درباره «كانون وكلا» جز تآسف نمی توان گفت
محمد جواد روح

«شاهد
از غیب رسید». داشتم در
وبلاگ بحث «جامعه مدنی
رانتی» را پیش می بردم
كه امروز با نمونه ای عینی از این جنس مواجه شدم. فكر می كنم ماجرا آنقدر روشن
باشد كه صرف نقل آن، وضعیت اسفناك یكی از نهادهای دیرپای جامعه مدنی ایران یعنی «كانون وكلا» را نشان دهد.
***
ماجرا این بود كه در پی بازداشت چهارماهه «عبدالفتاح سلطانی» وكیل دادگستری
، 35 تن از موكلان ایشان (شامل
روزنامه نگاران، فعالان سیاسی و دانشجویان) نامه ای خطاب به هیأت مدیره كانون وكلا تهیه و امضاء
كرده بودند . قرار بود صبح امروز
با حضور در محل كانون وكلا، این نامه را تحویل دهیم و حمایت خود را از پیگیری جدی
پرونده توسط كانون وكلا اعلام داریم. اما پس از مراجعه به دفتر ریاست كانون، با
وضعیتی مواجه شدیم كه به قول دوستان، كاش به دفتر مقامات قوه قضاییه رفته بودیم.
شرح برخورد چنین بود كه پس از مدتی انتظار، منشی
دفتر ریاست كه خانمی بسیار بی ادب بود، آمد و با لحنی آمرانه از جمع خواست كه اگر
خواسته ای دارند، بگویند و محل دفتر را ترك كنند. او چند بار هم گفت كه «چه خبر
است؟ 30 نفری آمده اید اینجا».
حال آنكه در جمع، پیر موسفید و ارزشمندی چون دكتر«حبیب الله پیمان» هم حضور داشت.
برخوردهای بی ادبانه منشی ادامه داشت. جناب «سعید مدنی» از فعالان ملی-مذهبی كه به نوعی دبیری جمع را
برعهده داشت، از دوستان نظر خواست.
دكتر پیمان با اظهار تأسف از چنین برخوردی
گفت كه ما چندین بار به دفتر رییس قوه قضاییه مراجعه كرده ایم، اما هیچگاه با چنین
برخورد تحقیرآمیزی مواجه نشده ایم ؛ بلكه هر بار، نماینده
ای برای گفت و گو فرستاده اند و اگر هم كاری انجام نشده، اما دست كم برخوردشان
محترمانه بوده است.
دكتر«علیرضا رجائی» هم می گفت كه حتی
هنگام مراجعه ما به زندان برای ملاقات هم، برخوردها چنین بی ادبانه نبوده است. او هم از اینكه
یك نهاد مدنی باسابقه به نقطه ای رسیده كه نه تنها برای دفاع از عضو زندانی خود
كاری انجام نمی دهد، بلكه با عده ای از موكلان وی كه قدم پیش گذاشته اند، چنین
برخوردی می شود، ابراز تأسف كرد.
خلاصه بحثها و ابراز تأسفها ادامه داشت تا اینكه
ظاهرا با رایزنی جناب «كامبیز
نوروزی» كه برای كار دیگری به دفتر كانون وكلا آمده بود، حضرت والا یعنی «محمد جندقی» رییس كانون
حاضر شد در جمع حضور پیدا كند. از اینجا دیگر متن صحبتها را نقل به مضمون می آورم:
جندقی: من جندقی هستم؛ رییس
كانون وكلا. بفرمائید قضیه چیست؟
سعید مدنی: من و دوستانی
كه در اینجا حضور داریم، موكلان جناب سلطانی هستیم و آمده ایم تا...
جندقی: وكالتنامه تان؟
مدنی: چی فرمودید؟
جندقی: وكالتنامه تان.
شما وكالتنامه ای دارید كه نشان دهد موكل جناب سلطانی هستید؟
رجائی: آقا چرا مثل
بازجوها برخورد می كنید؟
جندقی: همه آقایان
فتوكپی وكالتنامه شان را باید بیاورند.
رجائی: آقای دكتر
پیمان! تشریف بیاورید برویم. اینجا محل بازجویی است؛ نه كانون وكلا.
عبدالله مؤمنی: بله. باید
برویم؛ ظاهرا اشتباه آمده ایم!
دكتر پیمان خطاب به جندقی :
من فقط می توانم ابراز تآسف كنم برای شما كه شأن وكالت را اینگونه پایین آورده اید.
جندقی(با لحنی نسبتا مؤدبانه): ببخشید شما؟
پیمان: بنده پیمان
هستم؛ «حبیب الله پیمان».
جندقی(كه كمی جا خورده بود): دكتر پیمان؟ ببخشید
به جا نیاوردم. تشریف بیاورید دفتر در خدمتتان باشیم.
پیمان: نه آقا! اینها
همه موكلان آقای سلطانی هستند و من هم مثل آنها.
مؤمنی: آقای جندقی! شما
شأن همه مراجعان را باید محترم بدارید.
در این موقع، وكیل جوانتری به نام «ثابت
قدم» كه نایب رییس كانون وكلاست ، وارد شد و از مؤمنی و چند تن دیگر
از حاضران خواست كه دفتر را ترك كنند. چند لحظه بعد هم شروع به داد زدن كرد و مدعی
شد كه مؤمنی با او «كشتی می گیرد»!
این فضا ظاهرا سبب شد كه جندقی
كه پس از شناختن دكتر پیمان كمی مؤدب شده بود، به لحن اولش برگردد و به دكتر پیمان
بگوید: «حالا برای چه آمده اید اینجا؟»
پیمان: برای درخواست پیگیری
وضعیت آقای سلطانی.
جندقی: به ما چه ربطی
دارد؟
با شنیدن این عبارت، دكتر پیمان هم راهی جز خروج از دفتر كانون پیش رویش ندید.
دكتر در حالیكه ناراحت بود، پله های طبقات چهارگانه كانون را طی كرد.
به در و دیوار ساختمان مجلل كانون اشاره كردم و به دكتر رجائی
كه در كنارم بود،گفتم:«این ساختمانها بیخودی
شكل نمی گیرند!» او هم با تأسف خندید و گفت:«نهاد مدنی!»
در نهایت قرار شد دكتر پیمان مصاحبه ای انجام دهد و تأسف جمع
را از وضعیت كانون اعلام كند. پیشنهاد من هم این بود كه تآسفنامه ای جایگزین نامه
به هیأت مدیره كانون شود كه در نهایت دوستان همان مصاحبه را تأیید كردند.
به هر حال، این ماجرا هم به قول دكتر پیمان «واقعیت جامعه مرعوب» ما را نشان داد
و هم به قول «محمدحسن علیپور»
سردبیر نشریه «آبان» و از موكلان سلطانی، «مظلومیت
مضاعف سلطانی» را.
جالب آنكه «محمد سیف
زاده» وكیل دادگستری هم تعریف می كرد كه در روز بازداشت سلطانی هم
كه او برای نشان دادن غیرقانونی بودن بازداشتش در كانون وكلا تحصن كرده بود، سران كانون
به كار او اعتراض كرده و گفته اند: «این
كار، وجهه كانون را خراب می كند!»
در مورد سلطانی كه وكالت مرا بر عهده داشت، گفتنیهایی
دارم كه بزودی خواهم نوشت.(عكس از تجمع امروز در دفتر كانون وكلا كه «رضا معطریان»
عزیز زحمتش را كشید).