آیا مردم ایران دربرابر یورش بیگانگان متحد رژیم حاکمند؟

سخنان اخیر خانم عبادی

 

کوروش گلنام

سه شنبه 4 بهمن 1384 ـ 24 ژانویه 2006

 

 

امروز که رژیم "جمهوری" اسلامی خود در چاه کینه ورزی، نفرت پراکنی، فتنه گری و آتش افروزی ای که در مدت زمان بیش از 26 سال چه برای دارندگان حقیقی آن آب و خاک، یعنی ملت ایران، و چه در منطقه و جهان کنده بود ، فرو غلطیده است، باتمام نیرو و توش و توان خود تلاش می کند که نه تنها شانه از زیر بار مسئولیت بزرگ خرابکاری ها، فتنه گری ها، لگد مال کردن همه پیمان های جهانی (مگر آنجا که سود و بهره ای در پا برجایی رژیم سیاه کار خود می دیده است) و رفتار های ضد انسانی خود خالی کند، بلکه با هر ترفند و شگردی که هست می خواهد مردم ایران را نیز آلوده خیال بافی های کودکانه و مسخره خود نموده و آنها را شریک جرم های سنگین و دهشتناک جهانی خود نشان دهد.

با شناختی که از ماهیت فاسد و آلوده این رژیم داریم، می دانستیم که اکنون که به دام حقیقتن مرگ گفتار آمده است به چه شعبده بازی ها و تبلیغ های سراسر نادرست و مسخره ای در باره پشتیبانی مردم از خود و یکپارچگی مردم در برابر یورش نظامی بیگانگان دست خواهد زد. پس از این جهت شگفت زده نبوده و نیستیم زیرا بروز چنین رفتاری از پیش روشن بود و چشم براه چنین هیاهو های دروغین و پوچ و با هزینه های هنگفت از کیسه ملت گرفتار واسیر ایران بودیم.

بنابر این اگر علی خامنه ای، یا احمدی نژاد و یا رفسنجانی و دیگر هم کاسه هایشان در قدرت، در این باب بگویند و نعره بکشند آنرا بسیار عادی می بینیم و می دانیم اما زمانی که از زبان کسی چون خانم شیرین عبادی چنین سخنانی بیان شود، ایشان  که انسانی است فرهیخته، اهل دانش و تحقیق و بررسی و پشتیبان حقوق انسانی و برنده جایزه صلح نوبل، که افتخاری است بزرگ  که هر کسی بدان دست نمی یابد، وکیل مبرزی است که در این سال ها با پرونده های بسیار مهم و جنجالی سرو کار داشته وبر سر پشتیبانی از راستی و درستی حتا زندان این رزیم را نیزتجربه کرده است و آگاهی های بسیار بیشتری از مردم عادی از درون مایه دستگاه های سرکوب حکومتی دارد،  آن زمان است که هم باید بسیار شگفت زده شویم و هم بسیار نگران و متأسف!

به نقل از خبری که در رسانه های گروهی روز شنبه 1 بهمن ماه از خبر گزاری مهر آمده بود، خانم شیرین عبادی در گفتگو با شبکه العربیه(وابسته به عربستان سعودی) در پاسخ پرسش هایی در باره یورش نظامی احتمالی آمریکا به ایران گفته است:

"مردم از حکومت گله هایی دارند، اما در صورتی که یک دشمن خارجی بیاید، متحد در مقابل دشمن خارجی خواهند ایستاد."

در این گفتار حتا یک رگه درست از حقیقت جود ندارد! آیا مردم از این رژیم تنها "گله" دارند؟ آیا می توان با کاربرد واژه "گله" از حکومت، دره ژرفی راکه مابین رژیم و هواداران اندک اما سرکوبگرش با بیشترینه مردم ایران وجود دارد پر نموده و این دره ژرف جدایی را پنهان کرد؟ آیا می توان نفرت مردم از این رژیم راکه تا به آن اندازه رسیده است که شوربختانه بخشی از هم میهنان ما در درون ایران(این مورد دربیرون از ایران داستان دیگری درد)، از سر ناچاری و ندیدن راه گریزی دیگر، خواستار یورش نظامی به ایران برای سرنگونی این رژیم سرکوبگر و رهایی از دست ملایان هستند چنین آشکار وارونه نموده آن را به سطح گله از حکومت کاهش داد ؟  خانم عبادی چگونه در آینده می خواهد چنین موضع گیری های خود در یکی از حساس ترین روزهای تاریخ معاصر ایران و در یکی از سیاهترین دوران های زندگی مردم ایران که ناداری، اعتیاد، تباهی، فساد و بد بختی و سیه روزی دامان بیشترینه مردم ایران را گرفته است و قلدری وزور گویی ملایان قدرت پرست و نو کیسه حد و مرزی نمی شناسد را برای مردم روشن کرده و از آن دفاع نماید؟

نگارنده چون بسیاری دیگر از ایرانیان، بارها وبارها در باره خطر یورش نظامی به ایران نوشته است و ایراز داشته است که هرگز نمی تواند با آن هم خوانی و هم سویی داشته باشد چون هم از خرابی و آسیب های دهشتناک این جنگی که بسیار ویرانگر خواهد بود، هراس دارد و هم با توجه به بودن رژیمی بسیار بی کفایت، فریبکار، واپس گرا، ضد مردمی و لاف زن، خطر انتقام جویی کور، قتل و غارت و هرج و مرج، اشغال ایران به وسیله نیروهای بیگانه و حتا تجزیه بخش هایی از ایران را می بیند. لاف و گزاف های سردمداران حکومت اسلامی کمترین ارزش و اعتباری ندارد و به هیچ وجه نباید به آنها باور داشت. آنها حبابی هستند که با اولین تلنگر متلاشی خواهند شد. آن زمان که از باور و پشتیبانی توده های بزرگی از مردم برخوردار بودندحتا از پس صدام حسین برنیامده و با ندانم کاری ها و شیوه های نادرست نظامی که تکیه اش بر شهید پروری دروغین و برپا کردن دیوار انسانی بود، جنگی را که می توانست 2 ساله و پس از فتح خرمشهر با بهترین امتیاز ها به سود ایران پایان یابد، برای پایداری قدرت خود 8 سال به درازا کشانده، خسارت های جانی و مالی جبران ناپذیری به ملت ایران وارد کرده و سرانجام نیز شکست خورده و تحقیر شده، جام زهر را سرکشیدند. بیاد داشته باشیم که همین صدام حسین حتا نتوانست سه هفته در برابر یورش امریکا و انگلیس(2 نیروی اصلی) استقامت کند و ارتشی که رژیم ایران با 8 سال جنگ از پس آن بر نیامد در کمتر از سه هفته به سرعت از هم گسیخته و متلاشی شده، عراق به تصرف درآمد و حکومتیان به سوراخ ها پناه برده که همگی نیز اندکی پس ازآن با خفت و خواری دستگیر شدند. افزون بر آن امروز بایدبه این تفاوت که نکته مهمی است توجه داشت که اگر قرار شود یورش نظامی همه جانبه ای( نه تنها به تاسیسات هسته ای) به ایران رخ دهد، بسیار سهمگین تر و ویران کننده تر از یورش به عراق خواهد بود زبرا این بار بر خلاف مورد عراق، هم توافق بسیار گسترده تری در برابر "جمهوری" اسلامی و جوددارد، هم حتا سازمان های غیر دولتی و یا پشتیبان حقوق بشر و مخالفان جنگ و کشتار نیز خطر بمب اتم در دست مشتی واپس گرای روانی را حس کرده و در برابر یورش نظامی و مهار این دیوانگان، مخالفتی نخواهند داشت، و هم کشورهای متحدو شرکت کننده در یورش نظامی بسیاربیشتر و نیروی یورش کننده بسیار سهمگین تراست. برای نگارنده چون روز روشن است که در صورت یورش نظامی به ایران، این رژیم به آنچه که کمترین توجهی نشان خواهد داد، جان و مال مردم و آب و خاک ایران است.

اکنون آیا نباید دچار سرگیجه شد زمانی که خانم شیرین عبادی در صورت یورش نظامی به ایران، مردم را متحد چنین رژیم منفور، رسوا و بی آینده ای می خواند؟! آیا رژیم و مردم زجر کشیده ایران که اسیر و گروگان این رژیم هستند، همراه با این رژیم "چون تنی واحد" در برابر یورش بیگانگان خواهند ایستاد؟! آیا امروز مردم دشمن اصلی خود رارژیم جمهوری اسلامی می دانند یا آمریکا، اسراییل و ..متحدان آنها؟ آیا آمریکا، اسراییل و دیگر کشورها هستند که آدمکشان و جانورانی چون قاضی مرتضوی، پورمحمدی، اژه ای، فلاحیان، شریعتمداری، ذوالقدر، احمدی نژاد و.. صدها چون اینان را به سرکردگی علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی بر جان و مال مردم حاکم نموده است و هر چه خواسته اند از قتل و جنایت و خیانت در حق ملت روا داشته اند؟ چگونه می شود چشم خود را به روی این حقیقت ها بست و تلاش نمود آدمکشان و شکنجه گران ملت را که در دوران پیشرفت های سرسام آور بشری، به سبک و سیاق دوران بربریت و بی خبری و کم دانشی، دست و پا می برند، چشم از کاسه بیرون می آورند و مردم را چون حیوان شلاق می زنند که فریاد و دادخواهی مردم از جور و ستم آنها به آسمان است، با ملت یکی دانست ؟

ما از شرایط سخت کار و زندگی خانم عبادی در ایران با خبر هستیم و می دانیم او در کار و ابراز بیان و اندیشه خود همیشه باید جانب احتیاط داشته باشد تا دست کم بتواند به نوعی به مردم یاری برساند. نگارنده بیش از این نیز به میان آورده بود که بهتر است خانم عبادی در امر سیاست مداخله نکند زیرا حقیقتن نه کارش سیاسی است و نه می تواند سیاست مدار خوبی باشد زیرا اگر چنین نبود برای نگه داشت موقعیت لرزان خود در سایه چنین رژیمی، چنین گاف های بزرگی از او سر نمی زد. اگر او بدلیل خط قرمزهای مسخره رژیم، آنجا که نمی تواند در باره مسایل مهم سیاسی سخنی بگوید، سکوت کند کار بسیار درستری انجام داده است تا سخنی بگوید که کمترین خوانایی با حقیقت نداشته و بر نام و اعتبار جهانی او چنین آسیب وارد کرده و او را هر چه بیشتر از مردم دورمی کند.    

شاید به هنگام یورش نظامی، بخشی از مردم به دفاع از میهن خود بر خیزند اما این کمترین ربطی به رژیم حاکم ندارد. اما چرا باید در انتظار یورش نظامی به ایران بود و خود کاری نکرد! بسیاری از تلاش گران و کوشندگان در درون و برون از ایران بارها به میان آورده اند که:

1 ـ برای جلوگیری از یورش بیگانگان مردم ایران باید با هشیاری و استفاده از زمان بسیار مناسب جهانی، که سمت و سوی افکار همگانی به شدت بر علیه بنیاد گرایان اسلامی و در رأس آن سردمداران فریبکار "جمهوری" اسلامی است و نقاب نیرنگ و ریا از چهره آنها دریده شده است، به آن شیوه ای که خود درست و مناسب تشخیص می دهند به مبارزه نهایی و سرنوشت ساز خود با رژیم حاکم دست زده(مثلن بیرون آمدن همگانی به خیابان ها و ویااعتصاب های سراسری در ایران که هم زمان و به پشتیبانی از آن، ایرانیان بیرون از کشور نیز در هر جای جهان که هستند می توانند دست از کار کشیده و از مردم درون ایران پشتیبانی کنند زیرا آنها نیز در راه آزادی باید هزینه ای هر چند کوچک و ناچیز را بپردازند  و.... شیوه های دیگر که تعین کننده اش مردم و کوشندگان و تلاش گران درون ایران هستند نه ما ایرانیان برون از مرز که از دور دستی بر آتش داریم) و آنرا تا رسیدن به خواسته خود ادامه دهند. این راه پیش گیری از یورش نظامی به ایران است که هزینه جانی و مالی اش بسیار بسیارکمتر تر است از هزینه یورش نظامی که امکان دارد ایران را ویرانه و آسیبهای مالی به کنار آسیب های جانی وژنتیکی اش تا نسل ها برای ماباقی بماند. اگر در شرایط امروز، رو در رویی حساب شده مردم با رژیم رخ دهد(فراموش نشود که همیشه در درجه نخست شکل مسالمت جویانه مبارزه، و با تاکید بردوری از خشونت تا آنجا که میسر باشد در میان است) بی هیچ تردید از پشتیبانی همه جانبه، نادر و بی سابقه جهانی برخوردار خواهد شد.

2 ـ  حتمن مبارزان و تلاش گران دردرون ایران هشیار تر ازآن هستندکه اجازه دهند یکبار دیگر انبوه جوانان پر شور میهن با ترفندها و شیادی های سردمداران رژیم و برای پاسداری از قدرت مافیایی آنها، قربانی شوند. باید امیدوار بود تلاش گران و مردم خود را آماده کنند که اگر تا زمان یورش احتمالی نظامی(که دور نیست از سخن گفتن و تهدید، یکباره و ناگهانی به عمل تبدیل شود) مبارزات همه جانبه رخ نداده بود، به محض شروع یورش، مخالفت خود با رژیم را به هر گونه که خوددرست می دانند، کاملن آشکارکنند. نقش پدران و مادران در جلوگیری از شرکت فرزندانشان در برنامه های نابود کننده رژیم به بهانه دفاع دروغین از میهن که در حقیقت قربانی شدن برای بر پا و بر جا ماندن قدرت مافیایی آنهاست، عدم فرمانبرداری آن گروه بزرگ از بسیجی ها، پاسداران و نظامیان که در دل شور و عشق به مردم و میهن را داشته و از رژیم اسلامی بیزار هستند اما از سر اجبار زمانه و برای تامین زندگی و به ظاهر در خدمت او هستندنیز بسیار تعین کننده و مهم است. باید امیدوار بود که از هم اکنون آنها خود را آماده کنند که در آن زمان از اجرای فرمان ها سرباز زده و به مردم بپیوندند.

مردم ایران با رژیم حاکم نه یک تن واحدند و نه در یک صف اندو متحد. بر عکس آنها در برابر دشمن خود، دشمنی آدمخوار بنام جمهوری اسلامی که هستی آنها را نابود کرده است، در میان آنها تخم کینه و نفرت پراکنده است، شور و شادی زندگی آنها را از بین برده است، بیشتر آنها را به زیر خط فقر کشانده است، به اعتیاد و فساد و فحشا کم سابقه در تاریخ ایران گرفتارشان کرده است، دسته دسته جوانان دلاور و دیگر سرمایه های معنوی و نخبگان ملت را با پرونده سازی سبک استالینی و به هر شکل که خواسته است، اسیر نموده، شکنجه کرده، اعدام نموده و هزاران خانواده را متلاشی نموده است، با فشارها، قلدری ها، بی قانونی ها و با عدم پاسخ گویی خود در برابر فجایعی که انجام داده است، درصدی وحشتناک از مردم را به بیماری های روانی گرفتار کرده است و زمینه های افزایش خودکشی های بی سابقه در جامعه را فراهم آورده است و در یک جمله حق زندگی انسانی را ازآنها گرفته است، تنی واحد هستند و سرانجام نیز این شب پرستان دشمن روشنایی، گرمای زندگی، شادی، عشق و آزادی را به زیر خواهند کشید و خود را رها خواهند نمود.