سهم
زنان در جنبش دانشجویی
سیاستمدارانی پای در زنجیر!
مریم نوربخش ماسوله
(روزنامه اعتماد)
جنبش دانشجویی
یكی از موؤرترین جریانهای سیاسی طی سالهای گذشته و اخیر بوده است و سبب
ساز رویدادهای گوناگون در مقاطع مختلف تاریخ كشور ما نیز شده كه در كارنامه
این جنبش نیز رؤبت شده است: از جمله 16 آذر سال 32 و اعتراض دانشجویان به
ورود نیكسون رییس جمهور وقت امریكا و شهادت سه تن از دانشجویان دانشكده
فنی دانشگاه تهران )شریعت رضوی، بزرگنیا و قندچی(، اول بهمن 1340 )تظاهرات
دانشجویی به خاطر اخراج 15 نفر از دانشآموزان دارالفنون، قطع كمك هزینههای
دانشجویان سال اول دانشسرای علمی( و سرانجام تظاهرات در انقلاب 57، اما
جدای از نقش و كاركرد جنبش در حیات سیاسی اجتماعی كشور، نقش زنان را نیز
نباید نادیده انگاشت.
اگرچه جنبش
همواره رنگی از مبارزات مردانه داشته ولی به علت حضور زنان نمیتوان نقششان
را انكار كرد. هرچند جامعه همیشه بر حضور مردان تاكید داشته و میدانیم كه تاریخ
جنبش دانشجویی در ایران، تاریخی مردانه است. نه به آن دلیل كه زنان
حضور نداشتهاند، بلكه از آن رو كه تاریخنگاران جنبش هم مردان بودهاند. از
سویی دیگر حضور و بروز فعالیتهای زنان در عرصه سیاسی اجتماعی كشور دارای تبعات،
پیامدها و هزینههایی نیز بوده است. چنان كه دو سال پیش زنانی كه به
مناسبت روز جهانی زن )هشتم مارس( در پارك لاله گرد هم جمع شده بودند تا
به گرامیداشت این روز بپردازند، با چماق، خشونت و ضرب و شتم مواجه شدند و
این هزینه برای زنان بیش از هرچیز صدمه به حیثیت اجتماعی آنان است.
تاسفبارتر آنكه این خشونتها همچنان ادامه داشته است و كوچكترین اقدام
علیه حیثیت اجتماعی زنان به حذف آنان از صحنه سیاسی و رقابت منجر میشود.
همچنانكه یكی از دانشجویان نیز براین نكته پای میفشارد كه جنبش زنان با
جنبش سیاسی توسط بعضی از مسوولان تداخل پیدا كرده است. اگر همایش یا
گردهمایی برپا شود، فوراص به حساب مسائل سیاسی گذاشته میشود. مشكل حقوق
مدنی زنان روند روبه رشدی دارد. بنابراین اگرچه در بررسی تاریخی این جنبش
از سهم زنان در تظاهرات و فعالیتهای دانشجویی باخبر میشویم، اما كمتر نامی
از آنان میبینیم. اگر به حافظه تاریخی جنبش رجوع كنیم پیشینه حضور زنان
را میتوان از دهه 30 جستوجو كرد. آن هنگام كه پروانه فروهر )مجد اسكندری(
همسر داریوش فروهر اولین كشتهشدگان قتلهای زنجیرهیی سال 77 كه از فعالین
جنبش بود در 16 آذر سال 1339 اولین تظاهرات باشكوه دانشجویی را برگزار كرد و
خود تنها سخنران میتینگ بود. این راهپیمایی سكوت و خفقان چند ساله حكومت
كودتا را در هم شكست. از دیگر فعالیتهای این زن مبارز، سخنرانی به هنگام
انتخابات جبهه ملی بود كه به بازداشت او منجر شد و اكنون تاریخ جنبش
سرشار از تلاشها و مبارزات موؤر او و افراد دیگری است كه در این راه از هیچكاری
دریغ نورزیدند یا اگر به تاریخ نگاهی دوباره بیندازیم به نام زینب پاشا
كه در دوران استبداد صغیر در تبریز از سردارانی همچون ستارخان و باقرخان
حمایت كرد بر میخوریم كه خطی پر رنگ از مبارزات زنانه را در پیش روی ما
به نمایش گذاشته است و امروز... زنانی همچون فاطمه حقیقتجو كه از فعالیت
در جنبش به نمایندگی در مجلس ششم رسید را میتوان
به عنوان نمود
عینی نام برد.
زنان با وجود
اما و اگرهای فراوان به مبارزه خود ادامه دادهاند ولی همواره با محدودیتهای
بسیاری نیز مواجه بودهاند. ولی قانونها یا كنوانسیونهایی كه از سوی
سازمان ملل به تصویب رسیده نشانگر آن است كه تمهیداتی نیز در این راه
كه شاید فقط مختا كشور ما نباشد، اندیشیده شده است. اگرچه این كنوانسیونها
همچون كنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، در كشور ما از سوی برخی نهاد ها به
هنگام تصویب مجلس ششم با مخالفتهایی روبرو شده باشد و هنوز هم پس از سالها
در بایگانی مجمع تشخیا مصلحت به انتظار رسیدگی خاك بخورد! با نگاه به بعضی
مواد این كنوانسیون همچون بخش دوم ماده 7 میتوان به آزادی عمل زنان در
عرصه سیاسی پی برد:
«دول عضو برای رفع تبعیض علیه زنان
در حیات سیاسی و اجتماعی كشور كلیه اقدامات مقتضی را به عمل خواهند آورد،
بویژه حقوق زن را در شرایط مساوی با مردان تضمین خواهند كرد: الف( رای
دادن در كلیه انتخابات و همهپرسیهای عمومی و داشتن شرایط مساوی با مردان
برای زنان را تضمین خواهند كرد. ب( رای دادن در كلیه انتخابات و همهپرسیهای
عمومی و داشتن شرایط نامزدی در همه اجتماعات منتخب عمومی. پ( مشاركت در
تعیین سیاست دولت و اجرای آن و انتصاب به سمتهای دولتی و انجام كلیه
مسوولیتهای دولتی در تمام سطوح دولت. ت( شركت در سازمانها و انجمنهای
غیردولتی مرتبط با حیات سیاسی اجتماعی كشور.»
هر چند با وجود
تاكیدی كه در این كنوانسیون شده یا اعلامیه جهانی حقوق بشر كه در ماده 7
و 6 به تساوی همه افراد در برابر قانون بدون هیچ تبعیضی اشاره میكند، اما
در كشور ما هنوز هم تبعیض علیه زنان وجود دارد و خشونت دیده میشود و در عرصههای
مختلف حتی مدیریتی مشكلاتی در راه ورود به صحنه سیاست از دانشگاه تا پستهای
بالاتر وجود دارد.
دانشگاه
و فرصتهای سوخته زنان
یكی از فرصتهایی
كه میتوانسته برای زنان در عرصههای مدیریتی ایجاد شود، ورود به دانشگاه
بود كه امروزه تعداد فارغالتحصیلان دانشگاه و پذیرفته شدگان موید این نكته
است كه تعداد دختران راه یافته به دانشگاه یا فارغالتحصیل، افزونتر از
گذشته شده است. ولی متاسفانه هنوز هم زنان در عرصههای مدیریتی راه به
جایی ندارند. مهدیه گلرو دانشجوی اقتصاد صنعتی علامه در این مورد میگوید: «در
حال حاضر مساله من این است كه چیزی را كه میتوان به عنوان فرصت دانست
به مانند تهدید نگاه میكنیم. تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهها بیش از گذشته
شده است ولی هیچ تاؤیری در مدیریت ندارد. من مجوز كانون دختران را با
وجود مشكلات فراوان گرفتم كه دختران دانشجو را با حقوق مدنیشان آشنا سازم
اما با آن هم مخالفت می شد. طی برنامهیی قرار بود كه از زنان موفق دعوت
به عمل بیاوریم تا برای دانشجویان سخنرانی كنند، اما از ورودشان به دانشكده
جلوگیری شد. به نظر من زنان باید خود خواهان تغییر در وضعیت خویش باشند.»
وی كه عضو شورای مركزی انجمن اسلامی دانشكده اقتصاد است، پایهگذاری اولین
جپجها را از دوران مشروطه می داند. اما از آن زمان تاكنون تعداد زنان آگاه
انگشتشمار بوده است. آنها هم
نكوشیدند تا در آحاد جامعه تاؤیرگذار باشند. چرا كه از سویی تعدادشان اندك بود
و از دیگر سو زنان هم گاه در قالب سنتی به سر میبرند. در صورتی كه
اطلاعات باید در جامعه متقارن و هم سطح باشد.
جنبش
زنان و جنبش دانشجویی
پروین اردلان
فعال جنبش زنان و روزنامهنگار فعالیت زنان را پس از دوم خرداد 76 پررنگتر
از گذشته دانسته و میافزاید: «از همان زمان شاهد فعال شدن زنان در عرصههای
مختلف بودهایم. انجمن اسلامی، بسیج، نشریات دانشجویی و... شاهد حضور زنان
بودهاند. به نظر میرسد تا پیش از خرداد 76 زنان فعالیت چشمگیری نداشتند،
چرا كه ساختار مردانه بوده است. در تصمیمگیریهای اساسی نیز هنگامی كه میخواستند
كاری صورت دهند، نقش محوری به عهده زنان نبوده است. اما در حال حاضر
تشكلهای متنوعتر شكل گرفته و دیدگاههای فمینیستی در دانشگاهها به وجود
آمده است و مطالبات زنان تغییر كرده است. پیامد آن هم این است كه وجود
زنان از دنبالهروی مردان به برابری مرد و زن در درخواستها و مطالباتشان
مبدل شده است.
وی در ادامه
اظهار میكند: «از سویی دیگر علت كم رنگ بودن حضور زنان در زمینه سیاست، این
است كه سیاست را فضای مردانه میدانند. در حالی كه یك شعار فمینیستی میگوید:
هر چیز خصوصی، سیاسی است، عرصه عمومی خصوصی نداریم. در مورد سیاست هم وضع
به همین گونه است. بنابراین برای شكستن ساختارهای مردانه وجود تعداد اندك
زنان نمیتواند موؤر واقع شود. چرا كه زنان همیشه به باز تولید افكار مردانه
میپردازند و بنابراین ناچارند جهت مطالبه خواستههای خود به فشارهای تدریجی
دست بزنند. نقد، اعتراض، تجمع و فشارهای از پایین به بالا، الزاما به این
معنی نیست كه تغییر ایجاد شود.»
سهم
زنان از جنبش دانشجویی
در هیچ یك
از تشكلها محدودیتی برای حضور زنان وجود ندارد. اما در برخی از آنها، مانند دفتر
تحكیم وحدت یا بعضی از انجمنهای اسلامی دانشجویان و اتحادیه انجمنهای اسلامی
دانشجویی، در انتخاب اعضای شورای مركزی، میزان رای تعیین كننده است و در
سایر تشكلها مانند جامعه اسلامی دانشجویان یا برخی از انجمنهای اسلامی
دانشجویان جهت انتخاب زنان الزام اساسنامهیی وجود دارد و البته كمتر
موقعیتی پیش میآید كه تعداد زنان از حداقل ذكر شده در اساسنامه فراتر رود.
با آنكه محدودیتی برای حضور زنان در شوراهای مركزی وجود ندارد، اما همواره
تعداد زنان كمتر از مردان است و گاه اگر الزام اساسنامهیی وجود نداشته
باشد، تعدادشان به صفر هم میرسد. مهدیه گلرو در این رابطه ابراز میدارد: «تعداد
خانمها در شورای مركزی انجمن اسلامی دانشكده اقتصاد علامه، دو زن به
عنوان اعضای اصلی و یك نفر علیالبدل است. در صورتی كه در شورای صنفی دانشگاه
این محدودیت وجود ندارد. به عقیده او شوراهای صنفی و انجمنهای اسلامی،
منتخب دانشجویان هستند. شورای صنفی هم مشكلاتی را كه برای دانشجویان از
نظر صنفی به وجود بیاید، حل میكند، زیرا این شورا به نوعی به مسوولان و
روسای دانشگاه وصل میگردد.
لیلا صفیپور
عضو شورای مركزی انجمن اسلامی دانشكده اقتصاد علامه، شرایط اجتماع و دانشگاه
را یكی از عللی بر شمرد كه سبب كمرنگ شدن فعالیتهای دانشجویی شده است.
وی اظهار
میدارد: تغییر و تحولات اخیر و شرایط حاكم موجب گردیده كه فعالیتهای
دانشجویی مانند گذشته نبوده و بتدریج و پلهپله انجام شود. در پی یك جنبش
یا سخنرانی جمعیت زیادی اعم از زن و مرد ایستادهاند و در آن تحول یا حركت
سهم بسزایی دارند. اما اكثریت دانشجویی كه در تشكلها شركت میجویند، آقایان
هستند در حالی كه باید تقسیم كار وجود داشته باشد، زیرا هیچ فردی نمیخواهد
جای دیگری را بگیرد. بلكه ما مكمل هم هستیم. اگر چه نقشهای قضاوتی داریم
اما در پای میز تصمیمگیری همه با هم برابریم.»
وی اضافه میكند:
«محیط پیرامون و خانواده عامل موؤر در شكلگیری شخصیت دختران محسوب میشود.
هر چند دختران حق داشتن آگاهی را در تمام عرصههای سیاسی اجتماعی دارند
ولی باید دید از ابتدا چه در گوش دختران خوانده شده است و چگونه میخواهند
در پهنه اجتماع حضور یابند. بسیاری از تشكلها برای این عرصه میجنگند.
باید به دانشجویان
آگاهی و اطلاع داد و به تصمیم گرفتن و موؤربودن جذب نمود.» البته باید این
مساله را مدنظر داشت كه تا چه حد میتوان بین آرمانها و واقعیت تعادل
برقرار كرد.
زنان، توانمندانی
پای در زنجیر!
عاطفه
یوسفی امینی دبیر انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف محدودیت زنان را در
صحنه سیاست این طور بیان میكند: «سیمون دوبووار نویسنده شهیر فرانسوی
معتقد است: «هنگامی كه زن و مرد وارد عرصه مشترك میشوند، گویی زن با وزنههایی
كه به پایش بسته شده داخل میدان مسابقه دو میشود و از وی خواسته میشود
تا با وجود وزنهها بدود. ولی مرد هیچ وزنهیی به پا ندارد. پس از طی مسافتی
كوتاه زن از پا میافتد و از ادامه راه باز میماند».
همه زنان كه
وارد عرصه اجتماع میشوند، تعارضاتی با خود دارند از یك سو ایدهآلها و از
سوی دیگر ساختارهای ذهنی كه نمیتواند با هم سنخیتی داشته باشد. بنابراین دچار
رفتارهای ضد و نقیض میشوند و جنگ و جدل با خود سبب میشود كه نتوانند به
اندازه سایرین به جلو بروند»
وی با
مثالی منظور خود را از تواناییهای زن و مرد تصریح میكند: «اگر در دنیا دو
هنر وجود داشته باشد مثلا مجسمهسازی و نقاشی و زنان فقط قادر به نقاشی
باشند و مردان مجسمهسازی، هیچگاه جامعه نمیخواهد تا زنان را نیز در این
حیطه وارد ساخته و به آنان مجسمهسازی بیاموزد. در محیطهای سیاسی نیز وضع
به این شكل است. مردان جایگاه خود را دارند، ولی زنان نتوانستهاند از یك
مقطعی جلوتر بروند.»
روژه
گارودی نظریهپرداز مشهور فرانسوی میگوید: «زنان باید سیاست زنانه داشته
باشند. زیرا زنان بخاطر نگاه زنانهشان خشونتی ندارند.» ولی به نظر من گاه
زنان سیاستمدار هیچ تفاوتی با مردان ندارند. میتوان به عنوان مثال از
مارگارت تاچر نخستوزیر سابق انگلیس نام برد كه در زمان خود از نظر خشونت و
سیاست فرقی با رونالد ریگان رییس جمهور وقت امریكا نداشت.»
از وی میپرسم
با توجه به محدودیتهای پیش رو در زمینه فعالیت زنان در تشكلهای دانشجویی،
تعداد دختران عضو در انجمن اسلامی دانشگاه چند نفر است? این دانشجوی فیزیك
اعضای فعال را بسیار اندك توصیف میكند: «3 نفر هستند. وقتی كه محیط كاملا
مردانه است گاه دختران ناچار میشوند كه یا رفتارهای مردانه داشته باشند
یا با تقابل و تضاد مواجه شوند تا در جامعه كوچك تشكل حل نشوند. حتی در
مساله كوچكی مانند كشیدن سیگار نیز پسران مطابق خواسته خود عمل میكنند و
دختران باید به خواسته آنها احترام بگذارند. البته در مورد بسیج دانشجویی
چون آنها دارای واحد خواهران هستند وضعیت كمی با انجمن تفاوت دارد. ولی در
ساختار تشكیلاتیشان دختران تصمیمگیرنده نیستند و هیچگاه رییس بسیج از بین
دختران دانشجو انتخاب نشده است. بلكه آنان صرفا به كارهایی مانند تبلیغات
میپردازند. بطور كلی تمامی عملكردهایشان مجزا و تفكیك شده از یكدیگر است».
وی ادامه میدهد:
«شاید یكی از دلایلی كه گاه زنان اشتیاق چندانی به فعالیتهای اجتماعی
ندارند، آن است كه از ابتدا در فرم تربیتی و تعریف جنسیتی به پسر آموختهاند
كه دارای شغل مناسبی باشد و به دختر گفتهاند كه مادر شایستهیی گردد. ما
برای برگزاری هر برنامهیی دچار محدودیت هستیم و باید از هیات نظارت كه
متشكل از رییس دانشگاه، نماینده ولی فقیه و نماینده وزیر است، مجوز بگیریم.
متاسفانه باید اذعان كرد كه نماینده وزیر كه در گذشته از اعضای دانشگاه
بود و در دانشگاه حضور داشت، اكنون از دانشگاه علم و صنعت انتخاب میشود و
بنابراین حضور مستمر ندارد و گاه برنامهها بدون مجوز برگزار میشود. یكی دیگر
از مشكلاتی كه ما با آن مواجهیم، اینكه از سال گذشته حلقه مطالعات زنان
در دانشگاه ما تشكیل شده است كه سال اول تنها به بالا بردن سطح آگاهی
اعضا و دادن اطلاعات به دانشجویان بسنده میكرد. ولی امسال كارهای اجرایی
در برنامه كاری ما قرار گرفت و پانل زنان كه خبر و مطالب در مورد زنان را
پوشش میدهد، نصب كردیم و مجوز نشریه گرفتیم. اما مساله این است كه ما
ناچاریم به یكی از دو تشكل وابسته باشیم. بر این اساس ما حلقه مطالعاتی
انجمن اسلامی را بهوجود آوردیم و امسال خواستار آن شدیم كه مستقل باشیم
و در هیات نظارت حلقه مطالعاتی زنان هم باشد. البته شورای فرهنگی دانشگاه
كه باید تمامی مراسم و برنامهها را تحت نظر داشته باشد نیز از دیگر اركانی
است كه از رییس و اعضای مدیریت دانشگاه نماینده بسیج، نماینده انجمن
اسلامی و یك نفر از دانشجویان ارشد یا دكترا متشكل شده است. ولی در آن
شورا هم هیچ نمایندهیی از سوی دختران دانشجو وجود ندارد. من پیشنهاد میكنم
كه عضوی نیز از میان دختران انتخاب شود. زیرا نمایندگان بسیج و انجمن هم
از بین دختران برگزیده نشدهاند. میزان رشد فرهنگی هیچگاه به زنان این
اجازه را نداده است كه به نیازهای فرهنگی بالاتر بیندیشند. سلسله مراتب
فرهنگی از صفبندی برخوردارند كه نیاز دخالت در امور سیاسی اجتماعی در ردههای
بالاتری قرار دارد و گاه زنان از دستیابی به این درجه باز میمانند یا منع
میشوند.
دگردوستی زنان
و خوددوستی مردان با وجود تمامی فعالیتها، مبارزات و تشكیل جنبش زنان،
هنوز هم میتوان از تضاد و تقابل میان دیدگاههای مردان و زنان در پذیرش
جنس زن به سمتهای مدیریتی و ردهبالا سخن گفت. چرا كه مردان در قبول آن
تردید دارند و گاه به هیچ روی آن را بر نمیتابند.
محسن خضری
دانشجوی اقتصاد علامه طباطبایی خاطرنشان میسازد: «دید سنتی به نقش زن سبب
میشود كه زن فقط خود را در محور خانواده بشناسد. ولی با گذشت زمان این طرز
تفكر بتدریج از اذهان مردم پاك میشود و زن میتواند در جامعه فعالیت داشته
باشد. افزایش پذیرش زنان به علت درك همین مساله است. ولی هدف تحصیل
زنان یا كارشان متفاوت از آن نگرشی است كه در ذهن مردم جای دارد. دلیل
آن هم به تفاوت روانشناسی زن و مرد باز میگردد. در بسیاری از مشاغل اجتماعی،
عاطفه مادری كه همان حس دگردوستی است، كار زن را تحت تاؤیر قرار میدهد.
در مردان حالت عكس آن وجود دارد. یعنی مردان نوعی خوددوستی دارند و سعی
میكنند جهت افزایش ارزشهای درونی خود بكوشند. فعالیت دانشجویی زنان
متمایل به ایفای نقششان در خانواده است، اما در مردان با هدفهایی جدا از
این مقاصد انجام میشود. حس دگردوستی در زنان، كمتر آنان را متوجه سهم و
وظیفهشان در جامعه میكند و زن صرفا به بالا بردن سطح فكر خانواده خود میاندیشد.»
وی همچنین
متذكر میشود: «از سوی دیگر تصور میكنم خارج شدن از حیطه سنت، بر میزان نقشپذیری
زنان اضافه كرده است. ولی اگر بخواهیم از تفاوتهای زن و مرد سخن بگوییم،
درست نیست. زیرا این تفاوتها یكی از عللی است كه از حضور زن در جامعه كم
میكند».
پس از دوم
خرداد 76 پستهای مدیریتی به زنان هم تفویض شد. ولی با وجود این مردان به
علت فرهنگ سنتی و مردسالاری همچنان این سمتها را كه ممكن است در اركان مختلف
سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... باشد در تیول خاص خود میبینند و حضور زن با
عینك شك و بدبینی نگریسته میشود. زیرا جامعه ایران از ابتدا دارای ساختی
مردانه بوده و زنان را تنها در خانه و به زبان دیگر مدیر خانه شناختهاند و
بر این باورند كه حضور زن صرفا در خانه معنا مییابد. در حالی كه در سالهای
پس از انقلاب زن در مجلس خبرگان،مجلس شورای اسلامی، ریاست محیط زیست،
مشاور رییسجمهور و سازمان مشاركت زنان و... به خوبی ایفای نقش كرده است.
اما با این وجود هنوز در اذهان بعضی از سنتگرایان و طرفداران نظام مردسالای
وجود دارد كه نمیتوانند شایستهسالاری را جایگزین مردسالاری كنند. در حالی
كه باید به ایشان یادآور شد: «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید!»
تكجنسیتی
در اردوهای دانشجویی
«شورای فرهنگی كه برنامههای
ما را تحتنظر دارد با تشكیل مراسم مختلف مخالفت میكند. به عنوان مثال از
رییس صنف كارگران نساجی جهت سخنرانی در مورد حقوق و شرایط كار دعوت به
عمل آمد. ولی از ورودشان به دانشكده جلوگیری شد در اردوها نیز باید
دانشجویان تكجنسیتی باشند.»
مهدیه گلرو
با بیان این مطلب میافزاید: «نمونه دیگر پنجشنبه 17 آذرماه بود كه به علت
آلودگی هوا، دانشگاهها، مدارس و ادارات تعطیل بود. در دانشكده ما به آقایان
اجازه ورود داده شد ولی از داخل شدن خانمها ممانعت به عمل آوردند. از این
گونه ممنوعیتها برای دختران بسیار است، كانون دختران هم به هیچ وجه از سوی
مسوولان دانشكده حمایت نمیشود.» مسالهیی كه از دید گلرو بیان شد، از نظر
دلارام علی عضو نشریه دانشجویی رستا وابسته به دانشكده علوم اجتماعی علامه
مثبت ارزیابی شده و اینگونه اظهار میشود: «در چند ساله اخیر حضور زنان
پررنگتر شده و با به وجود آمدن جپجهای زنان و ارتباط با جنبش دانشجویی
قویتر عمل كرده و هستههای مطالعاتی به وجود آمده است. به طور كلی زنان
به شكل مستقیم و یا در كنار جنبش دانشجویی بودهاند. البته جنبش زنان فقط
مختا قشر زن نیست بلكه بسیاری از مردان هم در این جنبش فعالیت میكنند و
حتی به علت مبارزه دستگیر و متهم میشوند.» اگر چه وی به این مساله
اعتقاد دارد كه: «قوانین مردسالارانه در تقابل با توسعه و ترقی است و زنها
اگر محكوم شوند هم دو بار محكوم خواهند بودأزن بودن و فعالیت سیاسی داشتن
و هنگامی كه به زندان میرود دیگر زن مطلوب
جامعه مردسالار نیست، نه پدر و نه همسر و نه جامعهیی كه در آن زندگی میكند،
حضور زن را نمیپذیرد. ولی زنان خود پیگیر مطالباتشان هستند و جنبششان
مستقل و رادیكال بوده و از حزبی بودن خارج شده است.»
لیلا صفیپور
هم همچون مهدیه گلرو بر این موضوع پای میفشارد كه: زنان از منزلت و
جایگاه خود آگاه نیستند. در حالی كه زنان سیاهپوست كه نژاد دوم خوانده
میشدند، صد سال مبارزه كردند تا به تساوی با زنان سفیدپوست دست یافتند. ما
نیز اكنون در مرحله گذار از سنت به مدرنیسم قرار داریم. بر این پایه
دستیابی به هدفی كه تعریف شده، هنوز مشخا نیست. علاوه بر مشكلاتی كه
گریبانگیر زنان در جنبش دانشجویی یا عرصههای سیاسی اجتماعی شده است، جنبش
را بطور اعم میتوان از یك جنبه دیگر نیز مورد بررسی قرار داد كه بسیار مهم
و شاید یكی از رگهای حیاتی آن به شمار میرود و آن مساله بودجه است كه
گلرو مطرح میسازد: «در گذشته بودجهیی به تشكلها اختصاص مییافت كه بخشی
از هزینههای تشكل را تامین میكرد. میزان آن هم 400 هزار تومان بود كه تا
حدی میتوانست پاسخگوی نیازهای تشكل باشد. ولی در حال حاضر با اختصاص
یافتن آن به تشكل ما مخالفت شده است و برای پرداخت كوچكترین هزینه
باید اعضا خود آن را بپردازند. البته در حال حاضر به بسیج هم بودجهیی
پرداخت نمیشود ولی هزینههای آن توسط خارج از دانشگاه تامین میگردد.»
حضور زنان در
جنبش خاص این قشر یا جنبش دانشجویی آغازگر بروز استعدادها و تواناییهای زنان
است كه میتواند در مدیریتها، وزارت، ریاستجمهوری و... متجلی شود. چرا باید
با تبعیض، خشونت، مردسالاری و فرهنگ سنتی از به نمایش گذاشتن توانمندیهای
زنان جلوگیری شود? چرا كه دست یافتن زنان به حقوق حقهشان و آگاهی از تمامی
شرایط و دستیابی به آن در صورت تخصا و توانایی مساوی با مردان میتواند جامعه
را به توسعه و ترقی نایل كند.