دنیا درستایش هشت
مارس بعنوان روز جهانی زن در جنبش است. تکاپوی دنیا در واقع جشن برسمیت شناختن حقوق
مساوی برای این نیمه دیگر جامعه انسانی است. اما در سرزمینی که یک دنیا با همه دنیا
تمایز حاکم است . جای پرسش است که باید ابتدا زن را اثبات کرد یا انسان را؟ باید ابتدا
ستم رامعنا کرد یا تبعیض را؟ در سرزمینی که مردانش نیزدر اکتساب حقوق انسانی خود در
کشاکش با قدرتهای حاکم بسرمی برند ،چه جای
عجب است که پذیرش کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض برضد زنان با اما و اگرها مواجه
شود. چه جای عجب است که هنوز زنان برای برگزاری مراسمی دراین روز با موانع گوناگون
مواجه شوند؟ در سرزمینی که زنان بدون وجود هرگونه ممنوعیت در قوانین جاری حق
تماشای یک بازی فوتبال را هم ندارندچه جای عجب است که امکانتصویب قوانین مترقی درخصوص حقوق زنان دورازذهن تلقی
شود. اما آنگاه که حکومتی دربیان ایدثولوژی خود تبلیغ می کند انسانها بمانند
دندانه های یک شانه باهم برابرند.هنوزپرسشهای زیادی بی پاسخ است.بااین نگاه ادعایی
باید پرسش شود اگر قراراست با کنوانسیون محوکلیه اشکال تبعیض برضد زنان پذیرا شویم
" كليه افراد بشر آزاد به دنيا آمده و از نظر
منزلت فردانسانی ازحقوق يكسان برخوردارند "
مخالفت مراجع رسمی کشور درپذیرش این کنوانسیون به چه معناتعبیرخواهد شد.
اگرقراراست با این کنوانسیون متعهد گردیم؛ا دول عضو ميثاقهاي بينالمللي حقوقبشر متعهد به تضمين حقوق برابرزنان و مردان در
بهره مندي از كليه حقوقاساسي، اجتماعي،
فرهنگي، مدني و سياسي باشند، پس اعلام مخالفت با آن چه مفهومی را دربرخواهد داشت؟
اگراین کنوانسیون درصدد برسمیت شناختن "سهم زنان درتحقق رفاه خانواده وپیشرفت
جامعه " و " گنجاندن اصل مساوات میان زنان ومردان درقانون اساسی
وسایرقوانین مربوطه درهرکشور" و"فسخ کلیه مقررات کیفری ملی که موجب
تبعیض نسبت به زنان می شود" ودریک کلام مخالفت با آپارتاید جنسی می باشد
مخالفت کردن نهادهای رسمی یک کشوربااین کنوانسیون متضمن چه معنایی خواهد بود.
واقعیت آن است آن عصری که با پذیرش قرارداد وستفالی ومحصوربودن دولتها درچاردیواری
مرزهای اعتباری خود آغازگردیده بود سالهاست که دیگر معنای خود را ازدست داده است.
اکنون التزامات جهانی شدن هرکشوری را مقید به پذیرش اصولی می سازد که درعرصه بین
المللی انکارناپذیرتلقی می شود. واداشتن عراق به برچیدن بساط حاکمیت تیرانی
وتغییرنظام قهقرا گرای افغانستان ، لحاظ کردن اصول حقوق بشربعنوان یکی ازفاکتورهای
جدایی ناپذیرگسترش مناسبات سیاسی – اقتصادی کشورهای توسعه یافته باسایرکشورها،
مشغول شدن افکارعمومی دنیا به مساله هسته ای درایران و همه وهمه حکایت ازطلیعه
عصری است که الزاماتی مغایر با عصر گذشته دارد. اکنون ورای دولتها حتی نهادهای
حقوق بشری فراملیتی بعنوان یکی ازبازیگران موثردرعرصه بین المللی درخورتوجه اند.
نهادهایی که نسبت به هرمساله نقض حقوق انسانی درهرگوشه ازجهان واکنش نشان می دهند.
بعنوان مثال نهادهایی مانند گزارشگران بدون مرزگاه سریعترازنهادهای صنفی وسیاسی
داخل کشورنسبت به تضییفاتی که برضد روزنامه نگاران ومطبوعات رخ می دهد واکنش نشان
می دهند. مجامع بین المللی درمساله صربستان وبوسنی نشان دادند که نه تنها درچارچوب
سیاسی – اقتصادی بلکه حتی درحیطه قضایی نیزکه برجسته ترین نماد حکومت استدردعاوی مطروحه درکشورها احکامی که عادلانه تشخیص
می دهند را جاری می کنند .اکنون این موضوع دیگرنه تنها درحیطه مداخله درامورداخلی
کشورها تلقی نگردیده بلکه از الزامات اجتناب ناپذیراین عصربشمارمی رود . امروزه نه
تنها با قوانین صدها یا هزارسال قبل بلکه با قوانین حاکم برقرن بیستم نیزدیگرنمی
توان به تمشیت اموریک کشورپرداخت بلکه لزوما می بایست قوانین عصرجدید را شناخت وبه
آن عمل کرد. ما چه بخواهیم یانخواهیم گلوبالیزم برما تاثیرگذارخواهد شد واین
حقیقتی است که چه برآن سرپوش نهیم یا منکرآن شویم سود وزیانش راباهمه وجود لمس
خواهیم کرد. اکنون چنانچه ساختار حاکم قابلیتهای لازم را جهت تعامل با دنیای جدید
ندارد وظیفه ملت سنگین ترمی شود. روزجهانی زن فرصتی دیگراست تا زنان ایرانی همت
کنند عقب ماندگی های ناشی ازسیاستهای حاکم راجبران نموده ودرتعالی وپیشرفت کشورهمپای
تحولات اجتناب ناپذیرجهانی نقشی شایسته ایفا نمایند. نباید این مهم را فراموش کرد
که ای بسا حرکتهایی که به ظاهر کوچک وکم اهمیت تلقی شده اما بلحاظ دامنه تاثیر
گذاری آن درجامعه وسرنوشت کشور درمقیاس جنبشهای به یاد ماندنی اجتماعی درتاریخ یک
ملت ثبت گردد.