جايگاه دين در دموکراسي هاي مدرن .
فصل سوٌم ، بخش دوازدهم .
از منظر جان لاک، عقل و منطق، نعمت اهدائي خداوند به انسان است . لذا منطق و عقل و روشن بيني آن
بر اصول ،بر تريت دارند.
-
لاک ميگويد ، خداوند ، در اصول ، بطور روشن و آشکار
سخني نگفته است. اين گونه مقوله ها ، که بيشتر
به ايمان پيوند دارند ، تا به عقل و منطق ، خود بهترين عاملي است ، که نشان ميدهد
، که خداوند ، در واقع ايمان ما را به اصول ، معيار نجات آخرت قرار نداده است.
اگر آرامش ابدي ما را ، خداوند ، بر مبناي تعين و تشخيص اصول ديني ما وابسته بکند، در حاليکه عقل و
منطق ، نعمت اهدائي خداوند به انسان ، فاقد قدرت تشخيص و اعتماد به آن اصول باشد،
اين عمل خداوندي ، عميقأ از جانب او نسبت
به انسان ها ، نا عادلانه خواهد بود ..
-
لاک ميگويد : متاسفانه انسانها ، اين نظم و منطق روشن بيني را بهم ميزنند،
و بي نهايت نگران آن چيزي ميشوند، که عقل
و منطق انساني ، نميتوانند در آن نفوذ بکنند. ( به چيزهاي بي ارزش ، که براي نجات
آخرت اهميت ندارد، ارزش ميدهند ). آنچه را
که عقل آنها ميتواند به روشني بشناسد ، که بکار بردن آنها در زندگي ، براي نجات آخرت لازم است ، بيشتر
به فکر آن هستند ، که بدانند همسايه هايشان
در باره تثليث (La trinité - پدر ،
پسر ، روح القدس در مسحيت ) چه عقيده دارند . ويا به استحاله نان شراب ، به جسم و خون حضرت مسيح ، بيشتر از
مسائل زندگي فکر ميکنند .به مسائل کم اهميت
دين ،بيشتر از مسائل اساسي چون تقوي و
معنويت فکر ميکنند . ( مانند روحانيون
حکومتي در ايران امروز ، که هر از چند گاهي ،
ادعا ميکنند ، که امام زمان (ع) را بخواب ديدند ، اما ، يکي از اين حضرات ،
حتي يکبار از خودش نپرسيده است ، که چراو چوگونه ،و به چه دليل ، دختر بچه هاي ايراني
، در يازده سالگي ، به فحشا کشيده ميشوند – ما! خذ سايت ايران
ما . سه شنبه 4 بهمن ماه 1384 عنوان مقاله
: سن فحشا در ايران ، 11 تا 17 و حد اکثر 18 سا ل است . تاکيد از مترجم .)
-
در هر حال ، هرگز نميتوان گفت ، که لاک ، با مقولهً
مدارا ، به يک وضع نا روشن در بند است . براي اينکه عدم اطمينان در فرعيات و
احاکام ثانويه، چون شکل و نحوهً نيايش در اين محدوده خلاصه ميشوند، آما احکام اوليه ،
بطور روشن و آشکار از طرف خداوند آشکار وروشن بيان شده است.
-
امًا اگر
رفتار و اخلاق نيکو ، عبادت واقعي به پروردگار محسوب ميشوند ، اين اخلاق و
رفتار نيکو ، انحصارأ ؛ از کليسا ، که وظيفه
اش دعوت مردم ، به معنويت است ، ناشي نميشود . اخلاق نيکو و معنويت ، از زندگي ا جتماعي هم ناشي ميشود .
تقوي درست است که براي نجات آخرت لازم است ،و لي همين تقوي براي نظم
جامعه نيز ، لازم و ضروري است .نجات و امنيت دنيوي مردم
به تقوي ، کمتر از نجات آخرت فردي
،احتاج ندارد .( منظور لاک در اين جا اينست ، همان اندازه که براي نجات آخرت ،
مئومنان به تقوي و پا کدامني ا حتياج دارند ،
، جامعه انساني هم براي حاکميت عدل
، امنيت ،و تعاون و همياري نيز به تقوي احتياج دارد .تا!کيد از مترجم )
-
زمامدار بايد مواظب باشد ، که رفتار نيکوي افراد ، با
صلح وآرامش جامعه و منافع دنيوي مردم ، که زمامدار مسئوليت حفظ آن
را دارد ، هم آهنگ باشد .در اين مسئوليت ، زمامدار ، قدرت حکومتي خود را
روي افکار ،و عقيد هً مردم اعمال ميکند، که ماهيت آن قدرت ، تنها به درک و
تفاهم عموم خلاصه نميشود، بلکه از اعمال خارج ، الهام ميگيرد . زمامدار ،
مخصوصأ ، عقايد ايکه ميتوانند ، متجاوزين به آرامش جامعه ، جان و آزادي مردم را تشويق ميکنند
، از انتشار چنين عقايد ، بايد ممانعت
بکند . تنها خود را بخاطر اينکه متجاوزين به حقوق جامعه را دستگير و تنبيه
کرده است ، اکتفا نکند ، بلکه افکار وانديشه ايکه ،تجاوز به حقوق مردم را تشويق ميکند ، از آن ممانعت بعمل آورد .( اين جا منظور
لاک اين است ، که تنبيه متجاوزان به حقوق
شهروندانلازم است ، امٌا کافي نيست ، بلکه
، زمامدار مسئوليت تربيت فرهنگي جامعه را نيز
بر عهده دارد ، تا شهروندان به آن حد از شعورو درک برسند ، که خودشان ، در درجه اول بدانند ، که تجاوز به حقوق ديگران ، در شاًن يک
انسان با فرهنگ نيست – تاًکيد از مترجم )
با اين همه ، بايد بر سر اين موضوع کاملأ روشن و آشکار گفت ، وقتيکه
زمامدار بعضي از اعمال را براي نظم جامعه
مدني الزام ميکند ، اين الزام را ه و
عنوان قوانين الهي و معنويت به جامعه را تحميل نميکند،و نميگويد که اجراي اين قوانين را خداوند ، براي نجات آخرت بند
گان اش دستور داده است . براي اين منظور زمامدار آن قوانين را الزام ميکند
، که چون براي ادامه حيات جامعه ضروري
هستند ..زمامدار اين قوانين را در چهار چوب
امر الهي منظور نميکند، بلکه يک
امر ضروي براي جامعه ميداند .
زمامدار نسبت به شهرونداني که
خلاف قوانين الهي رفتار ميکنند، کاملأ بي
تفاوت است ، بشرطي که نظم وآرامش جامعه را
بهم نزنند. (بد مستي ، شکم پرستي در قوانين الهي گناه محسوب ميشوند، امٌا
زمامدار بخاطر اين خطا ها ، بد مست
و شکم پرست را تنبيه نميکند، براي
اينکه در حيطه ً مسئوليت او نيست . امٌا اگر بد مستي ،و شکم بارگي ، باعث بي نظمي در
جامعه بشوند ،و منافع ديگران را بهم بزنند ، آن موقع زمامدار ، آنها را تنبيه ميکند
)
-
در اينجا ، زمينهً يک تضاد با لقٌوه، بين مسئوليت کليسا و دولت وجود دارد . براي اينکه
همان اعمال ، که ازنظر قانون الهي ، تقوي و
عيب محسوب ميشود ،و خداوند آنرا
تشويق ، و يا منع کرده است ، ممکن است از طرف زمامدار ، ممنوع و يا حتي
الزام محسوب شود . امٌا آنچه را که لاک ،
چون راه حل ارائه ميکند، چنين است . لاک ميگويد : چنين تضاد
و اختلاف ، بين فرامين الهي و دستورات زمامدار
، خيلي کم اتفاق ميافتد .
-
لاک در اين صورت چه راهي را ارائه ميدهد ؟
او ميگويد : وظيفه ً يک کليسا ، تشويق مئومنان براي اجراي اعمال
پسنديده ً اخلاقي است ،و مجموعه
تقوي و فضيلت ، از طرف خداوند ، سفارش شده است ، که مئومنان ، به نجات آخرت
خود دست يابند . اينجا موضوع فقط ارشادي
است ، نه دستوري و حکم . احدي تا روزيکه
مسئوليت زمامداري ندارد ، حق الزام
هموطنان خود را به اجراي
عمل فضيلتي و اخلاقي را
ندارد. از اين نکته نظر ، کسانيکه در کليسا
، صاحب مسئوليت هستند، هيچگونه رجحان و بر تريتي نسبت به ديگران ندارند .( منظور از کليسا ، خوانند گان فراموش
نکنند ، که در متون و نوشته هاي جان لاک .
و فلاسفه اروپائي ، نهاد و سا زمان هاي وابسته به به مسحيت است. که فقط وظيفهً
ارشادي دارند و فا قد وظيفه اجرائي هستند
. درست بر عکس در «جمهوري ولايت مطلق» در ايران ، که آقايان روحانيون ، نه تنها
انحصارأ قدرت حکومتي را در اختيار دارند ،
بلکه ميخواهند به باور خودشان ، به
زور سرنيزه ،و شکنجه ودرفش و کنده ، بگير
ببند ، ايرانيان را به « بهشت باورهاي خو
دشان » هدايت بکنند. همين هدايت اجباري
ملت به بهشت توسط روحانيون تشنه قدرت و
ثروت ، ايران را به جهنمي تبديل کرده است ، که ما امروز شاهد آن هستيم . تاکيد از
مترجم )
-
کليسا ، بعد از آنکه به پيروان خود آموزش اخلاق و معنويت داد ، بايد آ نها را در اعمالشان
، آنطوريکه خودشان احساس ميکنند ، آزاد بگذارد ، اگر آنها يک زندگي
توام با خطا و گناه دارند و به
گمراهي ميروند ، اين اعمال به خود شان مربوط است .
-
اين عقيده لاک ، بسيار مهم و اساسي است ، که ميگويد : رفتار ناشي از فضيلت و
اخلاق ،و همچنين رفتار ناشي از عيوب اخلاقي ، بخشي ار مسائلي هستند ، که کليسا و زمامدار ، صلاحيت
مداخله در آنها را ندارند. منتها، نکته نظر اين دو نهاد (دولت و کليسا ) ، در اين نوع
مسائل کاملأ متفاوت است . کليسا تشويق ميکند
، که انسانها ، تمام معايب اخلاقي خود را
از خود دور بکنند، دليلش نيز اينست ، که معايب اخلاقي ، پسند خدا نيست ، در عين حال ، انسانها را تشويق ميکند ، که بدون
استثنا ، تمام فضايل اخلاقي را داشته
باشند ،و دليل ميآورد ، که همهً فضايل
اخلاقي براي نجات آخرت لازم است
. امٌا زمامدار ، نتايج اعمال شهروندان را در جامعه مٌد نظر دارد ، بدون آنکه
از خود بپرسد ، که اين اعمال مورد رضايت
خداوند است ، يا نه ؟ آيا اين اعمال باعث نجات آخرت ميشود ، يا مانع آن ؟ بهمين جهت ، ممکن است ،که بعضي از اعمال ،
از نکته نظر زمامدار ، اعمال خلاف اخلاق
باشند ،و ليکن زمامدار نه از آن دفاع ميکند ،و نه مانع آن ميشود . براي اينکه ، نه به امنيت و آرامش
جامعه و نه به جان و آزادي و نه به به اموال مردم ، مزاحمت ايجاد ميکند . بر عکس ممکن است ، کاملأ بعضي
از اعمال در ذات خود ، جزو فضيلت اخلا قي محسوب
شوند ، معذالک ، زمامدار آنها را
در قانون نمي گنجاند. براي اينکه اجراي آن فضيلت
هاي اخلاقي ، براي نظم جامعه مدني
، ضروري تشخيص داده نميشوند. براي يک شهروند خوب بودن ، لازم نيست ، که
شخص حتمأ مقدس ماب هم باشد .حتي ممکن
است يک موقع ، زمامدار مانع ا جراي يک عمل نيکو
هم بشود . براي اينکه آن اعمال ،
ممکن ممکن است مخالف
نظم جامعه باشند . بعنوان مثال ، احسان و بخشش بيش از حد
، يک عده را به تنبلي سوق ميدهد ،و ممکن است زمامدار آنرا منع بکند .
-
در اصل، برخورد بين نظم کليسا ،و نظم حکومت ، تعارضي
وجود ندارد.مجموعه اعمال فضايل اخلاقي که
زمامدار به شهروندان خود سفارش ميکند ،
الزامأ يک زيز مجموعه ً اعمال فضايل اخلاقي است ، که کليسا ها مئومنان را به اجراي آن ها تشويق ميکنند .
بر عکس نيز، معايب اخلاقي که زمامدار آنها
را ممنوع ميکند ، بخشي از معايب اخلاقي است ، که کليسا به
مئومنا ن ايکه ميخواهند به نجات آخرت برسند ، حکم ميکند ، بايد از آن معايب اخلاقي بر حذر باشند . احتمال قطعي وجود ندارد ، اعمالي را که زمامدار سفارش
ميدهد ، جزئي از اعمالي باشد ، که کليسا آنرا منع ميکند. همچنين ، اعمالي را که زمامدار ممنوع ميکند ، احتمال ندارد ،
جزئي از اعمالي باشد ، که کليسا براي نجات آخرت مئو منان
، اجراي آن ها را تشويق ميکند .
معذالک چنين احتمالي با اين وصف ، ممکن است ، پيش بيايد ؛ احسان و
بخشش نمونهً از آن دست
است . دولت ميتواند ، در مواقعي
(چون احسان ) آنرا منع بکند ، در
حاليکه کليسا آنرا به مئومنان سفارش ميکند.
بطور عموم ، اتفاق پيش ميآ يد ، دولت دستور اجراي بعضي چيز ها را ميدهد ، در حاليکه پيروان يک کليسا ،
صادقانه بر آن باور داشته باشد ، که اجراي چنين
دستورات ، از طرف خداوند ممنوع شده
است . بر عکس نيز ، دولت ميتواند ، بعضي
اعما ل را ممنوع بکند ، در حاليکه بعضي از مئومنان ، بر مبناي باور هاي
ايماني شان ، آن اعمال را ممنوع بکنند ،و
بر آن باور داشته باشند، که بدون اجراي آن
اعمال ، به نجات آخرت شان دست نخواهند يافت . البته امکان
اختلاف ، بين ارشاد ديني
کليسا و قوانين دولتي وجود دارد .
در چنين موقعيني
، از نکته نظر لاک ، چگونه بايد عمل کرد ؟
لاک ميگويد : مسلٌم است اگر دولت ،
پيروان يک دين را آزاد بگذارد ، که با تکيه بر ايمان هاي ديني شان ، از اطاعت قوانين ، که از منافع دنيوي
جامعه دفاع ميکند ، خود داري بکنند ، در
چنين صورتي ، دولتي وجود نخواهد داشت . همچنين
اگر پيروان يک دين ، با دستوراتي از کليساي
خود ، اجازه ً اجراي اعمالي را
داشته باشند ، به اين عنوان ، که ايمان ديني
شان ، به آنها اجازه نميدهد ، در اينصورت دولتي وجود نخواهد داشت . روي اين
نکته ، لاک نظر کاملأ روشن و آشکار دارد .او ميگويد : ايمان ديني افراد ، بدون جذ ب کا مل در رابطه اجتماعي ، نميتواند معيار تابعيت مدني
محسوب بشود . پس قانون براي همه ارزش دارد
و همه را را مجبور به اطاعت از آن ميکند.حتي آنهائيکه در اجراي قيودات و احکام باورهاي ديني شان ، بطور دقيق پايبند
هستند ؛ که کدام اعمال ديني را
انجام بدهند ، و يا برعکس ، کدام اعمال
را بخاطر
احکام ديني نبايد انجام بدهند
، آنها نيز مجبور به اطاعت
از قانون هستند .
( در کشور تونس ، که يک کشور مسلمان است ، مرحوم حبيب
بورقيبه ، پدر استقلال ،و اولين رئيس جمهور اين کشور ، که خود حقودان بسيار با تجربه اي بود ، براي رفع تبعيض و بيعدالتي
در جامعه
تونس ، تعد زوجات را منع کرد
،و سهم
زنان را دربردن سهم از ارث
برابربا مردان نمود .
روزه را براي کار گران ايکه در
کارهاي سخت و پر مشقت مشغول کار
بودند ، بخاطر حفظ سلامتي شان و همچنين حفظ سطح توليد مفيد کار ، براي آنها از واجبا ت ديني حذف نمود ،و کارگران حق دارند ، در
چنين شرايط ،در ماه رمضان ، آزادانه در
ظهر ،در محل کارشان ، نهار بخورند ، بدون
اين که مورد باز خواست متوليان دين قرار
بگيرند . . با وجود اين
تونسي ها، همان اندازه مسلمان و ايمان
به خدا دارند ، که سابق داشتند . در تونس ، دختران 11 سا له بخاطر فقر مادي ، فرهنگي و بعدالتي حاکم ،چون در ايران اسلام ناب محمدي ، به فحشا کشانده نشده اند . ماخذ سايت ايران
ما – سه شنبه 4 بهمن 1384 . تاکيد از
مترجم )
امٌا براي لاک ، تا کيد بر لازم الاجرا بودن قانون از طرف شهر وندان ، اين نيست که ، آنها
بايد آنچه را که باور هاي ديني شان حکم ميکند
، به فراموشي بسپارند. درست بر عکس ، ميدانيم يکي از اصول ايکه مجموعه
عقايد نظري لاک ، بر آن تکيه دارد ، اين است که ميگويد : آنکسي که بر خلاف ايمان ديني اش
عملي ميکند ، گناه کار ،و مقروض
نجات آخرت اش است. بس نه تنها ،
افراد ايکه به قيودات و دستورات باور هاي
ديني شان پايبندي نشان ميدهند ، ميتوانند
، از قوانين مدني اطاعت نکنند . اگر باورهاي ديني شان به آنها حکم بکند، ،که کار خلاف قانون مدني انجام بدهند ، ولو
اينکه زمامدارآ نرا ممنوع کرده باشد، اما
نمتوانند ، فقط با گفتن اين که ، بخاطر باور هاي ديني شان مجبور به اطاعت از قانون نيستند ، در آنصورت ، آنها نيز، مجازات قانون مدني معتبر و حاکم در جامعه را را بايد تقبل بکنند .
به طريقي تا حد مخالف با راي عموم ، لاک نظر زمادار را در رابطه با الويت دادن به
اطاعت از قوانين مدني جامعه ، نسبت به احترام بر ايمان ديني را تاًئيد ميکند،و نيز تاً کيد
دارد ، که از نظر مردم ، حکم قطعي ، ارجحيت دادن به اطاعت
از ايمان ديني ، نسبت به
اطاعت از قوانين جامعه ، تکليف
مئومنان نسبت به پروردگار است آ البته هرکدام آنطوريکه اين تکليف شرعي را تفسير ميکنند ؛ از نظر لاک بر
تکليف مدني تقدم دارد ، و ميگويد ، در صورت
تضاد ، اين ايمان ديني است ،که شايسته اطاعت را دارد ، البته بشرطي که
جزاي عدم اطاعت از قانون را نيز مئومن بايد بپردازد ، تا نسبت
به جامعه مديون نباشد.(*)- (ادامه دارد )
(*)-خوانندگان ممکن است ، که به اين انديشه لاک ايراد
بگيرند، و بگويند ، با اين منطق و انديشه
لاک ، هر (مئومني !) بر مبناي باورهاي ديني اش ، خصوصأ با فتواي يک« مجتهد»
جامع الشرايط ! که امروز در ايران رايج است
بعه عنوان نمونه در قتل هاي زنجيرهاي ، ميتواند هرکسي را، به اتهام ارتداد ، الحاد ، به قتل برساند،و در نهايت يا زندان
برود ،و يا اعدام بشود ، ديگران نيز بر اين
باور باشند ، که جزاي خود را به جامعه پرداخته است .و طرفداران چنين قتلها
ادعا بکنند ، که در راه اشاعه « دين
حق » اعدام شده است ، پس شهيد
در راه خد است و حتمأ جاي اش در بهشت خواهد بود . البته اين گونه تحليل و
تفسير ها را هرگز نميتوان به يک انسان
صاحب عقل و شعورو فيلسوف فرهيخته اي چون جان لاک نسبت داد . لاک کاملأ مخا لف قتل و اعدام است ، تا چه برسد اينکه يکعده را
بنام « دين حق » به قتل برسانند ،و بگويند ، که غيرت ديني ام مرا بر آن داشت تا فلاني را بکشم.
لاک در رساله دوم خود
بنام : رسا له دوم در باره حکومت ، که يکي از مشهور ترين آثار اوست ؛Le second traité
du gouvernement در صفحه 33
چنين مي گويد : انسانها توسط
پروردگار خلق شده اند ،و به خواسته خداوند
، بر روي زميندر کنار هم زندگي ميکنند . لذا
خداوند ، انسانها را نيا فريد ه است ،که همديگر را بکشند و از بين ببرند ،
بلکه آفريد است ، که حافظ و مواظب همديگر
باشند . پس هيچ انساني مالک جسم و جان خود
نيست ، که آنرا از بين ببرد . بلکه وظيفه
دارد ، که از جسم و جان خود محا فظت بکند ، براي اينکه اين جسم و جان ، به خالق آن
تعلق دارد . ..... چون هيچ انساني حق مطلق
بر جسم و جان خود را ندارد ، هيچ فردي نميتواند
، حقي که بر جسم و جان خود ندارد ، بر جسم و جان ديگري داشته باشد . پس تشکيل يک
حکومت استبدادي ، که بر جسم و جان و روح انسانها
حاکم باشد ، کاملأ مخالف منطق پروردگار است . .ماخذ از رساله دوم در باره حکومت ، نوشته جان لاک ، انتشارات P.U.F
ترجمه از انگليسي به فرانسه توسط jean –Fabien SPITZ پاريس 1994 -300 صفحه – تاکيد از مترجم )
-نقدي بر
مداري ديني جان لاک ، به قلم Jean-Fabien SPITZ
استاد فلسفه سياسي در دانشگاه سوربن پاريس . ترجمه کاظم رنجبر .دکتر در جامعه شناسي
سياسي .kazem.randjbar@wanadoo.fr
-اقتباس بطور کامل ،و يا به اختصار ، باذکر نام نويسنده
، مترجم ، وسايت عصر نو ، بلا مانع است .
---------------------------------------------------------------------
جايگاه دين در دموکراسي هاي مدرن
فصل سوٌم
بخش سيزدهم .
ازمنظر لاک ،زمامدار نميتواند ، به استناد بر باورهاي
ديني خود ، قوانيني را بر مردم تحميل بکند .(ادامه دارد )