نیروی انتظامی با باتوم به زنان و
مردان و تمامی حاضران با خشونت حمله ور شدند. دوربینهای مردم را گرفتند،
موبایلهای دوربیندار را كنترل میكردند. دوربین دو خبرنگار خارجی كه مشغول
فیلمبرداری بودند ضبط و خودشان دستگیر شدند. لگدها و فحشها و باتومها بود
كه سربازان تنومند و افسران قویهیكل بر سر جوان و پبر، زن و مرد، رهگذر و
عابر وارد میكردند. بسیاری از دختران در این یورشها به داخل جوی آب كنار
خیابان پرت شده و از ناحیه سر و صورت بشدت زخمی شدند
رهگذاران تحت پرسوجو قرار میگرفتند
كه دلیل حضور خود را در منطقه اعلام كنند. من و شوهرم كه از تجمع بر میگشتیم
و هر دو از لگد و باتوم بینصیب نمانده بودیم مورد بازجویی یكی از افسران
قرار گرفتیم و در اعتراض به دلیل سوالات آنها تهدید به دستگیری شدیم: به قول
ایشان «میاندازمتان آنجایی كه عرب نی انداخت». نیروهای پلیس آشكارا بسیار
عصبی و پرخاشجو بودند وقدرت خود را
مدام به رخ میكشیدند.
ساعت چهار بعد از ظهر طبق اعلام قبلی به پارك دانشجو برای گرامیداشت روز جهانی
زن رفتم. جمعیت در اطراف چهارراه دانشجو روی نیمكتهای سنگی نشسته بود. دختران
دانشجوی جوان كه برای پیوستن به مراسم آمده بودند با ماژیك خواستهها و شعارهای
خود را روی كاغذ مینوشتند و آن ها را آماده میكردند. رفته رفته بر میزان جمعیت
افزوده شد. گویا به دلیل 2 تظاهرات دیگر كه یكی در پارك لاله برگزار میشد و دیگری
فراخوان پرستو فروهر برای گردهمایی مردم در جلوی دانشگاه بود؛ انبوه پلیس خیابان
انقلاب را قرق كرده بودند. آنها باتوم به دست و با بیسیم قدم میزدند و كاملا
مراقب صحنه بودند. درست جلوی پارك ماشین نیروی انتظامی در پیادهرو ایستاده بود. چهارراه
پارك دانشجو محلی است پرترافیك كه به سادگی راهبندان میشود. و از سوی دیگر به
علت این كه مركزی فرهنگی و محل خرید است جمعیت زیادی شاهد هر نوع حركت اعتراضی
خواهند بود. انتخاب مكان كاملا درست و بجا بود. رهگذران و به خصوص افراد مسن
كنجكاوانه علت تجمع را جویا میشدند و پسران دانشجو كه به حمایت از زنان آمده
بودند میگفتند امروز 8 مارس روز جهانی زن است. مرد میانسالی پرسید یعنی چی؟ و من
بروشوری كه برای این روز تهیه كرده بودیم به آن مرد دادم و مرد میان سال به زیبایی
و در همبستگی گفت دست همگی درد نكند. با افزایش جمعیت بر تعداد زنان افزوده شد كه
به نظر میرسد بین 400 تا 500 نفر به صورت فعال حضور داشتند و انبوهی نیز شاهد و
ناظر صحنه در ضلع جنوب شرقی كنار تئاتر شهر بودند. تعدادی از زنان روی زمین نشستند
و عده ای دیگر ایستاده پلاكاردها را بالا گرفتند و همه زنان رو به خیابان همراه با
پسران دانشجو كه در میان آنان حضور فعال داشتند و خود نیز پلاكارد در دست داشتند
سرود زنان (ای زنِ سرود زندگیبسر رسید
زمان بردگی) را سر دادند. بر جمعیت تماشاچی بشدت افزوده شد. و زنان فقط سرود میخواندند
بدون اینكه شعاری بدهند. مضامین برخی از پلاكاردها این بود: مسند قضاوت حق مسلم
زنان استــتوزیع عادلانه ثروت بین زنان و مردان ــ ما
خواهان برابری حقوق زنان و مردان هستیم. خشونت به هر شكل علیه زنان محكوم است.
آزادی و ....
در ساعت 16 و هفت دقیقه بر تعداد نیروهای انتظامی افزوده شد. فرمانده نیروهای
مستقر در پارك از تظاهركنندگان خواست به دلیل غیرقانونی بودن تجمع پراكنده شوند
وگرنه با شدت عمل پلیس روبرو خواهند شد. زنان با فریاد نه گفتند و همچنان به
خواندن سرود و نگاه داشتن پلاكاردها ادامه دادند. پلیس دوباره اخطار داد و زنان
اعلام كردند پس از خواندن قطعنامه پراكنده خواهند شد كه یكی از زنان شروع به
خواندن قطعنامه كرد. در حین خواندن حدود سی پلیس مسلح به باتوم و بسیار قویهیكل و
خشن وارد محوطه شدند. به یكباره نیروی انتظامی ضمن اعلام این كه متفرق شوید دست به
یورش وحشیانه زد. هنوز بند سوم قطعنامه خوانده نشده بود كه این نیروها با لگد به
زنان نشسته هجوم آوردند و هیچ زنی را از لگد بینصیب نگذاشتند. زنان با خواندن
بلندتر سرود و بالا بردن پلاكاردها شروع به چرخیدن در همان محوطه كردند كه این بار
نیروی انتظامی با باتوم به زنان و مردان و تمامی حاضران با خشونت حمله ور شدند.
دوربینهای مردم را گرفتند، موبایلهای دوربیندار را كنترل میكردند. دوربین دو
خبرنگار خارجی كه مشغول فیلمبرداری بودند ضبط و خودشان دستگیر شدند. لگدها و فحشها
و باتومها بود كه سربازان تنومند و افسران قویهیكل بر سر جوان و پبر، زن و مرد،
رهگذر و عابر وارد میكردند. بسیاری از دختران در این یورشها به داخل جوی آب كنار
خیابان پرت شده و از ناحیه سر و صورت بشدت زخمی شدند. بسیاریبه دلیل اصابت باتوم به كمرشان دچار صدمه و راهی
بیمارستان شدند و هر جا كه انبوه جمعیت كم بود پلیسها هجوم میآوردند و افراد را
دستگیر میكردند. در یك نوبت كه میخواستند مرد جوانی را دستگیر كنند و ضمن دستگیری
به سر و روی او باتوم میزدند با فریاد وحشی وحشی زنان و هو مردم روبرو شدند و او
را رها ساختند. تظاهركنندگان به پیادهروی مقابل رفتند و آنجا هم دوباره شروع به
خواندن سرود و بالا گرفتن پلاكارد كردند كه این بار نیز نیروی انتظامی به مردان و
زنان و كاسبان محل حمله كردند و اعلام كردند حق بیرون آمدن از مغازه را ندارند.
رفته رفنه از تعداد تظاهركنندگان كاسته و بر نیروی انتظامی افزوده شد. بتدریج تمام
خیابان انقلاب تا 16 آذر در قرق پلیس قرار گرفت. رهگذاران تحت پرسوجو قرار میگرفتند
كه دلیل حضور خود را در منطقه اعلام كنند. من و شوهرم كه از تجمع بر میگشتیم و هر
دو از لگد و باتوم بینصیب نمانده بودیم مورد بازجویی یكی از افسران قرار گرفتیم و
در اعتراض به دلیل سوالات آنها تهدید به دستگیری شدیم: به قول ایشان «میاندازمتان
آنجایی كه عرب نی انداخت». نیروهای پلیس آشكارا بسیار عصبی و پرخاشجو بودند و قدرت خود را مدام به رخ میكشیدند.
ما دست كم موفق شدیم یك ربع در مقابل یورش وحشیانه نیروی انتظامی و لباسشخصیها
مقاومت كنیم. خود این امر در شرایط كنونی تهران كه هر نوع تجمعی را سركوب میكنند
بسیار شجاعانه بود. ما توانستیم شعار برابری زن و مرد را به گوش هموطنانی برسانیم
كه به اشكال مختلف از ما حمایت كردند.