جمعه ۱۹ فروردين ۱۳۸۴ - ۸ آوريل ۲۰۰۵

 

تراژدي يک ملٌت و شارلاتانيزم « پيامبران درغگو»

( بخش يکم)

 

در صفحهً اول و روي جلد نشريه» ايرانيان» شماره 199،  چاپ واشنگتن،جمعه 3 سپتامبر2004 ، عکسي از آقايي بنام «دکتر اهورا» ، ( دکتر در کدام رشتهً علمي؟ از کدام دانشگاه ، زير نظر کدام استاد؟ در چه تاريخي؟) با نام کامل دکتر اهورا پيروزخا لقي يزدي ، بصورت بس نمادين ، با استفاده از هنر عکاسي ، چاپ شده بود. اين عکس چهرهً اين مرد را در سايه روشن ، که خود باز گوي زندگي پر ماجراي آقاي فتح الله خالقي را که مملو از نکات تاريک و پوشتده در سايه  است  را بيان ميکند. زير  عکس  ، اين عنوان خوانده مشود: « راز ها و رمزها ي مردي که مدعي است  تا چهار هفتهً  ديگر، ايران  نجات خواهد يافت».

صفحاتي از نشريه به گزارش فعايت هاي اقتصادي و سياسي و زندگي پر ماجراي آ قاي« دکتراهورا» اختصاص  داده شده بود ، و هر کلمه و هر جمله اين گزارش ، که هنر روزنامه نگاري  حرفه اي از خلال آن مشهود بود، از اين مرد هزار چهره  سيمائي تر سيم کرده  بود که  شباهت  فراواني به تصوير يک بيمار رواني را داشت.  در عين حال مخلوطي  بسيار قوي  از اکسير  شارلا تا نيزم  در وجوش  ملاحظه ميشد.اين بيماري  در فرهنگ علوم پزشکي  به  بيماري «psychopatologie  » معروف است. اگر به پروندهٌ پزشکي  جنايتکاران، و کلاه برداران معروف در کشور هاي معتبر دنيا مراجعه بکنيد،  نمونه هاي بسيار  متعد د  از اين بيماران  و حقه بازان مشا هده خواهيد کرد. در خود ا يالات متحده امريکا  هر از چند سالي  از اين نوع آدمهاي  ، که خود را با عنوان هاي رابط  پيا مبران، و حتي رابط خدا در روي زمين  معرفي ميکنند، ظا هر ميشوند.  و يک عده آدمهاي ساده لوح را دور خود جمع ميکنند. واين « پيامبران درغگو» از اين مردمان ساده استفاده هاي مالي و جنسي ميکنند.

هر اندازه که جامعه از آ گاهي هاي سياسي و فرهنگي محروم باشد،  همان اندازه ، نان اين « پيامبران درغگو»  اين مدعيان غيب گو ، و صاحبان قدرتهاي ماورا الطبيعه !،  بشتر در روغن است. همان اندازه که امت  اين « پيامبران درغگو» در فقر و بدبختي زندگي ميکنند، بر عکس اين « پيامبران درغگو » بيشتر طالب زندگي اشرافي لوکس ، و همسران زيبا و متعدد هستند.

 در ايران ولا يت مطلقهً فقيه « آيت الله » ابو القاسم خزعلي دو سال پيش علنأ  ادعا کرد که با رابط امام زمان(س) در ارتباط است! و نشريات دولتي  هم بدون کوچکترين شک و ترديد  اين ادعاي دروغين را چاپ کردند! ( کسي نپرسيد ، که « آيت الله » با رابط امام زمان با تلفون ثابت ، يا تلفن همراه  و به چه شماره ً تلفن تماس گرفت !) وقتيکه پيامبر اسلا م حضرت محٌمد( ٌص ) ميفرمايد، که من آخرين فرستادهً خدا هستم، يعني چي؟  يعني اينکه  اي مسلمان ، اگر بعد از من کسي آمد ،  ادعاي پيامبري کرد، کسي آمد گفت که من معجزه ميکنم،  از آينده ً تو، تورا با خبر ميکنم   ، همًه اين آدمها درغگو و شارلا تان هستند.  از اين سخن چنين ميتوان برداشت کرد، که بعد از رحلت آن حضرت عقل و خرد، که بزرگترين نعمت پروردگار است بايد راهنماي انسان و  بشريت باشد. خصوصأ اينکه در مسا  ئل جوامع بشري بايد به عقل جمع ، مراجعه کرد.

 اين شار لاتانيزيم  ايکه يکعده از« پيامبران درغگو» مدعٌا ي آن هستند، مختص اين و يا آن شخص نا شناس ، و يا اين آن « روحاني » در اين يا آن دين و مذهب نيست،در کشور بزرگ و پر قدرت آمريکا، آقاي جورج دبليو بوش ، در روزهاي اوٌل انتخابش  به عنوان رئيس جمهو ر ، وقتيکه روزنامه نگاران  از او سئو ال کردند« انديشه هاي  و دکترين کدام سياستمدار  يا فيلسوف ، روي برنامه هاي سياسي شما تاثير گذاشته است؟ در جواب گفت،  حضرت مسيح! براي اينکه او قلب مرا عوض کرد . ايمان زندگي را عوض ميکند. بهترين دليلش اين است که همين ايمان زندگي مرا عوض کرد!. رابطه من با خدا از طريق حضرت مسيح به من امکان تشخيص و انتخاب  جهت و طيف سياسي را ميدهد»  ملا حظه ميکنيد که رئيس جمهور امريکاهم که براي دفاع و حفظ قانون اساسي کشورش انتخاب شده است ، مثل يک رهبر يک فرقهً مذهبي صحبت ميکند!

درست در 14 سپتامبر 2001 ، يعني سه روز بعد از فاجعه 11 سپتامبر ، جورج دبليو بوش در سخنراني معروف خود  در بزرکترين کليساي واشنگتن، ( محل  سخنراني بدون حساب و کتاب انتخاب نشده بود) علند  اعلام جنگ  ، چمن اعلان جنگ هاي صليبي کرد و درست نيز از همين کلمهً صليبيون نيز استفاده کرد، و چنين گفت: مسئوليت ما در مقابل تاريخ روشن است ،بايد به اين حملهً ( تروريستي ) جواب داد و ريشهً شرارت  را از جا کند» او خود را نمايندهً و مدافع  ارزشهاي الهي  که در دين يهود و مسيحيت تهفته است ميداند.  و رقيب  را ( حد اقل بخشي از جهان اسلا م را نمايندهً شيطان مينامد، تعجب نکنيد ، « آيت الله » خميني هم خود را نمايندهً خداو و امريکا را« شيطان بزرگ» ميناميد. آقاي اهورا هم خود را نمايندهً اهورا ميداند، و مدعي ا ست  که چنين وظيفهً اهورائي را  آفريده گار ايران باستان يزدان پاک بر او محوٌل  کرده  است!

 سخن بر اين نيست که چرا « دکتر اهورا»  يا اهورا هاي ديگر  چون جورج دبليو  بوش و يا آقاي ابوالقاسم خزعلي در لباس روحانيت ، که ميبايستي مظهر تقوا فضيلت، راستي و درستکاري باشد، دست به چنين مردم فريبي ها ميزنند،.در تمام جوامع بشري در طول تاريخ از اين « پيامبران درغگو»  بسيار مشاهده شده است، و در آينده هم مشاهده خواهد شد.و قتيکه رئيس جمهور يک کشور بزرگ ميگويد من بر اين باور هستم که حضور   خداوند در کاخ سفيد است،و خداوند ميخواهد که من رئيس جمهور بشوم،آيا جاي تعجب است که در ابتداي انقلاب  در ايران اين شايعه را پخش کرده بودند، که تصوير « آيت الله » خميني  در ماه ديده شده است، و تار موي ريش اش را در لاي صفحات قران  بعضي از مومنين مشاهده کرده  است!

آقاي ژرژ دبليو بوش هر گز اعتراف نخواهد کرد ، که مقام و منزلت سياسي او ناشي از مليونها دولاري است که پدر بزرگش سناتور بوش با همکاري  علني با ما شين جنگي  آلمان نازي در جنگ دوم جهاني بدست آورده بود. و آقاي جورج دبليو بوش  به کمک مليونها دولار ايکه شرکتهاي نفتي امريکا در اختيارش گذاشته اند ، و از طريق تبليغات  و  عوام فريبي هاي بعضي از محافل  کليسا ها ، و  پشتيباني همه جانبهً صيهو نيستها به آن مقام رسيده است. بي جهت نيست ، که به محظ اينکه آ قاي جورج دبليو بوش به مقام رياست جمهوري امريکا رسيد ،  ضريب نرخ مالياتهاي مليادر ها را پائين آورد! رئيس جمهوري ايکه  سخراني هاي جلسات ا عضاي دولت را با ورد و دعا و سخنان حضرت عيسي شروع ميکند، در عمل ، مليادر ها را از دادن ماليات هاي  واقعي واقعي معاف ميکند!

آقاي « دکتر اهورا» يا روحانيون حکومتي در ايران ، براي ا عمال و رفتار هاي  خلا ف منافع ملي ، از نام خدا و سو ً  استفاده از باورهاي مذهبي مردم مايه ميگذارند، اين نوع مردم فريبي ها معلول هستند. فلان« آيت الله » و « آيت الله » زاده ها که قبل از انقلاب در خانه هاي خشت گلي زندگي ميکردند،آيا امروز حاضر ميشوند، که يک کميسيون بيطرف به حساب ثروتهاي آ نان و آقا زاده ها يشان برسند؟ اين آقاي « دکتر اهورا» و کسي که در روز هشت ساعت  وقت اجراي برنامه تلويزيوني در اختيارش ميگذارند، ، چگونه ميتوانند صاحب تلويزيون و امکانات فني بشوند، در صورتيکه انتشار يک نشريه سالم ، و يک سايت خبري ، بدون وابستگي  به قدرت هاي « غيبي» هزاران مشکل را همراه دارد!؟و بزرگتر و مهمتر از اين   چگونه  ميتوان  مليونها انسان صاحب عقل و شعور  را اين چنين  با وعده هاي « بهشتي» و آن دنياي بهتر  چنين فريب داد ،  که بلا نسبت از ملت شريف ايران،  اين انسانها گوسفند وار  دنبال« آولياي امر، نمايندگان  پيامبران و امامان در روي زمين » راه بيفتند!؟ حتي بعضي از « دانشگاهيان وروشنفکران ! » يا به عبارت   واقعي اين شارلا تاها ي صا حب دکترا ها  ( از آن دکترا هاي نوع  دکتر پيروز  اهورا) در تحقير و تحميق  انسانها با  « پيامبران درغگو» هم پيمان و هم کاسه  ميشوند!؟

کشو ر ايران با امکانا ت طبيعي ، همراه با نيروي کار و تکنولوژي معا صر ميتواند غذ اي حد اقل 150 مليون نفر را تامين بکند، در صورتيکه بنا به آ مار ارئه شده از طرف سازمان جها ني خواربار ، کشور ايران يکي از کشور هاي مهم  وارد کنندهً گندمً برنج، شکر و روغن ، گوشت است.  نظامي که با اين امکانات حتي نميتواند غذاي ملت را  با امکا نات مملکت  تامين بکند،  چگونه با چنين بي لياقتي و بي برنامگي، روحانيون حکومتي ادعا ميکنند ، که در  تلا ش تامين  دنيا ي آخرت ملت هستند؟ آخرتي که هيچکس نميداند چيست ، و واقعأ  کجا ست، و تا کنون هم کسي از آ نجا نيامده است؟ در ست اين  نکتهً سرآ غاز  واقعي تراژدي ملت است، که براي مداواي درد هاي حاد  اجتما عي جامعه، روحانيون خکو متي ملت را به آن دنيا حواله ميکنند.  و تا روزيکه جهل و خرافات ، کلٌ بدنً جامعه را مسموم ميکند،  حاکميت  استبداد مذهبي چون  حاکميت جهل و خرافات مطلق کليسا در اروپاي قرون سياه وسطي  ، ادامه خواهد داشت.

 در ماه ژوئن 2004 ميلادي ، دانشمندان اروپائي و امريکائي  ، توانستند سفينه اي را که 7 سال پيش با سرعت 30 کيلومتر در ثانيه به فاصلهً  سه مليارد و پانصد مليون کيلومتر ي زمين فرستاده بودند، با موفقيت وارد مدار Saturn   بکنند، و از زمين با اين فاصلهً دور  همهً اين عمليات را هدايت کردند. در اين دنياي  که عقل و علم در آن حاکم است ، در مدارس ديني  يکمليارد و دويست مليون مسلمان در جهان،  صد ها هزار جوان را بنام  عالم تربيت ميکنند، که زير بناي آموزششان، کتابهائي است ، که با آگاهي هاي بسيار محدود ، همراه با خرافات قرون وسطي نوشته شده اند بي  جهت نيست که از 57 کشور مسلمان در جهان ، براي نمونه، يک کشور پيشرفته ، از لحاظ علمي، اقتصادي،فرهنگي ، حتي نظام سياسي ، وجود ندارد.در چنين دنياي گرفتار در فقر علمي و فرهنگي ، بي جهت نيست که آدمهاي شارلاتان و بيمار رواني  ، پيدا ميشوند، که از روي قدرت طلبي و ثروت اندوزي ، ادعا ميکنند، که با پرورد گار عا لم و« قدرتهاي غيبي!» در تماس هستند!و يک عده آدمهاي ساده لوح  نيز در دام اين شار لاتانها ميافتندً. دليل اين ساده انگاري تودهً ملت را بايد در درجهً اول در طبيعت اين نظا مهاي حکومتي جستجو کرد.

پژوهش در باور هاي ديني ايرانيان قبل   از اسلام ، پيوند تنگا تنگ پاد شا هان با دستگاه  دين مدران ، و سازمان روحانيت زردشتي  را براي حفظ قدرت ، وتقسيم آ ن با روحانيون  را نشان ميدهند.. موبدان پيوسته پيروزي روشنائي بر تريکي، هو من بر برهمن،  نيکي بر پلشتي ميدادند. ولي هرگز نمگفتند، و نميتوانستندبگويند، اين و عده ها کي عملي خواهد شد، که تا مردم از دست ظلم و ستم حاکمان ، و زور گويان فاسد، خلاص شوند؟ پشت  اين وعده هاي بظاهر دل خوش کن، براي مردمان ساده لوح ،  پادشاهان ، و موبدان دست در دست هم ، شيره و رمق ملت را ميکشيدند. فردوسي حماسه سراي نامي ايران، همبستگي شاهان  با دين مدراران ، در نهايت فريب ملت توسط شاه و شيخ در يک بيت چنين ميگويد :

 چنان دين و شاهي بيک ديگرند         تو گوئي که فر زند يک مادرند!

و در شاهنامهً جمشيدي  را بطه پادشاهان و روحانيون درباري جهت تحميق و غارت ملت چنين آ مده است:

منم ، گفت با فرٌه اي ايزدي              همم شهرياري همم موبدي

بدان را ز بد دست کوته کنم             روان را سوي روشني  ره کنم!

 اين اشعار ، نسل ما را بياد همبستگي محمد رضا شاه ، با « آيت الله » کاشاني رهبر روحاني دوران نهضت ملي در مبارزه عليه امپرياليسم انگليس، به رهبري زنده ياد دکتر محمد مصدق  مياندازد، که چگونه شاه و شيخ بخاطر منافع شخصي و حرص و طمع در جمع آوري ثروت و شهرت ، حتي به منافع ملت مسلمان و مظلوم ايران خيانت کردند، و دست در دست بيگانه، اين نهضت را به شکست کشاندند. شخصيت معروف  ، دوران نهضت ، ملي شدن نفت، آقاي شعبان جعفري ، معروف به« شعبان بي مخ» يا شعبان تاج بخش ، که از لاتها و چاقوکشان بنام و شاهپرست معروف بود، در خا طرات خود، که توسط ، خانم هما سرشار  تهيه شده است، شرح مسافرت خود و همراه با گروهي از همد دستان و نوچه هاو آخوند هاي در باري ،به دستور محمد رضا شاه، جهت تعويض ضريح مرقد حضرت علي ا بن ابيطالب (س) امام اول شيعيان، وحضرت ابو الفضل  العباس  را شرح ميدهد . و اشاره ميکند، که محمد رضا شاه نذر کرده بود ،که اگر دوباره به تاج و تخت برسد، ضريح اين دو شخصيت مقدس  و محترم شيعيان را با جلال و عظمت، و طلا و نقره تزئين شده عوض خواهد کرد. و چون دولت امريکاو انگليس، و سازما نهاي جاسوسي اين دو کشور  MI6 -CIA همراه با يک مشت چاقوکشهاي تهران و زنان مشهور چون  پري آ جان قيزي موفق به سرنگوني دولت  قانوني مصدق شدند، محمد رضا شاه ،« ايمان ديني و مذهبي اش» به جوش آمد، و با پول مرده فقير ، و مظلوم ايران نذر خود را اداً کرد.و چند سال بعد هم که قدرت استبدادي خود را تحکيم نمود، و به مقام  اعليحضرت محمد رضا شاه خدايگان شاهنشاه آريا مهر بزرگ آرتشتاران فرمانده رسيد، علنأ ادعا کرد که  ، او در پناه امام اول شيعيان، و امام زمان است!  اين اعمال و گفتار را فقط يک پادشاه مستبد و خود کامه ، که ملت را جاهل و نادان بحساب مياورد، ميتواند  ادعا بکند، و بر زبان بياورد. در حقيقت  اين اعمال همان شارلا تا نيزيم  ناب محمد رضا شاهي است، که ملت را صغير ، و نادان بحسب مياورد. که براي رسيدن بقدرت و حفظ آن از باورهاي مذهبي مردم ساده مايه ميگذارد.

در 16 فوريه همين سال 2005 آقاي بيل کلينتون رئيس جمهور سابق آمريکا علنأ اعتراف کردند ، ما  ايران را از داشتن دموکراسي محروم کرديم و دولت دکتر مصدق را که بر اساس دموکراسي پارلماني توسط مردم ايران بر گزيده شده بود سرنگون کرديم و شاه را دوباره بر قدرت نشاند يم .در واقع اين نذر و ضريح عوض کردن ، يک نوع مردم فريبي شاه بود

وقتيکه مسلمانا ن عرب  ايران ساساني  غرق شده در فساد و خرافات  را فتح  کردند،اين بار نيز ايرانيان  ، باور هاي  باستاني خود را در قالب يک مذهب از دين اسلام ، وارد کردند، اسلام شيعه را بنا نهادند.اين فرقه گرائي ها مختص دين اسلام نيست، در تمام اديان، در دوره هاي مختلف از بطن يک دين ، تعريف ، تفسير هاي مختلفي برداشت ميشود، و با عث ظهور فرق مختلف ميشود. اگر اين برداشتها و تفسيرها  از اديان و مذاهب فقط در چهارچوب يک تحليل فلسفي و و تفسيري باقي ميماند، مسئله چندان مهم و زيان بخش براي جامعه نبود. امٌا مسئله وقتي زيانبار و حتي مهلک ميشود، که هر رهبر مذهبي ، خود را جانشين بحق پيامبران و مقدسين جاي ميزنند ، و باعث جنگ هاي خونين و ويرانگر مگردنند ، که بعظأ قرنها طول ميکشند. جنگهاي خونين بين پروتستانهاو و کاتوليکهاي  ايرلند، که تتمهً آنها را هنوز در ايرلند شمالي مشاهده ميکنيم، باز مانده 4 قرن جنگهاي خونين است که انگلستان و بخش اعظم ارو پا را به ويراني ، قحتي و کشت کشتار کشاند ند..

 اينکه شيعيان به ظهور امام موعود باور دارند، و ريشه اين باور را ميتوان در اديان توحيدي  چون يهود ، و مسحيت ، نيز اين انديشه و جود دارد، به نفس خود نه تنها محترم بايد شمرد، در نهايت صدمهً به جامعه وارد نميکند. صدمه از آنموقع شروع ميشود، که هر از چندگاهي يک فردي در لباس روحاني ، و غير روحاني ، خود را نماينده آن امام معرفي ميکند، و حتي بعضأ اين جسارت را تا به آن حد ميرساند، که  ادعي پيامبري هم ميکند. ايجا است که نظم و امنيت جامعه رابهم ميزند، و با عث جنگها کشت کشتار ها  و يراني ها ميگردد

قرنها در اروپا پاپ ها رودروي پادشاهان قرار ميگرفتند. پاپها مدعي آن بودند، که شاه چون مسيحي و پيرو احکام مسيحيت است، بايد از پاپ که نمايندهً حضرت مسيح در روي زمين است  تابعيت بکند.در جواب پادشا هان ميگفتند، چون پاپ فردي از رعيت پادشاه است، با يد مثل ساير رعايا از پادشاه تبعيت بکند. اگر اين موضوع فقط جنبهً بحث فلسفي داشت، چندان به جامعه صد مه نميزد.ا مٌا مسئله مسئلهً جنگ قدرت ٍ ثروت و شهرت بود. لذا مدت بيش از 400 سال، اروپا را در آتش خود سوزاند و ويران کرد. از بطن اين جنگها ي خانمانسوز ، جنبشهاي اصلاح طلبانه، و رنسانس  بکمک انديشمندان، و فلاسفه ، بيرون آمدند، و توانستند بعد از قرنها ويراني و خرابي، مقولهً دين را به مقوله شخصي و و ايماني در باور هاي تودهً مردم بقبولا نند، پاپهاو و اسقفهاو و پدران روحاني ، به صومعه ها بر گشتند، و آزادي ايمان و باور هاي ديني در نظام هاي حکومتي اروپا يکي از اصول محترم شمرده ميشود.جدائي دين از دولت، نه تنها  باعث اضمحلال و نابودي دين در باورهاي ايماني و عقيدتي نشد، بلکه احترام به مو منان   واقعي، و باور ايماني مردم کاملأ محفوظ است.

اختلاف « آيت اله » خميني با محمد رضا شاه پهلوي ، اختلاف يک مرد انديشمند، فيلسوف و دموکرات با يک پادشاه خود کامه و مستبد نبود. بلکه اختلاف بر سر اين بود ، که هر کدام خود را حاکم قانوني و مشروع و حتي نماينده، خدا پيامبرو امامان ميدانستند! «  آيت الله » خميني خود را نائب امام بر جامعه تحميل ميکرد، و محمد رضا شاه خود را سايه خدا  جا ميزد .به  ملت ايران نيز قرنها اين باور را که شاه سايه خدا دروي زمين را روحانيون در باري تبليغ کرده بودند.چو فرمان يزدان چو فرمان شاه را هروز در برنامهً راديوئي ارتش  با بوق کرنا تبليغ ميکردند!

  در جامعهً غرق شده در جهل و خرافات و بيسوادي اين نوع تبليغات بي پايه مسلمأ پي ميگرند.چهار سال پيش وقتي که يک دانشجوي دانشگاه تهران ، کاريکاتوري از « آيت الله» مصباح يزدي را بصورت  تمساح  کشيده بود،، بخشي از روحانيون ، همراه با جوانان طلا ب در قم  دست به راه پيمائي زدند،و  وا اسلا ما سردادند! امٌا وقتيکه  مليار دها بيننده در دنيا ، از طريق ماهواره ها تلويزيوني به چشم خود ديدند ، که چگونه ارتشهاي اشغالگر انگليس و امريکا، با تمام وقاحت ، به ناموس زنان و مردان در زندانهاي بغداد تجاوز ميکنند، همين روحانيون و طلاب   شعار وا اسلا ما ندادند!

 هدف تحريک و تهيج و تبليغ براي جنگ افروزي بين انسا نها نيست، اما اي کاش اين رو حانيون و طلاب  حد اقل تاريخ اسلام را مطالعه ميکردند چه عواملي باعث شده است که ملتهاي مسلمان اين چنين ذليل در مادنده شده اند ، که حتي در وطن خود ، جان ، مال و ناموسشان در امان و امنيت نيست؟ اين همان بغداد است که مدت بيش از چهار قرن، به بخشي از دنياي متمدن قرون وسطي فرمانروائي ميکرد. از سا ل 1095ميلادي تا سال 1192 ميلادي صليبيون با ارتشهاي منظم زمان خود متشکل  از ارتشها ي انگليس، فرانسه، آ لمان، ايتاليا، 9 بار به فرمان پاپ ها، به سرزمينهاي اسلامي، بظاهر براي آزادي سرزمين مقد س بيت ا لمقد س، اما در واقع جهت گشودن راه تجارتي ابريشم و اديه ، که در دست مسلمانان بود هجوم آوردند،. (امروز نيز براي سلطه گري بر منابع نفت ملتها ي  خاورميانه است ، که غرب در خاورميانه حظور نظامي دارد )  اما در طول اين دو قرن  ، صليبيون  نتوانستند، مسلمانان را شکست بدهند. ومجبور به عقب نشيني شدند. تا اينکه براي اولين بار بعد از شکست امپراطوري عثماني در جنگ جهاني اول يعني بعد از 800 سا ل ،،نيروهاي انگليس و فرانسوي وارد بغدا د شدند!

شارلماني امپراطور پر قدرت اروپاي غربي ( آلمان ، ايتاليا ، و فرانسه، که معا صر  هارون الرشيد بود، و يکبار نيز در شمال اسپانيا ، از مسلمانان شکست خورده بود، مشاوري داشت ، يهودي تبار ، که دنياي اسلا م را ديده بود  ، و خوب ميشناخت. شارلما ني با  وجود اينکه بيسواد بود ، از شعور و عقل ممتاز بر خوردار بود. او از مشاورش ، دليل بر تريت مسلما نان را ميپرسد، که چرا مسلمانان از چنين قدرت کشور داري و دفا ي از سرزمينهاي خود  تبحر و استعداد دارند؟ مشاور شارلماني در جواب ميگويد : امپراطور ،   مسلمانان از قدرت علم و دانش بر خوردار هستند، آنها به  علوم رايج در امپراطوري هاي ايران ، بيزانس يونان، و هندوستان دست يافته اند، آنها اصول کشور داري را از اين ملتها آ موخته اند.  در بين نجيب زادگان مسلمان ، يک فرد بيسواد ، وجود ندارد، همه دنبال دانش و آ گاهي هسستند. شارلماني با شنيدن اين واقعيتها، دستور داد ، که در امپراطوري او همهً چه دخترو چه پسر بايد آموزش و سواد داشته باشند. خود او نيز با اينکه سني از او گذشته بود ، شروع  به آموختن ، خواندن و نوشتن کرد.. اينها داستان  نيستنند، اينها  بخشي از تاريخ مسلمانان هستند.

يکي از عوامل فقر فرهنگي و علمي جهان اسلام، تبليغات متحجرانه و خرافات حاکم در مدارس ديني و از طريق آن در کٌل جامعه است، که قرنها مسلمانان را از غافلهً تمدن عقب نگه داشته است. اين عقب ماندگي مختص اين يا آنکشور مسلمان نيست. از سواحل غرب اقيانوس کبير ، کشور اندونزي ، تا سواحل غربي اقيانوس اطلس، کشور مراکش، با  وجود اينکه همهً مسامانان به همان خداي واحد، به همان پيامبر ، حضرت محمد(ص) و به همان کتاب مقد س  اعتقاد دارند،اما يک کشور پيشرفتهً علمي ، اقتصادي، فرهنگي، و دموکراسي نميتوان سراغ داشت! با تمام معذرت از همهً مسلمانان جهان، آ يا پروردگار عا لم ، مسلمانان را ، نادان،کودن، تنبل  فاقد شعور ، درک و آگاهي آفريده است؟ آ يا اسلام با پرورش و گسترش علم، دانش،  وفنون ، در سطح جامعه ، براي زنان و مردان مسلمان مخالف است؟اگر مخالف است، چرا جهان اسلام حتي بنا به مورخين جهان مسيحيت، در طول  5 قرن ، از قرن  نهم تا قرن چهاردهم ، در تمام علوم تجري  چون طبً ، نجوم ، رياضيات، شيمي ، معماري، کشاورزي ، سيستم آبياري ، فيزيک، به مراتب پيشرفته تر از جهان غرب و دنياي مسحيت بود؟ چه سازمانها، چه نهادها ، چه قدرتها، آگاهانه و يا نا آگاهانه، باعث فقر فرهنگي ، علمي ، و در نهايت مالي و اقتصادي کشور هاي مسلمان شده اند؟( ادامه دارد)

پاريس 7 آوريل 2005  کا ظم رنجبر  دکتر در جامعه شنا سي سياسي .kazem.randjbar@wanadoo.fr