انقلابی
علیه زنان
مرتضی اصلاحچی
انقلاب در
هر کشور منجر به تغییرات ساختاری در عرصه سیاست ، اقتصاد ، فرهنگ و.... می گردد و
مناسبات اجتماعی قدیم را نابود می کند و روابط جدیدی را بر جای ان می نشاند.
اینکه پس از
انقلاب چه نوع مناسباتی جایگزین شود و چه روابطی حاکم گردد به مقدار زیادی به این
مسئله بستگی دارد که کسانی که پس از نقلاب به اریکه قدرت تکیه می زنند از چه نظر
گاهی به جامعه نگاه می کنند و چه ایدئولوژی و تفکری دارند. تاریخ نشان داده است که
در بسیاری موارد پس از انقلاب آنچه روی داده است آنی نبوده که انقلابیون صادق و
راستین مد نظر داشته اند و نیز چیزی نبوده که توده های مردم را به کنش انقلابی وا
داشته است. همین امر سبب می شود تا کسانی که پیش از انقلاب در کنار هم علیه دشمنی
مشترک می جنگیدند پس از تحقق انقلاب در مقابل هم قرار گیرند و علیه یکدیگر جبهه
بندی کنند و حتی دست به اعمال خشنونت آمیز برای حذف طرف مقابل بزنند.
انقلاب سال 57
ایران از بسیاری جهات مورد جالبی برای بررسی و تحقیقات درباره مسئله انقلاب است
چراکه بسیاری از موارد نادری که ممکن است در یک انقلاب روی دهد در انقلاب ایران در
کنار هم جمع شدند.
آنچه که در
این مجال موضوع بحث است سرنوشتی است که زنان ایران پس از انقلاب پیدا کردند. در
جامعه ایران زنان همواره به خاطر تفکر سنتی و مذهبی به عنوان جنس دوم و ضعیفه مطرح
بوده اند و در فرهنگ ایرانی حضور اجتماعی زنان امری مذموم و ناپسند بوده است ، همین
امر سبب شد تا زمانی که شاه پروژه مدرنیزاسیون و غربی کردن ایران را به اجرا
دراورد و به تبع ان برهنگی زنان تبلیغ شد و الگوی زن کالائی جامعه سرمایه داری غربی
باب گردید مخالفت هائی از سوی قشر سنتی و مذهبی جامعه ایران علیه این مسئله صورت
گرفت ، از طرف دیگر در برابر ایندو از سوی نیروهای سوسیالیست و چپ الگوی رهائی
زنان مطرح شد که نه مانند نیروهای مذهبی معتقد به الگوی " زن در خانه" و
نگاه مردانه و پدرسالارانه به زنان بودند و نه مانند نگاه غربی زنان را وسیله ای
برای کسب درآمد و انباشت سرمایه می دانستند. در این نگاه زنان همانند مردان از
حقوق اجتماعی برابر برخوردارند و جنسیت و زن بودنشان دلیلی بر اجحاف بر آنان و زیر
پاگذاشتن حقوق شان نمی شود.
همانطور که
گذشت در برابر الگوی غربی زن که از سوی رژیم شاه مطرح می شد دو الگو به عنوان جایگزین
پا گرفت که هرکدام سعی می کردند زنان بیشتری را به خود جلب کنند. الگوی زن در خانه
که توسط مذهبی ها و روحانیون تبلیغ می شد توانست زنانی را از اقشار سنتی و مذهبی
جلب کند البته این نگرش بیشتر بدین علت که پدران و شوهران آنرا می پذیرفتند مورد
پذیرش زنان قرار می گرفت. الگوی رهائی زنان نیز توانست زنان و دختران بسیاری را از
دانشگاهها و دبیرستانها به خود جلب کند که اکثر آنها این الگو را به عنوان جزئی از
تفکر کلی چپ ( چه مذهبی و چه غیر مذهبی) پذیرفتند. به همین علت زنان پابه پای
مردان در دو سازمان چریکی عمده ( فدائیان خلق و مجاهدین خلق) که یکی مارکسیستی و دیگری
چپ مذهبی بود وارد مبارزه علیه رژیم شاه شدند.
زمانی که
انقلاب پیروز شد به دلائلی که از حوصله این مطلب خارج است بنیاد گرایان مذهبی به
رهبری ایت الله خمینی به قدرت رسیدند ، اینان که نگاهی متحجرانه به دین داشتند و
اسلام فقاهتی را مبنای عمل خود قرار می دادند پس از محکم شدن جا پایشان در قدرت دیگر
فعالین سیاسی را از صحنه به در کردند اینان حتی روشنفکران دینی و دگر اندیشان مذهبی
را بر نتافتند چه رسد به مارکسیستها و سیاسیون غیر مذهبی. زمانی که در سال 60
سازمان مجاهدین رسما وارد جنگ با روحانیون شد سازمانهای دیگر نیز به آتش آنها
سوختند و هزاران نفر اعدام شدند بدین خاطر روحانیون توانستند رقبای خود را از صحنه
به در کنند. از این زمان که دیگر مخالفی باقی نمانده بود روحانیون که پرچمداران
الگوی رهائی زن را قلع وقمع کرده بودند نگاه خود را معطوف به جامعه کردند تا مردم
را با تفسیر خود از دین منطبق کنند. اینجا بود که علیرغم اینکه اول انقلاب اعلام
شده بود حجاب اجباری نیست با شعار " روسری یا توسری" به زور چادر به سر
زنان کردند . به خاطر حاکم شدن تفکر سنتی و چیرگی الگوی زن در خانه زنان بسیاری چه
به اجبار و چه به اختیار خانه نشین شدند تا به تربیت فرزندان انقلاب و سربازان
امام زمان بپردازند بدین خاطر نیمی از پتانسیل اجتماعی و نیروی تولید عملا از صحنه
خارج شدند تا یکوقت به خاطر حضور زنان در اجتماع مردان به گناه کشیده نشوند و
جامعه اسلامی به خطر نیفتد.
با به قدرت
رسیدن مذهبیون ملاک قانون شرع مقدس قرار گرفت ، بدین سبب قوانین بسیاری که ریشه در
احکام دینی داشت علیه زنان تصویب شد. اجباری شدن حجاب، نصف بودن دیه زنان ، نصف
بودن ارث، بودن حق طلاق با مرد ، دادن حضانت فرزند به پدر ، قوانین دست و پا گیر
در مورد کار و.....
البته علاوه
بر قوانین مصوب قوانین نانوشته بسیاری وجود دارد که زنان با آنها دست به گریبان
اند. با این تفاسیر می توان گفت که انقلاب سال 57 به معنای واقعی کلمه انقلابی علیه
زنان بود هرچند جمهوری اسلامی مدعی است که در ایران زنان به کرامت واقعی خود دست یافته
اندو جایگاه حقیقی خود را پیدا کرده اند.
اکنون خانه
نشین کردن زنان به سیاق گذشته کاری دشوار است چراکه از یک طرف التهاب انقلاب از میان
رفته است و حنای اینان برای مردم دیگر رنگی ندارد و ار طرف دیگر با بالا رفتن میزان
تحصیلات زنان ( در حال حاضر بیش از 60% دانشجویان را دختران تشکیل می دهند) و
آشنائی آنها با مفاهیم مدرن و حقوق زنان در جوامع دیگر زنان ایران بیش ازاین نمی
توانند اجحاف های حقوقی علیه خود را تحمل کنند. به همین علت پیش بینی می شود که یکی
از چالش های پیش روی جمهوری اسلامی مسئله زنان و مطالبات انها باشد چراکه زنان می
خواهند از محدوده خطوط قرمزی که قوانین شرعی جمهوری اسلامی برایشان ترسیم کرده
خارج شوند و اگر این مسئله متحقق شود باید پسوند اسلام را از نام جمهوری اسلامی
برداشت.