معجون « جمهوری اسلامی، روشنفکر دینی، مردم سا لاری دینی!»
از منظر جامعه شنا سی سیاسی
( بخش یکم )
پیشگفتار :
از گذشته های بسیار دور تاریخ بشری ، یک عده از متفکرین ،و فلاسفه ، در باره
جایگاه انسان در جامعه ،حقوق،کرامت ، آزادی ها و مسئولیت های فردی و
اجتماعی او ، به تفکر و اندیشه پرداخته
اند. نتیجه این تلاش مداوم ، در طول قرون
، ظهور نظامهای حکومتی است ، ،که به مرور
راه به سوی جهانشمول نمودن حقوق و احترام ، به شحصیت انسان ، جدا از هر نوع تبیعض
، نژادی ، قومی ، جنسی ، دینی و مذهبی باز
شد ،و هنوز نیز ادامه دارد. یک وا قعیت محرز و مسلم ، در این تلاش انسانی ، بر همه متفکران ،و فلاسفه روشن شده است ، که در هر مرحله از تاریخ بشریت ،راوبط اقتصادی ، اجتماعی ، آگاهی های علمی و فنی حاکم در جامعه ، عامل پیدایش ، ارزشهای و
صورتبندی های اجتماعی مختلف در جامعه ، شده اند که به مرور جای خود را ، به نظم و
روابط اجتماعی نوین میدهند. به عبارت دیگر ،جامعه انسانی ، یک سازمان پویا
و بطور دائم در حال تحول و تکامل است . هیچ عقل سالم نمیتواند ، بر این باور باشد
، که جامعه انسانی هزاره سوم را ، میتوان
با قوانین و روابط اجتماعی ، 14 قرن پیش ، جامعه
عشیره ای عربستان را بنام دین و سنت اداره کرد .اگرچه روحانیون حکومتی دم از دفاع از
سنت پیامبر اکرم میزنند ، ولی وقتیکه منافع
وایال و هوسهای شخصی شان به میان می آید ، در آن موقع حرمت و احترام به سنت
آن حضرت را فراموش میکنند . پیامبر اسلام ، با
اسب و شتر ، یعنی مثل تمام مردم عادی و امت خود ایاب و ذهاب میکرد
.امآ روحانیون حکومتی ، با هواپیمای تشریفاتی 60 ملیون دولاری ،واتومبیل ضد گلوله
چند ملیون تومانی مسافرت میکنند ،و دائم هم از عدل علی سخن میرانند. حضرات هواپیمای سلطنتی محمد رضا شاه را به باد
ریشخند میگرفتند و آنرا نشانه طاغوت مینامیدند ،
اما خودشان تنها فرقی که در رابطه با آن هواپیما و هواپیمای سورای خصوصی
کرده اند ، اسم هواپیمای سلطنتی را برداشته ،و بجای آن هواپیمای تشریفاتی گذاشته اند. ،
کشور ایران در طول یک قرن گذشته ، با
تلاش و فداکاری بخشی از متفکرین و
آزادیخواهان خود ، تلاش میکند ، که جامعه عقب مانده از قافله تمدن و پیشرفت
بشری را از چنگال ، نیروهای واپسگرا ،و در عین حال ، مستبد و و
مروج بیعدالیتی و فساد در جامعه ، نجا ت
بدهد. در این مبارزات فرهنگی ، سیاسی ،
وعلمی ،دوران ساز ، یکی از نیروهای بازدارنده ، بخشی از روحانیونی هستند ، که متا
سفانه نه حوصله و استعداد مطالعه و تحقیق
، ودرک مسائل زمان خود را دارند ،و نه زمینه را بر قشر فرهیخته و آزادیخواه جامعه فراهم میسازند. بعلاوه این قشر روحانی از روز ایکه با انقلاب 1357 ، توانستند قدرت حکومتی را به سوء استفاده از باورهای
مذهبی ملت ،انحصارأ در اختیار بگیرند ، به کمک نیروهای سرکوب ،و ایحاد خفقان ، بنام« دفاع از دین و
کیان اسلام » جلو حرکتهای فکری ، فرهنگی و سیاسی دوران ساز جامعه را گرفته ،و در
عین حال نیز در مقابل خواسته ها ،و مقاومت به حق ملت در مقابل
این استبداد و تحجر فکری ، یکعده از این روحانیون ، که تا دیروز ، به روضه
خوانی ،و ذکر مصائب اهل بیت مشغول بودند
، با عنوانهای علاٌمه ، فیلسوف ،«روشنفکر دینی » وارد میدان فرهنگ شدند ،و نظریه های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ،و
فلسفی ، ارائه داده و هنوز هم ارائه
میدهند .
* نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت – « به همت
کلاشنیکف» مسئله آموز صد مدرس شد *
یکی از این دست آورد حضرات «تئوری
های جمهوری اسلامی زیر فرمان ولایت مطلقه فقیه ، مردم سالاری دینی ، و روشنفکر دینی » هستند ، که امروز در
فضای فرهنگی ، علمی حوزه ها و دانشگاه های زیر نظارت و کنترل حراست و کلاشنیکف
های لباس شخصی ها مورد بحث قرار میگرند
.این بحثها ی نازا و سترون؛ حد اقل در حال حاضر، زیر کنترل نیروهای سرکوب ،
ونشریات زیر سانسور ، در عین حال ، در نهایت راه برای بیرون رفت از این بن بست ، که ملت و مملکت در
گیر آن است ، خواهد گشود .لذا لازم است ، چند لحظه روی همین بحث ، چند لحظه مکث بکنیم .
حرکت های
اجتماعی و توده ای تاریخ ساز ، هر ملت ، ضمن دگرگون کردن ، ارزشها ،و روابط
اجتماعی عصر خود ، فرهنگ ، ادبیات ، فلسفه ،خلاقیت های هنری خود را نیز پدید میآورد
. بعنوان مثال ، ادبیات دوران انقلاب مشروطیت ، در تاریخ ادبیات ایران جای معین و
مشخصی را دارد. ادبیات انقلاب 1957 ، و
استقرار نظام «ولایت مطلقه فقیه »، و حاکمیت انحصاری روحانیون حکومتی ، ادبیات و ارزشهای خود را در
طول این مدت 27 سال ، در جامعه بجای
گذاشته است .( در اینجا ، ادبیات و هنر
ایرانیان مهاجر را مورد بحث قرا نمیدهیم ، که خود یک موضوع بسیار
با ارزش تحقیقی است . )
به عنوان بسیار مختصر ، دو کلمه ً
:مفسد الارض ، و طاغوت و طاغوتی ، کلماتی هستند ، که برای اوٌلین بار ، از زبان
رهبر انقلاب ،بیرون آمد ، که در حقیقت ،آیت ا لله خمینی ، آنها را از متون قران ،
بیرون کشیده بود ،و آنها را برای مشخص کردن ، شخصیتهای سیاسی ، نظامی ، رژیم سابق
، خصوصأ برای اعدام و محو آثار گذشته ، بکارمیگرفت . در آن سالهای اول انقلاب ، هر
جوان کلاشنیکف بدست ، حد اقل چند بار در روز ، برای خود نمائی انقلابی و تهدید دیگران و ، این کلمات برا بکار میبرد.
اگر چه این اتهامات همراه با مفاهیم گنگ ، مجهول ، در آن سالهای اول انقلاب هزاران
انسان را، در «دادگاه های انقلاب !» به حق ، یا نا حق، بکام خود کشید ، و مسلمأ روزی تاریخ این ملت به
قضاوت حواهد نشست ، امإ امروز بعد از گذشت
27 سال از انقلاب ، یکعده از روحانیون و غیر روحانیون در درون دستگاه حکومتی ، هر
از چند گاه مفاهیم و تئوری هائی از خود بیرون میدهند ،،که واقعأ تعجب آور است .
از آن مفاهیم و تئوری ها ئیکه در این
چند سال ، خصوصأ از روزیکه بخشی از روحانیون حکومتی ، در لباس « اصلاح طلبی » ، که از ابتدای نقش آفرین و صاحب قدرت بودند منتها به
ظاهر رنگ عوض کردند ، معجون« مردم سالاری دینی »، همراه با تز «روشنفکر دینی !!! » وارد ادبیات و فلسفهً
سیاسی جامعه امروز ایران شده است. اگر خوب توجه کرده باشید ، در سطور بالا ، به
لباس عوض کردن ، بخشی از روحانیون و غیر روحانیون اشاره کردم ، که این حضرات ، از
کرامات ، نیروها ی « ماورا الطبیعه » در مدت کوتاه ، به لباس اصلاح طلب در آمدند
،و میخواهند « جمهوری ولایت مطلقه فقیه »
را اصلاح بکنند.! خصوصأ وقتی که بر سر قدرت بودند ، ریاست جمهوری ،و مجلس
شورای اسلامی را مطلقأ در دست داشتند، آنروزها ،
لباس اصلاح طلبی را ، به تن نداشتند ، از روزیکه قدرت را در انتخابات کذائی
،و در عین حال کاملأ بر خاسته از آرای شش
نفر ، شورای نگهبان از دست دادند ، این بار اصلاح طلب شده اند و در فکر ایجاد« مرد مسالاری دینی» هستند. این «مردمسالاری دینی »،
همراه با « روشنفکران دینی » دیگر چه معجونی است ، من را قم این سطور ، عقلم قد
نمیدهد . برای اینکه ملت زجر کشیده ،و در
عین حال ،صمیمی و دوست داشتنی ما ، بعد از این همه تجربه های تلخ و شکست های مکرر
، در طول یک قرن گذشته ، باز هم دچار حیله
و کلک گند م نمایان جو فروش نشود ، این بار ، این مفهوم
فلسفی «مردم سا لاری دینی »این
معجون و دست پخت « روشنفکران دینی » با مثالی بر گرفته از یک واقعیت عینی
از بطن جامعه ، به نقد میکشیم ،و از همین عزیزان ، بطور آشکار و روشن این سئوال را خواهیم کرد : شما روشنفکران دینی ،در کجای دنیا ، برای نمونه، شاهد بوده اید ،ملتی ، پیرو یکی از
ادیان یهود ، مسیحیت ،و اسلام ، بدون جدائی دین از سیاست ، موفق به استقرار
دموکراسی شده است ؟
-------------------------------------------------------------
از آنجائیکه ، بخشی از «روشنفکران دینی » بر این باور هستند، که در ماهیت نظام
تامیت خواه ولایت مطلقه فقیه ،
زمینهً اصلاحات ساختاری و سمت گیری بطرف یک نظام جمهوری به معنی واقعی آن ، یعنی بر خاسته از آرای آزاد
تمام احاد ملت ، بدون کوچکترین تبیعض قومی ، جنسی ، دینی و مذهبی ، و جود دارد
، هر از چند گاهی ، تئوریسین ها ئی ، از
طیف های مختلف ، روحانیون ،و بعضی از اساتید دانشگاه ،و « سیاست بازان حرفه ای
» تئو ری های
آبکی بی پایه و بی مایه برای مردم فریبی،
در نهایت برای تمدید عمر نظام ،و منافع
جناحی ، از خود بیرون میدهند ، که
یکی از این تئوری ها همین تئوری « مردم سا لاری دینی » آقای خاتمی است .
برای اینکه برای همیشه به این مردم فریبی
، نکته پایان بگذاریم ، در زیر ، دو نظریه ، یکی متعلق ، به رهبر نظام ، آ یت الله خامنه
ای ،و آن دیگری ، نظریه حجت الا سلام
سعیدی ، متعلق به طیف ، آیت الله مصباح
یزدی ،و نماینده ً رهبر در سپاه را از مد نظر میگذرانیم
_____________________________________________
-تاًملی بر
اندیشه های رهبر جمهوری اسلامی بر مقولهً
: «جمهوریت و اسلامیت نظام .»
ماخًذ سایت بازتاب ( www.baztab.ir. ) کد
خبر 33305.عنوان مقاله تعارض به حقوق مردم ، محاربه با خدا است .(بخشی از سخنرانی آیت الله خامنه ای)
«... اساس
جمهوريهاي غربي و به اصطلاح رايج خودشان «جمهوريهاي لائيك»، در غرب و تبعه آنها
در جاي ديگر دنيا، نشاندن حق مردم به جاي حق خدا، يا رأي مردم به جاي نظر و فتواي
دين هست. از همان حدود قرن هجدهم، اواخر قرن هجدهم كه اين جور جمهوريها از فرانسه
شروع شد و در نقاط ديگر اروپا به تدريج راه پيدا كرد؛ اين حركت در واقع يك حركتي
بود در مقابل نظامهاي قبل از اين دوره در اروپا، و يك مجموعه اي از حركات بود كه
نقطه مقابل آن، تفكرات قرون وسطايي اروپا قرار داشت.
جمهوري
اسلامي در واقع با هر دو نوع اين جريانهاي اروپايي، چه آنچه كه در قرون وسطا يا
قبل از همين قرن هجدهم در اروپا وجود داشت، هم با او مخالف است. هم با آنچه كه
بعداً به عنوان عكس العمل آن به وجود آمد، مغاير و مخالف است.
آنچه كه قبلاً
وجود داشت، حكومتهاي استبدادي، موروثي، متكي بر تقلب و غلبه يك قدرت، يك فرد
مقتدر يا يك جمع مقتدر بر امور يك كشور بود، اساس اين بود؛ اسلام با اين مخالف
است. آنچه كه بعد به وجود آمد اين بود كه حق را منحصراً درانتخاب مردم، در رأي
مردم و با خواست مردم منطبق بدانند (حالا لااقل در شعار و در ارايه فكر و تئوري
اين جور است، ولو حالا در واقع اين جور نيست؛) اين هم اسلامي نيست. در اسلام حق
الله رقيب حق الناس نيست؛ نقطه مقابل حق الناس نيست. حق مردم، همه حقوق مردم، از
جمله حق انتخاب كه قطعاً براي مردم وجود دارد در امر حكومت، اين ناشي است از حكم
الهي. همه حقوق مردم اعتبارش متخذ است از حاكميت خداوند و آنچه كه خداي متعال مقرر
فرموده است. لذا در قرآن كريم آن جايي كه تجاوز و تعرض به حقوق مردم است- مثل
مساله ربا كه تعرض به اموال مردم است- تعبير شده است «فأذنوا بحرب من الله»(1) اين
حرب الهي است. با اين كه اين تجاوز به حقوق انسانهاست اما جنگ با خداست. يا در آن
جايي كه فساد في الارض است كه «و يسعون في الارض فسادا»، اين «يحاربون الله و
رسوله» است، اين حرب الهي است؛ تعرض به حقوق مردم است، اما محاربه با خداست. چون
حقوق مردم، آنچه كه متعلق به مردم است با همه وسعتي كه دارد، اين تكليف الهي است،
حقي است كه خدا براي مردم معين كرده است، تكليفي است كه خدا براي كساني كه امور
مردم را برعهده دارند، نسبت به مردم بر دوش آنها گذاشته است. لذا جمهوري اسلامي
همان طور كه مكرر عرض شده است، يك مركب انضمامينيست كه تركيبي باشد از چيزي به
نام جمهوري و چيزي به نام اسلامي، تا يكي بگويد كه من طرفدار جمهوريتم بيشتر، يكي
بگويد من طرفدار اسلاميتم بيشتر؛ اين جوري نيست. اصلاً ميتوان گفت مركب نيست،
[بلكه]يك حقيقت است. آن جمهوري است،آن اتكاء به آراء مردمياست كه خدا آن را مقرر
كرده است، خدا موظف كرده است ما را كه در اين زمينه رأي مردم را، انتخاب مردم را،
اراده مردم را معتبر بشماريم.
حق مردم ناشي از حق الهي و تكليف الهي است. اين پايدارترين وسيله است و مستحكمترين
وسيله است براي حفظ حقوق مردم.
صلاحيتها
حتماً وجود داشته باشد. تشخيص اين صلاحيتها هم طبق يك رويه عقلايي مورد اعتماد بر
عهده كساني است كه توانايي اين كار را دارند و در نظام جمهوري اسلامي مردم از اين
طريق انتخاب خودشان را و بيعت خودشان را اعلام ميكنند. حضور مردم و انتخاب مردم
به وسيله انسانهايي كه اين صلاحيتها را ميشناسند و توانايي آن را دارند كه اين
را دركسي تشخيص بدهند و وظيفه آن را دارند كه اين را نظارت كنند و بقاي آن را و
حفظ آن را و وجود آن را كنترل كنند و بفهمند كه چه دارد ميگذرد؛ اين بالاترين
وظيفه اي است كه وجود دارد. لذاست كه مجلس خبرگان يك مجلسي است بسيار حساس، بسيار
مهم.»
.
اگر این متن را چندین بار دقیق مطالعه بکنیم
به آبشخور فکری و فلسفی و حتی منطق آن دقیق بشویم ، به این نتیجه خواهیم
رسید ، که نه تنها جمهوریت ، به مفهوم فلسفه سیاسی آن ، ریشه گرفته از فلسفه یونان
باستان ،و فلاسفه ً دورهً عصر روشنگری ، در «جمهوری اسلامی » محلی از اعراب ندارد
، بلکه در حقیقت ، کلمهً جمهوریت ، یک پوشش و زروقی است ، که بر یک نظام تمایت
خواه دینی ، آنهم از یک مکتب مذهبی مشخص
(شیعه دوازده امامی ) ، بر گرفته از تفسیر یک گروه معین و مشخص روحانیون حکومتی ،
مایه میگیرد.آقای خامنه ای ، در در سطور بالا میگویند :اسلام با هر نوع حکومت استبدادی ، مورثی ،متکی بر تقلب و غلبه
یک قدرت ، یک فرد مقتدر ، یا یک جمع مقتدر مخالف است . تا اینجا ، هیچ فردی ،و هیج صاحب اندیشه ای نمیتواند منکر آن باشد
،که هرحکومتی متکی بر تقلب و ، استبداد و ذاتأ مخالف حقوق طبیعی ،وعرفی انسان
در جامعه است.منتها چند سطر پائین تر ، رهبر جمهوری اسلامی ، دو حق معین و مشخص را در فلسفه جمهوریت شان پیش
میکشند ، یکی حق مردم ،یا به قول خود شان
حق النٌاس ،و آن دیگری حق الله است . بعدآ
چنین اضافه میکنند «در اسلام حق الله ، رقیب حق الناٌس نیست ؛ نقطه مقابل حق الناس
نیست حق مردم ، حق همهً حق مردم ، از جمله
حق انتخاب ، که قطعأ برای مردم وجود دارد(منها زیر نظروتشخیص صلاحیت شورای نگهبان ) ً . در امر حکومت ، این ناشی است
از حکم الهی ، همهً حقوق مردم ، اعتبارش متخذ است از حاکمیت خداوند و آنچه که خدای
متعال فرموده است .( اینجا ، خدای آقای خامنه ای ، خدای مسلمانان شیعه است، آنهم نه هر شیعه ، شیع ایکه در ولایت
ذوب شده باشد . پیروان سایر ادیان و مذاهب ، از مواهب خدای شیعه اثنی عشری محروم
هستند ، و تا حد شهروند درجه 2 یا 3 و حتی 4 هم میتوانند سقوط بکنند ) چند خط پائین تر مسئله ربا در اسلام را پیش میکشند ،و به استناد به آیه قران کرییم «فاًذنوا بحرب من الله »
(سورهً بقره آیه 279) این حرب الهی است .
با ینکه این تجاوز به حقوق انسانها ست
اما جنگ با خدا ست «....» بعد با اتکا به آیه دیگر « ویسعونفی الارض فسادا » ، و این «یحاریون الله و و رسوله
» تعرض به حقوق مردم را محاربه با
خدا همطراز میشمارد. و بعد اضافه میکنند « چون حقوق مردم ، آنچه که
متعلق به مردم است ، با همه وسعتی که دارد ، این تکلیف الهی است ، حقی است
که که خدا برای مردم معین کرده است ، تکلیفی است که خدا برای کسانی که امور مردم را به عهده دارند ،
نسبت به مردم بر دوش آنها گذاشته است .(اینجا منظور روحانیون حکومتی و در راًس
آنها شخص خودشان را میفرمایند و میخوهند این پیام را به ملت بدهند ، که از طرف
خداوند ، به این مقام برگزیده شده اند .) بعدأ رهبر جمهوری اسلامی اضافه میکنند «لذا جمهوری اسلامی همانطور که مکرر عرض شده است ، یک مرکب انضمامی
نیست ، که ترکیبی باشد از چیزی به نام جمهوری و چیزی بنام اسلامی ، تا یکی بگوید
من طرفدار جمهوریتم ، بیشتر ، یکی بگوید من طرفدار اسلامیتم بیشتر ، این جوری نیست . اصلأ میتوان گفت مرکب نیست ، بلکه یک حقیقت است . « آن جمهوری است ، آن اتکا ء به آرای مردمی است که خدا آنرا
مقرر کرده است ، خدا موظف کرده است ما را که در این زمینه راًی مردم را انتخاب مردم را معتبر بشماریم ....»
این بیانات بهترین و روشنترین معنی و
مفهوم « جمهوریت » در نظام مطلقه فقیه است . در واقع روحانیون حکومتی ،بر این باوردارند ،و این ایده
ئولوژی فلسفی و سیاسی ناشی از برداشت خود
از دین ومذهب را در پوششی از باورهای حاکم
در جامعه از دین را، با تمام امکانات مالی و تکنیکی تبلیغ میکنند ، ودر نهایت این نتیجه گیری را از دین میکنند ، که حکومت کردن بر جامعه را خداوند انحصارآ بر عهده آنان
گذاشته شده است .مهم نیست ،که آیا چنین
استعداد ،و صاحب چنین دانش هستند یا نه ؟ بعلاوه ملت
بیعنوان یک هویت قومی ، فرهنگی ، تاریخی ، اقتصادی ، همراه با حقوق فردی و
اجتماعی ،در قاموس روحانیون وجود ندارد ،
آنچه که بجای کلمه ملت ، با بار سیاسی و حقوقی برای روحانیون وجود دارد ، کلمه امت
، که جز پیروی از روحانیون حکومتی ،
از هیچ حقوقی بر خوردار نیستند ، وقانون
اساسی « جمهوری » اسلامی نیز درست بر این اصل نوشته شده است . .همین اختلاف ظاهری ، بین «اصلاح طلبان » و
«اصولگرایان » در ماهیت نظام ولایت مطلقه فقیه،و بحث طلبگی به قول خود آقایان
روحانیون ، در ماهیت و نسبیت جمهوریت و
اساسلامیت نظام را ، اگربه حساب مردم
فریبی دو جناح نگذاریم ، باید آنرا به حساب نا آگاهی بخش مهم ملت
از ماهیت نظام توتالیتر (تمامیت خواه ) و فقر فرهنگ سیاسی ملت ناشی ازقرنها حاکمیت ، استبداد ، جهل و
خرافات در جامعه بدانیم . در اینجا اینبار ، نمونه ای از سخنان یکی از روحانیون اصولگرا را در رابطه با ماهیت نظام « جمهوری اسلامی » را نمونه میآوریم ،و محتوی فکری و
عقیدتی آنرا با سخنان رهبر «جمهوری اسلامی » که در بالا آورده ایم مقایسه میکنیم .
حجت ا لاسلام سعیدی : اصلاح طلبان از آقای مصباح کینه به دل دارند .
نما یندهً فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی : کسانی که به حاکمیت دینی
اعتقاد دارند، قائل به سه رکن اساسی هستند و این ارکان :رهبری ،قانون ،ومردم،میباشند.حجت
الاسلام سعیدی گفت : آنچه که آقای مصباح در خطبه های پیش از نمار بیان میکردند ،
هیچ فاصله ای میان جمهوریت و اسلامیت قائل نبودند . وی با اشاره به اینکه آقای
مصباح معتقدند ، که مشروعیت در قانون و رهبری ، منشاء الهی دارد و مقبولیت از
ناحیه مردم است ،گفت : منشاً رهبری و مدیریت
باید الهی باشدو مردم نقش فعلیت بخشیدن به قانون و مدیریت الهی را به عهده
دارند .عضو جامعه روحانیت مبارز با اشاره به نقش جدی و حضور فعال آیت الله مصباح یزدی ، در افشای
جریان لیبرا ل ،در دوران
اصلاحات افزود : امیال و اغراض این جریان سا زها است ،که در صدد تخریب چهره موجهی
مثل آقای مصباح بر آمده اند و
امروز این آقایان کینه جدی از این شخصیت بزرگ به دل گرفته ودر صدد
تخریب شخصیت ، ولطمه زدن به ایشان هستند .( ماًخذ www.ansarnews.1384/11/1 )
اگر به این گفته ها دقیق بشویم ، آقای سعیدی
، علنأ میگوید : که رهبر را خدا انتخاب میکند،و وظیفه دارد ، که قوانین خدا
را در جامعه پیاده بکندو وملت نیز باید آنرا تا ئید بکنند. چون شخصأ تحصیلات فقهی
ندارم ، به خود اجازه نمیدهم در این باره اظهار نظر بکنم ، منتها من این بحث را آزاد میگذارم ، که آقایان
روحانیون غیر حکومتی ( منظور روحانیون ایکه حقوق بگیر دستگاه حکومتی
نیستند ؛ در این باره نظر بدهند ، که آیا
،در فقه اسلام ، چنین مقام و منزلتی ،که
فردی را که مقام و منزلت رسالت ندارد ،
خداوند برای رهبری جامعه انتخاب میکند ، یانه اگر جواب مثبت است ، پس چرا پیامبر اکرم میقرماید ، من خاتم الانبیا هستم ؟ ( آ قای خامنه ای هم به عنوان
رهبر جمهوری اسلامی همین سخنان و همین ادعا را دارند لطفأ بطور دقیق بخش مربوط به سخنان ایشان را که به رنگ آبی مشخص شده است مطالعه
بکنید )
آقای حجت السلام سعیدی ، نماینده فقیه ، در سپاه پاسداران ، یعنی یکی از ارکانهای
قدرت نظامی و سرکوب ، در «جمهوری »اسلامی
است . چنین شغل و مسئولیت حساس ، بدون
مطلعه و تحقیق ، در باره عقاید و اندیشه های شخص ، و وابستگی مطلق ایشان به نظام ، مسلمأ امکان پذیر نیست. بعبارت
دیگر ، اختلاف ظاهری بین روحانیون ی چون حجت السلام مهدی کروبی ،
با آیت الله مصباح یزدی ، در خقیقت یک جنگ زرگری است . آقای مهدی کروبی ، از نبود آزادی های فردی و اجتماعی در جامعه ناراحت نیست . چون از اولین روز
انقلاب ، تلاش بر آن شد که چنین آزادی ها
در نطفه خفه بشوند . وقتیکه دو جمله ًمعروف ،:«... جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه
کمتر ،و نه یک کلمه بیشتر – میزان راًی مردم است » آیت الله خمینی را ، در کنار هم میگذاریم ، به راحتی به این
اصل پی میبریم ، که در نظر بنیانگذار «
جمهوری » اسلامی ، و حکومت ، و اداره مملکت ، همان است ،که در« منشور حکومتی»
آقای خمینی بطور روشن و آشکار نوشته بودند . واین خط مشی سیاسی و عقیدتی ، تا امروز ادامه دارد .
منتها این خط مشی سیا سی تا کنون چه صدمات عظیم ، حتی جبران ناپذیر به مملکت و ملت وارد کرده است ، ، یک
بحث جدا گانه است . کنجکاوی در بارهً
این فاجعه تاریخی را به مورخین
نسلهای آینده میگذاریم .
فراموش نکنیم، که رهبر انقلاب ، آیت
الله خمینی ،بمانند هر رهبر سیاسی ،و در عین حال با استفاده از موقعیت روحانی خود
، و ساده انگاری و کم آ گاهی سیاسی ملت، بعنوان یک
استراتژ ، از هنر استراتژم ، با نهایت
دقت و ظرافت استفاده میکرد . قول و عده و وعید هائیکه در اقامت خود در پاریس
به ملت داده بود ، بعد از رسیدن به قدرت به هیچ یک از آنها وفا نکرد . (stratègeme-به معنی فریب –خدعه ، نیرنگ وبکاربردن آن برای رسیدن به هدف .معمولأ سیاست بازان ،در
مبارزات سیاسی ،و فرماندهان نظامی در جنگ ، بکار میبرند . در جنگ های صدر اسلام
نیز این روش فریب دادن دشمن ، بکار گرفته
میشد .)
اعتراض آقای مهدی کروبی ،در نبودن
آزادی و عدم احترام به حقوق مردم در انتخابات ریاست جمهوری در دوره نهم ، ایشان فراموش کرده اند ، که در دوران ریاست مجلس شورای
اسلامی که رهبر جمهوری اسلامی با یک حکم حکومتی ، بیش از 80 نشریه را ممنوع
الا نتشار کردند ، آقا ی کروبی بعنوان
رئیس مجلش شورای اسلامی ، در دفاع از حقوق ملت ایران ، حتی در چهار چوب قانون اساسی
همین نظام ، زبان به دفاع از حقوق
ملت نگشودند . آنچه که در تمام این تبلیغات ، سخنرانی های روحانیون حکومتی ،
میتوان مشاهد کرد ، 2 استراتژی مهم است ، که جناح های مختلف روخانیون ،در بکار
بردن آنها ، اشتراک عمل دارند . این دو استراتژی
عبارتند از :
1- نسبت دادن خود به خدا و پیامبرو
اهل بیت ،و ارتباط با نیروهای ماوراً
الطبیعه.و تبلیع این فکر ، که آقای خامنه ای جانشین پیامبر اسلام است !
2- تثبیت وحضور و خود نمائی در جامعه ، به عنوان« یک کاست » برتر، وتلاش
همه جانبه آنان ،که بایدعموم جامعه این
برتری روحانیون را نسبت به سایر
اقشار را ، با طیب خاطر قبول بکند . ( ادامه دارد )
-به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه
شناسی سیاسی (kazem.randjbar@wanadoo.fr )
-
اقتباس بطور کامل ، یا به اخنصار ، باذکر
نام نویسنده ،سایت عصر نو ، بلا مانع است .
پاریس21
ژانویه 2006-01-21
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
« معجون « جمهوری اسلامی ، روشنفکر دینی و مردم سا لاری دینی »از منظر جامعه شناسی سیاسی
بخش دوم
(ادامه دارد )
-