نامه هومن عزيزي، مريم هوله و نويد اخگر
به پارلمان نويسندگان و انجمن جهاني قلم
درباره بازداشت محمدرضا فتحي نويسنده نشريات محلي
ساوه و وبلاگنويس
پارلمان
نويسندگان و انجمن جهاني قلم
آقايان
و خانم ها همکاران عزيز!
بر
هيچکس پوشيده نيست که نويسندگان و آزاد انديشان و هنرمندان ايراني در تمام اين
سالها از هيچ حقوق انساني برخوردار نبوده و نيستند و هرگونه فشار اعم از شکنجه و
زندان و بازجويي و تهديد و آزار اطرافيان را تحمل کرده اند و بارها و بارها
مظلومانه به قتل رسيده اند.
براي
ما بسيار دشوار است که دريابيم که شما، به عنوان همکاران ما و به عنوان بزرگترين
اجتماعات صنفي نويسندگان در جهان و به عنوان مدافعان حقوق صنفي و ارزش هاي انساني
و حرمت قلم و انديشه، در نشست ها و فعاليت هايتان چکار مي کنيد و نمي توانيم دريابيم
که ديگر چه اتفاقاتي بايد براي نويسندگان و روزنامه نگاران و هنرمندان ايراني بيفتد
و چه اندازه سانسور و شکنجه و آزار را متحمل شوند تا شما کمي روي صندلي هايتان
تکان بخوريد...
آقايان
و خانم ها همکاران عزيز!
در
کشور ما به روزنامه نگاران و نويسندگات تجاوز مي کنند، نويسندگان را مي کشند، آنها
را زير بازجويي و شکنجه خرد مي کنند، با اتهامات واهي و احمقانه اي مانند نشر اکاذيب
و تشويش اذهان عمومي به زندان مي فرستند، آنها را تهديد مي کنند و خانواده هايشان
را مورد آزار قرار مي دهند، در خانه ي ملت، روزنامه نگاران را به فساد جنسي و
اخلاقي متهم مي کنند و از هر راه ممکن مانع خبررساني آنها مي شوند تا خبرهاي مربوط
به چپاولشان از دارايي ملي و مکيدن خون مردم مکتوم بماند...
آقايان
و خانم ها همکاران عزيز!
وقتي
در جلسات به پشتي صندلي هايتان تکيه مي دهيد، به دست هاي دستبند خورده ي نويسنده و
روزنامه نگار ايراني فکر کنيد، وقتي در جشن هاتان گيلاسهاي شراب را بالا مي بريد،
لحظه اي به خون زهرا کاظمي فکر کنيد، وقتي انتشار کتابهاي تازه تان را جشن مي گيريد،
به کتابهاي توقيف شده ي نويسندگان ايراني فکر کنيد...
آقايان
و خانم ها همکاران عزيز!
خبرهايي
که از قتل و دستگيري و آزار نويسندگان ايراني مي شنويد، گوشه اي از اخبار مربوط به
نويسندگان روزنامه نگاراني است که به رانه ها دست رسي دارند و در پايتخت و در
کانون خبرها زندگي مي کنند، در شهرهاي کوچک تر ايران، هيچ قانوني حکمفرما نيست و
عمال حکومت گويي به هيچ کس و هيچ چيز پاسخگو نيستند و براي قدرت خود هيچ مرزي نمي
شناسند...
آقايان
و خانم ها همکاران عزيز!
در
کشوري که تما روزنامه هايش قتل عام شده اند، و تمام رسانه هاي اينترنتي بوسيله ي فيلترهاي
حکومتي مسدود شده اند، دايره ي اعمال خشونت به وبلاگ هاي شخصي و يک صفحه اي کشيده
شده و در متني ممکن است باعث تشويش اذهان عمومي شود و نويسنده و خبرنگار ايراني ديگر
هيچگونه آزادي شخصي ندارد و هيچ خودسانسوري هم براي او کوچکترين امنيتي ايجاد نمي
کند...
آقايان
و خانم ها همکاران عزيز!
تمامي
موارد بارها و به کرات به شما دوستان گوشزد شده است اما گويي همه چيز حتي وجدان
انساني و ارزشهاي والاي هنر و ادبيات، تحت شعاع سياست دولتها قرار گرفته است و ديگر
هرگز صدايي هنر و ادبيات و صداي دفاع از هنر و ادبيات و آنکه خونش را در قلمش مي ريزد
و مي نويسد، بر سطح اين کره ي خاکي بگوش نخواهد رسيد...
آقايان
و خانم ها همکاران عزيز!
تصور
ما اين است که اگر مي خواهيم از کرامت انسان و از ارزشهاي او دفاع کنيم بايد تمامي
نهادهاي مدافع اين ارزشها را از نو و با دستهاي خود بسازيم...
خبر
زير، خبر دستگيري و آغاز دادگاهي شدن يک روزنامه نگار ايراني است و، اگر چه گفتن اين
جمله تلخ است، مقدمه ي زنداني شدن او... اين خبر را چون گذشته و بنا بر وظيفه ي
انساني خدمتتان ارسال مي کنيم شايد آگاهي عمومي از اين جنايت ها باعث عقب نشستن
حکومت دينمدار ايران شود:
چند
روز پيش خبر دستگيري و اعمال فشار و شکنجه بر " محمد رضافتحي" نويسنده
نشريات محلي ساوه و وبلاگ نويس را روي خروجي هاي سايت هاي خبري قرار داديم شايد با
اين کار اعمال فشار بر او کاهش يابد، اگر چه او به طور موقت آزاد شد اما بنا بر
آخرين گزارشات دريافتي از ساوه ، اولين جلسه رسيدگي به پرونده او ساعت 10 صبح روز
دوشنبه 5/ارديبهشت / 84 در محل دادگستري ساوه برگزار خواهد شد.
شاکيان
اين پرونده ، عليرضا آشناگر(فرماندار ونماينده عالي دولت در ساوه) به همراه مهري
روستايي گرايلو (شهردار ساوه) هستند و ظاهرا "حسن تردست" دادستان ساوه ،
خود به اين پرونده رسيدگي خواهد کرد. محمد رضافتحي نويسنده وبلاگ ساوه جم(www.savehjam.blogspot.com) با درج مطالبي از عملکرد
فرماندار و شهــردار ســاوه انتقاد کرده بود و ايشان را به دليل برخي نارسايي هاي
مديريتي ، متهم به عامل ايجاد مشکلات عمومي براي مردم ساوه مي دانست. روز 6 فروردين
ماه امسال وي توسط افسران اطلاعات نيروي انتظامي ايران ، در اداره اماکن ســاوه
مورد بازجويي قرار گرفت که اين مطلب دراکثر سايت هاي خبري بطور وسيعي منتشر گرديد.
نامه اين وبلاگ نويس به آقاي محمد خاتمي (رئيس جمهــور) اگر چه بازتاب وسيعي داشت
اما آقاي خاتمي چون هميشه ، نامه او را هم بدون پاسخ گذاشت.
اين
روزنامه نگار محلي مجددا در 15 فروردين ماه به حکم قوه قضاييــه ايران توسط
ماموران پليس دستگير و به بازداشتگاه موقت انتقال يافت. پليس ساوه همچنين با ورود
به منزل او کليه لوازم شخصي وي و همسر و کودکانش را مورد بازرسي قرار داده و بخشي
از اموال و اشياي خانوادگي او را براي بازرسي دقيق تر توقيف کرده بود اما هيچ مدرکي
را که نشانگر فعاليتهاي غير مجاز سياسي يا دست داشتن در فعاليتهاي تروريستي باشد
به دست نياورد. وي پس از مراجعت از نزد دادستان ساوه ، با مفيد خواندن حاصل
گفتگوهايش با اين مقام قضايي ايران ، با گذاشتن يادداشتي اعتراض آميز در وبلاگش
علاوه بر پاک کردن همه مطالبش از روي آن ، ضمن خداحافظي با خوانندگانش ، اظهــــار
کرده بدليل پر هزينه بودن طرح انتقاد و اعتراض در اين کشور ، قلمش را مي شکند و
کار "نوشتن" را براي هميشه کنـار مي گذارد.
مجازات
وتنبيه نويسندگان نشريات محلي و وبلاگ نويسان ، اخيرا افزايش يافته و ظاهرا قوه
قضاييه ايران پس از تعطيل کردن اکثر روزنامه هاي اصلاح طلب و زنداني شدن نويسندگان
مطرح کشوراکنون فرصتي تازه يافته تا با آرامش خاطر به قلع وقمع وبلاگ نويسان و
روزنامه نگاران محلي بپردازد . در ليست قوه قضاييــه ايران حتي نام نويسندگان غير
سياسي و منتقدان اجتماعي نيز به چشم مي خورد که محمد رضا فتحي يکي از آنان است. به
گفته نزديکانش ، وي فاقد وکيل رسمي است و دفاعياتش را بايد خود انجام دهد. طبق
سابقه موجود در کارنامه عملکرد قوه قضاييه ايران ، در صورت اثبات و محکوميت او به
تشويش اذهان عمومي و نشر اکاذيب احتمالا وي با مجازات هاي شديدي رو به رو خواهد شد.
در
شهرهاي کوچکي مانند ساوه که ابزار خبر رساني و اطلاع به افکار عمومي بسيار ضعيف و
ناچيز است به نظر مي رسد دستگاه قضايي ايران را قادر ساخته بي هيچ نگراني از پيامدهاي
بين المللي اقدامات خود بر سختگيري هايش بيفزايد. نهاد هاي بين المللي مدافع حقوق
بشر هنوز در اين باره سکوت اختيار کرده اند.
آقايان
و خانم ها همکاران عزيز!
بله
خبر تلخي است و تلخ تر اينکه « نهاد هاي بين المللي مدافع حقوق بشر هنوز در اين
باره سکوت اختيار کرده اند.» اين سکوت لکه ي ننکي خواهد بود که بر اين نامها خواهد
نشست و تا زماني که اين سکوت ادامه يابد، گسترش خواهد يافت...
به
اميد روزي که بتوانيم اين سکوت را بشکنيم و ديگر بار دستهاي هيچ نويسنده و هنرمندي
را در دستبند نبينيم.
با
احترام
هومن
عزيزي ، مريم هوله، نويد اخگر
2005-04-15
STOCKHOLM