سرانجام بحث در مورد خلافت و جمهوریت ظاهرا به نفع « جمهوریت » پایان
گرفتیا دستکم به سطحبحث های نازلی مانند بحثکروبی و شاگردان مصباح سقوط کرد. هیات موتلفه پنهان ننمود که از خلافت
طرفداری می کند، احمدی نژاد هم که ملیجک رهبری و مصباح است ازهرگونه پرسش در این
مورد طفره رفت. طرفداران «جمهوریت » از رفسنجانی گرفته تا خاتمی که احساس خطر برای
انقلاب اسلامی کردند تا اصلاح طلبان ریز ودرشت هیچ یک نخواستند مساله جمهوریت و مساله رای ملت را بشکافند و از سطح به مغز برسند چون نیک می دانند دراین
صورت وجود خود آنها در صحنه ی سیاسی ایران زیر سوال می رفت.
به هر روی، غرویان عمامه به سری که از جانب مصباح و موتلفه کوک شده واین جنجال را به راه انداخته بود حرفش را به
نحوی پس گرفت و هیات موتلفه که پس از انتخاب احمدی نژاد کوشش دارد زیاد درصحنه
جلوه نکند نیز به تاریکی خزید.در حکومتی
که نظامیان وپاسداران مصدرامورند وزندانبانان به استانداری ارتقاء پیدا می کنند مشخص است که آنها ایران را به
منزله ی یک زندان بزرگ می بینند وبحث در
مورد جمهوریت و خلافت بیهوده است، عنوان هرچه باشد فعلا آنها بر خر مرادسوارند. اکنونمشکل حکومت آنست که در دوره ی
خاتمی که پشتگرم به آرای دوم خرداد بود با یک ترفند و انتخابات ساختگی با شرکت
بسیجی ها و پاسدارها به یک حکومت نظامی تغییر شکل داده است ولی حتا زیر این عنوان
نتوانسته طیف های گوناگون همان جناحراست را
هم متحد نماید و تصور می کند که با عنوان کردن خلافت به جای سلطنت می تواند زیاده
طلبی آخوندهای حوزه علمیه و رقبای دیگر را بگیرد و همه را به جای خود بنشاند. در
حالی که ساختارو سلسه مراتب شیعه چنین اجازه ای را نمی دهد، چون به هرحال هر
مسلمان شیعه مجاز است مرجع تقلید خود را انتخاب کند. همین چندی پیش بود که دو سه
تن از «علمای» قم، هلال ماه را برخلاف
رهبروولی فقیه زودتر دیدند که همین امر موجب
اعتراض روزنامه کیهان شد که پس از تشر زدن چند تن ازمراجع ، حسین شریعتمداری شکنجه گر و مسوول
کیهان فهمید که این بار انگشت در لانه زنبور کرده ، عذر خواست و به جای خود نشست. انتخابات
مجلس خبرگان هم که در راه است مزید برعلت
شده است، گو اینکه برای این مجلس همگان نمی توانند کاندیدا شوند و در انحصار عمامه
به سرهااستنمی توان فراموش
کرد که عزل و نصب ولی فقیه با همین مجلس خبرگان است و اگر اکثریت به دست غیرخودی
ها بیفتد معلوم نیست سرنوشت حکومت اسلامی - با رهبری که می دانند به سختی بیمار
است و نه مرجعیت دارد و نه شخصیت فرهمندی- چه خواهد آمد. بدین ترتیب حکومتی که با تقلبی آشکار در یک «
انتخابات »به قول خودش یکدست شده است و
رقبای خودی را کنار گذاشته ، بیش از بیش در دام رقابت فشرده در میان جناح های
گوناگون « دست راستی » ها گرفتار آمده است. کنارگذاشتن رفسنجانی نشان از گستردگی اختلافات دارد و بیاانگرآن است که حلقه ی مشارکت سیاسی برای خودی ها نیز تنگ تر شده تا آنجا که حتا ریش سفیدان و بنیان گزاران رژِیم نیز از حذف
وتصفیه درامان نیستند. نیروهای کاردان و تحصیلکرده و طبقات مدرن در حکومت جایی
ندارندو افرادی بی سواد و جانیبرکشیده شده اند و به برکت پول بادآورده ی نفت
و چپاول بی امان مردم، پروار گردیده اند که برای بقای خود از هیچ جنایتی رویگردان
نیستند. این نوبرکشیدگان، سروری هیات موتلفه، جامعه ی روحانیت مبارز و جامعه ی
مدرسین حوزه ی علمیه قم را پذیرفته و آرمانی
جز برقراری نظام پیش سرمایه داری ندارند و به همین سبب کارخانه ها را درهم می
کوبند ، زمین هایشان را می فروشند و مبلّغ دلالی و واسطه گری هستند. در مقابل آنها
نیز خط امامی ها و مجاهدین انقلاب اسلامی و غیره نیز به عنوان جمهوری صوری دلخوشند
و به اقتصاد دولتی، مداخله دولت در اقتصاد باور دارند و با وجود ادعای اصلاحگری
درحقیقت مددکار همین حکومت ظالم و مقتدراند.
رژیم در همه ی عرصه هابا شکاف عمیقی روبروست و از اتحادطیف های گوناگون خود نیزعاجزست واینجاست که
ماجراجویی ها برای انرژی اتمیو سخنان
تحریک آمیز علیه اسراییل برای بسیج توده های مردم معنا پیدا می کند. مردم، مشارکتی
در سرنوشت خود ندارند و هر از گاهی با احساس خطر باید بسیجشان کرد و حتا چه باک
اگر گوشت دم توپ شوند. رژیمی که همواره از صحرای کربلا و جنگ بدون نتیجه8 ساله با عراق تغذیه کرده، باردیگر برای تحکیم خود با بسیج توده
ایبه استقبال فاجعه ای دیگر می رود.