اليزابتو فيليپ، چارلز و دايانا،
هيو گرانت و جمايما گلدسميس... به نظرميرسد انگليسها عقده روحی دائمی در قبال سلنطت دارند ، و آنگاه
که خاندانويندسور نميتواندنقش خود را ايفا کند،
خوانندگان راک، قهرمانان ورزش ،هنرپيشگان سينما يا مورثان بيليونرها جای خلا موجود در روحيه ملی
راميگيرند. تعجب
آوراين است که در نيم قرن اخير اين آرزوی «سلطنت برما» بهصحنه سياسی هم توسعه يافته است. انگليسها تمايلی به استقرار
دولتهای سياسیمستمر
همچون حکومت سلطنتی بدست آوردهاند. مکميلان ۱۳ سال نخست وزير بود،دولت محافظه کار داگلاس هوم
يک دهه ونيم و دولتهای
ويلسون و کالاهان باانقصال
کوتاهی پشت هم حکومت کردند. پس از آن ۱۸ سالهای مارگارت تاچر و جانميجر با حزب محافظهکار
حکومت کردند و اکنون نوبت «حزب کارگر جديد» و تونیبلر است که امکان دارد در سردرگمی مخالفانش برای سومين باردولت
انگليس راتشکيل دهد.توفق
«شاه تونی» خصوصا از آن جهت قابل توجه است که تنفرگستردهنسبت به شخصيتش را در نظر گيريم. وقتی برای اولين بار در سال
۱۹۹۷ به نخستوزيری
انتخاب شدء دنيس هيلی (از فعالين حزب کارگر) در مورد محبوبيتش گفت « تونی بلرپرنسس دايانای
سياست است» . امروز بايد گفت به اندازه وليعهدانگليس ترشرو است و مردم از او بيزارند. تونی
بلر کيست؟ ماسکهای او راميشناسيم
: تبسم مشعشع سالهای قبل از جنگ،چشمهای اهريمنی سوسوزن روزهای جنگ و سيمای مضطرب روزهای اخير.
اماجالب استکه
پس از ۸ سال در خانه شماره۱۰ (محل سکونت نخست وزير در بريتانيا) همچنانمعمايی باقی مانده است چرا
که به رغم رفتار هرچه زنندهترش چهره واقعیاولغزنده و غير قابل تثبيت است. از
آغاز ميدانستيم که به نوعیکنترل
کننده عجيب و غريبی است با رگههایاپورتونيستی. ماهمچنين
ميدانستيم که او تاحدی مواضع متناقضی دارد، رهبرحزب سوسيال دمکراتيکی که هيچگاه از واژه «سوسياليسم» استفاده
نميکند! درفوريه
سال ۱۹۹۸، در «چکرز» ميهمان بلر بودم وقتی صدای او را شنيدم که دردفاع از «آزادی» بالارفته
بود. علاقمند شدم صحبتش رابشونم و دقت بيشتری بهخرج دادم اما چند ثانيه ای نگذشته بود، متوجه شدم دارد در مورد
آزادیبازار صحبت
ميکند به شيوهای که معمولا نخست وزيران محافظه کار صحبتميکنند، با بيانی که هيچ نخست وزير کارگری تا آنروز به زبان
نياورده بود.
اما
آنسال هنوز خاطره پيروزی سال ۱۹۹۷ عليه محافظه کاراندر خاطره ها زنده بود. به خودم گفتمعيبی ندارد مرد نجيب و توانايی است و هيچکس بیعيب نيست. نجابت،
قابل اعتماد بودن، توانايی
: اينها
فوت و فنهای بلر بشمارميرفتند.
رتبهاش در دو مورد اول شديدا ضربه خورده است. اما اين بلر که تکه
کلامش اينست که «به من اعتمادکنيد» اگر قابل اعتماد نيست پس کيست؟در نظر بسياری از هواداران سابقش او کسی است که به رغم جرمهايش
در قدرتباقیماندهاست
: کسی که بر اساس يک دروغ جنگ را آغاز کرد و پس از آنگستاخانه کوشيد از جنگ دفاع کند در شرايطی که مخالفت با جنگ روز
به روزقويتر ميشد. کسی
که به قدرت چسبيد در حاليکه بسياری از پيشکسوتانش (شايدهمه) حتما در شرايط مشابه استعفا ميدادند. معما
باقی است : چرا بلر از جنگبوش
دفاع کرد؟ چرا بر ادامه بازرسی نظامیماموران سازمان ملل تاکيد نکرد، چرا نگذاشت يک ائتلاف واقعی عليه
صدامحسين شکل بگيرد؟
چرا اين همه عجله؟ چرا از سياست تک سويه بوش و برنامه عملايدئولوژيک وولفويتس دفاع کرد؟ آيا دليلش اين است که او و بوش
ديدگاهمذهبی مشترکی
دارند و با هم توافق کردند دست به جنگ صليبی جديدی بزنند؟نه. اينها پاسخهای بيش از حد ساده ای هستند. آيا علتش اين است که
گزارشهایاطلاعاتی بی
اعتبار را باور کرده بود؟ نه اين هم باورکردنی نيست چرا کهماموران او در اين گزارشها دست بردند تا در توجيه جنگ کارائی
داشته باشند.
يکی
از مشاوران کلينتون چندی پيشمسئله را اينگونه برای من توضيح داد: «او(بلر) مفت روح خود را به شيطان فروخت.» اين ديد تقريبا تراژيکی
از بلراست _ کسی که
اشتباه فاحشی انجام ميدهد چراکه ميپندارد اين کار درستی استو در اين راه نام خود را برای هيچ قربانی ميکند:مسيحی پاک دينی
که به جنهممحکوم
است بدون آنکه از هيچ لذت خاکی بهرهمند شده باشد! شايد
بشود برای چنين کسی دلسوزیکرد
اما درمورد بلر اين هم مشکل است چراکه پشيمانی از خود نشان نميدهد. در غياب اين ندامت بايد در
بيانيهانتخاباتی حزب
کارگر جديد دنبال پوشالی ترين اميد بود. مشخصه سياستها پسا ۹ سپتامبر بريتانيا و آمريکا تهاجم به آزاديهای سيايس بودهاست و
اگربيانيه انتخااباتی
حزب کارگر جديد کمترين نشانه از ادامه اين سياستها رادر برداشته باشد کسانی که سنتا به حزب کارگر رای ميدادند بايد
اين حزب راترک
کنند و تاکتيکی برای شکست آن رای دهند. مثلا
اگر بيانيه لايحه منع «تحريکتنفر مذهبی» را در برنامه باشد (لايحهای که جلو آزادی بيان را ميگيرد تا رای مسلمانان انگليس در
انتخابات آيندهراتضمين
کند). يعنی بخشی از کسانی که عليه جنگ عراق موضع گرفتند _ اينآخرين ضربه برای امثال من
است۰ ممکن است کسی بتواند مر اقانع کند برایجانور کنترل کننده ای که چهره اش لکه دار شده است رای دهم اما امکان
نداردبرای چنين
جانوری که علاوه بر مسائل ديگرميخواهد همسوی مذهبيون مدافعتفتشی عقايد باشد رای دهم. حزب کارگر جديد ممکن است بزودی دريابد
کهمدافعان آزادی
بيان تعدادشان از مسلمانان انگليس بيشتر است و سياستبازيهای مردم پسند و قربانی کردن آزاديهای فردی برای منافع کوتاه
مدتانتخاباتی بازی
است که ممکن است نتيجه معکوس بدهد. هنوز ممکن است تاج ازسرشاه (تونی) برداشته شود