمال سليقهي افراد مسني كه خود را عقل كل جامعهي
جوان ما پنداشته و براي ما تعيين ميكنند كه از ميان كانديداها، تنها حق انتخاب
معدودي افراد مطابق با معيارها و سلايق آنان را داريم هيچگاه نميتوان به وجود
دمكراسي و انتخابات دمكراتيك در ايران اعتقاد داشت. با اين وصف ملت ما به درجهاي
از انفعال و تن دادن به وضعيت موجود رسيده كه هرچه را بر سرش ميآورند پذيرفته و
دائم به دنبال انتخاب بد و رد بدتر است. اخيراً شرايط به گونهاي شده كه «بدتر»
قبلي در اين پازل يك پله جابجا شده و نقش بد را بازي ميكند كه متاسفانه نتيجهي
عملي آن همانا انتخاب بدتر است.
شرايط فعلي ما در
انتخاب «بد» ميان «بد» و «بدتر» و البته بدتر شدن مداوم اوضاع، شبيه شرايط نامناسب
زندگي زني است كه همواره از همسر خود خشونت ميبيند اما به علت ترس از بيوگي، تحمل
خشونت (بد) را به بيوگي (بدتر) ترجيح ميدهد و البته زندگي او هيچگاه مسير مناسبي
نخواهد يافت.
با مروري بر
انتخابات اخير رياست جمهوري در ايران و نحوهي تبليغات آن مشاهده ميكنيم كه:
آقاي رفسنجاني كه
سابقهي ناخوشايندي در طي 8 سال رياست جمهوري داشته و نام وي بلافاصله تداعي كنندهي
قتل هاي زنجيرهاي داخل و خارج كشور و فضاي بستهي سياسي و اطلاعاتي و خفقان و عدم
آزادي مطبوعات و ... است، خود را در حال استخاره براي آمدن و نيامدن نشان ميدهد.
بدين ترتيب ايشان عملاً تبليغات خود را چندين ماه قبل از برگزاري انتخابات شروع
كرده و سعي دارد نشان دهد كه تنها وي قادر به نجات جمهوري اسلامي ايران از بحران
فعلي و نجات كشور از جنگ احتمالي است. ايشان بعد از چيدن گلهاي فراوان بلاخره با
كمال بي ميلي ظاهري داروي تلخ «وعدهي برقراري رابطه با آمريكا» را خورده و« بله» را
ميگويند. طرح مجدد ايشان در اذهان عمومي نياز به يك سري شگردهاي تبليغاتي دارد كه
اگرچه منفي به نظر ميرسد اما نتيجهي نهايي را براي وي مثبت خواهد كرد. مرخصي
دشوار آقاي اكبر گنجي* و بازگشت پرهياهوي ايشان به زندان موجب تداعي نكات منفي
آقاي رفسنجاني ميشود، اما با وجود تداعي اين همه نكته ي «منفي» ايشان راي خواهند
آورد، لذا جهانيان ميتوانند نتيجه بگيرند كه مردم ايران با اختيار آزادانه ي خود و
طي يك فرايند دموكراتيك وي را برگزيده اند. از سوي ديگر راي مردم ايران با وجود
تجديد خاطره آقاي گنجي و كتاب «عالي جناب سرخپوش»
نشانه ي مهمي از اقتدار آقاي رفسنجاني در شرايط فعلي ايران خواهد بود. دو سه روز
مانده به انتخابات در خيابانهاي تهران پلاكاردهاي بزرگي ظاهر ميشود كه بر آن
معيارهاي رهبري براي انتخاب رياست جمهوري نوشته شده و البته معيار اول ايشان «جوان بودن» است .بدون شك اين پلاكاردها و زمزمههاي
ديگر، مسئلهي اختلاف ميان آقاي رفسنجاني و رهبر را تداعي نموده و به نحوي تبليغي
ميشود براي قدرتمند جلوه دادن آقاي
رفسنجاني . رد صلاحيت آقاي معين در كنار قيافهي مظلوم و كم قدرت و ضعيف ايشان و
مسئلهي حكم حكومتي و تن دادن اصلاح طلبان به آن، فاتحهي اصلاح طلبان را خوانده و
مشكل آنان را كاملاً برطرف مينمايد. صرف نظر از اينكه آقاي معين هرگز آن مردي
نبود كه توان و ارادهي عدم پذيرش حكم حكومتي را داشته باشد و يا با عدم پذيرش آن
به نحوي نقش رهبري مخالف را ايفا نمايد.
تعدد كانديداها و
استفادهي ابزاري از زنان و جوانان و شگردهاي نوين تبليغاتي نيز از جمله عواملي
بودند كه مطابق آمار اعلام شده (حال كاذب يا واقعي) تعداد آراي ريخته شده به صندوقها
را كه در مقطع فعلي به شدت مورد نياز ايران است، افزايش داد. تلاش طرفداران معين
براي جذب آرا به نفع وي نيز در افزايش آرا مؤثر بود. اما تأثير مثبت آن به جاي
آقاي معين به آقاي رفسنجاني كمك كرد. از همان ابتدا معلوم بود كه انتخابات به دور
دوم كشيده خواهد شد اما در اين كه رقيب دور دوم آقاي رفسنجاني چه كسي خواهد بود
شگرد غافلگير كنندهاي به كار رفت.آقاي رفسنجاني قدرتمندي كه ظاهراً با رهبر
اختلاف دارد، با وجود تداعي سابقهي ناخوشايندش موفق به كسب 6 ميليون رأي شده با يك كانديداي اصول گرا كه حكومت از جمهوريت
برايش مهمتر است به دور دوم ميرسد نه با يك اصلاح طلب.
فرهنگ منفعلانهي انتخاب ميان بد و بدتر در اين
جا به كمك او خواهد آمد و هاشمي كه تا ديروز «بدترين» بود رفته رفته «بدتر» و
اكنون تبديل به« بد» ميشود و مردم و جريانات منفعل طبق معمول بد را به بدتر ترجيح
خواهند داد. اين چنين است كه هاشمي به طرز بسيار ماهرانهاي رئيس جمهور ميشود. رئيس
جمهور منفوري با پشتوانهي آراي ميليوني!
در واقع از همان
ابتدا هم قرار بود كه آقاي رفسنجاني رئيس جمهور شود تا مرد «رفع بحران هاي ايران»
اين بار هم به ميدان آمده و داروي نه چندان تلخ برقراري رابطه با آمريكا را خورده
و مسئلهي اتمي و ساير مشكلات جمهوري اسلامي ايران را حل و فصل نمايد. البته ايشان
بشدت نيازمند پشتوانهي آراي مردم جهت تحميل مقبوليت و مشروعيت خويش به دنياست كه
به نظر ميرسد با شگردهاي تبليغاتي خود تا اين مرحله موفق عمل كرده است. هيچ عقل
سليمي نميپذيرد كه آقاي احمدي نژاد ،كانديداي رقيب ايشان در اين مرحلهي حساس كه نيازمند
جذب رأي براي كسب پست رياست جمهوري است با صداقتي ساده لوحانه صريحاً بگويد كه در
كابينهي وي زنان جايي ندارند يا مسئله قوميتها و جمهوريت را بي ارزش قلمداد
نمايد. آيا به راستي ايشان نميدانند كه بدين شيوه آراي درصد عمدهاي از ملتها را
از دست خواهند داد يا برنامه دقيقاً همين است؟
آقاي رفسنجاني به
راستي باهوش است و در استفاده از شگردهاي تبليغاتي ذكاوت بسيار ومشاوران ماهري
دارد. ايشان به طرز زيركانه اي سعي دارد با پشتوانهي آراي مردمي كه تا همين ديروز
از او متنفر بوده و هستند ،به صحنهي سياسي بازگردد و در طي معامله با اروپا و
آمريكا به تلاش و آرزوي آزادي ملت ايران
موقتاً پايان دهد.
حال سخني با آقاي
بوش دارم و آن اينكه ايشان و دول اروپايي بهتر است بدانند كه جامعهي ايران و عراق
بسيار متفاوتند. دمكراسي تزريقي در عراق بر بستر اجتماعي و فرهنگي مناسبي قرار نگرفته
و هنوز نيازمند زمان بسياري است تا دمكراسي در آن كشوربه شكل واقعي پياده گردد،
اما نياز به آزادي و دمكراسي در ايران داراي بستر غني فكري، فرهنگي و اجتماعيست،
هرچند كه انفعال حاكم سد بزرگي بر سر راه آن باشد .در هر وضعيتي، چه جنگ و چه
معاملهي آقايان با همديگر، ملت ايران براي كسب آزادي و دمكراسي تلاش خواهد كرد و
صد البته بلاخره آن را به دست خواهد آورد خصوصاً كه امروز جنبش آگاه زنان ايران از
سردمداران حركت به سوي آزادي و دمكراسي است. شگردهاي آقاي رفسنجاني و فرهنگ منفعلانه
ي انتخاب ميان «بد و بدتر» ممكن است زمان نيل به آزادي و دمكراسي را طولانيتر كند
اما تا ابد نميتواند مانع تحقق آن شود.«اندكي صبر سحر نزديك است»
*منظور از طرح اين
بحث بهيچ عنوان ايجاد شائبه ي همسويي آقاي گنجي با اتفاقات اخير نيست ،بلكه سوء
استفاده ي تبليغاتي از آنست.