سياست هسته ای:

 سردرگمی ميان معيشت و ايدئولوژی

 

احمد زيدآبادی

 

برخی از ناظران سياسی در ايران بر اين تصورند که نظام جمهوری اسلامی تصميم گرفته است تا در شورای امنيت سازمان ملل پيش رود، اما وارد آن نشود.

اين در حالی است که در پی ابراز نگرانی شش قدرت بزرگ جهانی (پنج عضو دائمی شورای امنيت به اضافه آلمان) از برنامه هسته‌ای ايران در نشست اخير لندن، به نظر می‌رسد پرونده ايران شتابان به سمت ارجاع به شورای امنيت پيش می‌رود بدون آنکه علامتی از احتمال نرمش ايران در اين مناقشه ديده شود.

ظاهرا هر چه حلقه زمان تنگ‌تر می‌شود، امکان دولت ايران برای پذيرش خواست قدرت‌های بزرگ نيز کاهش می‌يابد. بدين ترتيب، ارسال پرونده ايران به شورای امنيت در اجلاس اضطراری شورای حکام آژانس بين‌المللی انرژی اتمی که قرار است اوايل ماه فوريه آينده برگزار شود، گريزناپذير به نظر می‌رسد.

 

مردم و بی باوری به بحران

با اين همه، بسياری از مردم عادی در ايران به بحرانی بودن مساله هسته‌ای ايران باور ندارند و با اطمينان از حل مسالمت‌آميز آن سخن می‌گويند. اين تصور ضمن آنکه به نگاه "اسطوره‌ای" و "توطئه پنداری" برخی از ايرانيان نسبت به امر سياست مربوط می‌شود، از نوع اطلاع رسانی و تبليغات رسانه‌های رسمی نيز متاثر است.

محور اصلی تبليغات رسانه‌های رسمی در ايران، تاکيد بر عادی و طبيعی نشان دادن روابط خارجی کشور و ناتوان نشان دادن کشورهای مقابل جمهوری اسلامی بويژه آمريکا برای اعمال فشار و ايجاد مشکل برای نظام است. اين تبليغات سبب شده است که مخاطبان عادی رسانه‌ها نيز مناقشه جاری ايران با جهان خارج را جدی نگيرند و آن را پديده‌ای معمولی که به سرعت برطرف خواهد شد، بپندارند.

تلاش رسانه‌های رسمی ايران برای عادی نشان دادن وضعی که از نظر اغلب ناظران و کارشناسان جهانی به شدت بحرانی است، فهم استراتژی جمهوری اسلامی را برای رويارويی با خطرات پيش روی خود به شدت مشکل کرده است.

 

اتفاق مهمی نمی افتد؟

آيا رهبران جمهوری اسلامی بر اين باورند که در هيچ شرايطی پرونده ايران به شورای امنيت نمی‌رود و يا اينکه اگر برود، اتفاق مهمی نمی‌افتد؟

مقام‌های ايرانی بارها اعلام کرده‌اند که هيچ علتی برای ارجاع پرونده هسته‌ای ايران به شورای امنيت وجود ندارد، اما در عين حال تاکيد کرده‌اند که "شورای امنيت آخر دنيا نيست" و هراسی از آن ندارند.

اما معمولا بحث در همين‌جا خاتمه پيدا می‌کند. رسانه‌های رسمی و مقام‌های دولتی هيچگاه از عواقب ارسال پرونده ايران به شورای امنيت سخنی به ميان نمی‌آورند و رسانه‌های غير دولتی نيز در پرداختن به اين موضع احتياط می‌کنند.

بدين ترتيب بحث تاثير تحريم‌های سياسی يا اقتصادی شورای امنيت بر ابعاد گوناگون جامعه ايران در هر دو سطح دولتی و غير دولتی تقريبا تعطيل است و تنها برخی از تصميم‌گيران نظام حاکم تاکيد می‌کنند که دستيابی به چرخه سوخت هسته‌ای هزينه‌ای دارد که مردم بايد آن را بپردازند، اما در مورد اينکه اين "هزينه" چيست و در چه ابعادی است سخنی گفته نمی‌شود.

 

سانسور هسته ای برای حفظ اميد بهبود

در اين ميان اين پرسش قابل طرح است که اگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی به اين نتيجه رسيده‌اند که دستيابی به چرخه سوخت هسته‌ای مستلزم پرداخت هزينه‌هايی از سوی مردم ايران است، پس چرا در تبليغات رسمی، اقشار مختلف جامعه را برای تحمل اين هزينه‌ها آماده نمی‌کنند و عملا کارشناسان را از تفسير و تحليل حجم و ابعاد اين هزينه‌ها بر حذر می‌دارند و درست به عکس آن، تصويری کاملا عادی و طبيعی از شرايط پرونده هسته‌ای برای مردم ترسيم می‌کنند؟

اين تناقضات احتمالا ترجمان تناقضی است که در بطن دولت محمود احمدی‌نژاد نهفته است.

احمدی‌نژاد ضمن متهم کردن دولت‌های پيش از خود به "بی‌تفاوتی نسبت به مشکلات توده مردم بخصوص اقشار محروم و سرگرم شدن به درگيری‌های سياسی" با شعار "رفع مشکلات معيشتی" جامعه به قدرت رسيد.

رفع مشکلات اقتصادی يک جامعه طبعا به فضای آرام سياسی و بدون تشنج از جمله در روابط خارجی نياز دارد. از همين رو دولت احمدی‌نژاد و حاميان آن تلاش می‌کنند تا وضع سياست خارجی ايران را به رغم همه تلاطم‌هايی که به آن دچار است، کاملا عادی جلوه دهند تا بدين وسيله برخی از اقشار اجتماعی نسبت به امکان کاهش مشکلات زندگی‌شان اميدوار باشند.

 

ستيز عادی سازی و گرايشهای غيرعادی

اما احمدی‌نژاد در عين حال حامی نوعی از "ايدئولوژی بنياد گرايانه" است که زيست عادی در جامعه بين‌المللی را برای دولتش ناممکن می‌کند، زيرا او برای بازتوليد اين ايدئولوژی در بين معدود هواداران سرسختش، نياز دائمی به دشمنی خارجی دارد.

به عبارت ديگر، احمدی‌نژاد از يک سو بايد به مطالبات اقشار محرومی که خواهان بهبود وضع زندگی خود هستند و از مناقشات و درگيری‌های سياسی خسته شده‌اند توجه کند که چنين توجهی مستلزم عادی سازی روابط خارجی و پرهيز از درگيری‌های پرهزينه و مشکل‌زای بين‌المللی است. اما چنين امکانی برای او نيست زيرا از ديگر سو، ايدئولوژی او و حلقه هواداران نزديکش با هر آنچه "عادی" باشد سر ستيز دارد و اصولا پديده عادی سازی چيزی از ايدئولوژی آنها باقی نمی‌گذارد.

به نظر می‌رسد تا زمانی که دولت احمدی‌نژاد در انتخاب بين معيشت مردم و ايدئولوژی مورد علاقه خود سردرگم باشد، اين سردرگمی در روابط خارجی از جمله پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی نيز نمايان می‌شود.

 

 

(بی بی سی)