دوشنبه ۱ فروردين ۱۳۸۴ - ۲۱ مارس ۲۰۰۵

آيا سال آخر است؟

در پيوند با آقاي امير انتظام

کوروش گلنام

شنبه شب، 29 اسفند ماه 1383 ـ 19 مارس 2005

 

اگر رويدادها در درون و بيرون ايران را در ديد داشته باشيم و اگر مردم ايران بخواهند و همت کنند، بله؛ بهار سال  1384،  مي تواند بهار آزادي و سال 1384 مي تواند سال آخر مبارزه مردم بر عليه حکومت ستم گر و فاسد حاکم باشد. زمان تنگ است و مجال اندک. با بي خردي حاکمان، تدارک حمله نظامي به ايران جدي است و براي پيش گيري از آن و فجايع بعدي آن، خود ما بايد به شتاب دست بکار شده و به دست خود اين حکومت را برکنار و سر نوشت خود را در دست بگيريم تا بهانه بيگانگان رانيزبرا ي هجوم به ايران از بين ببريم. براي بهره برداري از شرايط بسيار مناسب دروني و بيروني، حتا يک دقيقه را نبايد از دست بدهيم. آخرين نوشته آقاي امير انتظام  با تيتر"گام به گام بسوي اجراي ميثاق ملي" را بايد با دقت خواند و  به بند بند آن که با زباني ساده و سخناني که از دل بر خواسته است، مردم را به مبارزه مسالمت جويانه به شکل هاي مناسب فرا مي خواند، دقت نمود. هر ايراني آزاديخواهي در هر جا که هست، مي بايست تمام توش و توان خود را در راه پيشبرد اين راه کارهاي مبارزه ملي بکار برد. فراموش نکنيم که همه بدنه اين حکومت فاسد و کرم زده است. سران اين حکومت از آينده خود بسيار بيمناک هستند. موج نفرت مردم از حکومت در درون و بيرون را ديگر نمي توان انکار کرد. وضع منطقه خاورميانه بکلي دست خوش دگرگوني گشته و در اين دگرگوني هاحتا يک مورد به نفع حکومت قلدر، بي کفايت، فاسد و بدنام اسلامي در کار نيست. ديگر تسلط بر گروه هاي آدمکش  اسلامي نيز هر روز سخت تر شده و بيشتر از کنترل آنها بيرون مي شود. هم راه هاي ترور و بمب گذاري و آدم کشي تنگ تر و تنگ تر مي شود و هم اين سياست و شيوه ضد انساني "ج" اسلامي  با رو شدن مدرک هاي تازه تر، هر روز بيشتر  شناخته شده و بي اثر تر مي شود. بگير وببند ها،آدمکشي ها و بمب گذاري ها نه تنها ديگر کمکي به آنها نمي کند که  کار راخرابتر و همبستگي جهاني بر عليه آنها را قدرتمند تر مي کند. بزرگ نمايي نيست اگر گفته شود که: در حاليکه "ج" اسلامي در سراشيب زندگي ننگين خود قرار گرفته اما جنبش آزادي خواهانه و ملي مردم ايران روز بروز بالنده تر و اميد وار کننده تر مي شود؛ در حاليکه رژيم را ترس مرگ فراگرفته است، جنبش آزاديخواهي ايران هر روز شور شکوفايي و پيشرفت بيشتري در خود مي گيرد؛  در حاليکه رژيم فاسد در لرزو ترس از انديشه فروپاشي و از هم گسيختگي خود است، جنبش آزاديخواهي مردم ايران اما در شوق و شور همبستگي و انسجام هر روز بيشتر خود است؛ و در حاليکه رژيم در انديشه گريز و حستجوي راه فرار از بن بست کشنده خود است؛ جنبش آزاديخواهي مردم ايران اما در انديشه خيزش نهايي، هجوم و ستاندن حق پايمال شده خود است. امروز ديگر دره اي ژرف مردم را از اين حکومت نا مشروع وزورگو و گماشتگان اجير شده اش جدا مي کند. هيچ ترفند و "معجزه اي" نمي تواند "ج" اسلامي را از چاهي که با دستان خود براي خود کنده و در آن فرو غلطيده است، بيرون بکشد حتا زدو بند با بيگانگان و حراج بيشتر منابع کشور. و هيچ ترفندي در درون نيز توانايي آنرا ندارد که اين دره ژرف جدايي را از ميان بردارد. ديگر براي هر فريب تازه اي بسيار دير شده است و تاريخ در پي آنست که يکبار ديگر به روشني نشان دهد که زور و ستم پايدار نيست و هر حکومت ستم گر و قلدري را پاياني است شوم و پند آموز! همآن گونه که مبارز گرامي آقاي امير انتظام و  کساني ديگر  ازکوشندگان و انديشمندان ابراز داشته اند، بايد انتخابات نمايشي ـ فرمايشي را  کاملن تحريم نماييم. اين مورد را بايد در کوي وبرزن و در هر جا که ممکن است آشکارا بيان کنيم. ودر برابر آن، خواست رفراندم را مي بايست به يک گفتگوي همه گير، روزانه و آشکار تبديل کنيم. در اين زمينه کار چنان بايد باشد که مجال ابهام سازي هاو تهمت و بر چسب زدن هارا از دشمنان مردم(دولت پنهان و گماشتگان آنها) بگيرد و دوستان کم دقت و با تحليل و تفسير هاي نامناسب از رويدادهاي دروني وبيروني را به انديشه بيشتر وادارد. (ابراز به داشتن ديدي نادرست و تلاش يراي درست نمودن آن و پيوستن به کساني که تا ديروز با آنها مخالفت مي کرديم، نه تنها بد و نکوهيده نيست که نشان از شهامت اخلاقي و تلاش يراي به سازي داشته و حتمن نيز با آغوش باز پذيرفته مي شود.) براي نمونه اين ابهام را که آيا رفراندم مي خواهد در زمان اين رژيم انجام شود ويا پس از آن، که بسياري آنرابا نقشه و برنامه و کساني تنها از سر برخوردهاي اشتباه آميز خود پي در پي به ميان مي کشند، بايد با اين ياد آوري هاي چند و چندين باره، دوباره روشن کرد:

 

1 ـ خواست رفراندم به دليل مسالمت جويانه بودن وبه دليل حق شناخته شده و انکار ناپذير همه شهروندان، عملن سدي استوار در برابر کاربرد خشونت از سوي رژيم اسلامي ايجاد کرده و در صورت به کار بردن خشونت  از سوي او، حتمن به ضد خود تبديل شده و دردسرهاي دروني وبيروني بازهم بيشتري را براي رژيم دامن مي زند که به سست شدن بيشتر پايه هاي آن خواهد انجاميد؛

2 ـ همه ما به خوبي مي دانيم که رژيم اسلامي تا دم مرگ نيز با چنين چيزي که گور او را خواهد کند، موافقت نخواهد کرد مگر آنکه تني چند در ميان سران دولت پنهان پيدا شوند که دمي قدرت طلبي و تنگ چشمي را کنار گذاشته، به سرنوشت شوم خود  انديشه کرده و کنار رفتن مسالمت آميز را با پذيرش نتايج بعدي آن، که از ديد من بر پايي دادگاه هايي عادلانه براي بررسي همه خيانت ها و جنايت هاي انجام شده خواهد بود، به گريز و فرار و زندگي پنهان وخفت بار در بيغوله ها و سوراخ هاي صدامي و بن لادني و در پي گرد هميشگي، برتري داده و اين راه را درست تر ارزيابي کنند، که با شناخت از ماهيت اين رژيم و بار سنگين خسارت هايي که به مردم و ميهن ما وارد آورده است، کمترين امکان را دارد.

3 ـ در نتيجه خواست رفراندم يک زمينه و يک روش ( و بهترين آن) براي مبارزه بر عليه حکومتي خشونت گرا و خون ريز است که خود همه وقت به دنبال ايجاد فضاي ترور و وحشت و جو خشونت و درگيري است. خواست مسالمت جويانه درست دربرابر اين خواست قرار گرفته و به دليل ماهيت انساني و قانونمند و مورد پذيرش جهاني خود، با شتابي بيشتر و به  شکلي ساده تر مي تواندمبارزه را همه گير کند. در حقيقت خواست رفراندم يک تاکتيک درست مبارزه در زمانه و هنگامه کنوني در ايران است.

4 ـ اين خواست چون از ديد مردم جهان نيز خواستي بسيار متمدنانه و در کشورهاي پيشرفته بسيار عادي است، پشتيباني گسترده جهاني را براي مردم ايران در پي خواهد داشت و از اين زاويه نيز رژيم را در تنگناي بيشتري براي به کارگيري خشونت، قرار خواهد داد.

5 ـ به همآن ميزان که بسيج هواداران اندک و گماشتگان مزد بگير رژيم براي کاربرد خشونت در برابر اين خواست مسالمت آميز و از ديد  فوانين حقوق بشري درست و به حق مردم، سخت تر است و مي تواند شکاف هاي بزرگي در آنها ايجاد کند، کار بسيج مردم گرد اين خواست و شعار، براي کوشندگان و آزاديخواهان بسيار ساده تر است. بي بزرگ نمايي، همين امروز نيز شاهد هستيم که خواست رفراندم، فراگيرترين شعار تا بامروزپس از انقلاب در ميان مردم بوده است که در هر مجالي که پيش مي آيد، اينجا وآنجا فرياد مي شود.

6 ـ زماني رفراندمي در کشوري برگزار مي شود که پيش از آن مردم از کم و کيف رفراندم و چگونگي انجام آن که بر سر چه موضوع خاصي است(اينجا نوع حکومت دلخواه مردم) کاملن آگاهي کسب کرده باشند و همه کسان ، گروه ها و حزب هاي سياسي با هر انديشه اي که دارند و در يک چهارچوب پذيرفته شده از سوي همه، بتوانند براي خواست هاي خود مبارزه اي در خور ودرست را پيش برده باشند. چنين مجالي در "جمهوري" اسلامي به دست نخواهد آمد. يا اين رژيم بايد کنار زده شود ويا خود در زير فشار هاي دروني و بيروني و سازمان هاي پشتيبان حقوق بشري و شرايط ويژه جهاني( فرضن فشار و دخالت سازمان ملل طبق آن قوانيني که بتازگي براي دخالت سازمان ملل در کشورهاي داراي حکومت هاي ديکتاتوري و تحميل رفراندم به آنها به ميان آمده و مورد موافقت نيز قرار گرفته است اما هنوز براي زمان اجرا آن تصميم گيري نشده است) به آن تن در دهد که در آن صورت نيز عملن با سقوط خود اما به شکلي مسالمت جويانه و بدون خونريزي موافقت کرده است. بازهم گفته شود که چنين چيزي از اين رژيم بر نمي آيد.

7 ـ هيچ کس نمي تواند امروز تضمين بدهد که گام هاي آينده و پيشرفت در پيشبرد اين خواست به کجا خواهد انجاميد و آيا به حشونت کشيده خواهد شد يا نه. همه چيز در گرو اين چند مورد است: الف ـ ميزان نيرومندي، همه گير شدن و گستردگي جنبش ملي فراخوان، ب ـ واکنش هاي رژيم و ميزان بهم ريختگي بيشترتعادل دروني آن، و تاثير پذيري آن از فشارها، تهديد هاي بيروني و پشتيباني جهاني از اين خواست به حق مردم ايران و در نتيجه سر در گمي و از هم پاشيدگي بيشتر دروني آن، پ ـ و از سويي ميزان تاثير پذيري مردم جهان ودولتمندان در کشورهاي گوناگون از کوشش ها و تلاش هاي ايرانيان در راه رها سازي خود.

آنچه روشن است، مردم ايران بهترين مجال ها در همه اين 26 سال را به دست آورده و در استفاده از اين مجال ها نمي بايست کمترين ترديدي به خود راه دهند.  رسيدن به آزادي هنوز هم زحمت و سختي داشته و نشيب و فرازهاي  هاي بسياري مي تواند در مسير آن باشد اما بي هيچ ترديد بالندگي و پيروزي از آن مردم ايران است چون آنها حق پايمال شده خود را مي خواهند  و ميرندگي و شکست از آن دشمنان مردم ايران است چون که حق مردم را پايمال کرده اند.  اگر بر ديد و انديشه خود براي آزادي استوار باشيم مي توانيم با ديگران  که چون ما نمي انديشند اما آنها نيز درد آزادي دارند، هم راه و هم  گام باشيم. اگر چنين کنيم آيا سالي که تنها نيم روزي ديگر به آغاز آن مانده است، سال آخر نيست؟