غول از كوزه
درآمد
- پس از بالا گرفتن جنجال بر سر کاریکا
تورها، گروه " مانیفست برای آزادیها،
زنان و مردانی از فرهنگ مسلمان برای برقراری لاییستـه پویا بر ضد زن ستیزی، همجنسگرا
ستیزی و یهودی ستیزی"، به دعوت آریان
موشکین کارگردان نامی تئاتر که به آزادی خواهی و دفاع از حقوق زنان نیز شهره
است، مراسمی در تئاتر آفتاب در شب24 فوریه تحت عنوان " سانسور به نام
اسلام" برگزار کرد که در آن تنی چند از نویسندگان و محققان و شخصیتهای
سیاسی به سخنرانی و گفت وشنود با بیش
از پانصد تن از حاضران پرداختند. این مقاله متن سخنرانی شهلا شفیق در این
مراسم است.
شهلا
شفیق
کافی است نگاهی
به واکنشهای دیپلوماتیک ناشی از مسئلهی کاریکارتورهای دانمارکی و پرچمهایی که
در اعتراض به آتش کشیده شد بیندازیم تا ملاحظه کنیم که موضوعی سیاسی در میان است، موردی دیگر از بالاگرفتن
اسلامیسم و خطر فزایندهی دخالت مذهب در سیاست. این نکته آنقدر روشن است که می توان به نقل این ضرب
المثل فارسی بسنده کرد: آفتاب آمد دلیل آفتاب! اما گفتن این بدیهیات برای روشن کردن عمق چالش سیاسی كه از خلال این گونه حوادث رخ می نماید كافی نیست، بلكه برای اندیشیدن در این
باب لازم است از حادثهای که در لحظه کنونی رخ می دهد فاصله بگیریم تا روندی که این گونه جنجالها را
به مسائلی مهم بدل ساخته مورد باز بینی قرار دهیم.
پس به روند هایی برگردیم که رشد و توسعه اسلامیسم،
یعنی تبدیل اسلام به ایدئولوژی و بدیل سیاسی را
میسر ساخته اند. چرا که در تقابل با اسلامیسم، نه فقط با یك ایدئولوژى و
گروههای حامل آن، بلكه با یك دوران نیز
روبروییم. بنابراین، باید به شكلگیرى و پیدایش عوامل چندى در طی قرن بیستم نظر کنیم.
نخست باید به
خفقان حاکم و فساد سیاست در نظامهاى استبدادى موسوم به مسلمان، از جمله در كشورهایى
كه ازمبارزهی ضداستعماری پیروز به درآمده
و به استقلال رسیدهاند اشاره کنیم. ما در این كشورها با «مدرنیت مثله شده» مواجهایم
كه عبارت است از پذیرفتن نوسازندگى (modernisation)،
ضمن نفی مدرنیت ﴿دموكراسی، حقوق بشر، برابری زن و مرد و ... ﴾. توجه کنیم كه لزوم
رعا یت فرهنگ و آداب و رسوم همواره
از سوی حاكمان مستبد چون دستاویزی برای
توجیه مثله کردن مدرنیت به كار گرفته شده
و میشود.
دوم آن كه نتایج
زیان بار سیاست دولتهای غربی را كه به جهت
منافع اقتصادی و سیاسیشان از حكام مستبد كشورهای موسوم به مسلمان حمایت
کرده و میكنند، نباید فراموش كرد.
بعلاوه، این دولتها در دوران جنگ سرد و برای مبارزه با اتحاد شوروی، حمایت
همهجانبهای از اسلامیسم كردند. به این ترتیب، در تقابل با توتالیتاریسم استالینی كه مدعی جهانروایی بود
جنبش اسلامی كه با ارزشهای جهانروا
مخالف است به ابزاری بدل شد و زمینه گسترش شكل جدیدی از توتالیتاریسم فراهم گشت
.
اسلامیسم یك پدیده
غیرتاریخی نیست، بلكه در بستر مدرنیت و به عنوان مخالف سیاسی این مدرنیت قد علم
كرده است. اسلامیسم عبارت است از یك پروژه سیاسی ضددموكراتیك و توتالیتر كه درمتن
خلاء ناشی از فساد سیاست در سطح ملی و بینالمللی قوت گرفته است. این پدیده
آنجا امکان رشد می یابد که تلاقی
حسابهای سیاسی قدرتهای غربی و دیكتاتورهای محلی راه
توسعه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی
را سد کرده، رشد مبارزه سیاسی را
دچار مانع ساخته و از شکل گیری اندیشه و عمل شهروندان مختار جلوگیری می کند. نمایشات
تأسفانگیز جماعات تحریك شده و گوش به فرمان رهبران كه به نام اسلام فریاد میزنند، به آتش میكشند
و به قتل میرسانند، نشان دهندهی ابطال فردیت مختار است .
در متن حوادث اخیر،
از توهین "غرب" به "تودههای مسلمان" و تحقیر آنان بسیار
سخن می رود. اما این قبیل سخنان تنها در خدمت لاپوشانی واقعیتِ خوارداشتِ اجتماعی،
فرهنگی این مردم تحتِ حاکمیتِ فاسد کشورهایشان است كه با مظلوم نمایی از یک سو وشیطان
نمایی " غرب" از سوی دیگر همراه میشود. برآمد اسلامیسم نشاندهنده فلاكتی سیاسی است ناشی از حاكمیت دیرپای
استبداد که با حما یت و ترویج روابط قدرت
سنتی راه را برای فرمانبرداری توده ازرهبران اسلامی هموار كرده است.
اما میدان
عمل سیاسی در این دنیا به نقش دولتها و حاکمان قاهر خلاصه نمیشود. نیروها
و شخصیتهای دیگر این میدان كجایند؟ نقش جامعه مدنی در این كشورها و در غرب چیست؟
روشنفكران این جا و آنجا چه میكنند؟
در میان اینان
بسیارند كسانی كه از مخالفت با اسلامیسم پروا دارند تا مبادا «متحد استعمارگران»
شده و به «اهداف ملل تحت ستم خیانت» كنند.
شیفتگی به " گفتار مظلومان" و عشق به «خلق» آنان را نابینا كرده
و پیروزی سرمایه،
كه نه قلب دارد نه روح، فلج شان کرده
و به سكوت واداشته و یا بدتر از آن به همدستی با اسلام گرایان كشانده است.
این خطایی سرنوشتساز است.
چنین بود كه میشل
فوكو گفتمان اسلامگرایان را بیانگر "روح خلق" قلمداد کرد. متأسفانه او ما را بسیار زودتر از
آن ترك گفت تا ببیند چگونه "روح
خلق" در رژیم اسلامیستی و توتالیتر ایران،
ابزاری است در دست حاكمان برای
ثروتاندوزی آنان و به قیمت فقر بیش از پیش مردم
تحت حکومت فاسدی كه منشاء تمام نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در این كشور است. امروز، در ادامه هذیانهای توتالیتر
بر محور یگانگی امت اسلامی در تقابل با غرب، شاهد چرخشی به سوی فاشیسم از ورای شعار نابودی اسرائیل هستیم
که در واقع بیش از آنکه بیانگر دفاع از منافع فلسطینیان باشد
عمق یهودیستیزی نظام اسلامی را به نمایش می گذارد.
اما این جنگ هم زمان با تداوم اعمال ترور بر خود مسلمانان پیش می رود
که تقدس بخشیدن به تبعیض میان زنان و
مردان، و میان مسلمان «خوب» و مسلمان
«بد»، از اجزای آن است. مكانیسم سركوب
همواره نیازمند وجود دشمنانی است كه باید نابود شوند. ماشین تبلیغات توتالیتر به
نحو گستردهای در خدمت دشمنتراشی است ودر
این راه همه ایدئولوژی های بسیجكننده را به کار می گیرد: پوپولیسم ، ناسیونالیسم، ضدیت با
غرب و ضدیت با امپریالیسم.
متأسفانه بسیاری
از نیروها و جریانهای سیاسی تحت عنوان منافع ملی، خلقها و ستمدیدگان، در عمل،
به متحدان این توتالیتاریسم بدل شدهاند. هم چنانکه بسیاری از قدرتمندان به خاطر منافع اقتصادی و سیاسی از توتالیتاریسم
حمایت کرده و میكنند.
و چنین شد كه
غول از كوزه درآمد.
گرچه توضیج چند
و چون "بیرون آمدن غول از کوزه" که
در سطور پیش بدان پرداختیم اهمیت
بسیار دارد، اما نباید به آن بسنده كرد.
وضع گیری در چالشی كه تقابل این برنامهی
ضد دموكراتیك با دموكراسی برانگیخته، ضرورتی عاجل است. اگر مسئله سیاسی است، كه
هست، پس باید به اهمیت توازن قوای سیاسی انگشت گذاشت و آن را جدی گرفت. اسلامگرایان
طیف نیروهای گوناگونی را شامل میشوند،
حامل تضادها. اما فقط با تقویت صفوف مدافعان دموكراسی است كه میتوان
این تضاد ها را تعمیق بخشید و آنان را به عقب
نشینی وادار كرد.
دموكراسی، از دیدگاه ما، پروژهای است در جهت تحقق خودنهادی (autonomie)
و به همین دلیل در اساس ضد توتالیتر، چرا كه در آن، برابری شهروندان بنیان خودنهادی
جمعی است. یعنی تحول امر عمومی، جدا از مسئولیت
شهروند آزاد به مثابه فرد مختار و
خلاق صورت نمی گیرد. امروز، در مبارزه برای آزادی بیان، ما به دفاع از این
آزادی مسئول فراخوانده میشویم.
اما برخی به
نام مسئولیت، عنوان میكنند كه برای پرهیز از برانگیختن اسلامگرایان بهتر است از
خط قرمزهای چندی عبور نكرد. افسوس كه تجربه، این مصلحتجوییها را باطل كرده است.
سلمان رشدی را به جرم پرداختن به مذهب در عرصه
رمان، كه قلمرو
سایه روشن ها و شک هاست، محكوم كردند، تسلیمه نسرین را به جرم ابراز عقاید و یقین هایش
بر ضد مذاهب. اما نام بسیاری از نویسندگان و هنرمندان دیگر نیز که خود را مسلمان و
معتقد هم می دانند، به دلایل مشابهی در لیست سیاه اسلامگرایان قرار گرفته است.
بنابراین مسئله
اصلی که باید توجه داشت، نه عبور از خط قرمزها، بلکه استراتژی بسیچ اسلامگرایان
است برای پیش برد خط خویش . و تنها راه برای جلوگیری از تعرض آنان ایستادگی
بر سر اصول دموكراتیك است .
شهلا شفیق نویسنده
و پزوهشگر کتابهای چندی در باره اسلامیزم
به زبان فرانسه و فارسی منتشر کرده است. آخرین کتاب او به زبان فارسی " توتالیتاریسم اسلامی:
پندار یا واقعیت؟ "، ترجمه کتاب منتشره به زبان فرانسه، اخیرا توسط
انتشارات خاوران در پاریس منتشر شده است.