حق مسلّم من

 

مهندس مجید تولّایی

 

پنج‌ماه پیش، هنگامی كه شورای حكام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قطعنامه‌ی شدیدالحنی علیه فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران صادر كرد، در سرمقاله‌ی مهرماه این نشریه (با عنوان هرگز نباید گفت هرگز) گفتیم كه "جمهوری اسلامی با قرار‌گرفتن در برابر موقعیتی بسیار دشوار و بغرنج، حتی به‌مراتب بغرنج‌تر و بحرانی‌تر از مقطع قطعنامه‌ی 598، باید با نشان‌دادن واكنش و عزم و اراده نهایی خود، در مورد ارجاع یا عدم ارجاع پرونده به شورای امنیت، برای سرنوشت نظام سیاسی خود و آینده‌ی مردم و كشور، تصمیم‌گیری كند". در آن‌جا برخی از عمده‌ترین موانع بحران‌زای پیش‌روی نظام در صورت پذیرش یا عدم‌پذیرش قطعنامه‌ی مذكور ذكر گردید. اكنون به‌نظر می‌رسد كه با گذشت پنج‌ماه، صورت مسأله‌ی بحران پرونده‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی در اساس خود تغییر مسیر تازه‌ای نداده و اینك پرونده‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران روی میز شورای امنیت است.

در این میان، پنج عضو دایمی شورای امنیت، تروئیكای اروپا و شورای حكام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، تنها یك‌راه را برای جلوگیری از ادامه‌ی مراحل بعدی – و البته گام‌به‌گامِ - مقابله با فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی در شورای امنیت، مقابل حاكمان ایران قرار داده‌اند. از نظر آنان اینك توپ در زمین جمهوری اسلامی است و حق انتخاب با دولت‌مردان ایران است كه یا توقف كامل و بی‌قید و شرط فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم چه در سطح آزمایشی و تحقیقاتی و چه تولیدی و  صنعتی را بپذیرند و ابهامات و نگرانی‌های جامعه‌ی جهانی نسبت به كاربرد غنی‌سازی برای مصارف تسلیحاتی را برطرف سازند و در صورت تمایل با قبول پیشنهاد روس‌ها به فعالیت هسته‌ای خود در جهت مصارف صلح‌آمیز ادامه‌داده و از سوخت اتمی لازم برای تأمین انرژی مورد نیاز نیروگاه‌های هسته‌ای كشور توسط روس‌ها بهره‌مند شوند؛ یا آن‌كه به رویارویی با عواقب و پیامدهای پیشرفت مرحله به مرحله‌ی رسیدگی به پرونده‌ی فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی در شورای امنیت، تن در دهند.

اخبار و شواهد مربوط به فك پُلُمب و جمع‌آوری دوربین‌های نظارتی آژانس از مراكز و تأسیسات هسته‌ای و شروع فعالیت‌های فرآیند غنی‌سازی اورانیوم، تا این‌زمان حاكی از عدم تمایل جمهوری اسلامی بر توقف روند غنی‌سازی و تأكید بر ادامه‌ی مواضع پیشین خود است. با این‌كه اعلام خبر لغو برگزاری دومین دور مذاكرات مقامات ایران با روس‌ها در خصوص كسب توافق و نهایی‌كردن پیشنهاد روسیه از جانب جمهوری اسلامی، دستیابی به حصول توافق با روس‌ها را تا حدودی با ابهام مواجه كرده است، اما بنابر قاعده‌ی همیشگی پیش‌بینی‌ناپذیر بودن رفتار و تصمیمات مجموعه‌ی نظام سیاسی جمهوری اسلامی1، هنوز نمی‌توان امكان ایجاد شرایط و زمینه‌های بعدی سازش و مصالحه‌ی نظام با طرف‌های متعارض خود در پرونده‌ی هسته‌ای را به‌واسطه‌ی پذیرش پیشنهاد روس‌ها در فرصت باقی‌مانده  تا زمان برگزاری اجلاس پانزدهم اسفند شورای حكام، به‌كلی منتفی دانست.

اما آیا به‌راستی چنین سازش و مصالحه‌ای به‌معنای پایان كامل داستان تخاصمات و رویارویی‌های غرب با جمهوری اسلامی است؟ از طرف دیگر آیا معامله و توافق مقامات ایرانی با روس‌ها می‌تواند به‌واقع پاسخ‌گوی مقاصد و شعارهای اعلام شده از طرف آنان در رسانه‌ها و مناسبت‌های علنی و عمومی خطاب به مردم ایران و جامعه‌ی جهانی باشد؟ یعنی آیا با این معامله و توافق، خواسته‌ی تولید سوخت هسته‌ای از طریق انجام كلیه‌ی مراحل غنی‌سازی اورانیوم از ابتدا تا انتها در داخل خاك ایران به‌نحوی كه در‌برگیرنده‌ی منافع ملی ایرانیان باشد، تأمین می‌شود؟ به باور ما پاسخ همه‌ی این سوالات منفی است، چرا كه:

1) همان‌طور كه بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی مانند رییس مجمع تشخیص مصلحت، رییس جمهور، دبیر شورای عالی امنیت ملی و برخی دیگر از مقام‌های بلند‌پایه به درست یادآور شده‌اند، مسأله‌ی غرب – به‌ویژه آمریكا – با جمهوری اسلامی صرفاً محدود و منوط به پرونده‌ی فعالیت‌های هسته‌ای ایران نیست. امروزه دیگر تمایل صریح و آشكار آمریكا و دنیای غرب بر سازگار‌كردن و منطبق‌سازی سیاست‌ها، برنامه‌ها و رفتار و عملكرد ایران با مجموعه‌ی سیاست‌ها و برنامه‌هایی كه به زعم و ادعای جهان غرب هدفش شكل‌دهی و پی‌افكنی خاورمیانه‌ای امن و به‌دور از تشنج و درگیری برای ایجاد تعاملی با‌ثبات و پایدار با اقتصاد و سیاست جهانی – متأثر از هژمونی قدرت‌های فائقه‌ی اقتصادی، سیاسی حاكم بر جهان – است بر هیچ‌كس پوشیده نیست. بنابراین گره‌زدن مسأله‌ی پرونده‌ی فعالیت‌های هسته‌ای ایران به موضوعات دیگری مانند حقوق بشر، صلح فلسطین و اسراییل و تروریسم، از جانب آمریكا و تا حدودی كشورهای اروپایی و طرح سیستماتیك مجموعه‌ی این مسایل در ربط و پیوند با پرونده‌ی هسته‌ای، موضوع چندان غامض و غیر‌قابل فهمی نباید تلقی شود. از این‌روست كه به‌نظر می‌رسد تضمین روشن و قابل اتكایی برای حل  اصولی و درازمدت مسایل جمهوری اسلامی با آمریكا و غرب و رفع مناقشات و مخاصمات فی‌مابین، حتی با فرض قبول بی‌قید و شرط قطعنامه‌ی اخیر شورای حكام از جانب مقامات ایران، متصور نباشد. در همین ارتباط ابراز مخالفت مسؤولان سیاست‌خارجی آمریكا نسبت به مذاكره با ایران طی روزهای اخیر، در واكنش به پاره‌ای از نظرات رسمی و غیر رسمی بیان‌شده از طرف سیاست‌مداران مرتبط و غیر‌مرتبط با پرونده‌ی هسته‌ای در ایران مبنی بر ضرورت انجام مذاكرات مستقیم و بی‌واسطه‌ی جمهوری اسلامی با آمریكا برای فرونشاندن بحران موجود، معنا و مفهوم روشن‌تری را آشكار می‌كند. با توجه به این واكنش آمریكا و با لحاظ‌كردن روند  و چند و چون روابط ایران با آمریكا طی ربع قرن اخیر، به غیر از اظهار نظرهای برخی تحلیل‌گران مسایل سیاسی در داخل یا تعدادی از مقام‌ها و مسؤولان جمهوری  اسلامی در باب ضرورت مذاكره مستقیم با آمریكا برای رفع و كاهش مناقشات فی‌مابین، از فراسوی مرزها نیز نقطه نظرهایی در همین خصوص منعكس می‌شود كه در مورد شأن زمانی - مكانی و قدرمتعین‌ها و فاعل و عامل و بازخوردهای عینی و ذهنی چنین توصیه‌ها و تذكرهایی، هرچه بیش‌تر تأمل و تدقیق شود، كم‌تر پاسخ اقناع‌كننده‌ای عاید می‌گردد. برای نمونه آقای فرخ نگهدار در یكی از آخرین مقالات خود2 با ذكر مثالی از حكومت پاكستان كه "بنا به اجماع بین‌المللی نه دموكراتیك بوده، نه صلح‌طلب و نه مسؤول" تنها تفاوتش با حكومت ایران را در نوع رابطه‌ی آن با آمریكا بر‌می‌شمارد و در ادامه می‌نویسد: "بدون عادی‌شدن رابطه با آمریكا، ایران نه به‌طرف دموكراسی خواهد رفت و نه – بدون زیان‌های واقعاً مهلك – كشور می‌تواند به توانایی هسته‌ای جدی دست یابد. برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی واقعاً گروگان وضعیت روابط دو كشور است و نه گروگان فقدان دموكراسی در كشور. اگر این رابطه كم‌تر قطع بود، شرایط زودتر برای بسط روندهای دموكراتیك در كشور فراهم می‌شد. اگر این رابطه كم‌تر قطع بود كشور ما در فن‌آوری هسته‌ای فرسنگ‌ها جلوتر بود" ... . صرف نظر از درستی یا  نادرستی گزاره‌های ایجابی ایشان، بیش‌ترین ابهام و سردرگمی در بیان آقای نگهدار متوجه طرف خطاب و مخابب‌گیری وی است. به‌راستی روی سخن ایشان با كیست؟ چه‌كسی یا مجموعه‌ای مورد خطاب عملی وی است؟ پیام این خطاب متوجه كیست؟

2) آقای اسدالله بادامچیان در مصاحبه‌ای گفته است: "من نمی‌دانم روس‌ها در پشت پرده چه‌قدر از آمریكا و اروپا امتیاز گرفته‌اند، اما مهم این است كه ما با روسیه همسایه هستیم و باید به آن‌ها بفهمانیم كه منافع ملی‌شان در همراهی با ماست".3 البته آقای بادامچیان احتمالاً باید بدانند كه روس‌ها بنا به سابقه‌ی حدوداً پانصد ساله‌ی چپاول‌گرانه و غارت ورزانه‌ی خود در رفتار با كشور ایران، نیازی به گوشزدكردن و تفهیم ایشان برای شناخت و تشخیص منافع ملی خود در رابطه با ایران ندارند. روس‌ها اگر آن‌قدر كیاست دارند كه به‌قول ایشان می‌توانند از آمریكا و اروپا در قبال موافقت با ارایه‌ی گزارش فعالیت‌های هسته‌ای ایران به شوای امنیت امتیاز – بخوانید باج – بگیرند، صد البته خواهند دانست كه برای تأمین منافع ملی خود چگونه با جمهوری اسلامی وارد معامله شوند. از نظر روس‌ها در مقطع كنونی بحران هسته‌ای ایران، همراهی با جمهوری اسلامی فقط در یك طرح و پیشنهاد خلاصه می‌شود؛ "جلب توافق ایران برای قبول پیشنهاد غنی‌سازی اورانیوم ایران در خاك روسیه". خوب بود كه آقای بادامچیان در چارچوب تأمین منافع ملی ایران نظر صریح و روشن خود را مانند آقای ابراهیم یزدی در مورد قبول یا رد این پیشنهاد روس‌ها، بیان می‌كرد و بر روی این مسأله كه باید به روس‌ها بفهمانیم منافع ملی‌شان در همراهی با ماست چندان تأكید نمی‌ورزید.

اما از سوی دیگر، به باور آقای ابراهیم یزدی "در صورت پذیرش پیشنهاد روسیه، چینی‌ها و روس‌ها از این طرح حمایت می‌كنند و دولت‌های غربی مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند و روس‌ها دیگر بهانه‌ای برای به تعویق انداختن تحویل نیروگاه هسته‌ای بوشهر نخواهند داشت و مجبورند آن را در اولین فرصت به ایران تحویل دهند. ایران با قبول این گزینه موفق خواهد شد بحران كنونی را پشت‌سر بگذارد و در فضای آرام‌تر، طرحی كه درخصوص مشاركت سرمایه‌گذاری خارجی در غنی‌سازی اورانیوم پیشنهاد داده است را به اجرا درآورد".4

نمی‌دانم! آیا شما هم مانند من با خواندن جملاتی كه چنین با ضرس قاطع به توجیه عاقبت به‌خیرانه‌ی پذیرش طرح پیشنهادی روسیه5 می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد كه در این‌صورت روس‌ها مجبورند در اولین فرصت نیروگاه اتمی بوشهر را به جمهوری اسلامی تحویل دهند و ...، تا اندازه‌ی متحیر می‌شوید یا نه؟ آن‌هم وقتی كه می‌بینید این جملات را نه یكی از مسؤولان سیاسی پرونده‌ی هسته‌ای یا مثلاً وزیر امور خارجه‌ی فعلی، بلكه اولین وزیر امور خارجه‌ی پس از انقلاب كه انبوهی از تجربه‌ی طولانی سیاست‌پیشگی را در پیشینه‌ی خود انباشته دارد، بیان می‌كند. تجربه‌ای به درازای تاریخی دهه‌ی بیست و سی و چهل تاكنفرانس گودالپ و اسرار كس‌مگوی مكنون آن، تا این زمان.

ممكن است آقای یزدی اطلاعات جامع و كامل‌تری افزون بر آن‌چه كه از طریق رسانه‌های عمومی قابل دسترسی است راجع به طرح پیشنهادی روسیه در اختیار داشته باشند كه در این صورت خوب بود  آن‌را جهت استحكام و مدلل‌ساختن نتیجه‌گیری‌های خویش، در به صلاح و صواب تشخیص‌دادن پذیرش این طرح پیشنهادی، بازگو می‌كردند. اما اگر مستندات ایشان صرفاً محدود به همان مختصر داده‌هایی است كه رسانه‌های عمومی در خصوص این طرح پیشنهادی انتشار داده‌اند، در این‌صورت با توجه به مطالب ذكر شده در بند قبلی این مقال (بند یك) ایشان بر اساس كدام تحلیل و منطق سیاسی قابل قبول و مورد اجرای سیاست آمریكا و دنیای غرب در قبال جمهوری اسلامی، حكم به تجویز این نتیجه‌گیری صادر می‌كنند كه در صورت پذیرش پیشنهاد روسیه، دولت‌های غربی مجبور به عقب‌نشینی شده و ایران موفق خواهد شد بحران كنونی را پشت‌سر گذارد و در فضای آرام‌تر، طرحی را كه در خصوص مشاركت سرمایه‌گذاری خارجی در غنی‌سازی اورانیوم پیشنهاد داده است – كه حتماً همان طرح آقای احمدی‌نژاد به مجمع عمومی سازمان ملل متحد است – به اجرا درآورد. آیا حقیقتاً خود آقای یزدی به واقعی و عملی بودن سخنان و نتیجه‌گیری‌هایی كه كرده است باور دارد؟

3) مصدق، رهبر هماره زنده‌ی نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، پیروزی بزرگ و تاریخی خود را نه با تكیه به تهییج شور و احساسات كور ناسیونالیستی مردم و شعارها و وعده‌های پوپولیستی و تحقق نیافتنی، كه بر‌مبنای برنامه و عملكردی اثباتی و به بار نشانده در عمل و صحنه‌ی عینی زندگی و معیشت عامه‌ی مردم، محقق ساخت و نام و مرام خود را بر جریده‌ی ابدی تاریخ این سرزمین با تلألویی بی‌فروغ به ثبت رساند. به‌قولِ جان فوران، راز و رمز موفقیت مصدق در پیش‌بُرد نهضت بی‌بدیل ملی‌كردن صنعت نفت در "تعدیل و دمساز كردن تجارت خارجی و گسترش میزان تولید داخلی بود. سال 1952 م / 1331 ش، تنها سال كامل زمامداری مصدق، صادرات نفت ایران به سطح بسیار ناچیزی رسید، اما بودجه متعادل بود و اقتصاد بدون نفت برای نخستین‌بار با توفیق روبه‌رو شد، این روند سال بعد نیز تكرار شد. دولت در سال 1331 به میزان 25 درصد از واردات كاست. كالاهای غیر‌نفتی مثل قالی، ماهی و خاویار دریای خزر، دام زنده، برنج، دخانیات و پنبه به‌میزان بیش‌تری صادر شد تا ارز لازم برای نیازهای وارداتی را تأمین كند. این تراز مثبت در بازرگانی خارجی هنگامی به‌دست آمد كه شرایط مبادله از 100 درصد در 1948 م / 1327 ش به 90 درصد در 1328 ، و 69 درصد در 1331 رسیده بود. جمع مازاد، كم‌تر از سال‌های قبل از 1330– و آن‌همه نفت صادراتی – بود".6 درخشش كارنامه و عملكرد اصلاحات سیاسی و اجتماعی و اداری مصدق، ركن دیگری بود برای تثبیت پیروزی مبارزه‌ی ملت ایران در نهضت ملی‌شدن نفت به رهبری وی. او با الهام‌گیری از مرام و مشی ملی و دموكراتیك خود و تكیه بر اراده و حمایت بی‌شائبه و خالصانه‌ی مردم آزادی‌خواه، پس از سپری‌كردن ظفرمندانه‌ی واقعه‌ی سی‌تیر، به گفته‌ی آبراهامیان "پیروزی خود را با حمله‌های شدیدی علیه شاه، ارتش، اشراف زمین‌دار و مجالس سنا و شورای ملی دنبال كرد. او سلطنت‌طلبان را از كابینه اخراج كرد، خودش كفیل وزارت جنگ شد، سی‌تیر را روز قیام مقدس ملی و قربانیان این روز را شهدای ملی اعلام كرد، زمین‌های رضاشاه را به دولت بازگرداند، بخشی از بودجه‌ی دربار را قطع كرد و به وزارت بهداری داد، بنیادهای خیریه‌ی سلطنتی را در نظارت دولت در آورد، شاه را از برقراری ارتباط مستقیم با دیپلمات‌های خارجی ممنوع كرد، شاهزاده اشرف، خواهر دوقلوی شاه را كه فعالیت سیاسی  می‌كرد وادار به ترك كشور ساخت، و از هر اقدامی علیه روزنامه‌های توده‌ای كه دربار را مركز فساد، خیانت و جاسوسی معرفی می‌كردند خود‌داری كرد. در واقع، سرانجام، خود مصدق هم دربار را به دخالت در سیاست متهم كرد و اطمینان داد كه یك كمیته‌ی ویژه‌ی پارلمانی مسایل قانونی میان كابینه و شاه را بررسی كند. در گزارش این كمیته آمده بود كه قانون اساسی سرپرستی و اداره‌ی نیروهای مسلح را در صلاحیت دولت قرار داده است، نه شاه. بدین ترتیب، شاه در اردیبهشت 1332، همه‌ی قدرت و اختیاراتی را كه از شهریور 1320 به‌خاطر آن جنگیده بود و دوباره به‌دست آورده بود، از دست داد. مصدق با افسران ارتش هم به‌شدت برخورد كرد. وی نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داد، 15 درصد از بودجه‌ی نظامی را كاهش داد و اعلام كرد كه دولت در آینده فقط تجهیزات دفاعی خواهد خرید. 15000 نفر را از ارتش به ژاندارمری منتقل كرد و بودجه‌ی سرویس‌های اطلاعاتی را بسیار كاهش داد".7

باز هم نقل كنم یا همین مقدار كافی است برای قیاس بین نهضت ملی شدن صنعت نفت و آن‌چه این روزها نهضت اسلامی – ملی هسته‌ای می‌خوانندش؟8

            گر از آن آدمیانی كه بهشتت هوس است                  عیش با آدمیی چند پریزاده كنی

تكیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف             مگر اسباب بزرگی همه آماده‌كنی

 

4) برای كسانی مثل من كه اطلاع دقیق و مستندی از ابعاد و گستره و نوع فعالیت‌های هسته‌ای انجام شده از بیست سال پیش تا‌كنون در كشور ندارند، - چرا‌كه هیچ‌گزارشی برای آگاهی و اطلاع عموم مردم از كلیات و جزییات این پروژه‌ی "ملی و شفاف" از جانب هیچ نهاد یا مرجع رسمی تا این زمان ارایه نشده است – سخن‌گفتن در مقام داوری و ارایه‌ی راه‌كار برای خروج از بحران و بن‌بستی كه میلیون‌ها چون من، كم‌ترین سهم و نقشی در پدید‌آوردن آن نداشته‌ایم، به حكم عقل و وجدان – به‌خصوص با عطف توجه به ابلاغیه‌ای كه اخیراً به مطبوعات مرحمت شده است -  بخردانه نیست. همین‌قدر می‌دانم كه حق مسلّم من و میلیون‌ها تن دیگر در این كشور نه چوب‌خوردن از شورای امنیت سازمان ملل است و نه تأمین منافع ملی روس‌ها. همین‌قدر می‌دانم كه برای من و میلیون‌ها دیگر، هیچ حقی مسلّم‌تر از آگاهی و آزادی وجود ندارد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1) برای توضیح در مورد دلایل پیش‌بینی‌ناپذیر بودن این رفتار می‌توانید به سرمقاله‌های شماره‌ی 44 و 46 "نامه" مراجعه كنید.

2) راه فرونشادن بحران هسته‌ای؛ سایت ایران امروز، 16/11/84.

3) خبرگزاری كار ایران (ایلنا)، 16/11/84.

4) همان.

5) مطابق اظهارات سرگی كرینیكو رییس سازمان انرژی اتمی روسیه در مصاحبه با نیوزویك [به نقل از سایت روز آنلاین، 24/11/84]: "روسیه پیش از این با ایران توافق كرده است پس مانده‌های سوخت هسته‌ای ایران را به روسیه برگرداند. اول، این امر تضمین می‌كند كه هیچ میزان پولوتونیوم از این سوخت استخراج نگردد. دوم؛ ما طرحی را ارایه داده‌ایم تا به‌طور مشترك یك مؤسسه‌ی غنی‌سازی اورانیوم در خاك روسیه دایر كنیم. شرایط چنین سرمایه‌گذاری مشتركی این است كه ایران در بودجه‌ی آن سهیم شود. در مقابل، ایران به اورانیوم غنی‌شده و نه فن‌آوری غنی‌سازی دسترسی خواهد داشت. بنابراین، ما اورانیوم را از ایران می‌گیریم، آن را در روسیه غنی می‌كنیم و سپس سوخت آماده را به ایران تحویل می‌دهیم. پس از این‌كه این سوخت مصرف شد، آن را پس می‌گیریم. این به آن معناست كه ما دو بخش از حساس‌ترین مراحل فنی را تحت كنترل داریم. بنابراین، هیچ‌گونه خطری وجود نخواهد داشت كه پیشرفت انرژی اتمی ایران یا هر كشور دیگری به تهدید گسترش سلاح‌های اتمی تبدیل شود. این طرح در دست بررسی است. مذاكرات ما با ایران به مرحله‌ی جزئیات حقوقی، فنی و مالی رسیده است، ما به‌نوبه‌ی خودمان كاملاً آمادگی داریم یك چنین موسسه‌ی غنی‌سازی را در روسیه دایر كنیم. ما مكان تأسیس این نیروگاه را در اختیار داریم، پیش‌نویس قرارداد آن را آماده كرده‌ایم و از لحاظ فنی و مالی آماده هستیم. شرایط طرح ما مشخص است و شركت جامعه‌ی بین‌المللی در آن آزاد است".

6) مقاومت شكننده؛ ترجمه‌ی احمد تدین، رسا، ص 106.

7) ایران بین دو انقلاب؛ ترجمه‌ی احمد گل‌محمدی - محمدابراهیم فتاحی و لیلایی، نی، صص 336 و 335.

8) حسین‌الله كرم، روزنامه‌ی شرق 25/11/84.