جه
پیش آمد؟
اعتصاب رانندگان و
کارکنان شرکت واحداتوبوسرانی تهران
کوروش گلنام
چهار شنبه 7 دیماه 1384 ـ 28 دسامبر 2005
1 ـ آیا اعتصاب رانندگان و کارکنان زحمتکش اتوبوسرانی تهران به نتیجه دلخواه
رسید و یا اینکه به شیوه های رایج رژیم اسلامی که در شرایط سخت که حرکتی را برای
موجودیت خود به شکلی جدی خطرناک می بیند، پدرانه و برادرانه و با لبخند پیش آمده و
عهد و پیمان می بندد و قول و قرار می دهد تا هم خطر را در کوتاه زمان هم که باشد
از سر دور کند و هم در این زمان به شناسایی بیشتر وضعیت پرداخته و تدارک لازم را
برای برنامه ریزی های ضد انسانی خود ببیند؟ آیا کسی می تواند به گفته و سخنان فرد
شناخته شده وبد سابقه ای چون محمدباقرقالیباف باور کند؟ آیا باید به جنگ های زرگری
آقایان که هر چه باشد برای سهم بری بیشتر از قدرت است و ربطی به مردم ندارد، دل
خوش کرد و به آن باور نمود؟ این رژیم سراپایش آلوده و فاسد است و همه این مهره ها
به گونه ای شریک در جنایت ها و خیانت هایش هستند و هر زمان که پایه های این قدرت
در خطر قرار بگیرد همه دست در دست هم دارند چون همه از زمره متهمان هستند. راه
دوری نرویم و به سخنان جدی یک اصلاح طلب حکومتی شکست خورده، که به عنوان تئوریسین
آنها از او یاد می شود، یعنی آقای سعید حجاریان دریکی از مصاحبه های تازه خود با
خبرنگاری را بیاد آوریم که با چه روشنی می گوید اگر کلیت نظام در خطر قرار بگیرد،
دست در دست آقای خاموشی(هیئت موتلفه) و در کنار او خواهد بود! یعنی برای نجات این
رژیم سرکوبگر وفریبکار ما همه یکی هستیم که کاملن هم درست می گوید. ما کجای کار
هستیم و چقدر باید ساده دل باشیم که تصور کنیم آدمی چون محمدباقر قالیباف با آن
سابقه خونین، تافته ای جدا از بافته این دستگاه زشت سرکوبگر است!
2 ـ هنوز هم بزرگترین ایراد و سد در راه رهایی مردم ایران، نبود یک همبستگی و
اتحاد ملی است. هر چه فریاد می زنیم کسانی نمی خواهند دست از دگم ها و خود خواهی
های خود بردارند! سازمان ها و گروه ها دل خوشی اشان این است که بیانیه ای انتشار
دهند و از این حرکت ها که تلاش گرانی باهزینه کردن شاید زندگی و آینده خود و
خانوادهایشان، و برای رسیدن به کمترین حق قانونی خود به آن دست می زنند، پشتیبانی
کنند. چنین پشتیبانی هایی تنها برای این است که نشان دهند هنوز هم به عنوان دسته،
گروه، سازمان و حزب سیاسی هستند و نفس می کشند؛ دیگر مهم نیست که چه هستند و این
بیانیه هایشان چه تاثیری در روز و روزگار گرفتاران در پنجه های خونین این رژیم
آدمخواردارد! اگر راست می گویید و از این زحمتکشان و کارگران پشتیبانی می کنید دست
از خود خواهی ها، دگم ها و لجاجت های بیهوده بر داشته، با تکیه به همه دیدگاه های
و باورهای خود، قدم در راه یک همکاری و وحدت حتا کوتاه مدت ملی بگذارید تا تلاش ها
و از جان گذشتگی های کوشندگان و تلاشگران آزادی در ایران این گونه به بازی گرفته
نشود! می بینید که نه تنها نمایندگان و کوشندگان رانندگان و کارکنان اتوبوسرانی
تهران آزاد نشده اند(اگر هم کسانی آزاد شوند هم بندهایی به پایشان خواهند بست و هم
دیگرانی را به جای آنها به بند و زندان گرفتار خواهند کرد)که بسیاری دیگر نیز زیر
فشار رفته اند که به تشکیلات حکومت ساخته شرکت واحد اتوبوسرانی که پیش از هر چیز
یک تشکیلات اطلاعاتی ـ امنیتی است بپیوندند یعنی همآن لانه ماری که این زحمتکشان
دلاوربا آن به نبرد پرداخته اند!
3 ـ با وجود فشار زیادی که از کمبود و نبود اتوبوس در روز اعتصاب به مردمی که
وسیله جابجایی ای جز اتوبوس نداشتند، می تواند وارد شده باشد اما همه خبرها نشان
از پشتیبانی مردم حتا اگر در سکوت، از این حرکت حق خواهانه و دلیرانه رانندگان و
کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانی بوده و خشم و نارضایتی سمت و سویش تنها به سوی رژیم
بوده است.
4 ـ این اعتصاب در گونه خود، پس از انقلاب نمونه بوده است و پس از خیزش های
شجاعانه دانشجویی، یکی از بهترین و مهمترین حرکت های اعتراضی مؤثر در تهران پاینخت
ایران بوده است وبه راستی پایه های رژیم را به لرزه در آورد.
5 ـ این اعتصاب نشان داد که در صورت کمی برنامه ریزی، همبستگی، هشیاری در بهره
وری از زمان و در برابر ترفند های رژیم، پافشاری بر خواسته برحق خود(در این نمونه،
حق داشتن سندیکای مستقل که از حقوق نخستین این کارگران و زحمتکشان است) و دلیری در
برابر رژیم، می توان گام هایی استوار بر داشت و با وجود سانسور خبری شدید، مردم را
چنین در جریان قرار داد.
6 ـ ما ایرانیان در بیرون از کشور که از آزادی و امکان های بسیار بیشتری بر
خورداریم باید به شکلی نهایی و بی پنهان کاری و آشکارا تکلیف خود را روشن کنیم.
درست کردن گروه ها و دسته بندی های تازه وکشیدن مرزهای تازه نه به ما یاری می
رساند و نه به مردم و مبارزان راه آزادی در ایران. نگارنده یکبار دیگر از همه
دلسوختگان و خواستاران آزادی مردم و میهن درخواست می کند که با حفظ دیدگاه هاو
باورهای خود، در راه یک اتحاد ملی پا پیش بگذارند. آیا نباید شگفت زده شده که در
باره بیانیه مهمی چون بیانیه برلین، دیگر کوشندگان سیاسی در بیرون از میهن
سیاست سکوت بکار گرفته اند که از دید نگارنده نشانه ای از سستی و کمبود در ارزیابی
های آنها ست چون سخنی در رد خواسته های این بیانیه ندارند که ارائه دهند. باید این
پرسش را به میان آورد که کسانی که سیاست سکوت و بایکوت در برایر این بیانیه را
بکار برده اند با چه انگیزه ای از پیام ها و بیانیه های آقای امیر انتظام پشتیبانی
می کنند در حالیکه آقای امیر انتظام هم از امضاء کنندگان خواست رفراندم بوده و در
راستای دیدگاه های همین بیانیه تلاش می نمایند؟ به چه دلیل ما همه تلاش هایمان را
یک کاسه نمی کنیم؟ کنگره رفراندم (اگر ایرادی نیز بر آن وارد باشد) نیز به همین
گونه با سکوت و بایکوت در برون مرز روبرو شد زیرا مشروطه خواهان در این کنگره شرکت
فعال داشته اند! توجه داشته باشیم که بازتاب این حرکت ها در ایران که مرکز و اصل
همه ماجراست، بیشتر و مثبت تر بوده است. این موضوع آیا نباید ما را به خود بیاورد؟
7 ـ یکی از نامناسب ترین برخوردها در برابر تلاش برای یک اتحاد ملی، این است
که این اتحاد نیز چیزی شبیه همآن" همه با هم خمینی است"! بدتر از همه
این است که شوربخنانه کسانی در میان به میان آورندگان این توهم و ارزیابی نادرست
هستند که از آزادی خواهان و کوشندگان سیاسی با سابقه و خواستار سربلندی مردم و
میهن ما هستند. این دوستان کمترین توجهی به 27 سال زندگی در وحشت سرای جمهوری
اسلامی و اندوخته ها و تجربه های بزرگ مردم که مهمتر از همه شناخت بی سابقه از
ملایان فریبکار، قدرت طلب و شیاد است، ندارند. کم توجهی می کنند که امروز مردم با
مفاهیمی آشنا هستند که تا پیش از انقلاب حتا روشنفکران جامعه نیز شناخت و درک
درستی از آن نداشتند. مفاهیمی چون دموکراسی، آزادی های فردی، حقوق بشر، جمهوری،
جدایی دین و باور از قدرت و حکومت، انتخابات وقدرت رای هر فرد(گرچه هرگز نتوانستند
در این دو دهه انتخاباتی آزاد و با شناخت وآگاهی های درخور و درست پیشین از ماهیت
آن انتخابات و دیدگاه های نمایندگان داشته باشند و بختک "شورای نگهبان"
که در حقیقت نگهبانی از آدمکشان و گروه های مافیایی و در راس آن ولی فقیه را به
عهده دارد)و.. بسیاری مفاهیم دیگر. اهمیت پیشرفت های شگفت آور ارتباطی و اثر گسترش
کاربرد اینترنت که در کمترین زمان ممکن، ذخیره های بسیار مهم و بزرگی از آگاهی ها
در تمام زمینه ها در اختیار کاربران خود می گذارد، در دید خود نمی گیرند. دنیا را
در حال حرکت و مردم ایران را راکد می بینند(گرچه این معنا را می توان برای حکومت
گران و پشتیبانان و وابستگان آنها آنهم با معیارهایی به میان آورد)! نمی خواهند
بپذیرند که اگر می خواهیم آزاد شویم سرانجام باید روزی دست از کینه های گذشته و
انتقام جویی های کور برداریم و اجازه دهیم هر گره ای به دست "قانون"
تایید شده از سوی مردم حل شود . نمی خواهند بپذیرند که هر ایرانی با هر باور،
مذهب، قوم و کیش و مرام و خواسته ای که دارد از حق یک رأی بر خورداراست و می بایست
در سرنوشت آینده میهن خود شریک باشد حال ما مرام و دیدگاه و خواسته اش را بپسندیم
یا نپسندیم! چگونه ممکن است به ادعاهای دموکراسی خواهی کسانی باور داشت که از هم
اکنون برای مخالفان دیدگاه ها و خواسته
های سیاسی ـ اجتماعی خود حق تلاش و آزادی را به رسمیت نشناخته و از سیاست دوری،
بایکوت و اگر بتوانند(حتمن اگر روزی به قدرت برسند) حذف آنها پیروی می کنند؟
اعتصاب رانندگان و کارکنان زحمتکش شرکت واحد اتوبوسرانی تهران می توانست بسیار
پربارتر و سهمگین تر از این باشد اگر ما اتحادی ملی را شکل داده بودیم. دانشجویان
و مردم آزادیخواه در ایران آشکارا نمی توانند به پشتیبانی از این حرکت دلیرانه برخیزند چون ما با به وجود نیاوردن یک
اتحاد ملی پشت آنها را خالی کرده ایم.
سخن اول و آخر این است که نحست باید با کمبودها و نگرش های نادرست خود(که جنبه
اخلاقی ـ فرهنگی در آن بسیار قوی است) پرداخت وآنها را پذیرفت و سپس با تمام توان
به سوی نزدیکی به یکدیگر و تفاهم، تکرار می شود حتا موقت و کوتاه مدت، برای مبارزه
نهایی با رژیم سرکوبگر "ج"اسلامی تا برگزاری یک همه پرسی و انتخاب آزاد
در ایران، حرکت و تلاش کرد. اگر چنین نکنیم با توجه به بی کفایتی رژیم و یک بیمار
روانی که بر راس دولت نشانده اند، سرنوشت ما را به شکلی دردناک دیگران تعین خواهند
کرد! آیا چنین می خواهیم؟