آمریكا و ارسال پالس‌های گمراه‌كننده

 

شایا شهوق

 

هر بازیگر و بازی‌گردان سیاسی برای انجام حرکت خود در مقابله با حریف، احتیاج به تحلیل حرکت‌های حریفش دارد. این تحلیل شامل گمانه‌زنی‌هایی است که بر پایه‌ی خبرهای موجود از آرایش مهره‌های طرف مقابل به‌دست می‌آید. در این‌میان اگر یک حریف کار‌کُشته در مقابل شما قرار‌گیرد، می‌داند که می‌تواند با استفاده از حرکت‌های تاکتیکی ناهمگون با استراتژی اصلی‌اش و حتی جعل خبرهای دروغین (تا حدی که به‌نظر واقعی جلوه کند) تحلیل‌های شما را درهم شکند و در نهایت بازی را به‌نفع خود به اتمام رساند. در چنین شرایطی بازی‌گردانان سیاسی با حالتی مواجه می‌شوند که تحلیل‌هایشان با برخی از خبرها هم‌خوانی ندارد و همین امر آن‌ها را به‌سمت ارایه‌ی تحلیل‌های متناقض سوق می‌دهد. آن‌چه بیان‌کردم بخشی از تکنیک‌هایی است که نظامیان"جنگ روانی" توصیفش می‌کنند.

اکنون به اصرار آمریکا، پرونده‌ی هسته‌ای ایران به‌شورای امنیت سازمان ملل‌‌متحد ارسال شده است و در‌حال‌حاضر رویارویی اصلی ایران با کشور آمریکا به‌عنوان رییس شورای امنیت سازمان‌ملل آغاز شده است. از سوی دیگر نیز وزیر امور خارجه‌ی آمریکا "ایران" را بزرگ‌ترین چالش حال حاضر آمریکا می‌خواند. از همین‌جا می‌توان نتیجه گرفت آمریکا بازی پیچیده‌ای را با ایران آغاز کرده است که نقطه‌ی شروع آن به پیش از تحولات ماه‌های اخیر باز می‌گردد. در این میان دولت آمریکا حتی مشخص کرده است که مسأله‌ی هسته‌ای، به‌تنهایی نمی‌تواند مشکل ایالات‌متحده با ایران باشد. "کاندولیزا رایس"، در گزارش خود به کمیته‌ی تخصیص اعتبارات سنا گفته است که "سیاست‌های تهران در جهت ایجاد خاورمیانه‌ای است درست برخلاف خاورمیانه‌ای که دولت بوش خواستار ظهور آن است." به این‌ترتیب وزیر امور خارجه‌ی آمریکا بار دیگر بر این نکته صحه می‌گذارد که هدف اصلی آمریکا ایجاد تحولاتی ساختاری در ایران است که منافع ایالات‌متحده را در خاورمیانه تضمین‌کند. البته قصد و منظور دولت بوش را در این مورد تقریباً همگان می‌دانند.

دانسته‌ها حاکی از آن است که دولت بوش برای نیل به ‌منظور خود در مورد ایران، نشان داده است که  دو راه‌کار را به‌صورت موازی پی‌می‌گیرد. این دو راه، یکی اِعمال و تشدید فشارهای سیاسی‌–‌‌اقتصادی به ایران و در نتیجه دست‌یابی به مقاصد خود به‌صورت غیر‌خشونت‌آمیز است و دیگری حمله‌ی محدود نظامی به‌تأسیسات هسته‌ای، نظامی و استراتژیک ایران و در نهایت تسلیم یا تغییر حاکمیت در ایران. به باور من دولتی مانند دولت فعلی آمریکا با بازی‌های بین‌المللی پیچیده‌ای که در سال‌های اخیر انجام داده است، حداقل امروز نمی‌تواند "باری به‌هر جهت" عمل‌کرده و با سرمایه‌گذاری موازی بر روی هر دو پروژه‌ی یاد‌شده نیرویش را در مواجهه با "اصلی‌ترین چالش" خود، هدر‌دهد. به‌عبارت روشن، یکی از این پروژه‌ها نقش سایه و کمکی را در جلو بردن پروژه‌ی اصلی ایفا می‌کند.

نگاهی به نقش‌آفرینی ایالات‌متحده در روند ارسال پرونده‌ی هسته‌ای ایران به‌شورای امنیت در ماه‌های اخیر نشان می‌دهد که چه‌گونه آمریکا با تعدیل موضع خود در مورد ایران موفق‌شد که اکثر کشورهای عضو ان.پی.تی را در برابر ایران قرار‌دهد. دولت بوش که همواره از باز‌بودن تمام گزینه‌ها (از جمله نظامی) در مقابله با ایران سخن می‌گفت، هنگامی که در نشست اضطراری آخر شهریور شورای حکام ارزیابی‌کرد که نمی‌تواند اجماع کشورها را برای فرستادن پرونده‌ی ایران به شورای امنیت داشته باشد، در کنار دو مرحله‌ای کردن ارجاع پرونده به‌شورای امنیت، تاکتیک تغییر لحن را پیش‌گرفت و از این لحظه به بعد پشتیبانی خود را از راه‌حل‌های دیپلماتیک بیش از پیش اعلام‌کرد. آمریکا که از این لحظه اروپا را نیز پس از شکست در مذاکرات با ایران در کنار خود داشت، به این امر بسنده نکرد و حتی در نشست بعدی شورای حکام در آذرماه 84 به‌نحوی، خود را از معرکه کنارکشید و اجازه‌داد تا این نشست بدون صدور قطعنامه پایان‌یابد. پس از آن باید یکی دیگر از همراهان ایران به‌سمت غرب می‌چرخید. روسیه، پس از اروپا وارد مذاکره‌ی هسته‌ای با ایران شد. در این میان دولت آمریکا با لحن معتدل‌تر خود نسبت به‌ایران، ملایم‌شدن سیاست‌های آمریکا علیه ایران را در دنیا به‌نمایش گذاشت. این در‌حالی بود ‌که مقامات ایرانی پس از اعلام پیروزی خود در مسأله‌ی هسته‌ای، با نادیده‌گرفتن سکوت و کمین شکارچی، روز 13 دی با اقدام به فک پلمب از  مراکز غنی‌سازی اورانیوم، بهترین بهانه را به آمریکا دادند.

چین دانگ یوان، استاد سیاست چین در مؤسسه‌ی مطالعات بینالمللی مونتری در کالیفرنیا در مصاحبه با شبکه‌ی خبری بی.بی.سی، بر ملایم‌شدن لحن غرب در مقابل ایران صحه می‌گذارد و معتقد است که کشورهای غربی با تغییر زبان به‌کار گرفته شده علیه ایران، توانستند موافقت چین را در فرستادن پرونده‌ی ایران به‌شورای امنیت جلبکنند. اما چرا تغییر لحن می‌توانست بسیاری از کشورها را با خود همراه سازد؟ پس از حملات نظامی پی‌درپی آمریکا به افغانستان و عراق ترس جامعه‌ی جهانی نسبت به بروز یک جنگ دیگر در خاورمیانه، مانع از این می‌شد که برخی کشورها تمایل داشته باشند، راه را برای جنگ با کشور دیگری چون ایران، برای آمریکا هموار سازند.

البته آمریکا، در مرحله‌ی اول (گزارش به شورای امنیت) که در نشست اضطراری بهمن‌ماه شورای حکام به‌تصویب اکثریت اعضا رسید، شکیبایی خود را از دست نداد و نه‌تنها تا نزدیک‌شدن به مرحله‌ی دوم (ارجاع) با چراغ خاموش به‌حرکت خود ادامه‌داد بلکه با فرستادن پالس‌های غلط به‌دنیا وانمود‌کرد که از گزینه‌ی حمله‌ی نظامی دست‌کشیده است. یکی از این پالس‌های گمراه‌كننده‌ی درخواست رایس نسبت به‌تصویب بودجه‌ی 75 میلیون دلاری، برای انجام تحولات آرام در ایران بود. این‌عمل به ایران و دنیا می‌توانست این اطمینان را بدهد که آمریکا برای پیاده‌سازی اهداف خود، برنامه‌ای دراز‌مدت را تصویب کرده است و در پی اجرای آن است؛ و چنین امری تقریباً گزینه‌های نظامی چون "حمله‌ی محدود" را از موضوعیت می‌اندازد. 

اما با نزدیک‌شدن به نشست اسفند‌ماه شورای حکام و اطمینان آمریکا از ارسال پرونده‌ی ایران به شورای امنیت، لحن سیاست‌مداران آمریکایی به ناگاه تغییر‌کرده و لحظه به لحظه تندترشد. کمی پیش از برگزاری اجلاس شورای حکام، رییس‌جمهور آمریکا به اهمیت ایران در طرح خاورمیانه‌ی بزرگ اشاره‌کرده و ایران را "قلب خاورمیانه‌ی بزرگ" خواند. این اظهارات درحالی انجام‌گرفت که در طرح ابتدایی خاورمیانه‌ی بزرگ، کم‌ترین اشاره‌ای به ایران نشده بود. از طرفی دیگر رامسفلد، وزیر دفاع آمریکا با وارد‌کردن اتهام به ایران، مبنی بر دخالت در امور داخلی عراق، سعی‌کرد تا افکار عمومی دنیا را بر ضد ایران و به‌نفع اقدامات تند احتمالی بر علیه ایران تحریک‌کند. این تندی در لحن، در شرایطی معنا پیدا می‌کند که خبر می‌رسد، جمهوری‌خواهان کنگره‌ی آمریکا، بودجه‌ی 75 میلیون دلاری درخواستی وزارت خارجه را تصویب نکرده‌اند.

پس از اعلام ارسال گزارش توسط شورای حکام به شورای امنیت، صراحت در وجود طرح‌های نظامی در لحن سیاست مداران آمریکا و اسراییل به‌چشم می‌خورد. از طرفی جان بولتون، نماینده‌ی آمریکا در سازمان‌ملل با اعلام این‌که چه‌گونگی برخورد شورای امنیت با ایران، آزمون بزرگی برای سازمان‌ملل است، از وجود طرح‌هایی خبرداد که آمریکا بدون کمک سازمان‌ملل می‌تواند بر علیه ایران انجام دهد. این اظهارات نیز در‌حالی انجام می‌شود که پیش از این گفته می‌شد که هیچ طرح نظامی در حال حاضر به‌صورت جدی بررسی نمی‌شود. از طرفی دیگر اسراییل به‌صورت مستقیم شورای امنیت را تهدید کرده است که در‌صورت عدم توانایی این شورا در برخورد با ایران، قادراست خودسرانه به بمباران تأسیسات هسته‌ای و نظامی ایران اقدام‌کند. حتی موشه بگی الون، از ژنرال‌های اسراییل به‌تشریح جزییات حمله‌ی نظامی محدود علیه ایران پرداخته است. به این‌ها باید اظهارات هشدارآمیز دیگ چنی را نیز همزمان با نشست پایانی شورای حکام در اسفندماه افزود که تحلیل‌گران، اظهاراتش را تهدید به برخورد نظامی با ایران ارزیابی‌کردند.

البته فرستادن پالس‌های متفاوت از سوی آمریکا، در چند‌ماه اخیر سبب‌شد تا برخی از کارشناسان نیز در گمانه‌زنی‌های خود تغییر‌جهت دهند. جوزف سیرینسیونه، مدیر برنامه‌ی منع گسترش تسلیحات هستهای در بنیاد کارنگی پس از ارسال پرونده‌ی هسته‌ای ایران به شورای امنیت، در مصاحبه با یکی از رسانه‌ها  گفته است: "در چندماه گذشته گفتهام که هیچ مقام جدی در دولت آمریکا نمیتواند به گزینه‌ی نظامی فکرکند، اما متأسفانه اکنون باید این گفته‌ی خود را تعدیلکنم. بهنظر من دفتر معاون ریاستجمهوری، مسأله‌ی نظامی علیه ایران را اکنون به‌طور جدی درنظر گرفته است. من فکر میکنم این گزینه فاجعهبار است، اما متأسفانه طراحان حمله به عراق، اکنون به چنین گزینهای میاندیشند."

به‌هرحال همان‌طور که پیش‌تر گفته‌شد آمریکا با ارایه‌ی دو گزینه در مقابل ایران ایستاده است. در صورت عزم برای پیش‌بُرد گزینه‌ی سیاسی و غیر‌خشونت‌آمیز، مطرح‌شدن حمله‌ی نظامی، "جنگ روانی" آمریکا برای فشار بیش‌تر روی ایران تلقی می‌شود و نباید آن‌را زیاد جدی‌گرفت. اما از این زاویه نیز به این مسأله می‌توان نگاه‌کرد که آمریکا با فرستادن پالس‌های دروغین، هم توانسته است به‌نوعی به اجماع جهانی علیه فعالیت‌های اتمی ایران دست‌یابد و هم توانسته است در داخل ایران نوعی اطمینان را مبنی بر عدم برخورد نظامی ایجاد‌کند.

شاید بزرگ‌ترین خطری که یک تحلیل را تهدید می‌کند، دادن قطعیت به نتیجه‌گیری تحلیل است و شاید برای شناخت بیش‌تر در این مورد باید به همان پیچیدگی که حریف می‌اندیشد، فکر کنیم. تنها گذر زمان و اوج‌گیری تحرکات است که پوسته‌ی خالی یکی از این راه‌کارها را زدوده و محتوای اصلی استراتژی و تاکتیک‌های آمریکا در مقابل ایران را نمایان می‌کند.