جنبش رفراندم، آيينه اي در برابر اپوزيسيون!
تلاش خودخواهان
کوروش گلنام
پنجشنبه 11 فروردين 1384 ـ 31 مارس 2005
هم ميهناني که انگشت بر کمبودهاي گوناگون خود ما ايراني ها مي گذارند، در بسياري
زمينه ها کاملن درست مي گويندو به ريشه ها پرداخته اند. براي نمونه نوشته اي ازآقاي بابک تبريزي
بنام"لنگان خرک اپوزيسيون"، آمده درسامانه هاي خبري از آن ميان "پيک
ايران"، که اگر چه مي توان شيوه بيان
را به گونه اي ديگر نيز داشت اما بر نکته هاي درستي انگشت گذارده اند. به اين چند
جمله توجه کنيد:" به نقد کشيدن و انتقاد کردن، ازمهمترين و درستترين شيوه ها
براي اصلاح ، ترميم و تکميل ِ نظري، ايده
اي و يا برنامه اي است. ولي اين انتقادات بايد سازنده و پيش برنده باشد، نه مخّرب
و بازدارنده. هياهو و جنجالي که اپوزيسيون در رابطه با فراخوان رفراندم براه
انداخت، نمونۀ بارزي است ازماهيت مخرّب آن. اين اپوزيسيون به مانند ترکۀ نازکي است، که هر از
گاه براي تنبيه و توبيخ ِ ديگران بکارآمده و ظاهرا به اين هويت خود مفتخر نيز مي
باشد."( از نوشته ياد شده) البته هدف ايشان حتمن اپوزيسيون مخالف وآن گروه از
آنان است که مخالفت حقيقتن نادرستي داشته اند.
نگارنده نيز با اين ديدگاه هم خوان بوده و به سهم بسيار کوچک خود در گذشته نيز
گاه ياد آور شده است که همه دردها و گرفتاري ها را تنها نبايد از چشم حکومت گران ديد
که بايد کمبودها در خود ما ايرانيان را نيز هشيارانه در داوري هاي خود به ميان
آورد. عدم قانون گرايي در زندگي روزمره و آلودن همه رفتارها به بده بستان و دادو
ستد، يعني جايگزيني "رابطه ها به جاي ضابطه ها"، همآن سيستمي که بسياري از
ما کوشندگان سياسي، گروه ها و سازمان هاي سياسي هنوز هم از آن رنج مي بريم؛ خود
خواهي ها وخود بزرگ بيني ها، سهل انگاري در بررسي ها؛ تهمت زدن، بي نزاکتي، بدگويي
و ناسزا گويي، شايعه سازي و شايعه پراکني و .. از آن ميان است. برخي از اين کاستي
ها حتمن من نگارنده را نيز در بر مي گيرد .ناگفته نماند که به تدريج دچار دگرگوني
نيز شده ايم و ذره ذره به پيش مي رويم. همين برخورد هاي هم ميهنان با کمبودهاي منشي
و رفتاري که ريشه هاي فرهنگي و سنتي دارد، خود نشانه اي از اين پيشرفت است.
نگارنده نيز به روشني اين ديدگاه را بيان کرده است که تا سازندگي را از خود آغاز
نکنيم نمي توانيم کسي و يا جامعه اي را دگرگون کنيم. نمي شود که من خود به ديگران
تهمت و افترا ببندم، شايعه سازي کنم، تن به پذيرش اشتباه و کمبود خود ندهم و
خودخواهانه به هر کس توهين کنم، هميشه اشکال و کمبود را در ديگران ببينم، آنوقت
چشم داشت پيشرفت و سازندگي در پيرامون خود را داشته باشم. هيچکس چون خود ما از
کمبودها و نارسايي هاي خود ما آگاه نيست. هنوز ما در برخورد با اشتبا ها، گمراهي
ها و گزينش هاي نادرست خود، تن به برخورد به آنها و انتقاد از خود نمي دهيم. از اين
رو براي کساني سخت است که ببينند خواست همه پرسي در ايران، چنين مورد بحث و توجه
قرار گرفته است.
جنبش رفراندم به حق و چنان که همه شاهد هستند، به بحث و گفتگوهاي زياد و
سازنده اي دامن زد، کمبودهاي ما را تا اندازه زيادي بيشتر روشن کرد و به آيينه اي
تبديل شد تا ما اندام رعناي اپوزسيون به ويژه اپوزيسيون بيرون از کشور را درآن ببينيم.
ديدگاه هاي کساني را در اين چند ماه بيشتر شناختيم و متوجه شديم که در پاره اي
مواردي که پنداشته بوديم با کساني نزديکي و هم خواني داريم، چنين نبوده است و ما
هنوز يکديگر را در بزنگاه هاي مهم تر نيآزموده بوديم. از سوي ديگر روشن شد که با
وجود گوناگوني ديدگاه ها و باورها، با بيان روشن مرزهادرفضايي دموکراتيک و با نشان
دادن بردباري، مي شود براي هدفي مشترک به همکاري هاي بيرون از چهارچوب هاي سنتي پرداخت
و اين کساني را خوش نمي ايد.
اين گفته شده و باز هم گفته شود که اين بزرگترين و گسترده ترين حرکت و جنبش 26
ساله پس از انقلاب بوده است. دراين چند سال آخر، خواست همه پرسي و گسترش هر روز بيشتر
آن در ميان ايرانيان در درون و برون کشور، زمينه ساز فراخوان همه پرسي اي شد که با
تلاش، پشتکار، تيزبيني و زمان شناسي به جاي تني چند کوشندگان آزاديخواه درون ايران(خوشبختانه)،
به شکل رسمي و جدي به ميان آمد و با استقبال گسترده و کم سابقه هم ميهنان روبرو شد(
به هر رو تا امروز تا اين ميزان پشتيباني از درخواستي رسمي براي روشن کردن تکليف خود
با رژيم "ج" اسلامي به وجود نيامده بوده است). در اين باره برخي چنانکه
حق آنها بود و همچنان نيز هست، به مخالفت برخواسته و ديدگاه هاي مخالف خود را
ارائه دادند که در زمينه هايي به باروري بيشتراين گفتگوها ياري رساند، اما در کنار
اين مخالفت هاي مخالفاني که سخني براي
گفتن داشتند و تحليل و تفسيري ارائه مي دادند، همآنگونه که با شناختي که موجود بود
وانتظار مي رفت، کساني نيز از همآن روز نخست دشمن گونه با ايرادهايي که يراي خود
آنها نيز گنگ و نا روشن بود، به کينه ورزي و به خيال خود نماياندن" توطئه
تازه" "ج" اسلامي پرداختند؛
خواست هايي را به ميان آوردند که مي توانند در دايره يک قانون اساسي بگنجد نه در يک
صفحه فراخوان يک همه پرسي! چنين کساني، که خوشبختانه اندک نيز بوده اند، به بيانيه
جهاني حقوق بشر نيز رحم نکرده و همراه با انتقاد به فراخوان همه پرسي، با شگفتي تکيه
بر بيانيه جهاني حقوق بشر را در آن، ترفندي براي سرپا نگاه داشتن
"ج"اسلامي دانسته و هياهوي بي ثمري ميني بر آنکه در اين بيانيه دين از
دولت جدا نشده است را به راه انداختند! همزمان بسيار تلاش کردند که کساني را که
فراخوان را تهيه کرده بودند تا آنجا که مي توانند خراب کرده و به زير پرسش ببرند.
بدترين توهين ها را بي هيچ آزرمي نسبت به کساني چون استاد ارجمند آقاي محمد ملکي،
و کيل شرافتمند آقاي ناصر زرافشان، و کوشنده سياسي گرامي آقاي سازگارا و ديگران که
جز آقاي سازگارا که براي مداوا به خارج آمده بودند، همه در ايرانند و مبارزه مي
کنند، بکار بردندو.. اما روشن است که به
نتيجه اي نرسيدند. کمي مسير پيشرفت را به ضرر جنبش آزاديخواهانه مردم ايران
(خواسته يا ناخواسته) دشوارتر کردند اما اين
جنبش با وجود همه اين سنگ اندازي هابه هر سختي که بوده و هست براه خود ادامه داده
و مي دهد تا زماني که ما بتوانيم به سازماندهي جدي، به ويژه در ايران، دست يابيم. پيش
از اين نيز گفته شده است که هدف تعداد امضاء ها نيست که اگر همه پشتيبانان در ايران
مي توانستند ديد خود را ابراز کنند امروز به ميليونها تن مي رسيدند و اين اندک کينه
توزان دچار گرفتاري هاي بزرگتري مي شدند(خود اين دسته مخالفان نيز اين را مي
دانند). نيز ياد آور شده باشم که امروز اين مخالفان که خود خواسته، خود را در نقش
"رهبر" مردم مي بينند، به تعداد انگشتان دست هم نيستند. اين روزها يکي
از اين رهبران بي پيرو و بي پروا، يکي از همآنها که از روز نخست کمر به دشمني با
جنبش همه پرسي بسته است و بيشترين تهمت ها را به تهيه کنندگان فراخوان و پشتيبانان
آن زده است، و هر روز نيز خود بيشتر افشا شده است، نوشته اي منتشر کرده است بنام"اپوزيسيون
خلع سلاح شده رژيم اسلامي" که نشان روشني از سر خوردگي و آشفتگي نويسنده آنست.
البته نگارنده نمي خواست بر خوردي به اين نوشته کرده باشد چون حقيقتن هدر دادن وقت
است. ايشان نيز جايي خود به روشني نوشته است که "کسي ما را تحويل نمي گيرد"(نقل
به مفهوم)که کاملن هم درست گفته است امابراي روشن شدن بيشتر گرفتاريهاي دامنگير
ما، مجبور به اين اشاره کوتاه شدم که خود نيز از آن خوشنود نيستم. تنها براي شناخت
بيشتر از خود پسندي ها وخود خواهي هاي شگفت انگيز و دردها و کمبودهايي است که پيش
از اين نيزبه آن اشاره اي رفت که نگاهي نيز به اين نوشته انداخته شد. البته بازهم
گفته شود که اين کمبودها تنها شامل اين مخالفان ديدگاه هاي ما نيست که جنبه عمومي
تري دارد.
ايشان همه پشتيبانان همه پرسي را چون هميشه به باد توهين و تهمت گرفته است.
صدها نوشته ي پشتيبانان فراخوان را با خودبيني ويژه چنين کساني" انشا نويسي"
خوانده است (چه انشاهاي خوبي بوده است که تا اين ميزان مورد توجه قرار گرفته است!)،
فراخوان همه پرسي را" رفراندم سازگارا" ناميده است و همه را يکدست متهم
کرده است که رفراندم را از رژيم درخواست مي کنند و مي خواهند با تغير قانون اساسي
چهره منحوس رژيم را آرايش دهند! بخوانيم:
".. خواست تغيير قانون
اساسي و اَرايش چهره منحوس رژيم را، از
خود رژيم اسلامي درخواست دارند. ميدانند که رژيم اسلامي هم در پي بيرون اَمدن از اين
بن بست است و شانسش را مي بينند که رژيم باا استفاده از ترفند ها و مکر و نيرنگي
که در اَن استاد است، ابتکار عمل اَنها را تحقق بخشد." (از نوشته ياد شده
آمده در سايت رفراندم و پيک ايران و..).
نتيجه بد فهمي هاو خودبيني ها را مي بينبم که چگونه مي تواند کودکانه و به
سادگي منجر به چنين تهمت ها و افترا هايي به ديگران بي هيچ گونه احساس مسئوليتي
شود که شناسنامه نوشته هاي ايشان شده است و من به نقل همين بخش کوتاه از آن نوشته بسنده
مي کنم که مشتي است نمونه خروار.
ايشان پس از گذشت بيش از سه ماه و اندي
از فراخوان رفراندم و همه نوشته ها، سخن ها، تفسير ها و گفتگوها، چون شوربختانه از روز نخست درک نادرستي
از آن فراخوان داشته اند، اکنون و پس از اين همه به باد دادن وقت خود و اين همه
تلاش بي نتيجه براي خرابکاري در مسير جنبش فراخوان و پس از همه سنگ اندازي ها، بالا
و پايين رفتن ها و سرهم بندي مشتي تهمت و افترا(نوشته ها و گفتارهاي ايشان هست و
قابل انکار نيست)، تازه امروز طلب کار نيز شده است و ادعا نموده است که برخي از ما
پشتيبانان همه پرسي، به همآن تحليلي رسيده ايم که ايشان سال ها پيش رسيده اند ورفراندم
را يک وسيله مبارزه مي دانيم! شگفت است! آيا
ما به فارسي نمي نويسم و به فارسي سخن نمي گوييم؟ خوانندگان که با نوشته ها ي دست
کم اين نگارنده آشنا هستند و مي دانند نگرش من در باره رفراندم و رژيم
"ج" اسلامي چگونه است وخوانده اند که هميشه از "تحميل رفراندم به
رژيم" سخن به ميان آمده است! چگونه ممکن است اين رژيم پا بر جا باشد و
"مجلس مؤسسان براي تدوين قانون اساسي نوين را تشکيل داد؟و.. حقيقتن چه بايد
گفت؟ تنها به اين همه تيز هوشي دير هنگام بايد آفرين گفت! چنين کساني حتا زحمت
خواندن درست و بررسي دقيق آنچه را که مي خواهند آنرا به نقد کشيده و يا با آن دشمني
و کينه ورزي کنند را هم به خود نمي دهند! رژيم با چنين اپوزيسيوني چه غمي دارد؟ براي
خوانندگان شايد جالب باشد که بدانند که همين کسي که امروز ادعاي رهبري دارد و
بتازگي معلم راه "نافرماني مدني" به مردم ايران شده است، البته نه از
زبان خودش بلکه از زبان آموزش هاي پروفسوري در قلب آمريکا(حق داريد که بخنديد. خوب
است آن آقاي پروفسور به همراه اين شاگرد کوشا يک ماهي به ايران تشريف فرما شوند تا
دريابند اين ملت ايران است که بايد به اين آقايان درس مبارزه و نافرماني مدني را، که
سال ها ست آنرا اجرا کرده و مي کند، بدهد يا آين آقايان به ملت ايران!)، از آن
کساني است که جايزه نوبل به خانم شيرين عبادي را هم توطئه رژيم بر آورد کرده و به
ايشان نيز بدترين تهمت ها را روا داشته است. خوبست از ايشان پرسش شود که چه کس يا
کساني بودند که در يکي از سخنراني هاي سال گذشته خانم عبادي در آمريکا، خواست برهم
زدن سخنراني را داشته و با فريادهاي مرگ بر اين و مرگ بر آن و ايجاد اغتشاش در درون
سالن، از سالن به بيرون رانده شدند!
برخورد ايشان با بيانيه 565 نفر ديگر از کوشندگان درون ايران را نيز بر همين
روال است و خوانندگان خود مي بينند! يعني هيچ کس جز خود ايشان مبارز نيست و هر کس
تلاش و کوششي، به ويژه اگر در درون ايران و در ميان گود باشد، جز آنچه ديدگاه ايشان
است انجام دهد، حتمن در مقابل ايشان و در کنار "ج" اسلامي است! البته خوانندگان
خود مي توانند جويا شوندو پرسش کنند که تفاوت ديدگاه اين چنين مبارزان نامداري با
سران کوته بين "ج" اسلامي در باره جايزه نوبل خانم شيرين عبادي، فراخوان
رفراندم، بيانيه 565 نفر، (همين سه مورد بسنده است) در چيست؟ البته من تنها پرسشي
به ميان آورده و هرگز هدف تهمت و افترا به ايشان و يا مخالفان ديگري چون ايشان را
ندارم که اين شيوه و منش من نيست. اما ايشان
مي پندارد کسي از حرکت هاي تند و برخوردهاي نادرست ايشان خبر ندارد و امروز مي
تواند به همين سادگي ادعاي "مبارزه مسالمت آميز" داشته باشد!
اکنون همه ما پشتيبانان همه پرسي، به روشني مي بينيم که جنبش رفراندم چگونه
توانسته است حتا بر اين اندک کساني که همه گونه بر خورد نادرست را داشته اندنيز اثر
ويژه و مثبت خود را داشته باشد. اکنون فکر نمي کنم اگر خانم عبادي دوباره در آمريکا
سخن راني داشته باشد اين مبارزان دلاور به آنجا رفته و رفتار زشت گذشته خود را
تکرار کنند. اکنون تلاش مي کنند که نشان دهند پيش از اين بحث ها و تفسير ها، آنها پرچم مبارزه مسالمت آميز و نافرماني مدني و
بدون خشونت را در دست داشته اند! که چه خوبست و مبارک باشد ! به هر نامي که هست
لنگ لنگان و افتان و خيزان خود را به دنبال خواست همه پرسي مي کشاننداما چون توان بر خورد و انتقاد از خود
را ندارند، تلاش مي کنندوضع را کاملن دگرگونه جلوه دهند که و بگويند که اين ماپشتيبانان
همه پرسي بوده ايم که به دنبال آنها روان شده ايم(آخرين شيوه آنها)! و اين در حالي
است که خواست همه پرسي از سوي مابه عنوان يک حق جهاني شناخته شده پا برجاست و بيانيه
جهاني حقوق بشر نيز که ما بر آن ناکيد داريم نيز دچار دگرگوني نشده است! باشد. بايد اين پيشرفت در ديدگاه اين اندک هم ميهنان
را نيز ازتوان و نيروي بزرگ و اثر بخش گفتگوهاي گسترده در باره جنبش رفراندم ديد و
به آن باليد. پشتيبانان همه پرسي با همه دشنام ها و تهمت هاي اين هم ميهنان، اما هيچ
گاه راه آنهارا براي همراهي نبسته اند. پشتيبانان همه پرسي، به شرط دست بر داشتن اين
هم ميهنان از کينه توزي، ناسزا گويي، زدن تهمت و افترا و شايعه پراکني، هميشه
خواستار همراهي آنها بوده و هستندچون اين جنبشي است ملي و در اختيار کس و يا کسان
ويژه اي نيست.