فمینیسم و سوسیالیسم
زینت میرهاشمی
Zinat_mirhashemi@yahoo.fr
طی یك صد سال گذشته، زنان در
كشورهای مختلف جهان در تلاشی بی وقفه برای كسب برابری و عدالت مبارزه كرده
اند. این مبارزه علیرغم دستاوردهای قابل توجه آن، هنوز در نیمه
راه و همچنان ادامه دارد.صد سال قبل، زنانی كه در آستانه قرن بیستم جنبش
برابری طلبانه زنان، را هدایت می كردند، گرچه به دشواری راهی كه در پیش رو بود،
واقف بودند، اما هرگز تصور نمی كردند كه در آغاز قرن بیست و یکم چنین مشكلات، موانع و چالشهای عظیمی در مقابل زنان قرار
داشته باشد. بی حقوقی، اعمال خشونت بر زنان، عدم مداخله در امور اجتماعی، سیاسی و
غیره ، هنوز مسائلی هستند كه نه در این و یا آن گوشه جهان نمونه وار وجود داشته
باشد، بلكه با هزاران موارد دیگر، امور رایج در تمام جهان ما هستند.
طی قرن گذشته، هر مصیبت اجتماعی، سیاسی و حتی طبیعی كه به وقوع پیوسته،
اولین قربانیان آن زنان بوده اند. در دو جنگ جهانی اول و دوم، این زنان و به تبع
آن كودكان بودند كه بیشترین آزار، خشونت، تجاوز، بی خانمانی و فقر را متحمل شدند.
در تمام بحرانهای اقتصادی دوره ای، در جهان پیشرفته سرمایه داری، این زنان
بودند كه در گام اول باید عوارض ناشی از این بحرانها را متحمل می شدند.
حكومتهای محافظه كار، ارتجاعی و
استبدادی برای حفظ سلطه خود در سركوب جنبشهای ترقیخواه كشورهای خود، تا توانسته
اند زنان را به بند كشیده و با تازیانه های آشكار و عریان، آنان را سركوب كرده
اند.
در دوران جنگ سرد و مسابقه تسلیحات
اتمی بین دو قدرت بزرگ جهان، این زنان بودند كه بیشتر از همه قربانی مسابقه تسلیحاتی
، آزمایشات اتمی و معاملات ننگین اقتصادی شدند.
و اكنون "لیبرالیسم جدید"
كه عده ای آن را "نظم نوین جهانی" می نامند، در حالی كه برای سلطه سرمایه
داری لجام گسیخته، و انهدام همه ی دستاوردهای مبارزه اجتماعی طی یك صد سال گذشته،
همه ی توان ، قدرت و ابزارهای خویش را به خدمت گرفته است ، این زنان هستند
كه در گام اول قربانی می شوند، بی كار می شوند، به زندگی و معیشت آنان تعرض می شود
و باید بهای انحصار طلبی و هژمونی طلبی لیبرالیسم جدید را بپردازند. براساس آمار
سازمان بین المللی كار 70 در صد جمعیت فقیر جهان را زنان تشكیل می دهند.
زنان در ایران، باید هم قربانی سیاستهای سركوبگرانه رژیم ارتجاعی
جمهوری اسلامی هستند و هم عوارض فاجعه بار
"لیبرالیسم نو" كه در ایران از طریق حاكمیت ارتجاعی ترین و عقب افتاده
ترین بخش سرمایه داری، یعنی سرمایه داری تجاری اعمال می شود، را باید تحمل كنند.
موقعیت ویژه حكومت ایران و
رفتار آن با زنان ایرانی، اما نتوانسته مبارزه زنان ایران را حتی برای یك روز
متوقف كند. جنبش زنان ایران برای برابری به خانه آیت الله ها و حجت الاسلامها كشیده
شده است. زنان روشنفكر و کنشگران این عرصه برابری،
در سراسر كشور ما زیر سخت ترین شرایط به مبارزه برای برابری ادامه می دهند. نیروهای
سركوبگر رژیم با همه ی اعمال سركوبگرانه و رفتار وحشیانه خود نمی توانند این صداها
و این تلاشها را خاموش كنند.
اینها دردها و رنجهای ما زنان است. روزگاری مادران و خواهران ما به خاطر این دردها و
رنجها، در گوشه ای تنگ و تاریك و به دور
از چشم دیگران می گریستند. آه می كشیدند و البته تعدادی هم سر به شورش می گذاشتند
و برای نظامهای حاكم با قوانین مردسالار، راهی نمی ماند كه این شورشگران را به
جامعه "فاحشه" یا "دیوانه" معرفی كنند. اما زنان با گامهای
آهسته، با پیروزیها و شكستها به پیش آمدند.امروز فقط تفسیر و توضیح آن چه گذشت،
مسأله اساسی حل نمی كند. هدف باید تغییر نظام سركوبگرانه مردسالار كه اكنون در پیوند
با "لیببرالیسم جدید" و "بنیادگرایی" است باشد. این مبارزه به
علت شرایطی كه در آن قرار گرفته نمی تواند از مبارزه برای دموكراسی، سكولاریسم و
سوسیالیسم جدا باشد. ما برای برابری كامل زن و مرد مبارزه می كنیم. اما می دانیم
كه این مبارزه تنها در یك شرایط دموكراتیك، در یك نظام سكولار و با تحقق عدالت
اجتماعی تحقق خواهد یافت. چند اصل مهم در مبارزه زنان نقش كلیدی دارد.
1- پایه ای ترین، عمومی ترین و
گسترده ترین نهادی كه به اعتبار آن تبعیض جنسی اعمال شده، خانواده است. بستگی به
تلقی و برداشت از این نهاد موضع هر كس در رابطه با مسأله تبعیض جنسی تعیین می شود.
تمامی اشكال و شیوه های برخورد با این نهاد سرانجام خود را در دو صف بندی نشان می
دهد.
الف - گروهی معتقدند، خانواده
سلول اصلی جامعه و دفاع از كیان آن، دفاع از حیثیت، شرف و ناموس جامعه است. از نظر
این جریان هر تدبیر و سیاستی در رابطه با الغاء تبعیض جنسی و تحقق برابری زن و مرد
، نباید خدشه ای بر این كانون مقدس وارد كند.
ب - گروهی دیگر بر این اعتقادند
كه خانواده، هم چون مذهب یك امر خصوصی است و سلول اصلی جامعه افراد متساوی الحقوق
مستقل از جنس، مذهب و ملیت و نژاد هستند. این گروه پیگیرترین مدافعان برابری حقوق
جنسی هستند.
از نظر تاریخی و در یك نگاه
جامعه شناسانه شكل گیری ایده ها، منش و رفتار مردسالارانه، از خانه شروع می شود و
سپس در مناسبات اجتماعی شكل كامل می یابد. وجود تعداد كثیری از افراد و گرایشات
اجتماعی كه برابری جنسی را به رسمیت می شناسند، اما در مورد این پدیده د رجبهه اول
و در كنار محافظه كاران ، بنیادگرایان و مستبدین قرار دارند، مسأله تحقق برابری
جنسی را با دشورایهای بیشمار روبرو كرده اند.
2- كار خانگی ، زیر بنای تبعیض
جنسی است. استقلال اقتصادی زنان و برابری فرد در مقابل كار مساوی با مردان به
مثابه امور ضروری و مهم برای تحقق برابری جنسی، هنوز به معنی برخورد رادیكال با
كار خانگی نیست. تلقی محافظه كارانه و البته رایج از كار خانگی، آن را به مثابه یك
امر طبیعی كه گویی برای زنان یك تقدیر اذلی و ابدی است نشان می دهد. اما در مقابل
برخورد رادیكال با مسأله كار خانگی، به رسمیت شناختن آن به مثابه یك
"كار" كه ارزش ایجاد می كند، است. باید كار خانگی، از صورت یك كار طبیعی
و غیر قابل ارزش گذاری خارج شده و به مثابه كاری كه دارای ارزش مشخص اقتصادی است
اعلام شود و بنابراین باید ارزش آن در تولید ناخالص داخلی هر كشوری منظور شود.
متوسط ارزش یك ساعت كار در جامعه، باید ارزش یك ساعت كار در خانه به حساب آید.
مجموعه ساعاتی كه به امور مربوط به نظافت خانه، نگهداری كودكان، تهیه لباس و غذا و
غیره صرف می شود، ساعت كار به حساب آید.
3- "لیبرالیسم نو" یا
آن گونه كه عده ای آن را "نظم جدید جهانی" نامیده اند، بیش از همه زنان
و كودكان را مورد تعرض قرار داده است. موج بیكار سازیها در مرحله اول شامل زنان می
شود. پایین آمدن سطح زندگی و دستمزد، بر همه مزدبگیران به طور عام تأثیر می
گذارد. ولی زنان را به طور خاص بیشتر از مردان تحت فشار قرار داده است. لیبرالیسم
نو با توسعه فقر و هر چه گسترده تر كردن آن، بنیادگرایان را تقویت كرده و متقابلاً
رشد بنیادگرایی به تقویت انحصارات میلیتاریستی منجر شده است. قربانیان جنگهای داخلی
و منطقه ای، در مرحله اول زنان و كودكان هستند. اكثریت عظیمی از زنان هیچ منافعی
در توسعه لیبرالیسم جدید ندارند. بدین لحاظ مبارزه زنان برای برابری، به طور
تنگاتنگ به مبارزه برای عدالت اجتماعی كه از طریق یك نظام سوسیالیستی و جهانی بدون
جنگ و فقر محقق می شود، رابطه پیدا كرده است.
4- طی یك صد سال گذشته، زنان در
مبارزه برای برابری همواره با یك خط قرمزی كه جامعه مردسالار در مقابل آنان كشیده،
روبرو بوده اند. تمامی تلاش جامعه مردسالار براین مبنا استوار بوده كه از مداخله
زنان در حوزه سیاست و رهبری جامعه جلوگیری كنند. بسیاری از احزاب و جریانات سیاسی
كه از مبارزه زنان برای برابری دفاع می كرده اند، در رهبری سیاسی شان، هیچ زنی
شركت نداشته است. امروز در اروپا و آمریكای شمالی، كه از لحاظ نظام حقوقی زنان به
پیشرفتهایی دست یافته اند، نقش زنان در امور سیاسی، قدرت سیاسی و رهبری سیاسی
جامعه به جز چند مورد استثنایی (کشورهای اسکاندیناوی)، هنوز بسیار ناچیز است.
اگر زنان اراده نكنند كه در
قدرت سیاسی مداخله جدی و مؤثر داشته باشند و اگر مردانی كه برای دموكراسی، سكولاریسم
و عدالت مبارزه می كنند، به طور قاطع ترتیباتی برای شركت زنان در قدرت سیاسی به
وجود نیاورند، تحقق جهانی بهتر، جهانی عاری از فقر و جنگ، جهانی عاری از تبعیض جنسی،
مذهبی، ملی، نژادی غیر ممكن است. جنبش زنان باید به طور مشخص خواستار یك نظام موقت
سهمیه بندی در این زمینه باشد.
5- از قرنها پیش تا كنون،
یعنی در دوران انقلاب اطلاعات و ارتباطات، در حالی كه زنان به طور مستمر در كار و
تلاش برای برآوردن نیازهای خود و خانواده و جامعه بوده اند، ولی همواره از سازمانیابی
و مداخله در سازمانهای اجتماعی محروم بوده اند. پیشرفتهای یك صد سال اخیر، نسبت به
موقعیت واقعی زنان و نقش آنها در حیات اجتماعی، بسیار ناچیز است. زنان بدون سازمانیابی
خود و بدون وجود تشكلهای مستقل خود، نمی توانند به برابری دست یابند. شركت در
سازمانهای سیاسی و سندیكایی در كنار مردان و مبارزه مشترك با آنان در راه اهداف
مشترك و كوشش برای شركت جدی و مؤثر در این مبارزات عمومی، كافی نیست. تا وقتی تبعیض
جنسی وجود داشته باشد، وجود سازمانهای مستقل زنان یك عنصر ضروری برای تحقق برابری
است. ما، یعنی آن دسته از زنان ایران كه برای دموكراسی، سكولاریسم و سوسیالیسم
مبارزه می كنیم، خواستار گسترش و توسعه هرچه بیشتر سازمانهای مستقل زنان ایرانی و
پیوند این سازمانها با جنبش جهانی زنان علیه فقر، جنگ و بنیادگرایی و تبعیض هستیم.