خانه از پاي بست ويران است!
با تحريم فعال و نقشه مند انتصابات ،
برنامه ارتجاع را بهم بريزيم !!
اميرجواهري لنگرودي
amirjavaheri@yahoo.com
هر روز از پس روز ديگر، در سطح مطبوعات صف آرايي ها بيشتر مي شود۰وزيراطلاعات علي يونسي از حساسيت لحظه صحبت مي کند واعلام مي دارد: "
بطورکامل سرنوشت و مقدرات کشور به انتخابات گره خورده است " او حتي ازاين هم
فراتر رفته ومي گويد : " هرگونه تبليغ براي تحريم را حکم براندازي با نظام
دانسته و... خواهان ممانعت ازسخنراني مخالفين شرکت درانتخابات و تحريم کننده گان
شده است و ... " بدين ترتيب وزيراطلاعات
اقدام براي تحريم انتخابات رياست جمهوري اسلامي را جرم محسوب مي کند . برفرازچنين
تهديدآشکاري ، پلاتفرم و بيانيه اوليه هاشمي رفسنجاني بحث ها و عکس العمل هاي معيني
را برانگيخته است.
نگاهي
هر چند کوتاه به اين سند برنامه اي ، تداعي گراين استکه: رفسنجاني مي خواهد
کارنامه ننگين زندگي اش را از اذهان مردمان ما پاک کند . به گمانم توضيح هرچند
باره معرفي اين تابلوي ننگين نظام، مي تواند ما را دربازشناسي اين جرثومه کمک کند.
هاشمي رفسنجاني " سردار " بي سپاهي که با عضويت در"
شوراي انقلاب " در حيات خميني و به
زعامت شخص وي به موقعيت دست يافت ۰ درهمان شرايط به ايجاد " حزب جمهوري اسلامي "
برآمد۰ و رئيس مجلس گرديدو درجنگ هشت
ساله در" شوراي عالي
جنگ رژيم " نقشي تعيين کننده داشت .عضويت در"
شوراي عالي امنيت ملي " و
همينطورمعاونت " رياست مجلس
خبرگان رهبري " درکنارعلي مشکيني وبه مدت هشت سال رياست جمهوري نظام را
بعهده داشت و درتمامي اين ايام ، خطيب اصلي نماز جمعه تهران نيزبود۰ بعد تررياست " مجمع تشخيص مصلحت نظام " را با خوديدک کشيد. رفسنجاني همواره" تلاشگر" بي ثباتي وسازمانگرقتل ها وکشتارهاي
عديده درون و برون نظام بوده ، ازجمله دردو کشتار 60
و 67 به فتواي خميني تاسي جسته ودراين
جنايت ضد انساني سهيم بوده است .
هاشمي رفسنجاني درمباشرت جنايت فاجعه رستوران ميکونوس برلين ، که
منجربه قتل دکترشرفکندي ونوري دهکردي و چند
تن ديگرازفعالين کرد شد، سهمي تعيين کننده داشت . پرونده دادگاه
ميکونوس با مداخله فعال وکيل اريگ ،
موقعيت او را درنزد بشريت مترقي ودولتهاي جهان و پليس متروپل درکناررهبر( خامنه اي
) ، فلاحيان و ولايتي يعني ( سه تفنگدار) ديگردرنقش جاني و تحت تعقيب به يک رسوايي بزرگ جهاني بازشناساند۰
با اين همه رفسنجاني در راه افتادن مجموع جنايات
درون کشورازجمله: قتل سعيدي
سرجاني ، ابراهيم زا ل زاده ، اميرميرعلايي
و احمدتفضلي و ديگران و سلسله قتل هاي سياسي موسوم به قتل هاي زنجيره اي ، اين
چهره را درميدان سياست به عنوان "
عالي جناب سرخپوش " و درعرصه
اقتصاد به " سلطان پسته " و مافياي فرزند خوانده ها درنزد مردمان مان به جامعه بازشناسانده شده است ۰ تمثيل " اکبر شاه " ازرفسنجاني توسط آحاد جامعه ما، نشانه موقعيت سنجي جامعه
ازاين هيکل بي خاصيت و ضد تاريخي چون خود " شاه شاهان " بوده است .
همين موقعيت متزلزل ازرفسنجاني به مثابه مهره سوخته اي دردرون کشور، جايگاه ناتوان او را
درانتخابات مجلس ششم شوراي اسلامي نشان داد که مردم چگونه حاکم مقتدرو مغروررا به
زيرمي کشند و او درته ليست 30 نفره کلان شهر
تهران گيرمي اندازند که او به ناگزيروبراي جلوگيري ازآبروي ناداشته اش ، ترجيح مي دهد تاخود را حذف نمايدوبه همان حد مقامات انتصابي اش مشغول گرددتا درفرصت مفتضي ، براي کسب قدرت خيزبردارد ، ولي آياصرف قدرت طلبي ، درساختار سياسي حاکميت اسلامي ،با اين کارنامه سياه ، جامعه را به انتخاب وي
وا مي دارد ؟ اين را تحريم و عدم شرکت نيروي ميليوني توده ها درانتخابات نشان مي
دهد . با اين همه چنين نااميدي ازمشارکت فعا ل جامعه، رفسنجاني رابه صدورمانيفستي
سراسرچاپلوسانه وا داشته است.
رفسنجاني مي گويد : " ميآيم
تا ايران .... شاهراه همكاري
وهمگرايي را با هدف توسعه همه جانبه و پايدار، با عشق و نشاط و اعتدال طي كند:
تهديدها به فرصتها تبديل شود و فرصتها دو چندان گردد. ... راه براي پويايي نسل جوان و خلاق و نيزهمه انديشههاي سازنده و همتهاي
بلند هموار گردد تا با شعار "همه با هم " كار مسير آبادي ،
آزادي، آسايش و همزيستي مسالمتآميز
با جهانيان را طي كنيم و ايراني بسازيم شايسته نام ايراني و تاريخ و تمدن ايران." و ادامه مي
دهد : " از اين روي به
جاي هرگونه تنش، كدورت، افراط و تفريط و يا شعارهاي بي عمل ، ميتوانيم ظرفيتهاي طبيعي و ميراث معنوي و سرمايههاي انساني و
ثروتهاي خدادادي ايران را با كمك يكديگر منسجم كنيم، ارزش كار را ملاك و معيار
قرار دهيم... " و درادامه مانيفست۸ ماده اي اش در
ماده۲ و ۳ اعلام مي دارد :" ۲-- بروز
گرايشهاي افراطي كه زحمات مديران نظام را ناديده ميگيرند و متاسفانه با بزرگ
نمايي نقصانهايي كه نوعاً جناحهاي سياسي در آن بينقش نبودهاند، ميكوشند
دامان خود را پاك جلوه دهند و چهره نظام را بيالايند. ۳ -- شكلگيري فضاي سردي كه مردم
را در وضعيت نگران كننده از جهت تضعيف ارزشها، كاهش شان و منزلت فردي، آسيبپذيري
معيشت، امنيت ملي و حقوق و آزاديهاي اساسي قرار ميدهد. بخشي از اين فضا به
فرسايش توان نخبگان در بسط حقوق و آزاديهاي اجتماعي باز ميگردد و بخش ديگر
بازتاب برخوردهاي نسنجيده و تنشهاي سياسي است كه با دامن زدن به بياعتمادي
عمومي جامعه، ويژه جوانان را در معرض بحران اعتماد قرار ميدهد." ( تهران-
خبرگزاري كار ايران -- ايلنا ، سه
شنبه ۲۰ اردبيهشت ۸۴)اگرهمين حد ازافاضات عالمانه
اين مکاربوقلمون صفت را در کنار کارکرد تا اين دوره اش بگذاريم . آنجاکه با نقش
خود در" مجمع تشخيص مصلحت نظام " اعلام مي دارد : " رهبري دو سال پيش ،
نامه اي به مجمع تشخيص مصلحت نظام نوشتند که ما سياستهاي کلي موضوع اصل ۴۴ قانون
اساسي را بررسي کنيم ۰ ما حتي مقداري ازآن
حدي که رهبري خواسته بودند، تعديل کرديم
۰ البته مخالفت هايي هم شد ۰ اما کم اثربود۰ ما ادامه داديم " رفسنجاني براي تبيين نظراتش مي گويد : " انقلاب اسلامي ، انقلاب اقتصادي نبود ،
يک انقلاب مکتبي بود ۰ اصيل ترين نقطه آن ، نقطه اقتصادي ، وابستگي ها به بيگانگان
قبل ازانقلاب رنج آوربود۰ اما درشعارهاي خود براستقلال تاکيد داشتيم ۰۰۰ درمکتبي که انقلاب ما برآن تکيه دارد ، بحث هاي
سياسي ، فرهنگي ، آموزشي ، عقيدتي و اخلاقي همگي اهميت دارند ، اينها را با هم مي
خواهيم ۰ دربرخي کشورها اقتصاد برايشان اصل و چيزهايي ديگر تابع آن است ۰
اما درايران اينطورنيست ۰ اما همان اسلام که ما براي آن انقلاب کرديم ، به مسائل
اقتصادي و معيشتي مردم اهميت زيادي مي دهد ۰۰۰ " ( روزنامه دنياي اقتصادي ، دوشنبه ۱۴ دي ۱۳۸۳ ) رفسنجاني وقتي در مقام مديراجرايي و کارگزاراست ، سياست پشت سياست صادرمي
کندو وقتي به راي و " مشارکت حد اکثري " نيازمند مي افتد ، به تاسي از
امام راحلش مي گويد : " با شما ملت ايران بارديگر،آرزوي آن عارف الهي، پيرجماران را به
ياد ميآوريم كه همواره ميفرمود: اگراستقلال وآزادي وطن را خواهان هستيد،
"همه با هم" باشيد. " ( خبرگزاري
کارايران – ايلنا ، سه شنبه ۲۰ اردبيهشت ۸۴ ) براي مايي که 26 سال بيگانه گي و جان فرسايي شعار" همه با هم " خميني
ضدبشر را تجربه کرده ايم، اينبارتحت هيچ شرايطي نمي بايست به فراخوان رفسنجاني جاني
گردن نهيم!
دراين
ميان آنچه ازفرسايشي کردن سياستهاي کلي کشورازجمله : تغييرات پايه اي موضوع اصل ۴۴
قانون اساسي – قانوني که کليت
آن تا به امروز، هيچ گاه منافع توده پا برهنه
جامعه ايراني را نمايندگي نکرد -- توسط
" مجمع تشخيص مصلحت نظام" که رفسنجاني
برراس آن بود به نفع بخش خصوصي و خصوصي سازي ها ، سازماندهي مي شود تا چرخ گردش آن
به نفع طبقات دارا و متمکن ، گردن کلفت و سرمايه دار و مشتي سرمايه خوارجا به جا
شود . مي توان آنرا اززبان مهره ديگري چون: محمد رضا باهنر" نائب رئيس مجلس شوراي اسلامي و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام" بازشنيد.
باهنرمي گويد : " من طرفداراقتصاد
خصوصي هستم ۰ من معتقدم باهنر سال ۱۳۶۳ با باهنرسال ۱۳۸۳ تغييري نکرده است ۰ آن
موقع طرفداراين بودم که به بخش خصوصي بايد هرمقدار که مي تواند کار کند ،
بايداجازه کارداد۰ اقتصاد، رونق و توسعه را بخش خصوصي مي سازد ۰ دولت هم بايد حامي
باشد" و براي اينکه
بيان خود را اثبات کند ۰ ادامه مي دهد : " ما
منهاي مجلس در مجمع تشخيص مصلحت نظام درهمين ماه هاي اخير، سياست هاي حاکم براصل
۴۴ را تصويب کرديم ۰ ازلحاظ خصوصي سازي
که به آن سوي قضيه رفتيم ، يعني کساني که طرفدارخصوصي سازي بودند را راضي کرد۰ مهم
اين است که دراجراء درست اجراء شود" (
روزنامه دنياي اقتصادي ، يکشنبه ۱۳ دي ۱۳۸۳ ) ازاين احکام اين درمي آيد : سياست "همه با هم" ي که رفسنجاني ازآن
صحبت مي کند ، درواقع تعيين تکليف با"همه با من" ي هست که تمامي
شبکه سرمايه داري بزرگ و مالکيت کلان
بازار، اختاپوس نقدينه گي ، دلالي عريان و بي چهره درتمامي سيستم بوروکراتيک کشوررا
دربخش " خودماني سازي " و همراهي با سياستهاي صندوق بين المللي پول
وبانک جهاني وتابعيت از سياستهاي نيوليبراليستي اقتصاد جهاني و جهاني سازي ، کشور
را براي هميشه بدهکارجهان سرمايه ساختند تا راه را براي چپاول آقازاده هايشان
هموارنمايند تا " همه با هم " بخورند ، بدرند و بچرندو جامعه به سيري
قهقراه ترازآنچه که در نظام پيشين شاهدش بوديم ، نزول نمايدتا همان ورشکستگان به
تقصير، ميدان داري کنند و مردم نيزازسرناگزيري ، فقر، احتياج ، بي پولي ، فحشاو
گرسنگي ، چپاول و ناامني ، حقارت و سقوط اخلافيات ، بيماري و ناعلاجي و غيره به همان کفن دزد قبلي خدا بيامرزي دهند!!
کانديداهاي خودي در اردوي درون خود، درست
برسرهمين "عقلانيت" لحظه که به راي عموم نيازمندمي باشند، براي بازارگرمي
اين و آن و دردرون قبيله خودي ، برجان هم افتاده اند تا ازيکديگرسبقت بگيرند. مهدي
کروبي که دردوره خاتمي درراس مجلس اسلامي و درسربزنگاهها درمقام محلل و توبره کش
قداست رهبري عمل مي کرد ، امروز درنامه بالا بلندي به رفسنجاني اورا مخاطب قرارمي
دهدوبه مودبانه ترين زبان ازهاشمي مي پرسد: " جنابعالى
امروز به صورت علنى يكى ازدلايل بازگشت خود به صحنه را نگرانى ازطرد نيروهاى
گرانقدرانقلاب اعلام مى كنيد. قاعدتاً براى مردم جالب خواهد بود كه بدانند
شما دربرابر ردصلاحيت نيروهاى خدمتگزاربه كشورو ساير تلاش هاى علنى براى حذف
نيروهاى انقلاب، كدام موضع گيرى علنى را انجام داديد؟ آيا جنابعالى قبول داريد
كه دربعضى موارد رفتار خود شما مويد روش هاى حذف و طرد بود؟ کروبي براي دفاع از فرصت طلبي هاي خود بيان مي دارد: "
البته اينجانب اين كارودفاع
ازسايركسانى كه صلاحيت آنها به ناحق رد شده بود را نه درروندى كاسبكارانه بلكه به
عنوان وظيفه اى ملى وانقلابى تلقى كرده ام..."
( نقد کروبي بر بيانيه
هاشمي رفسنجاني ، پنج شنبه 29اردبيهشت ۸۴، روزنامه شرق)
اينکه مهدي کروبي خود بعنوان يک ورشکسته به تقصير،
با نامه اش به رفسنجاني ، صحنه فعاليت انتخاباتي را به کشاکش جناحي کشانده است وازوي سوالاتش را
طرح مي کند ، خود نشانه اين ا ستکه
لحظه را براي پائين آوردن شانه هاي حريف برروي تشک کشتي مناسب ديده است ! بايد از کروبي پرسيد: آيا اين "
وظيفه اي ملي وانقلابي " تا به امروز
نمي توانست نه به شيوه " کاسبکارانه " بلکه در روندي منطقي در نقد زندگي
سراسر فساد هاشمي رفسنجاني طرح مي
شد؟چگونه است که تا ديروز به عنوان رئيس مجلس، توطيه سکوت را برهر نوع اظهار نظري ترجيح دادي و امروز از
سر بي اعتباري هاشمي رفسنجاني و نفرت ميليوني مردم نسبت به ايشان، شما نيزدعواي
خانواده گي را سپر بلاي لب فروبستن تا ديروزتان کرديد تا بازار را داغ نگه داريد؟
بايد
با فريادي رسا بر فرق سر اين امامان عمامه به سر کوبيد : خانه اي که از پاي بست ويران
است. اينگونه ترفند ها راه به جايي نمي برد!! در مقابل اين جنک و دعواهاي زرگري ،
مطبوعات از نگراني هاي محمدمعين نامزد جبهه مشارکت هم گزارش مي کنند.ا وضمن ابرازنگراني طي
سخنراني که درشهرهمدان داشت ، تاکيد کرد : " حضورپرشوروگسترده مردم، مانع
رد صلاحيت من خواهد شد. کساني که ازرد
صلاحيت من سخن مي گويند ازبه عرصه
آمدن جوانان و نخبگان جامعه احساس خطر مي کنند " محمد معين درادامه اشاره کرد : " اميدوارم انتخابات اين دوره فقط يک " نه " بزرگ به گذشته نباشد ، بلکه در کنار نقد کاستي هاي گذشته ، يک " آري " بزرگ نيزبراي فرد انتخاب شونده باشد تا با
پشتوانه آن مقتدرانه، موانعي که دربرابراصلاحات و خاتمي
مظلوم قرارگرفت را پشت سربگذارد"
معين ضمن ابرازنوعي نگراني ازسياست حذف شوراي نگهبان اعلام مي دارد : " درصورت رفتارمنطقي شوراي نگهبان ، هيچ
عاملي براي رد صلاحيت من وجود نخواهد داشت " ( سايت محمد معين سه شنبه ۲۰
اردبيهشت۸۴ ) درقبال چنين مواضعي رضا خاتمي اعلام مي کند:" اگر معين را رد صلاحيت كنند
به اين معناست كه نميخواهند كوچكترين رقابت را بپذيرند." وي ادامه مي دهد
:" آقاي هاشمي برنامههاي خودشان را دارند
نه ما با ايشان صحبت كرديم و نه ايشان با ما صحبت كردهاند. و حضورايشان باعث
مشكلاتي براي جناح محافظهكار شده است تا براي اصلاحطلبان..." ( همان ماخذپيشين )
وقتي سخنان معين و رضا
خاتمي را درمقابل تبخترپيامبرگونه هاشمي رفسنجاني و بيانيه انتخاباتيش قرارمي
دهيم ۰ آنجاکه با خودخواهي تمام اعلام مي کند : " با توجه به شرايط حساس منطقه مي آيم تا با شعارهمه با هم ، مسيرآبادي
، آزادي ، آسايش و همزيستي مسالمت آميز با جهانيان را طي کنيم وايراني بسازيم ،
شايسته نام ايراني و تاريخ و تمدن ايران " (ماخذ پيشين ، سه شنبه ۲۰ اردبيهشت ۸۴ ) ما زبوني محمد معين را شاهد مي
گرديم که ضعف وشکست کانديدا توري خود را درقبال موجوديت عريان سياست آپارتايد حذف
و قيچي کردن شوراي نگهبان حافظ نظام تا چه حد، وي را به اغوا گري و بهره برداري نسبت به دو خرداد وا
مي دارد که ديگرباردنبال " يک آري بزرگ " بگردد.
بيگمان آنچه که تا به امروز مشخص است : همه
کانديداي هاي به صف شده درمقابل تحريم فعال انتخابات در 27 خرداد 84 توسط توده ميليوني
مردمان مان ازبهره برداري به خيابان آمدن آنان محروم خواهند ماند . چرا که تا به
امروز، مردمان جامعه ما ازاين امامزاده خيري نديدند و ترجيح ميدهند که به تمام
آنان پشت کنند و عطاي اين حکومتگران را به لقايشان وا بگذارند!!
ديروزو امروز و فردا ، شعار تحريم فعال نه يک
گزينه منفعل از جانب اين گروه و آن دسته و يا آن سازمان و اين حزب – هرچند که همه
سازمانها و احزاب راديکال وسوسياليست و سرنگوني طلب ، به تحريم فعال انتحابات بر
آمدند – با اين همه انتخاب شعار تحريم فعال ، اتخاذيک شيوه مبارزه بهنجاري است که
جامعه ما ازآن به مثابه نا فرماني بر حکومتگران و نا ممکن ساختن حکومت آنان به
خدمت گرفته اند.
شعار تحريم فعال و نقشه مند ، با به چا لش کشيدن
، همه طرفداران " آزاد سازي انتخابات " ، جانبداران " کانديداتوري
خوشنام " و اجماع تبديل " انتخابات آزاد" به " رفراندوم
" به پيکاري مانند مي گردد که جنبش هاي موجود در سطح جامعه ما : اعتراضات اقيت هاي ملي ، دانشجويان
، زنان ، پرستاران ، معلمان ، وبلاگ نويسان و روشنفکران مخالف کليت نظام
سانسوروحکومت زورو سرنيزه ، خيزش هاي گسترده جوانان و مادران اعداميان وتجمع
خاوران و انبوه ميليوني کارگران و بيکاران
درهمين چند ماه گذشته به روشن ترين بيان به صف آرايي خود نشته اند.
شعار تحريم فعال با کمتر نسخه از قبل تعريف
شده اي ، خود را به اشکال گوناگوني درسطح سراسر کشور تا به امروز نشان داده است .
در درون کشور، آرايش چند گانه اي براي 27 خرداد درتدارک کارمردمان جامعه ما جا
گرفته است . ديوارنويسي ، خانه نشيني ،خاموش کردن چراغ ها و شمع روشن کردن، به درون
پارک ها رفتن ، خلوت کردن محدوده صندوقهاي راي ، به خيابان آمدن در بعضي نقاط کشور
، تحرکات ايذايي عوامل رژيم را بي پاسخ نگذاستن ، صدوراطلاعيه هاي روشنگرانه درسطح
محلات ، مناطق روستايي و شهري ، بسيج محلات کارگري و صدورقطعنامه ها و تشکيل
اجتماعات وافشاي برنامه هاي تا حال اعلام شده کانديدا ها ، همه و همه تاکتيک هاي
تا حال اعلام شده مبارزين داخل کشوراست که هرچه به 27 خرداد نزديک ترمي شويم ،
شعاع عمل آن نيزگسترده ترمي گردد.
درايران امروز بيش از وقتي ، همه براي برپايي يک
جنبش تحريم فعال و فشارکارآمدبه جانبداران شرکت در انتخابات ، جامعه را آبستن
حوادث غيرقابل پيش بيني کرده است . براي ما جانبداران به انقلاب اجتماعي توده اي ،
سازمان يابي جنبش هاي اعتراضي و اعصابي پايه دار قبل وبعد ازانتخابات ، موثرترين
گزينه ايست که درهرشرايط راه را بر حکومتگران ضد مردمي خواهد بست . به خط شدن
مردمان مان درتلاطم نا برابري هاي موجود اجتماعي و ايستادگي آنان دربرابرهرنوع تجاوز و مداخله سلطه
طلبي بيگانه، سير رويداد ها را به سمت يک روند مبارزه طبقاتي خواهد کشاند که اولين پيآمد مثبت آن درهم شکستن
صف دست يابي کاذب " وفاق" و" همه با هم " بيمارگونه است که
همه ورشکستگان به تقصيربه دروغ با شعار " امروز فقط اتحاد " و "
پرهيزازخشونت " و " راه جويي مسالمت " براي مصونيت جويي خود در
راستاي هرسازشي براي به اصطلاح حفظ يک پارچه گي و " انسجام ملي " با بيمايه
ترين چهره هاي قرن ، خود را مجاز مي شمارند.
شعار تحريم انتخابات ، آغاز اعتصابات ، کارآمد ترين گزينه اي است که کارگران اين نيروعظيم توليد
و به حرکت در آورنده گان چرخش زندگي و حيات ، در روز اول ماه مه دربرابرنمادانتصابات
رياست جمهوري ، اززبان خود جاري کردند و رفسنجاني رابه مانند طاق نسيان "
اکبر شاهي " به سينه ديوارزدند و صداي پاي محکم خود را به ميدان کشاکش اين
مبارزه نا برابردرميدان آزادي برزمين کُوفتند. مقدم اين به صحنه آمده گان ميمون و
مبارک باد.
باري انتخابات را تحريم کينم و اعتصابات را
آغازنمايم . اين است آنچه ببايد و آنچه بشايد!! شنبه21مه2005