«این مرد ناتمام»؛

اهالی ادبیات، تئاتر و سینما، یاد غلامحسین ساعدی را گرامی داشتند

 

 

خبرگزاری دانشجویان ایران – همه آمده بودند تا از غلامحسین ساعدی بگویند؛ عصر دیروز جمعی از اهالی ادبیات، تئاتر و سینما، یاد غلامحسین ساعدی را در هفتادمین سال‌روز تولدش گرامی داشتند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در ابتدای مراسم كه برادر این نویسنده معاصر میزبان آن بود و جواد مجابی اجرایش را بر عهده داشت، فیروزه جوادی - همسر برادر ساعدی - این گردهمایی را نه آغازی دوباره برای غلامحسین ساعدی، كه تجدید پیمانی برای هنر و ادبیات ایران دانست.

او همچنین از بنیان‌گذاری جایزه نمایشنامه‌نویسی «گوهر مراد» خبر داد كه به‌صورت سالیانه برگزار خواهد شد و آن‌را در زمستان سخت این روزگار مامنی برای اهل فرهنگ دانست.

عزت‌الله انتظامی از خاطره‌ی بازی در نمایش‌های ساعدی به كارگردانی جعفر والی و ساخت فیلم « گاو» به كارگردانی داریوش مهرجویی گفت.

«مش حسن» فیلم گاو همچنین از شب مردن جهان پهلوان تختی گفت و رفتنش با ساعدی بر سر قبر او؛ فریادهای ساعدی كه می‌گفت « پهلوان مرد» و این‌كه می‌خواست چیزی بنویسد.

انتظامی در این بین گفت كه سخنرانی بلد نیست و «چوب‌به‌دست‌های ورزیل» را بهترین نمایشنامه ساعدی دانست كه می‌تواند بهترین فیلم و بهترین ساختار شود.

آسیه جوادی - همسر جواد مجابی - نیز نوشتاری را در بررسی صداها و ‌آواها در كارهای غلامحسین ساعدی خواند.

به اعتقاد او، غلغله صداها و آواها در كارهای ساعدی، داستان‌های او را به مثابه یك قطعه موسیقی سامان می‌دهد.

او با تاكید بر اهمیت ارگانیك صداها در آثار ساعدی، صداهای موجود را در كارهای او، به اصوات انسانی، حیوانی، صداهای اشیا و سازها، طبیعت، توصیفی و صداهای بی‌صدا و سكوت تقسیم كرد.

نجف دریابندری هم از آشنایی‌اش با ساعدی گفت. او روابط ساعدی با خودش و احتمالا با دیگران را آمیخته با نوعی جنگ و جدال دانست.

دریابندری با یاد كردن از او به‌عنوان یك آدم جالب - نه به‌معنای معمول كلمه - گفت: همیشه لج‌بازی داشتیم، ولی دوستش داشتم.

قطب‌الدین صادقی - دیگر سخنران مراسم - دهه 40 را پر بارترین دهه تئاتری ایران دانست كه بعد از كودتای 1332 رویكرد دوباره به تئاتر ملی و خودی آغاز شد.

او از علی نصیریان، بهرام بیضایی، بهمن فرسی، نصرت‌الله نویدی و بیژن مفید نام برد و درعین حال تاكید كرد كه هیچ‌كس به جدیت غلامحسین ساعدی تحول را در تئاتر ایران موجب نشد.

صادقی در توضیح دلایل خوش درخشیدن ساعدی، گفت: فرهنگ سیاسی او ملهم از زادگاهش - تبریز - بود و با گذراندن دوران نوجوانی در آشوب، سیاست را خوب می‌شناخت. تنها نویسنده‌ای است كه خیلی كم از خودش حرف می‌زند؛ بیضایی جوهر آثارش خودش است؛ اما ساعدی یك كلمه از خودش توضیح نمی‌دهد.

او نگاه انتقادی، اجتماعی و ابژكتیو ساعدی را هم یادآور شد و این كه همان‌قدر شهر را می‌شناخته كه روستا را.

صادقی با اشاره به حرفه‌ی ساعدی و تسلط او به روان‌كاوی گفت كه قدرت تجزیه و تحلیل روان آدم‌ها و قدرت شناخت تضادهای اجتماعی به او قلمی داده كه از تبعیض، فساد، فقر، فلاكت، فحشا و جهل به زیباترین زبان ممكن صحبت كرده است.

صادقی، «چوب‌به‌دست‌های ورزیل» را از زیباترین متن‌ها دانست كه در حد استعاره‌ای است كه می‌شود همه جهان سوم را با آن توضیح داد.

او در عین حال به این موضوع اشاره كرد كه كارگزاران بددل رژیم پیشین، ساعدی و این تئاتر را اپوزیسیون لوكس می‌دانستند؛ اما این اپوزیسیون فرهنگی راه‌ها را باز كرد.

به اعتقاد این كارگردان و مدرس تئاتر، با آمدن آثار ساعدی، تمام صحنه‌های تئاتر ایران از آثار جعلی تبلیغی شسته شد.

او نوشته‌های ساعدی را آینه 15 سال آخر نظام پهلوی دانست؛ «‌آی با كلاه، آی بی‌كلاه» ترس جامعه ایرانی را به بهترین شكل بیان می‌كند و «جانشین» نقیضه‌ای است بر بازگشت قدرت و كودتای 32.

صادقی، رئالیسم ساعدی را غیرانقلابی و غیرشعاری دانست؛ رئالیسمی كه بیشتر ناتورالیستی بود، بیان دیدگاه‌های تاریك و نشان دادن دردها، بی این‌كه راه حلی را نشان دهد.

به اعتقاد او، بزرگی ساعدی هم در این بود؛ ذهن ما را تحریك می‌كرد، ولی نمی‌گفت چه باید كرد.

این پژوهشگر تئاتر، كارهای ساعدی را اجتماعی، ساده و متعهد دانست و از رفتن او هم گفت: هر كس باعث شد برود، به او خیانت كرد. باید می‌ماند؛ هیچ‌چیز مثل غم غربت او را آزار نمی‌داد. عاشق ملتش بود و حتا آبونه روزنامه "جمهوری اسلامی" بود. وقت خداحافظی در پاریس اشك ریخت و گفت "سادگی! خوشا به حالت".

در ادامه، داریوش مهرجویی گفت كه در چند سال اخیر انگار اسم ساعدی تابو شده، و به سانسور آثار و اسم او اشاره كرد.

او در عین حال معتقد بود، گرچه هنوز آثار این نویسنده در دانشگاه‌ها تابو است و تدریس نمی‌شود، اما وقتش است كه نگاه مجددی به آثارش صورت گیرد.

كارگردان فیلم‌های «گاو» و «دایره مینا» كه از آثار ساعدی اقتباس شده‌اند، به روزهای مهاجرت ساعدی اشاره كرد و گفت: برخلاف بقیه روشن‌فكرها، او از دنیای غرب انزجار داشت و به شناختش تمایلی نداشت. در تمام مدت، آرزوی بازگشت به وطن را داشت.

مهرجویی، برگزاری جایزه «گوهر مراد» را فكر خوبی دانست، به‌خصوص كه چنین جایزه‌ای هم نداریم.

اما جعفر والی وقتی خواست برود پشت جایگاه و از ساعدی یادی كند، از میزی كه وسایل شخصی، عكس‌ها و دست‌نوشته‌های ساعدی روی آن بود، برگه‌ای را برداشت و گفت: یادمان نرود امروز روز تولد ساعدی است و نوشته ساعدی را كه یك پرونده پزشكی طنزآمیز برای والی بود، خواند.

او از تمام شدن بلیط تئاتر كارهای ساعدی گفت و این‌كه نمی‌داند چه رمز و افسونی در كارهای او است كه این‌طور مردم را به هیجان می‌آورد كه بعد از نمایش «چوب‌به‌دست‌های ورزیل» فریاد می‌زدند، آهای ورزیلیا!...

والی از رابطه صمیمی او با مردم هم یاد كرد و كارهایش را نفس جدیدی در فضای تئاتر قهوه‌خانه‌یی آن زمان دانست.

جعفر والی كه اولین كار را از ساعدی با نام «فقیر» به روی صحنه برده و درمجموع حدود 10 كارش را، در پایان از او با عنوان انسان باشكوهی یاد كرد كه چهره ماندگار ادبیات و فرهنگ ماست.

به گزارش خبرنگار ایسنا، داوود رشیدی هم گفت كه شانس و افتخار اجرای سه كار را از ساعدی داشته است و یادآور شد: با این‌كه همه فكر می‌كنند ما از فرنگ‌برگشته‌ها بیشتر متن خارجی كار می‌كنیم، ولی وقتی آدم به نمایشنامه خوب می‌رسد، به ملیت كار ندارد. نمایشنامه‌های ساعدی جهان‌بینی بزرگی داشت كه همه‌جا می‌شد كار كرد.

رشیدی هم خواست كه از رفتن ساعدی بگوید: شاملو هم همان شرایط ساعدی را داشت، ولی ساعدی را ترساندند. غربت هم برایش خیلی سخت بود.

وی از اجرای نمایشنامه «دیكته» ساعدی هم یاد كرد و گفت: فكر نمی‌كردیم به این كار اجازه‌ بدهند، اما از روی حماقت سانسورچی‌ها، به‌عنوان كارگردان كه آن‌زمان باید توضیحی برای كارش می‌نوشت، نوشتم این كار در جهت انقلاب آموزشی شاهنشاه است! و كار را اجرا كردیم.

او همچنین این موضوع را متذكر شد كه همه فكر می‌كردیم جزو بهترین دوستانش بودیم؛ طوری با آدم دوست بود كه می‌شد پیشش خیلی چیزها را اعتراف كنی.

ناصر تقوایی نیز با اشاره به خوش‌شانسی‌اش در شروع كار كه با بهترین هنرمندان آشنا و دوست شده، از جمله این افراد را غلامحسین ساعدی دانست كه به‌دلیل رابطه با مجله «آرش» و سیروس طاهباز بین آن‌ها روابط نزدیكی ایجاد شده است.

او در ادامه گفت كه برای انتخاب موضوع، دو نوع نویسنده داریم: عده‌ای برای پیدا كردن مطلب دور مملكت و دنیا سفر می‌كنند و در مقابل گروهی مطلقا سفر نمی‌كنند و كنج خلوت می‌گزینند كه نمونه بارز این گروه نیما است كه محدوده حركتش از مازندران به تهران و آستارا بود.

تقوایی، ساعدی را مجموعه‌ای از گروه اول و دوم دانست و به سفر چندروزه او به جنوب اشاره كرد كه به‌دنبال آن «اهل هوا» را نوشت.

او از منظر دیگری هم به وجود دو نوع نویسنده معتقد بود: گروهی كه با دقت تمام میراث خود را جمع‌آوری و پاكنویس می‌كند و گروه دیگر كه این‌قدر درگیری ذهنی و موضوع دارد كه به این كار نمی‌رسد و ساعدی از این دسته بوده است.

تقوایی كه «آرامش در حضور دیگران» را براساس داستانی از ساعدی ساخته است، سپس به موضوع راه‌اندازی جایزه اشاره كرد و پیشنهاد تشكیل یك بنیاد فراگیر را داد.

به اعتقاد او، كوشش‌های فردی كمتر موثر است و بهتر است به فعالیت‌ها شكل جمعی داده شود؛ موسسه فرهنگی عام‌تر با هیات مدیره قوی‌تر تشكیل شود كه عهده‌دار چاپ آثار شود و در بخش‌های مختلف جایزه‌هایی را به نام هوشنگ گلشیری، غلامحسین ساعدی، احمد شاملو یا فروغ فرخزاد بدهد.

تقوایی همچنین با اشاره به تعداد زیاد آثار چاپ‌نشده ساعدی، پیشنهاد داد هر سال یكی از نمایشنامه‌های ناتمام او به مسابقه گذاشته شود و بهترین متن كامل‌شده جایزه «گوهر مراد» را بگیرد.

محمود دولت‌آبادی هم خودش را به مراسم بزرگداشت غلامحسین ساعدی رساند. سخنانش را با «این مرد ناتمام»‌ شروع كرد و گفت: ساعدی ادبیات ناتمام كشور ما بود و یكی از قربانیان حوادث روزگار و شاید هم مهم‌ترین قربانی آن.

دولت‌آبادی با یادآوری نبوغ و استعداد خاص ساعدی، قسمتی از یكی از داستان‌های او را خواند.

او یادآور شد كه از پایین‌ترین پله‌های اجتماعی تا بالاترینش غلطیده، ولی وقتی به آثار ساعدی مراجعه می‌كند، می‌بیند چیزهایی را دیده و با نبوغش دریافته كه از دریافت او هم خارج است. ساعدی كاشف آدم‌هایی است كه هرگز دیده نشدند و دیده نمی‌شوند.

او گفت كه چه در زمان حیات و چه در فقدان ساعدی، نبوغ او را تحسین كرده و تاسف خود را از ناتمام ماندن جریان ویژه ادبی ساعدی ابراز كرد.

دولت‌آبادی هم از رفتن ساعدی یاد كرد كه اگر وقت رفتن، او را می‌دیده، كوشش می‌كرده منصرفش كند.

وی با گفتن خاطره‌ای از ساعدی كه در طول بیمارستان، مطب و منزل كتاب می‌خوانده، مثلا كتاب پلیسی، نتیجه گرفت كه او لحظه‌ای از آموختن غافل نبوده است.

دولت‌آبادی داستان‌های ساعدی را نیز سهل و ممتنع دانست و در ادامه باز هم این پرسش را مطرح كرد كه او چرا باید دور از مملكت ما می‌رفت و گفت كه برایش هول ایجاد كرده‌اند.

وی همچنین گفت: ساعدی و هر هنرمندی در مجموعه آثارش وضعیت جامعه انسانی ما را بیان كرده است؛ كدام وجه بوده كه ساعدی به آن نپرداخته باشد؟ به گزارش ایسنا این نویسنده سپس گفت كه ادعا می‌كند از دهخدا به این سو، نویسندگان ما یك منشور پدید‌ آورده‌اند.

او در این‌باره توضیح داد: ما نویسندگان، مردم ایران را در دوستی، تفاهم و تساوی حقوق می‌خواهیم و با فرسودن اعصاب خود و پرداختن قطره قطره وجودمان این منشور را پدید آورده‌ایم؛ اكنون دیگران هستند كه در اجتماعیت كشور ما بفهمند رعایت كنند یا نكنند.

رضا سیدحسینی، آخرین كسی بود كه از غلامحسین ساعدی خاطره گفت و از او یاد كرد.

او گفت رابطه آن‌ها - به جز شروع آشنایی‌شان -، چندان ادبی نبوده و به برادری تبدیل شده است.

سیدحسینی كه یادآوری خاطراتش او را به گریه انداخت، ساعدی را برای خودش نجات‌بخش دانست.

مجابی در بخش‌هایی از این مراسم، قسمت‌هایی از آثار ساعدی ازجمله «میرمهنا»، فیلمنامه «ما نمی‌شنویم» و شعری از او را خواند.

محمدعلی سپانلو، سیمین بهبهانی، محمد رحمانیان، سیروس ابراهیم‌زاده، فهمیه راستكار، جلال ستاری، حمید امجد، محمد بهارلو، جمشید لایق، رضا كیانیان، خسرو حكیم‌رابط ، محمد یعقوبی، محمد چرم‌شیر، اسماعیل خلج، حمید سمندریان، ناصر حسینی و علیرضا اسپهبد هم در مراسم هفتادمین سال‌روز تولد غلامحسین ساعدی حضور داشتند.