معجون«جمهوری اسلامی ،مردم سالاری دینی ، و روشنفکران دینی
»
از منظر جامعه شناسی سیا سی .
بخش پنجم : جایگاه زن در داستانهای اسطوره ای ادیان توحیدی
:یهود ، مسحیت و اسلام .
جایگاه اجتماعی زن، در داستانهای اسطوره ای ادیان توحیدی .
میدانیم ،که ادیان توحیدی ، یعنی یهود ، مسحیت ،و اسلام ، در یک منطقه ای
بسیار محدود ، نسبت به وسعت کره زمین، ظهور کرده اند. اگر چه بنا به علل تاریخی ،
دین یهود تبدیل به دین جهانی ، چون مسحیت و اسلام نشد ، اما اهمیت نفوذ آن در دو
دین مسحیت و اسلام ، بر همه محققین روشن ،و آشکار است .اساطیر موجود در مسیحیت و
اسلام ، ریشه در اساطیر یهود دارند. قبل
از جنگ دوم جهانی ، فرهنگ اروپا ئی را با عنوان فرهنگ : یونانی- رومی ، (gréco-romaine )معرفی میکردند ، اما بعد از تشکیل دولت اسرائیل
،و نفوذ روشنفکران یهودی تبار ، در نهاد های فرهنگی جهان غرب ، فرهنگ این بخش از
ساکنان کرهً زمین را بنام فرهنگ :یهودی - مسحیت (judéo-chrétienne
)معرفی میکنند.به این معنی ،
که فرهنگ یهود بخش لا یتجزا از فرهنگ مسحیت
اروپائی است .
قبل از آنکه جایگاه زن را در این سه دین توحیدی مورد مطالعه قرار بدهیم ، لازم
است ،انسان را ، از جنبهً آنتروپولوژی (1)
بطور مختصر نگاهی بیاندازیم .چون بدون این نگاه ،و لو مختصر ، درک این مضوع ، یعنی
، جایگاه اجتماعی زن در ادیان توحیدی را نمیتوانیم ، درک بکنیم.
1-انسان از منظر آنتروپولوژی ، بر عکس سایر حیوانات ، موجودی است با بعد طبیعی ، وبعد فرهنگی.اگر برحسب تصادف ،
کودکی ، از بدو تولد ، توسط گروهی از حیوانات ،همراه با آنان رشد بکند ،و با سایر
انسانها ، ارتباط نداشته باشد، اگرچه از لحاظ ظاهر فیزیکی ، شبیه انسان میماند ، اما ، فاقد بعد فرهنگی خواهد بود .بخش
اعظم حیوانات ، دوران تکامل خود را در شکم مادرمیگذرانند ،و بعداز تولد ، در کوتاه
مدت ، خود مستقلأ به زندگی ادامه میدهند . امٌا انسان این چنین نیست.انسان برای انسان
شدن ، از طریق ورود به دنیای فرهنگ انسانها ، تبدیل به موجود انسانی میشود . این
دوران بسیار طولانی است . درست نیز در طول گذر از این دوران است ، که انسانها ،
تبدیل به موجوادت اجتماعی ، همراه با معیار و ارزشهای قراردادی معتبر در جوامع
بشری میشوند.
2-انسان تنها حیوانی است ، که باید غذای خود را خود تولید بکند. اگر چه انسانهای اولیه ، مدتها
از طریق میوه های جنگلی ،و ریشه های بعضی از گیاهان ،وصید و شکار حیوانات ، به
زندگی خود ادامه داده است ،ولی انسان با داشتن قدرت تفکر و تعقل ، بمرور به کار
کشاورزی ،و اهلی کردن حیوانات ، سعی در تامین مایحتاج غذائی خود و خانواده اش
،نائل آمد .این مرحله در حیات انسان و وجوامع بشری ، یکی از مراحل بسیار مهم بعد
فرهنگی انسان را نشان میدهد .
3-انسان تنها حیوان ابزار سازاست ، که
از طریق آن ، میتواند ، راندمان تولید کار
خود را به مراتب افزایش بدهد ، و در ضمن
از طریق این ابزار آلات ، خصوصأ وسایل حمل
و نقل ، بر دایره آگاهی های جغرافیائی ، اقلیمی خود ، از مناطق مختلف ، حتی با گذر از دریا ها ،
بر وسعت سرزمینهای تحت اختیار خود بیافزاید.و یا از طریق تصاحب انحصاری از ابزار های مختلف ، برقدرت نفوذ خود
در جامعه افزوده ،و دیگران را به عنوان برده ،و یا کارگر روز مزد در انقیاد خود
داشته باشد .
4-انسان ، بمانند تمام حیوانات ، ذاتأ
دارای غریزه حفظ جان و حیات خود است ،و تا آناجائیکه امکان دارد ، در صورت
بروز خطر جانی ، یا از خود دفاع میکند ،و یا بهر طریقی ، خود را از معرکه نجات
میدهد،و گرنه یا کشته ،و یا تبدیل به برده میشود. اغلب مشاهده میشود ،که برای
ادامه حیات ، حتی یکعد ه از انسانها ، به ناچار بردگی را نیز متحمل میشوند.
5-در اغلب جوامع بشری ، حس مالکیت ، و صاحب اشیاء و حتی انسانهای دیگر ، به
صورت برده وکنیز،و زیر فرمان خود داشتن، برای استفاده از نیروی کارو لذایذ جنسی
از آنها ، در طول تاریخ رایج بوده است ،و امروز نیز به شکل های مختلف ، در جوامع مختلف
این حس مالکیت ،حتی مالک بودن بر انسان های دیگر ، به طرق مختلف را، به
طور آشکار میتوانیم مشاهده بکنیم .
-ظهور باورهای ارزشی ،
وقدرتهای ما وراء الطبیعه ، خدایان در
جوامع ابتدائی .
گذر انسانها ، از جمع آوری میوه ها ی درختان ،وریشه های گیاهان ،برای تغذیه و
ادامه حیات ،وگذر به دوران دامداری ،اهلی
کردن حیوانات ، و آشنائی به کشاورزی ،از طریق ساختن ابزار ،واستفاده از نیروی کار
حیوانات ، چون گاو و اسب ،به همراه آن
،انسانها ابتدائی ، با یک مفهوم جدید آشنا شدند ، که قبلأ برای آنها چندان
اهمیت نداشت . این مفهوم جدید ، شناخت
زمان ،و فصل بندی آن است .زمان جفت گیری حیوانات ، زمان وضع حمل حیوانات ،
زمان شخم ، کاشت وبرداشت محصولات ، وارد
زندگی انسان شد.در مقابل این تحولات بسار
مهم ، از جنبه ً آگاهی انسان نسبت به طبیعت ، اینبار ، مسائل دیگری در مقابل انسان
پیدا شد ، که کاملأ از درک علل آن نا آگاه
بود.به عنوان مثال : چرا حیوانات و دام های او ، یکباره تلف میشوند؟ چرا ، فلان
سال ، تمام مزارع اش بخاطر نبود آب کافی ،و نیامدن باران ازبین رفتند ؟ چه قدرتهای
ما ورائ الطبیعه باعث چنین خسارات ،و قحط
سالی میشوند ؟ چه قدرتی میتواند،
مانع تلف شدن دامهای ،و خشک سالی شود. چرا طبیعت این چنین عمل میکند ،که در طول چند روز تمام
نتایج کار و زحمت او را از بین میبرد؟ این نیروی قهار ،و ویرانگر کیست ،و کجا
است؟چگونه میتوان این نیرو را آرام کرد،و این قدرتهای مخرب و قهر طبیعت را راضی نگاه
داشت ، که باعث این همه خسارات و ویرانگری ، واز بین رفتن محصولا ت و حیوانات اهلی
و حتی خانواده و فرزندان او نشود .غریزهً طبیعی
ادامه حیات و حفظ آن ، او را بیش از پیش به تفکر و تعقل وا میدارد.
در این مرحله است که انسان ،به یک حد از شعور میرسد،که قدم به تقسیم بندی قدرتهای ماورائ الطبیعه میگذارد.این تقسیم بندی
بظاهر بسیار ساده ، به قدرت خیر ورحمت وبرکت ،از یک طرف ، و قدرت شر ونکبت ، درطرف مقابل ،
روبروی هم قرار میگیرند.در این مرحله از آگاهی انسان های ابتدائی ،معیار وارزشهای
نیک ،و بد وارد روابط انسانی میشوند.انسان میخواهد به هر طریقی ، با این نیروهای
خیر و شر وارد معامله ، مذاکره ،و در صورت امکان ، قرارداد همکاری ،و همپیمانی با نیروی خیر ، و جنگ با نیروی شر بکند.و چون
هرکسی به تنهائی نمیتواند با چنین قدرتهای خیر و شر ، نیک و بد ، وارد معامله و
مذاکره بشود ،مسئولیت چنین کار مهم را ،به خردمندان ،و صاحبان اندیشه میگذارند ودر
این مرحله ، یکعده آدمهای سود جو ،و شارلاتان هم وارد میدان میشوند ،و به عنوان
جادوگر ، پیشگو ، و رابط با قدرتهای ماوراء
الطبیعه وارد میدان رقابت میگردند. نقش اساسی این متفکرین
و همچنین سود جویان و مغلطه گران هم ، البته به ظاهر ،حفظ جوامع بشری از
بلاهای ماورائ الطبیعه ،و آوردن خیر ، وبرکت ، فراوانی ،نیکبختی به فرد فرد انسان
ها بود .در این مرحله خدا یان متعدد که
هرکدام نقش مهم درباورهای انسانها دارند ظاهر میشوند. خدای آب و باران ،خدای عشق و
باروی ، خدای دریا ها ، خدای قهر و طوفانها ، خدای محصولات کشاورزی ،و شراب ،
.......در مقابل این خدایان ، خیر وبرکت ، خدا یا ن قهار ، نیز جایگاه خود دارند
،و انسانها برای این خدایان معابد مختلف ، برای نیایش ،و قربانی کردان برای جلب
رضایت آنان میسازند .مجسمه سازان ، نقاشان ، شاعران ،و سخنوران ، بهترین آثار خود
را به این خدایان تقدیم میکنند .
انسانهای ابتدائی ، قرنهای طولانی ،در
باورهای چند خدائی زندگی کرده اند ، تا بلاخره ،به یک مرحله دیگری از رشد و آگاهی
رسیدند ، که به مرور تمام این خدایان را
دور انداخته ،و به تک خدائی روی آورده اند.شاید برای خوا نند گان ، بیان این مطالب
خسته کننده باشد ، اما فراموش نکنند ،که
درهمین چند سال گذشته دسته دسته
دهقانان ایرانی ،که بخاطر کمبود آب بارانهای موسمی مزارع آنها در حال نابودی بودند
، توسط روحانیون ، به مصلای های خارج ده برده میشدند ،که نماز باران بخوانند ،و
خداوند برای آنها باران بفرستد. یا همین پیش کشیدن امام زمان توسط بخشی از
روحانیون حکومتی،رفتن هزاران ایرانی بر سر چاه چمکران ،و متوسل شدن به باورهای
دینی ،و خواستن کمک و عنایت از مقدسین ،در مقابل زندگی سخت و طاقت فرسای روزانه ،
بیعدالتی های حاکم در جامعه مایوس شدن از
قدرت حا کم و دستگاه های وابسته به آن و
انتظار از امداد های غیبی قدرتهای
ما ورا الطبیعه و معجزات ، در جوامع امروز
،باز مانده همان دوران جوامع ابتدائی است
.این گونه توسل به قدرتهای ماورائ الطبیعه ،که هنوز در جوامع سنتی مرسوم هستند ،ناشی
از نا آگاهی انسانها از قوانین طبیعت میباشد.
فلان زن نازا ،که بخاطر نداشتن فرزند به فلان امامزاده، یا فلان فالگیر و
رمال متوسل میشود، گرچه از لحاظ انسانی
،این باور او به معجزه قابل درک وقابل فهم
است،امًا در نهایت حلال مشکل نیست .چون
اغلب همین شخصیت های مقدس نیز،که یکعده به نام آنها متوسل میشوند ، خود آنان
نتوانستند، جان خود را از عوامل مخرب طبیعت
ویا جنگهاو بیماری ها نجات پیدا بکنند .در مقابل چنین واقعیت ها ، چگونه
این مقدسین میتوانند ، به دیگران کمک بکنند.امروز در کشور های پیشرفته دنیا ، اگر
کشاورزی ، بخاطر کمبود آب در طول سال ، نتواند ، درآمد کافی ، از فروش محصولات
کشاورزی خود داشته باشد ، مسلمأ این کشاورز و خانواده اش به خا ک سیاه نمی نشید ،
که دست به دعا و نذر برای فلان امام زاده بکند ،بلکه شرکتهای پرقدرت بیمه از جنبه ما لی ، خسارات ناشی از خشک سالی را به
آن کشاورز میپردازد ، تا آن خانواده دوباره به تلاش و کار اقتصادی ومفید خود ادا مه بدهد.
جایگاه اجتماعی زنان در ادیان توحیدی .
- قبل از آنکه این بخش را مورد مطا لعه قرار بدهیم ، این نظریه کارل مارکس را
لازم میدانم ،که مورد توجه قرار بدهیم.این نظریه ، در واقع چکیده بیش از ً سی سال مطالعه و تحقیق مارکس از جوامع
بشری و تاریخ و اقتصاد است :
« تمام مبارزات تاریخی ، چه در زمینه
سیاسی ، دینی ، فلسفی ، چه در زمینه های دیگر، چون ایده ئولوژیک، در حقیقت چیزی جز
بیان کم وبیش روشن مبارزات طبقاتی حاکم در جامعه ،و
به موجب آن ، قانون وجود طبقات، ودر نتیجه
،تضاد ومبارزات طبقاتی نیست ، و این تضاد
ومبارزات طبقاتی،درجه رشد وموقعیت
اقتصادی، نوع تولید و نحوه تبادل اقتصادی ، نیز به نوبه خود از این
قانون ناشی میشوند( در این جا قانون به
مفهوم قوانین فیزیک ، یا قوانین مو جود در طبیعت بکار گرفته شده است » .ماًخذ :
هیجدهم برومر لوئی بناپارت .به زبان
فرانسه . انتشارات Mille et nuit 223 pages
- صفحه 11)
در ادیان توحیدی ، شخصیت ، حضرت عیسی ، در مقایسه با سایر پیامبران ، یهود و
اسلام ، یک فرق کلی دارد. این فرق در این است ،که حضرت مسیح ، در طول حیات کوتاه
مدت خود ، دولت به مفهوم ایده ئولوژی سیاسی –و سازمانی ، یک دولت تشکیل نداد
.بعلاوه سخنی است بسیار معروف ،که به حضرت عیسی نسبت میدهند ،که میگوید :سرزمین
حکمرانی من این دنیای خاکی نیست. به عبارت دیگر حضرت عیسی دولت مسحیت تشکیل نداد و
در هیچ نکته از این کره زمین حکومت نکرد ،و در سن 33 سالگی ، به صلیب کشیده شد.
اما برعکس ، حضرت موسی ،و .جانشینانش ، چون پیامبران پادشاه حضرت داود ، حضرت
سلیمان و .. حکومت یهود در سرزمین کنعان تشکیل دادند ،و هرکسی که مخا لف احکام دین
یهود بود ، به جرم بت پرستی ،و الهاد ، مورد تنبیه و آزار قرار میگرفت و به قتل
میرسید . پیامبر اسلام نیز در زمان حیات خود دولتی ،ولو بسیار کوچک در مدینه تشکیل
داد ،و هدف این دولت ، دعوت غیر مسلمانان ، به گرویدن به دین اسلام بود . غیر
مسلمانان ، دو راه بیشتر نداشتند ، یا اسلام و آداب واحکام آنرا قبول
میکردند ، و یا خود را به جنگ با مسلمانان آماده میکردند . ودر صورت شکست از
مسلمانان ، جان ، مال ،و زنان و فرزندانشان ، بعه عنوان غرایم جنگی ، در اختیار
مسلمانان قرار میگرفت . اگر چه حضرت عیسی دولتی تشکیل نداد ، اما ، از روزیکه
کنستانتن اول ، امپراطور روم باستان ، در سال 331 ، بعد از میلاد ، مسحیت را بنام
دین قبول کرد ، از آن تاریخ ، ارتش مجهز روم باستان ، همراه با پاپ هاو کشیشان ،سایر
اقوام اروپائی را از طریق زورشمشیر و تبلیغ ،به قبول مسحیت وا داشتند. در حقیقت مسحیت نیز با راه انداختن
جنگهای مذهبی ، صلیبی ،و نفوذ در مستعمرات مختلف ، توانست تبدیل به یک دین جهان
شمول شود.
کلیسای مسحیت ، تورات ،و پیامبران قوم یهود را ، همانطوریکه اسلام قبول دارد ،
قبول دارند. لذا داستانهای اسطوره یهود ،
عینأ مورد قبول مسحیان و مسلمانان نیز
هستند. در اولین داستان اسطوره ای ، داستان آفرینش ، درست آجائیکه به موقعیت
اجتماعی زن بر خورد میکنیم ، داستان رانده شدن آدم و حوا از بهشت است. گرچه همه ما این داستان را بار ها
و بارها شنیده ایم ، شاید به چند نکته مهم در این داستان کمتر توجه کرده ایم ، که
در اصل ، بسیار مهم و گویا است.وقتیکه آدم و حوا ، در بشت جای میگیرند ،و خداوند ،
خوردن میوه ً دانائی را بر آنها ممنوع میکند ، این بار شیطان ، اول بار حوا را فریب میدهد ،و آدم نیز
از طریق حوا ، به« گناه» آلوده میشود. به عبارت دیگر ، حوا ، در این داستان نه
تنها ، از عقل و درایت کافی بر خوردار نیست ، بلکه ، من غیر مستقیم ، متحد بل القوه شیطان ، در گمراهی آدم ، یا به عبارت دیگر ، مردان نیز هست . این
تصویرمنفی از زن ، قرنهای طولا نی است ،که
بطور نا خود آگاه ، در باورهای مردان پیرو
این سه دین توحیدی ، حتی از طریق آثار هنری ، ادبی ، حک شده است .در هر موزه مشهور
جهان ، تابلو های نقاشی شده از نقاشان
بسیار معروف جهان را مشاهده میکنیم ،که حوا در حال فریب دادن آدم است ،در حالیکه
شیطان بصورت مار پیچیده بر درخت این صحنه را مشاهده میکند .
اما نباید فراموش بکنیم ، که جایگاه
زن ،در داستانهای اساطیری سه دین توحیدی ، تا این حد منفی نیست. از آنجائیکه همه پیامبران مرد
بودند ،و هر انسانی از شکم یک مادر بیرون میاید ،و هر مادری هم طبق قانون طبیعت ،
حد اقل با تکنولوژی عهد عتیق ، اجبارأ فقط میتواند زن باشد ، این بار ، پیامبران ،
به مادران خود جایگاه بسیار بالا و در عین حال شخصیت بسیار محترمی قائل شده اند ، که با سایر زنان
فرق میکند. مادر حضرت موسی ،بنا به گفتهً تورات
در تربیت او نقشی نداشت ، چون بعد از تولد مادر موسی کودک خود را ا به
رودخانه نیل انداخت ، تا از قتل عام اولادان ذکور قوم یهود توسط فرعون ، در امان باشد ،و بنا به گفته
پیروان مسحیت ، مادر حضرت عیسی ، مریم مقدس معروف
به باکره مقدس ، در تولد حضرت عیسی ، با هیچ مردی رابطه جنسی نداشته است . البته اولین بار انجیل مقدس در
حدود 110 سال بعد از به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی ، به زبان یونانی نوشته شده است
،که بعدآ همین انجیل مقدس ، در چهار نسخه
جدا و مشخص توسط چهار فرد، نوشته شد. اولین بار عنوان مریم باکره مقدس ، در متون دینی
مسحیت ،400 سال بعد از به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح ، در نوشته ها آمده است. تا آن
زمان کسی ، چنین عنوانی ،به حضرت مریم نداده بود .به عبارت دیگر ، اسطورهً باکره گی
حضرت مریم ، در دوران قدر قدرتی پاپ ها و کلیسا به پشتیبانی نیروی نظامی روم
باستان ، عنوان شده است .
در باره ً مادر حضرت محمد ( ص ) پیامبر
مسلمانان، اینقدر میدانیم ،که آن حضرت ، در سنین کودکی ، محروم از پدر و مادر بوده
است . و این سخن را به آن حضرت نسبت میدهند : بهشت جای پای مادران است.منظور از
بیان این مطالب ، نشان دادن دو تصویر ،کاملأ متضاد از زن ، در باورها و داستانهای
اسطوره ای این سه دین توحیدی است ، که در طول تاریخ ، تا امروز هم چنین ادامه دارد .تضاد دو تصویر از زن ، یکی چون شیطان فریبکار ، حیله گر ،و هم دست و هم
پیمان خود شیطان ، از یک طرف ، و آن دیگری ، زن در جایگاه مادر ، بمانند فرشته ،
این دوئیت( ثانویت ) را در جوامع متعلق به ادیان توحیدی را میتوان امروز نیز
مشاهده کرد. اگر به فرهنگ کوچه بازاری این
جوامع دقیق بشویم ، می بینیم،مردان ، کثیف ترین ، و قبیح ترین فحش ها را به مادران
و خواهران و زنان طرف دعوا های خود میدهند ،و عجیب نیست ، که در عین حال ،
مادران و خواهرانو زنان خود را معا دل
مریم مقد س باکره معرفی میکنند.این رفتارها و باورها ، ریشه دوشخصیتی ، تزویر و
ریای حاکم را، در جوامع ادیان توحیدی را نشان می دهد. تعجب آور نیست ، وقتیکه زندگی خصوصی پیامبران ،امامان
رهبران دینی خا خامها پاپ ها
را دقیقأ مورد مطالعه قرار میدهیم ، می
بینیم ،که اغلب و این شخصیتها ، زنان متعد د و کنیزان بیشمار داشتند ودارند. حضرت
محمد (ص)13 زن ، حضرت علی امام اول
شیعیان 12 زن ، امام حسن 64 زن ، امام حسین 5 زن ،و بعضی امام
ها مثل امام علی نقی فقط یک کنیز داشت.
وقیتکه در قران امر به اجرای عدالت در بین
زنان متعد یک فرد میشود ، چگونه میتوان بین 64 زن
عدالت اجراءکرد ؟ همین شخصیت های
مهم در ادیان توحیدی ، در اغلب گفتار هایشان ، مئومنان را به پرهیزکاری از
نفسانیات و شهوات میکردند ،و هنوز هم
میکنند !
این داستان در تورات بسیار معروف است ، که روزی حضرت داود پیامبر از پشت بام کاخ خود ، زن بسیار زیبائی در حیاط
خانه مجاور را دید ،که در حال آب تنی است
. حضرت داود از همرا هان خود پرسید ، این زن کیست
، یکی از آنان گفت : زن فلان سردار
ارتش است . داود پیامبر آن
فرمانده را به جبههً یکی از جنگهای بسیار
خطرناک فرستاد ،و آن سردار در آن جنگ کشته شد ،وحضرت داود ، آن زن بیوه را تصاحب شد.دوران فرمانروائی
خانوادهً بورژ یا خصوصآ سزار بورژیا در ایتالیای قرن شانزدهم ، اوج
فساد اخلاقی کلیسا و پاپ ها بود ،که بخش مهم تاریخ این کشور را شا مل میشود . یکی از علل طغیان و
قیام پروتستانها در اروپا ، به رهبری مارتین لوتر ، درست بخاطر حاکمیت فساد اخلاقی
، در هرم قدرت کلیسا بود ،که پاپ ها ، در عین حال که پیروان خود
را به به ظاهر به معنویات و اخلاقیات
امر میکردند ، خود در زندگی شخصی ، با انواع هوس رانی و عیاشی ها ، زندگی
میگذراندند. همین رفتار و گفتار های
دوگانه امروز در زندگی بعضی از روحانیون
این سه دین توحیدی ، سکه رایج است . هر از چند گاهی ، اخبار تجاوزات جنسی یکعده کشیشان ، به کودکان خرد سال
، در نشریات بعضی از کشورهای مسیحی چاپ و
منتشر میشود . قرنها این جنایتکاران بخاطر ملبس بودن به کسوت روحانیت ،و قدرت
مطلقی که داشتند ، از هرگونه تنبیه و مجازات ، در امان بودند !
. قرن ها یکی از مهمترین بحث های
کلیسا ، در باره زن ، بحث و جدل در باره این سئوال بود ،که آیا زن بمانند مرد ،
آفریده پروردگار است ، یا نه ؟ آیا زن
دارای روح مستقل ،نشاً ت گرفته از روح پروردگار است یانه ؟عقیده حاکم در قرون وسطی
بر این بود که زن را خداوند مستقلأ نیافریده است ، بلکه ازاستخوان دنده حضرت آدم ساخته است ،و لذا چنین موجودی
نمیتواند صاحب روح مستقل باشد !(توجه شود ،که در اینجا ، کلمه روح با بار و مفهوم
الهیات بکار برده میشود )
جایگاه زن در اسلام .
(استناد به قران مجید : ترجمه و نگارش :داریوش شاهین .مرکز پخش ، کانون
انتشارات جاویدان ، چاپ اول شهریور 1359 شوال 1400.که با نوشته مقاله رهائی زن ذکر
شده در پائین ، توسط صاحب این قلم ، مقابله شده است )
-مردان نگاهبانان زنان اند،بخاطر اینکه خداوند ، برخی از شما را ، بر بعضی
دیگر ، برتری داده ،و به دلیل آنکه آنان از ثروت خود ( یعنی مردان به زنان ) می
بخشند.پس زنان نیکوکار فرمان بردارند،و در نهان خویشتن نگاه دارند، به سبب آنکه
خداوند (آنان را ) نگاه داشته است . واز زنانی که از سرکشی (انحراف آمیز ) آنان
نگرانید ، پس آنها را اندرز دهید، و (اگر اثر نکرد )در خوابگاه ، آنان را تنها
بگذارید، (اگر بازهم اثر نکرد ) آنان را
بزنید (کتک بزنید).پس اگر از شما پیروی کردند ، به هیچ راه (دیگر) بر آنان ستم
نکنید..بی گمان خداوند برتر بزرگوار است ( سوره النساءآیه 34 –صفحه 263)
-پس با آنچه از زنان که دوست دارید ازدواج کنید: دو زن ، سه زن ، چهار زن .
واگر بیمناک شدید که نتوانید (میانشان ) دادگری کنید ، پس (به ) یک زن( اکتفا کنید
)یا با کنیزی که صاحب اختیارش هستید ، کفایت کنید . این نزدیکترین است (به عدالت
)به اینکه ستم نکرده باشید .(سورهً النساء آیه 3 .صفحه 249)
- زنان شما کشتزار شما هستند ، هر جا که خواهید ، به کشتزار خود در آئید .از
قبل برای خویش (کردار نیک ) بفرستیدو از خداوند بیمناک باشید (....) سورهً البقره
آیه 223 صفحه 129 )
- قران زنان را نیرنگ باز می شناسد.«...به راستی این از نیرنگ شما زنان است ،
بی گمان نیرنگ شما بزرگ است ».(سورهً یوسف آیه 28 صفحه 627)
-حجاب اسلامی .« ای پیامبر ، به زنان خود ،و زنان مئومنان بگو که : (دو طرف )
لباس روی خود را (که عقب رونده هستند) بر خود بهم آورند (بپیچند ) این( عمل به
پاکی ) نزدیکتر است، تا اینکه آنها را( به نا پاکی ) بشناسند. پس (اگر چنان کنند)
کسی هم آزارشان نکند .(سوره! الاحزاب آیه
59 صفحه 1117)
-ای پیامبر، به مئومنان بگو که چشمان خویش را از( حرام نگری ) بپوشند،و شرمگاه
های خویش را (از زناکاری )نگاه دارند.این شیوه برای آنان پاکیزه تر باشد.بی تردید
خداونداز آنچه میکند، آگاه است.(سورهً ا لنور آیه 30 صفحه 923)
و به زنان مئومن بگو ،که چشمان خویش
را از( حرام نگری ) بپوشندو شرمگاه های خویش را (از زناکاری ) نگاه دارند،و آرایش
خویش را آشکار نسازند، جز آنچه آز آنان نمایان است و باید که روسری (مقنعه )های
خود را به گردنشان بیفکنند. و آرایش خویش
را نمایان نسازند، مگر بر شوهرانشان ، یا آن کسان ایکه مالک آنان هستند، نباید
چنان پا ها خویش را (به زمین بزنند )،که آنچه آرایش پنهانی دارند آشکار شود .(سوره
النور آیه 31 –صفحه 923)
حق ارث برای زنان . خداوند در مورد فرزندانتان سفارش میکند ،که (بهرهً ) مذکر
به اندازه ً بهرهً دو مونٍث است (سورهً النساء آیه 11 صفحه 253)
به« زنا » نزدیک نشوید بی گمان ،آن کار زشت و راه بدی ست .(سوره
الاسراء آیه 32 -صفحه 747 )
( Anthropologieمطا
لعه علمی انسان ، از جنبه فرهنگی ،
باورهای دینی سازمانی ، اجتماعی ،و
ساختاری ، در جوامع انسانی )
(این آیات ذکر شده در بالا ، توسط نشریه انترنتی رهائی زن . شماره 54 ، چهارشنبه 19 بهمن ماه 1384
، برابر با 8 فوریه 20006 www :rahai-znan.org
بطور نسیتأ کامل تفسیر شده است .خوانندگان میتوانند ، به آن نشریه مراجعه بکنند .)
(ادامه دارد )
-به قلم :کاظم رنجبر .دکتر در جامعه شناسی سیاسی .kazem.randjbar@wanadoo.fr
- اقتباس بطور کامل ،و یا به
اختصار ، با ذکر نام نویسنده ،و سایت عصر نو ، بلا مانع است .
-پاریس 9 مارس 2006
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ معجون «جمهوری اسلامی ، مردمسا لاری دینی ،
روشنفکر دینی »
از منظر جامعه شناسی سیاسی .
بخش ششم .جایگاه زن (ادامه
دارد )