سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۴ - ۲۱ ژوئن ۲۰۰۵

نهضت آزادي

و مشارکت در  فريبي بزرگ !

 

حسن بهگر

 

راي دادن  وشرکت در انتخابات  مانند هر حقوق فردي ديگري آزاد و محترم است اما اين آزادي بدون مسئوليت نيست به ويژه از جانب گروه ها و احزاب  هنگامي که  اعلام مواضع  مي کنند و درحال مبارزه با يک رزيم مستبد به سر مي برند. بدين سبب  بايد اين جهت گيري هاي  روشن و شفاف باشد که هم مردم وهم هواداران آن گروه ها تکليف خود را بدانند.

 پس از اعلاميه هاي متناقض اخير «اتحاد جمهوريخواهان»  با کمال تعجب شاهد صدور چنين اعلاميه ها و موضع گيري ها  از جانب برخي چهره هاي ملي مذهبي در داخل هستيم. فقط حدود يک ماه پيش يعني در تاريخ چهاردهم ارديبهشت در بيانيه 256 نفره  مي خوانيم « در نبود آزادي هاي اساسي ، از جمله آزادي هاي مطبوعات ، بيان ، اجتماعات و احزاب ، ادعاي برگذاري انتخابات آزاد يک فريب بزرگ بيش نخواهد بود.» امضاي آقاي عزت الله سحابي و حبيب الله پيمان  از مبارزان قديمي که زنداني و صدمات بسياري را تاکنون متحمل شده اند  نيز در پاي اين بيانيه ديده مي شد. ناگهان  مي بينيم همين عزيزان  در جبهه اي مشترک با نهضت آزادي  به پشتيباني از رياست جمهوري معين برمي خيزند!؟

بسيار طبيعي خواهد بود که اين پرسش  مطرح  شود که  اگر اين انتخابات فريب بزرگ است، پيش شرط هاي شما  که تحقق نيافته پس چرا در آن شرکت مي کنيد؟ در ضمن نمي توانم شگفتي خود را از جبهه مشترک  با سازمان هاي  حکومت ساخته!  از قبيل جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلال اسلامي  پنهان کنم که از رانت دولتي بهره مند هستند و سوابق بسيار درخشاني !! در تعقيب و زنداني کردن و اعدام آزاديخواهان دارند. چگونه آن فريب برچيده شد و به يک وظيفه تبديل شد ؟

  مي دانم که اين سخن  گره بر پيشاني بسياري نشانده . آري مي دانم همه تغيير مي کنند و آنها هم  حق تغيير دارند و ... منتها بايد ديد واقعا آنها به دموکراسي و آزادي باور دارند؟  به نقل قولي از  دبيرکل جبهه مشارکت، محمد رضا خاتمي  توجه بفرماييد که بتازگي فرمود ه اند  :«رقباي اصلي اصلاح طلبان محافظه کاران نيستند بلکه کساني هستند که مي خواهند انتخابات را تحريم کنند ومعتقدند که در اين سيستم ديگر هيچ اصلاحي نمي تواند صورت پذيرد.» (جناح مستبد(محافظه کار) که اهرم حکومت را دست دارد از خودي هاست) و  درمورد  سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي اين اشاره شايد کافي باشد که اين  همان سازماني است که طالبان افغانستان را طي اعلاميه اي  ملي و مستقل!! ارزيابي کرد.

حکومت اسلامي در طي 26 سال آنچه که از نيرنگ و ترور و جنايت درچنته داشته براي بقاي خود بکاربسته و در برابر ملت ايران و افکار عمومي جهاني هيچ آبرو و اعتباري ندارد. همچنين تجربه 8 سال رياست جمهوري خاتمي در پيش روست . در اين ميان تضاد ارکان حاکميت مانند اختلاف رفسنجاني و خامنه اي نيز به اوج خود رسيده است . شاهد آن مصاحبه هاي داخلي و خارجي رفسنجاني و سخنراني اخير او در قم که صحبت از شوراي فتوا کرد که نوعي رد ولايت فقيه بود اما همه مي دانيم که شوراي مصلحت انتصابي که در دست رفسنجاني است با رياست جمهوري انتخابي مي تواند همان ولايت فقيه را بازسازي کند. اما به هرحال تضاد بين اين دو، يعني خامنه اي و رفسنجاني تضاد با اهميتي است که پي آمدهاي  جدي مي تواند داشته باشد. ورود معين و نهضت آزادي و ديگر شرکا به معرکه انتخابات از تضاد آن دو مي کاهد و آنها را متحد مي کند و يا حتا ممکن است با شکستن آرا ي انتخابات بسود جناح مستبد تمام شود. زيرا پيش بيني مي شود مردم کم شرکت کنند و در اين ميان جناح مستبد آراي ثابت هواخواهان و مزدوران خود را دارد. 

 اميدوارم گذشته از استخاره، دلايل قابل قبولي آقاي سحابي براي شرکت در انتخابات داشته باشد.   معين با حکم حکومتي وبدون پشتوانه ميليوني که خاتمي داشت چکار مي تواند  بکند؟ بويژه که به هرحال با تاييد رهبري از معين مي توان گفت منظوراز شرکت در انتخابات، حفظ اساس حکومت اسلامي مد نظر اصلي انها بوده است زيرا خود بخوبي مي دانند که هيچ اميدي براي گشايش سياسي و استقرار دموکراسي و آزادي و شرکت مردم در تعيين سرنوشت با اين قانون اساسي و دخالت رهبر و ولي فقيه موجود نيست.

هواخواهان شرکت در اين فريب بزرگ ازجمله دکتر پيمان مي گويند التزام به قانون اساسي مانع از انتقاد آن نمي شود. ولي آقاي پيمان  انتقاد چه مشکلي را حل مي کند ؟ چه کسي انتقاد را گوش مي کند؟

تن دادن به قانون اساسي با ماده 110 و التزام به آن که اختيارات وسيعي به ولايت فقيه داده تن دادن به صغارت است و چه کسي حرف صغير را گوش مي کند؟  اين قانون اساسي عرفي و معمولي نيست اين شرعيات است که نام قانون اساسي گرفته است. قانون استبداد که التزام بردار نيست، اگر اينطور بود که کسي با محمدعليشاه نمي جنگيد او هم قوانين خاص خودش را داشت و تازه با پشتيباني شيخ فضل الله هوادار سرسخت مشروعه هم بود!؟ طنز قضيه اينست که حتا کلمه انتقاد از بيانيه معين نيز  هم بنا به گفته پيمان از هم اکنون حذف شده است . اول پياله و بدمستي !؟ پيمان استدلال مي کند که « روش مبارزه بايد  مسالمت آميز و قانوني باشد و اين قوانين مقدس نيستند، دموکراسي  يک پروسه طولاني است.»  کسي منکر مبارزه مسالمت آميز نيست اما چه وسيله اي مسالمت آميزتر از عدم شرکت مردم در انتخابات که در شرايطي اين رژيم خونريز بدنبال حقانيت خود در برابر افکار عمومي جهاني است؟

آقاي پيمان مي گويد چيزي مانند انقلاب 57 مي تواند به شرايط کنوني بيانجامد . اين قياس درست نيست ، نخست اينکه انقلاب 57 کاملا مسالمت آميز پيش رفت .  نخست وزيري بختيار بهترين فرصت براي التزام به قانون اساسي مترقي مشروطيت بود اما انقلاب زدگي آن زمان و چپ زدگي مانع شد. و پس از تسليم شدن ارتش هم بي تابي گروه هاي انقلابي مساله ساز شد که شرح آن از حوصله اين مقال بيرون است. اما در آن هنگام که بايد در برابر استبداد مي ايستاديم هر نوع تحمل و مدارا سازش تلقي مي شد. به ويژه فشار گروه هاي چپ حکومت اسلامي را وادار کرد که شعارهاي چپ را از دست آنها بيرون آورد.  رفتن دبير کل حزب توده نورالدين کيانوري و عمويي و  حتا متاسفانه دکتر پيمان به حضور  رفسنجاني و امثالهم  براي  حذف ليبرال ها به تحکيم حکومت اسلامي انجاميد.( نگاه کنيد به «عبور از بحران» نوشته هاشمي رفسنجاني)

قانون در جامعه اي و جود دارد ک اثري از عدالت در آن موجود باشد. ايا شما در عملکردامثال  شاهرودي و مرتضوي اثاري از عدالت مي بينيد؟ سرنوشت اين شرعيات که نام قانون اساسي دارد با  سرنوشت حاکمان  پيوندي ناگسستني دارد، شما براي تغيير قانون اساسي و داشتن  پارلمان حقيقي و صاحب قدرت و براي داشتن يک رئيس جمهوري بايد از حقانيت لازم و پشتيباني مردمي برخوردار باشيد . شما در حالي که گفته يک ماه خود را نقض کرده ايد و حتا قواعد اخلاقي خود را براي رسيدن به قدرت قرباني نموده ايد قادر به چنين کاري نيستيد.

  حکومتي که مستبد است  بدون احساس خطر جدي از قدرت نظامي و مالي دست نخواهد شست.  توصيه به بردباري و تحمل در برابر ظلم و عدم تحمل حاکميت سرانجام به نابودي بردباري يعني به انقلاب خواهد انجاميد. هيچگاه نمي توان تا ابد مردم را به صبر و انتظار دعوت کرد . راه حلي که شما نشان مي دهيد راه حل نيست فقط بردباري است که يک روز دموکراسي و آزادي فرا خواهد رسيد. ما سد سال است براي اين اهداف مبارزه مي کنيم و هنوز مهندسان راه آزادي !! به  ما مي گويند دموکراسي و آزادي براي شما زود است . شما که خوب مي دانيد که حاکمان کوچکترين پشيزي براي آزادي و دموکراسي و راي مردم و انتخابات قايل نيستند و اين از سر ناچاري وبراي حفظ آبروي نداشته دربرابرافکار عمومي  جهان است که مي خواهند درسد آراي انتخابات بالا برود . درچنين اوضاعي ملي مذهبي ها !! به ياري حاکمان مي شتابند و بعد مي گويند راه ديگري نيست ، راه نشان بدهيد!

شري که شما به عنوان انقلاب از آن ما را مي ترسانيد شرتر از آنچه که در طي اين ساليان بر هستي ملت ما و بر فرد فرد مردم ما آمده بالاتر نيست. اين حکومت ديني در کل خود ستمگر و غيرقابل تغيير است.

به باور من شرکت در انتخابات داراي نکات بسيار منفي است از جمله:

  • ياري رساندن به حکومت اسلامي و ايجاد توهم اينکه اين  انتخابات ازاد است ، بويژه براي خارجيان که شناخت کافي از حقوق و اختيارات رياست جمهوري ندارند.
  •  خارج کردن رژيم از بن بست درانظار جهاني.
  • تخفيف دادن اختلافات  جناج رفسنجاني و خامنه اي و تشويق آنها  که با هم عليه معين  و نهضت آزادي متحد شوند.
  • اين کار سرانجامي جز نوميد کردن مردم ندارد  چون معين قادر به انجام کاري نخواهند بود.
  • ايجاد تفرقه و شکاف در بين اپوزيسيون که انتخابات را تحريم کرده اند.
  • پايبند نبودن به پرنسيب هايي که خود براي شرکت در يک انتخابات ازاد اعلام کرده بودند و خدشه کردن حيثيت سياسي خود.